─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
#شهیدانه |💛|
#خاطراتشهدا
#سرداردلها♥️
✍🏻روایتی از حجتالاسلام ڪاظمی ڪیاسری
امان از این ترڪشها! چه دردها ڪه به جان حاجی نمیانداختند. مدام دردش را میخورد.
یادم هست بعضی وقتها قرآن ڪه میخواست بخواند گردنبند طبی میبست. دائم بدنش را به هم فشار میداد تا شاید دردش ڪم شود. میخواستیم تنش را ماساژ بدهیم نمیگذاشت.
میگفت: «این درد مال منه، عادت میڪنم»،
میگفتم: «خب حاجی چرا این رو همیشه نمیبندی به گردنت؟ دردت رو ڪمتر میڪنهها.»
میگفت: «من ببندم نیرو چی میگه؟ نمیگه حاج قاسم چش شده؟»
ناراحتیام را ڪه دید. خندید.
ــ این دردها یادگاری رفقای شهیدمه. اینها نباشه یادم میره ڪی هستم. با این دردها یاد شهدا میفتم، یاد حسین یوسفالهی ، یاد احمد ڪاظمی. اونا نمیدادن بدنشون رو ڪسی ماساژ بده.
بعد مڪثی ڪرد و گفت: «این درد خیلی مهم نیست، درد مردم و درد دین آدم رو میڪشه.»
📚منبع: سلیمانی عزیز،
انتشارات حماسه یاران، ص۱۶۲
#شاگرد از استادش به ارث می برد
#غیرتش را
#شجاعتش را
#شهامتش را
#مردم داریش را
# جوانمردیش را
#شهادتش را
و در مڪتب حاج #قاسم شاگردها این چنین می آموزند از استاد خویش🌹✌️
# ما نیز بیاموزیم.🌱°•.
#یاد_شهدا_صلوات
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
#قضاوت_علی_علیه_السلام
#کودک_سفیدپوست
مردی همسرش را نزد خلیفه دوم برده و گفت:
خودم و زنم سیاه هستیم و او پسری سفید به دنیا آورده. خلیفه رو به جمع کرده و نظر ایشان را خواست؛ همه گفتند زن باید سنگسار شود.
مأموران اجرای حکم که زن را میبردند، در میانه راه با امیرمؤمنان علی(علیه السلام) برخورد کردند و حضرت ماجرا را پرسیدند و آنان شرح ماوقع گفتند. حضرت (علیه السلام) رو به مرد کرده و پرسیدند: آیا زنت را متهم مىکنی؟ مرد گفت: نه.
حضرت باز هم سؤال کردند: آیا در حال قاعدگى با او همبستر شدهاى؟ مرد تأیید کرد و گفت: بله، یک شب که ادعا مىکرد قاعده است، من گمان کردم به جهت سرما عذر مىآورد؛ پس با او همبستر شدم. حضرت از زن نیز پرسید که آیا شوهرت در آن حال با تو نزدیکى کرده است؟ زن هم تأیید کرد.
در این زمان امیرمؤمنان علیهالسلام به آنان فرمود: برگردید که این فرزند، پسر شماست و علت سفیدشدنش این است که خون حیض بر نطفه غلبه کرده است؛ آنگاه که این کودک بزرگ شود، رنگ پوست او سیاه میشود.
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
کشف پیکر مطهر یک شهید در محور فکه با پیراهن مشکی امروز و در آستانه ماه محرم
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
❌حکم حضور فرد مبتلا به #کرونا، در مراسمات عزاداری امام حسین (علیه السلام)
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
یاد آر که محتاج دعایت هستم
گفتم:دعا چیست؟
گفتند: طلب نیاز از بی نیاز
گفتم: التماس دعاچیست؟
گفتند: خوبان را در درگاه خدا
واسطه قرار دادن
پس با افتخار میگویم:
ای خوبان خدا التماس دعا
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
وارد اتاق شد، همان اتاقی که همیشه محل قرار ایشان با جبرئیل بود.
فرموده بود: کسی بر من وارد نشود؛
لحظه ای بعد اما نوه اش وارد اتاق شد.
پیامبر، او را روی زانوی خودش نشاند.
بوسید و نوازشش کرد.
فرشته وحی نگاهی به کودک کرد و فرمود:
افرادی از امت تو او را شهید کرده و از سر از تنش جدا خواهند نمود، در دستان جبرئیل، مشتی از خاک کربلا بود.
گفت: این، از قلتگاه اوست.
اشک های پیامبر صلی الله علیه وآله جاری شد.
جبرئیل گفت:
غمگین نباش! خدا انتقام او را خواهد گرفت، به دست قیام کننده ای از خاندان شما.
او نهمین فرزند است، از نسل حسین.
غیبتی دارد طولانی.
با اوست که خدا پیروز می کند، اسلام را و نابود می سازد کافران را.
📚کفایة الاثر، ص ۱۸۷
━━━━ ༻💚༺ ━━━━
«الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج»
#دوازدهمین_خورشید
#مهدویت
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈ #به_نام_خدای_مهدی . #قسمت_بیستم . #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن . . یه نیم ساعت گذشت و م
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
.
#قسمت_بیست_و_یکم
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
.
.
دلیل این حرکتشو نمیفهمیدیم😕
.
با سمانه رفتیم بیرون و اقا سید هم بیرون در داشت با گوشیش حرف میزد...تا مارو دید که بیرون اومدیم سریع دوباره رفت داخل دفتر 😐
.
.
من همش تو این فکر بودم که موضوع رو یه جوری باید به اقا سید حالی کنم😕
باید یه جوری حالیش کنم که دوستش دارم😞
ولی نه...من دخترم و غرورم نمیزاره😕
ای کاش پسر بودم😔
اصلا ای کاش اونروز دفتر بسیج نمیرفتم برای ثبت نام مشهد😔
ای کاش از اتوبوس جا نمیموندم😞
ای کاش...ای کاش😔
.
ولی دیگه برای گفتن این ای کاش ها دیره😞
.
.
.
-امروز اخرین روز امتحانهای این ترمه
.
زهرا بهم گفت بعد امتحان برم آقا سید کارم داره..
.
-منو کار داره؟!😯
.
-آره گفته که بعد امتحان بری دفترش
.
-مطمئنی؟!😯
.
آره بابا...خودم شنیدم
.
بعد امتحان تو راه دفتر بودم که احسان جلو اومد
.
-ریحانه خانم
.
-بازم شما؟! 😯😡
.
-اخه من هنوز جوابمو نگرفتم😕
.
-اگه دیشب جلوی پدر و مادرتون چیزی نگفتم فقط به خاطر این بود احترامتون رو نگه دارم وگرنه جواب من واضحه😐لطفا این رو به خانوادتون هم بگید
.
-میتونم دلیلتون رو بدونم؟؟😯
.
-خیلی وقت ها ادم باید دنبال دلش باشه تا دنبال دلیلش😐
.
-این حرف آخرتونه؟!😕
.
-حرف اول و آخرم بود و هست 😑
.
وبه سمت دفتر سید حرکت کردم و اروم در زدم😊
.
. -رفتم توی دفتر و دیدم تنها نشسته و پشت کامپیوترش مشغول تایپ چیزیه.
.
منو دید سریع بلند شد و ازم خواست رو یکی از صندلیهای اطاق بشینم و خودش باز مشغول تایپش شد.😐
.
(فهمیدم الکی داره کیبردشو فشار میده و هی پاک میکنه)😑
.
-ببخشید گفته بودید بیام کارم دارید😯
.
-بله بله
.
(همچنان سرش پایین و توی کیبرد بود )😡
.
-خوبمثل اینکه الان مشغولید و من برم یه وقت دیگه میام😒
.
-نه نه..بفرمایید الان میگم
.راستیتش چه جوری بگم؟!😞
لا اله الا الله...
میخواستم بگم که...😟
.
-چی؟!😯
.
-اینکه ....
.
#ادامه_دارد...
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
🦋 "راه روشن" 🦋
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈ . #قسمت_بیست_و_یکم . #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن . . . دلیل این حرکتشو نمیفهمیدیم😕 . ب
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
.
#قسمت_بیست_و_دوم
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
.
.
-اینکه ...
.
-سرمو پایین انداختم و چیزی نگفتم تا حرفشو بزنه
.
-اینکه... اخه چه جوری بگم...
لا اله الاالله...😐
خیلی سخته برام😔
.
-اگه میخواید یه وقت دیگه مزاحم بشم؟؟😯
.
-نه...اینکه... خواهرم...
راستیتش گفتن این حرف برام خیلی سخته...
شاید اصلا درست نباشه حرفم😞
ولی حسم میگه که باید بگم...😟
منتظر موندم امتحانهاتون تموم بشه و بعد بگم که خدای نکرده ناراحتی و چیزی پیش نیاد😕
اجازه هست رو راست حرفمو بزنم؟!
.
.
-بفرمایید 😊
.
.
راستیتش
من...
من...
من از علاقه شما به خودم از طریقی خبر دار شدم و باید بهتون بگم متاسفانه این اتوبان دو طرفه هست😧
.
.
-چیزی نگفتم و فقط سرم رو پایین انداختم😶
تا شنیدم تو دلم غوغا شد ولی به روی خودم نیاوردم😌
.
-ولی به این دلیل میگم متاسفانه چون بد موقعی دیدمتون..بد موقعی شناختمتون..بد موقعی...😔
.
-بازم هیچی نگفتم و سرم پایین بود😯
.
باید بگم من غیر از شما تو زندگیم یه عشق دیگه دارم و به اون هم خیلی وفادارم و شما یه جورایی عشق دوم منید😔
درست زمانی که همه چی داشت برای وصل من و عشقم جور میشد سر و کله شما تو زندگیم پیدا شد.😕
و همیشه میترسیدم بودنتون یه جورایی من رو از اون دلسرد کنه😔
من از بچگی عاشقشم😕
.خواهش میکنم نزارید به عشقم که الان شرایط جور شده که دارم بهش میرسم..نرسم
.
.
دیگه تحمل نکردم 😡میدونستم داره زهرا رو میگه 😢😢اشک تو چشمام حلقه زد😢
به زور صدامو صاف کردم و گفتم خواهشا دیگه هیچی نگید...هیچی😢😡
.
.
. -اجازه بدید بیشتر توضیح بدم😯😕
.
.
-هیچی نگید😳
.
و بلند شدم و به سرعت سمت بیرون رفتم و وقتی رسیدم حیاط صدای گریه هام بلند بلند شد😢
تمام بدنم میلرزید😢
احساس میکردم وزن سرم دوبرابر شده بود..پاهام رمق دویدن نداشتن 😢😢 توی راه زهرا من و دید و پرسید ریحانه چی شده؟! ولی هیچی نگفتم بهش وفقط رفتم😢😢
.
تو دلم فقط بهشون فحش میدادم
.
.
رفتم خونه با گریه و رو تختم نشستم😢
.
گریه ام بند نمیومد😢😢
گریه از سادگی خودم😔
گریه از اینکه گول ظاهرش رو خوردم 😔
.
پسره زشت بدترکیب
صاف صاف نگاه کرد تو صورتم گفت عشق دوممی😢
منو بگو که فک میکردم این خدا حالیشه😢
اصلا حرف مینا راست بود.😔
اینا فقط میخوان ازدواج کنن که به گناه نیوفتن😔
ولی...
اما این با همه فرق داشت 😢 .
زبونم اینا رو میگفت ولی دلم داشت خاطرات مشهد و این مدت بسیج رو مرور میکرد و گریه میکردم..گریه میکردم چرا اینقدر احمق بودم.
.
یعنی میدونست دوستش دارم و بازیم میداد😢
.
#ادامه_دارد...
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
#رفع_گرفتگی_صدا
✍ خوردن زرده تخم مرغ عسلی یا
زرده تخم مرغ عسلی با شکر در
رفع خشونت صدا توصیه می شود
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈ . #قسمت_بیست_و_دوم . #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن . . . -اینکه ... . -سرمو پایین انداختم
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
#قسمت_بیست_و_سوم
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
.
یعنی میدونست دوستش دارم و بازیم میداد😢
.
یه مدت از خونه بیرون نرفتم...
حتی چادرم رو میدیدم یاد حرفاش میوفتادم درباره چادر...😔
درباره اینکه با چادر با وقارترم 😑
خواستم چادرمو بردارم😐
ولی نه... 😔😔
.
اصلا مگه من به خاطر اون چادری شدم که کنار بزارم؟؟😯
من به خاطر خدام چادری شدم.😕
به خاطر اینکه پیش خدا قشنگ باشم نه پیش مردم...😕
حالا اگه به خاطر لج با اون چادرمو بزارم کنار جواب خدارو چی بدم؟!😯
. .
.
ولی😢
ولی خدایا این رسمش بود...😔
منو عاشق کنی و بکشونی سمت خودت و وقتی دیدی خدایی شدم ولم کنی؟!😔
خدایا رسمش نبود...😕
من که داشتم یه گوشه زندگیمو میکردم😔
منو چیکار به بسیج؟!😢
اصلا چرا کاری کردی ببینمش؟!😔
اصلا چرا اون اطلاعیه مشهد رو دیدم؟! 😢
چرا از اتوبوس جا موندم که باهاش همسفر بشم ؟!😢
با ما دیگه چرا 😔😔
.
.
ولی خیلی سخت بود😢
من اصلا نمیتونم فراموشش کنم 😢
هرجا میرم😔
هرکاری میکنم😔
همش یاد اونم😢
یاد لا اله الا الله گفتناش😕
یاد حرفاش😔
یاد اون گریه ی توی سجده نمازش 😢
میخوام فراموشش کنم ولی...
هیچی.
.
.
یه مدت از تابستون گذشت و من از بچه های دانشگاه دیگه خبری نداشتم...
حتی جواب سمانه هم نمیدادم و شماره همشونو بلاک کرده بودم..
چون هر کدوم از بچه های بسیج من رو یاد اون پسره مینداخت 😔
.
.
تا اینکه یه روز دیدم از یه شماره ناشناس برام پیام اومد...😯
.
-سلام...ریحانه جان حتما بیا دفتر بسیج کارت دارم...حتما بیا...(زهرا )
.
گوشی رو پرت کردم یه گوشه و برا خودم نزاشتم😑
.
فردا صبح دوباره یه پیامک دیگه اومد .
(ریحانه حتما بیا...ماجرا مرگ و زندگیه...اگه نیای به خدا میسپارمت)
.
نمیدونستم برم یانه...😕
مرگ و زندگی؟؟؟!😨
چی شده یعنی؟!😯
اخه برم چی بگم؟!😕
برم که باز داغ دلم تازه بشه؟! 😔
ولی اخه من که کاری نکردم که بترسم ازش😑...
کسی که باید شرمنده بشه اون فرمانده ی زشتشونه😔 نه من...
اصلا برم که چی؟! باز داغ دلم تازه بشه ؟!
.
نمیدونم...😕
.
#ادامه_دارد...
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
1_439884083.mp3
5.1M
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🏴یه رفیق دارم که نامش حسینه
🖤باز اين چه شورش است
♥️كه در خلق عالم است
🖤پرسیدم از هلال ماه:
♥️چرا قامتت خم است؟
🖤آهی کشید و گفت:
♥️که ماه محرم است!
🖤گفتمکه چیست محرم؟
♥️با ناله گفت: ماه عزای
🖤 اشرف اولاد آدم است
🖤فرا رسیدن ماه محرم و
♥️ایام سوگواری سالار شهیدان
🖤امام حسین(علیه السلام) تسلیت باد.
♥️السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ
#مداحی_نوستالژیک #محرم
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
1_439741011.mp3
2.31M
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🔺بانوای: حاج میثم مطیعی
👈 متن شعر:
یتیماتو رها نکن حاج قاسم
شبمون یلداست، چشامون دریاست
قاب عکس تو، هنوزم اینجاست
شهادتت زلزلهٔ آخرالزمون شد
نبودنت داغ دل هر پیر و جوون شد
هنوز دلا مبتلاست
تقاصتو داره میده اون ظالم
به یادتم شبای جمعه دائم
یتیماتو رها نکن حاج قاسم
ای سردار ای سردار
روشنه دلم به جواب سلامت
یه روزی میای تو رکاب امامت
«عجل بظهورک یا اباصالح»
🏴 شب اول #محرم۹۹
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🏴 لوح | ملت حسین به رهبری حسین
◾ رهبر انقلاب: یک جریانی است که به رهبری حسینبنعلی (سلاماللهعلیه) دارد در دنیا پیش میرود؛ و انشاءالله پیش خواهد رفت و کارگشا خواهد بود و گرههای ملّتها را باز خواهد کرد. ۹۶/۰۶/۳۰
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
♨️ «کیوان امام» کیست و چه فاجعه اخلاقی در دانشکده هنر به وجود آورد؟!
◾️دختران دانشجو در تهران توسط که توسط یک پسر مجرد مورد آزار قرار گرفته بودند، در اقدامی همزمان مشخصات و عکس «کیوان امام» را انتشار دادند و سرنوشت های شوم خود در خانه این آزارگر را فاش کردند.
◾️برخی از دانشجویان دختر مدعی شدهاند که عامل همخوابی و تجاوز به آنها، مشروبات الکی آغشته به داروی بیهوشی بوده است.
◾️«کیوان امام» در توضیحات اینستاگرام خود جمله معروف «امید بذر هویت ماست» را درج کرده است.
◾️بارها دلسوزان نسبت به رواج بیدینی در دانشکده هنر دانشگاه تهران هشدار داده بودند.
◾️مصرف مواد مخدر، انتشار تصاویر تمام برهنه از خود و افراد بزرگسال خانواده با توجیه ژانرهای عکاسی، به کارگیری پارامترهای ضد دین و شیطان پرستی در آثار هنری و غیره تنها بخشی از اتفاقاتی است که زیر پوست دانشکده هنر در جریان است.
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
گریه حضرت نوح علیه السلام🏴
وقتی که حضرت نوح سوار کشتی شد، همه دنیا را سیر کرد، تا به سرزمین کربلا رسید، همینکه به سرزمین کربلا رسید، زمین کشتی او را گرفت، بطوری که حضرت نوح ترسید غرق شود، دستها را به دعا و نیایش برداشت، وپروردگارش را خواند و عرضکرد:
خدایا، من همه دنیا را گشتم، مشکلی برایم پیدا نشد، ولی تا به این سرزمین رسیدم ترس و وحشت عجیبی برایم ظاهر گشت، و بدنم لرزید و خوف شدیدی تمام وجودم را گرفت، که تا بحال اینجوری نشده بودم، خدایا علتش چیست؟
✔️حضرت جبرئیل نازل شد و فرمود:
ای نوح! در این سرزمین سبط خاتم پیغمبران و فرزند خاتم اوصیاء کشته می شود. و روضه کربلا را خواند.
حضرت نوح منقلب گشته و اشکهایش سرازیر شد و فرمود: ای جبرئیل قاتل او کیست که اینگونه ناجوانمردانه حسین را بشهادت میرساند؟!
حضرت جبرئیل فرمود:
او را کسی که نفرین شده اهل هفت آسمان و هفت زمین است می کشد.
حضرت نوح (درحالیکه ناراحت وگریان بود) قاتلین او را لعنت کرد، و کشتی براه افتاد تا به کوه جودی (حرم شریف حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است.) رسید و در آنجا ایستاد.
📚بحارالانوار: ج۴۴، ص۲۴
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
#بدانیم
✍ لیمو را پیش از آبگیرے به مدت
۱۵ دقیقه درون آب داغ بیندازید آب آن
تقریبا دو برابر خواهد شد.
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سلام دوستان گرامی این داستان رو با دل وجان بخوانید والتماس دعا 😥😥😥😥😥😥😥😥✋✋✋✋
مخصوصا دخترااااااااااا🌹☺️
لطفا بخووووووووونید😊
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
داداشم منو تو خیابون دید..😱
با جمع دخترا بودیم و حجابم خیلی جالب نبود... 😬
با یه نگاه تند بهم فهموند برو خونه تا بیام..😰
خیلی ترسیده بودم.. الان میاد حسابی تنبیهم میکنه.. 😰
نزدیک غروب رسید خونه..
وضو گرفت دو رکعت نماز خوند😐
بعد از نماز گفت "بیا اینجا"
حالا منم ترسیده بودممممم😖
گفت "آبجی بشین"
نشستم
بیمقدمه شروع کرد روضه حضرت زهرا سلام الله علیها رو خوند؛
حسابی گریه کرد... منم گریهام گرفت😭
بعد گفت "آبجی میدونی حضرت زهرا سلام الله علیها چرا روزای آخر صورتشو از امام علی علیه السلام میپوشوند؟؟
نمیخواست علی بفهمه خانمش سیلی خورده و دق نکنه...
آخه غیرت اللهِ😔
میدونی بیبی حتی پشت در هم نزاشت چادر از سرش بیفته!😣
میدونی چرا امام حسن علیه السلام زود پیر شد؟؟
بخاطر اینکه تو کوچه همراه مادرش بود ولی نتونست کاری براش بکنه😔
...
آبجی حالا اگه میخوای منو دق مرگ نکنی😑
تو خیابون که راه میری مواظب روسری و چادرت باش
یدفعه ناخودآگاه نره عقب و موهات بیفته بیرون😌
من نمیتونم فردای قیامت جواب حضرت زهرا سلام الله علیها رو بدما😫"
♥️
سرمو پایین انداختم و شروع کردم به گریه کردن.. 😭
سرم رو بوسید💕 و گفت "آبجی قسَمت میدم بعد از من مواظب چادرت باش☺️"
از برخوردش خیلی تعجب کردم.. احساس شرمندگی میکردم🙁
گفتم "داداش انشاءالله سایهت همیشه بالا سرم هست".. و پیشونیشو بوسیدم...💘
گذشت تا سه روز بعد که خبر آوردن داداشت تو عملیات والفجر به شهادت رسیده
😭😭😭😭
یه مدت بعد، لباساشو که آوردن دیدم جای تیر مونده رو پیشونی بندش...💥
روی سربند یا فاطمه الزهرا.سلام الله علیها.🥀
حالا دیگه سالهاست هر وقت تو خیابون یه زن بیحجاب میبینم... اشکم جاری میشه.. 😢
پیش خودم میگم حتما اینا داداش ندارن که....😞😞😞
🌸 یازهرا سلام الله علیها🌸
کپی کردنش عشق میخاد
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
#تیروئید
✍ یک پیاز را از وسط نصف کرده و قبل خواب بصورت دایره ای روی گردن بمالید اجازه دهید آب آن به خوبی جذب شود
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈ #قسمت_بیست_و_سوم . #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن . . یعنی میدونست دوستش دارم و بازیم میدا
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
#قسمت_بیست_و_چهارم
.
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
.
دلمو راضی کردم برم سمت دانشگاه😕
.
راستیتش خیلی نگران شده بودم😯
.
تو این چند مدت اصلا نتونسته بودم فراموشش کنم😔
.
کم کم اماده شدم که برم سمت دفتر😕
.
توی مسیر صد بار حرفهای اون روز رو مرور کردم😐
صدبار مرور کردم که اگه زهرا چیزی پرسید چی جواب بدم😕
اخه من که چیزی نگفته بودم 😔
اصلا نمیفهمیدم چجوری دارم میرم😕
انگار اختیارم دست خودم نبود و پاهام خودشون راه میرفتن
.
.
وقتی وارد دفتر شدم دیدم فقط زهرا نشسته .
تا منو دید سریع اومد جلو دیدم چشمهاش قرمزه به خاطرگریه کردن😢
.
-حدس زدم قضیه رو فهمیده باشه و از دست سید ناراحت شده .
به روی خودم نیاوردم و سلام گفتم😐
.
یهو پرید منو بغل گرفت و شروع کرد به گریه گردن😢
.
-چی شده زهرا؟!😯
.
-ریحانه 😢...ریحانه 😢
.
-چی شده؟؟😯
.
-کجایی تو دختر؟!😢
.
-چی شده مگه حالا؟!😕
.
-سید...😢
.
-آقا سید چی؟! اتفاقی براشون افتاده؟!😯
.
-سید قبل رفتنش خیلی منتظرت موند که باز ببینه تورو و بقیه حرفهاشو بهت بزنه ولی نشد😢
همش ناراحت بود به خاطر تو😢
عذاب وجدان داشت😔
.
میگفتم که بهت زنگ بزنه ولی دلش راضی نمیشد😔
.
میگفت شاید دیگه فراموشش کرده باشی و نخواد دوباره مزاحمت بشه😔
.
-الان مگه نیستن؟!😯
.
-این نامه رو بخون😢...محمد مهدی قبل اینکه بره اینو نوشت و داد بهم که بدم بهت...میخواست حلالش کنی⚘
.
-کجا رفتن مگه؟؟😯
.
-یه ماه پیش به عنوان داوطلب رفت سوریه و دیروز یکی از رفقاش گفت که چند روز هست برنگشته به مقر.
.
بعضیا میگن دیدن که تیر خورده😢
.
این نامه رو داد و گفت اگه برنگشتم تو اولین فرصت بهت بدم که حلالش کنی😢
.
یعنی مگه امکان داره که ایشون😯😢
.
-هر چیزی ممکنه ریحانه 😢
.
-گریه بهم امان نمیداد...اخه زهرا چرا گذاشتی که برن؟!😢
.
-داداش محمد من اگه شهید شده باشه تازه به عشقش رسیده
.
داداش محمد ؟!😯
.
اره...داداش محمد..ریحانه ای کاش میموندی حرفشو تا آخر گوش میدادی..ریحانه تو بعضی چیزها رو بد متوجه شدی 😔
.
-چیا رو مثلا؟!😢
.
-اینکه من و محمد مهدی برادر و خواهر رضاعی هستیم و عملا نمیتونستیم با هم ازدواج کنیم.
ولی تو فکر کردی ما...
.
از شدت گریه هیچی نمیدیم😢
صدای زهرا رو هم دیگه واضح نمیشنیدم 😢
فقط صدا اخرین التماس سید برای موندن و گوش دادن حرفهاش تو گوشم میپیچید😢
.
صدای لا اله الا الله گفتناش 😢
.
.
#ادامه_دارد...
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
#رفع_سیاهی_زیرچشم
✍ مـالـیدن روغـن بـادام تـلـخ یا شـیریـن
در اطـراف چـشـم
✍ مـالیـدن آب نـعنـاع تـازه دور چـشم ۱۵ دقـیقه
(دقت شود داخـل چـشم نـریزد)
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈ #قسمت_بیست_و_چهارم . . #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن . . دلمو راضی کردم برم سمت دانشگاه😕
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
❣ #قسمت_بیست_و_پنجم
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
.
فقط صدا اخرین التماس سید برای موندن و گوش دادن حرفهاش تو گوشم میپیچید😢
.
صدای لااله الا الله گفتناش😢
.
من چی فکر میکردم و چی شده بود 😔
.
از دفتر بیرون اومدم و نفهمیدم چجوری تا خونه رفتم
توی مسیر از شدت گریه هام اطرافیان نگاهم میکردن😭
.
ای کاش میموندم اونروز تا ادامه حرفشو بزنه...😭
.
رفتم اطاقم ونامه رو اروم باز کردم
.
دلم نمیومد بخونمش😔
.
بغضم نمیزاشت نفس بکشم😢
.
سرم درد میکرد😢
.
نامه رو باز کردم 😢
.
#به_نام_خدای_مهدی
.
سلام ریحانه خانم🌹
.
(همین اول نامه اشکهام سرازیر شد..چون اولین بار بود که داره منو با اسم صدا میزنه😢😭)
.
این مدت که از من دلگیر بودید بدترین روزهای عمرم بود😔
نمیدونم اصلا از کجا شروع کنم.
اصلا نمیخواستم این حرفها رو بزنم ولی دلم نمیومد نگفته برم😔مخصوصا حالا که منظور اون روزم رو بد متوجه شدید😕
باید اعتراف کنم که این فقط شما نبودید که بهم احساسی داشتید
بلکه من هم عاشقتون بودم😶
از همون روزی که قلب پاکتون رو دیدم😔
همون موقعی که تو حرم نماز میخوندید و من بی خبر از همه جا چند ردیف عقب تر نشسته بودم و گریه هاتون رو میدیدم وبه قلب پاکتون پی بردم😔
.
حتی من خودم گفتم بهتون پیشنهاد همکاری تو بسیج رو بدن😔
.
وقتی دیدم که با قلبتون چادر رو انتخاب کردید خیلی بیشتر بهتون علاقه پیدا کردم😔
.
اما نمیخواستم شما چیزی ازاین علاقه بفهمید😞
.
من عاشقتون بودم ولی عشقی بزرگتر نمیگذاشت بیانش کنم😕
.
راستیتش من از کودکی با عشق شهادت بزرگ شدم😔
.
و درست در موقعی که به وصال یارم نزدیک بودم عشق شما به قلبم افتاد😞
حتی عشقتون باعث شد چندبار زمان اعزاممو عقب بندازم😔
.
حق بدهید اگه بهتون کم توجهی میکردم...حق بدهید اگر هم صحبتتان نمیشدم😔
چون نمیخواستم بهتون وابسته بشم و توی مسیرم تردیدی ایجاد بشه😔
.
ریحانه خانم🌹
.
اگر من و امثال من برای دفاع نرویم و تکه تکه نشیم فردامعلوم نیست چی میشه
همه اینهایی که رفتن و برنگشتن عشق یه نفری بودن😢
همه یه چشمی منتظرشون بود
همه قلب مادرها و همسراشون بودن😢
پس خواهش میکنم درکم کنید و بهم حق بدید 😔
.
نمیدونم وقتی این نامه رو میخونید من کجا و تو چه حالی هستم 😔
اروم گوشه قبرم خوابیدم یا زنده هستم 😢
ولی از همینجا قول میدم اگه برگردم و قسمت بود حتما....
.
اما اگه شهید شدم خواهش میکنم این نامه رو فراموش کنید و به کسی چیزی نگید و دنبال خوشبختی خودتون باشید.
.
سرتون رودرد نمیارم
مواظب خودتون باشید
حلالم کنید...
.یا علی
.
#ادامه_دارد...
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
🦋 "راه روشن" 🦋
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈ ❣ #قسمت_بیست_و_پنجم . #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن . . فقط صدا اخرین التماس سید برای مون
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
#قسمت_بیست_و_ششم
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
.
وقتی نامه رو خوندم دست و پاهام میلرزید😢
احساس میکردم کاملا یخ زدم 😢
احساس میکردم هیچ خونی توی رگ هام نیست😢
اشکام بند نمیومد...😭
.
خدایا چرا؟!😢😢
.
خدایا مگه من چیکار کردم؟!😢😢
.
خدایا ازت خواهش میکنم زنده باشه...🌷
.
خدایا خواهش میکنم سالم باشه⚘ .
.
((از حسادت دل من می سوزد،
از حسادت به کسانی که تو را می بینند!
از حسادت به محیطی که در اطراف تو هست
مثل ماه و خورشید
که تو را می نگرند
مثل آن خانه که حجم تو در آن جا جاریست
مثل آن بستر و آن رخت و لباس
که ز عطر تو همه سرشارند
از حسادت دل من می سوزد
یاد آن دوره به خیر
که تو را می دیدم))
.
.
کارم شده بود شب و روز دعا کردن و تو تنهایی گریه کردن.😢
.
یهو به ذهنم اومد که به امام رضا متوسل بشم😢
.
خاطرات سفر مشهد دلم رو اتیش میزد.
.
ای کاش اصلا ثبت نام نمیکردم 😢
.
ولی اگه سید رو نمیدیدم معلوم نبود الان زندگیم چطوری بود😔
.
شاید به یکی شبیه احسان جواب مثبت میدادم و سر خونه زندگیم بود😐
.
ولی عشق چی؟!...😔
.
اقا جان...
این چیزیه که شما انداختی تو دامن ما...حالا این رسمشه تنهایی ولم کنی؟!😢
.
اقا من سید رو از تو میخوام 😢😢
.
🔴یک ماه بعد:
.
یه روز صبح دیدم زهرا پیام فرستاده
(ریحانه میتونی ساعت 9 بیای مزار شهدای گمنام؟! کارت دارم)
.
اسم مزار شهدا اومد قلبم داشت وایمیستاد..😢😢
سریع جوابشو دادم و بدو بدو رفتم تا مزار
.
-چی شده زهرا😯
.
-بشین کارت دارم😕
.
-بگو تا سکته نکردم😯😕
.
ریحانه این شهدای گمنامو میبینی؟!😔
..
-اره..خب؟؟😞
.
-اینا هم همه پدر و مادر داشتن...همه شاید خواهر داشتن...همه کسی رو داشتن که منتظرشون بود...همه شاید یه معشوق زمینی داشتن ولی الان تک و تنها اینجا به خاطر من و تو هستن.😢
.
-گریم گرفت😢
.
-پس به سید حق میدی؟!😔
.
-حرفات مشکوکه زهرا😯
.
-روراست باشم باهات؟؟😔
.
-تنها خواهش منم همینه 😕
.
-ریحانه تو چرا عاشق سید بودی؟!😢
.
-سرمو پایین انداختم و گفتم خب اول خاطر غرور و مردونگیش و به خاطر حیاش به خاطر ایمانش..به خاطر فرقی که با پسرای دور و برم داشت 😔😔
.
-الانم هستی؟؟😢
.
-سرمو پایین انداختم 😔😔
.
-قربون قلبت برم😢...این چیزهایی رو که گفتی الحمدلله هنوز هم داره😔
.
-یعنی چی این حرفت؟!😯
.
یعنی ...
.
-بیا با هم یه سر بریم خونه ی سید اینا...😢
.
.
#ادامه_دارد...
التماس دعای شدید 🌷
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
✅تقدیر رهبر انقلاب از شعر افشین اعلا علیه توافق حاکمان عرب با رژیم صهیونیستی
🔴متن پیام حضرت آیت الله خامنه ای به این شرح است:
"شعری که خطاب به حاکمان عرب سرودید، بسیار بجا و به موقع بود. دست شما درد نکند."
متن شعر خطاب به به حکام خائن عرب :
📌 شیری که برازنده فخر است و مباهات
سید حسن است آیا یا شیخ امارات؟
📌 این داده چو قواده به عشرتکده، رونق
آن گشته ولی قائد احرار به شامات
📌 آن پخته سخن گوید با تکیه به قرآن
این خام ولی چون شتران، حامل تورات
📌 آن لرزه درافکنده به ارکان تل آویو
این با تن لرزان شده پنهان به عمارات
📌 ای شیخ! کنی تکیه به قومی که خداوند
از دوستیاش کرده تو را نهی به آیات؟
📌 این نهی، ندیدی و نخواندی تو به قرآن؟
یا خواندهای از وحی، فقط لفظ و عبارات؟
📌 هش دار و بپرهیز، از این غده ی بدخیم
جز ننگ چه بخشید مناخیم به سادات؟
📌 سید حسن از چیست که بی سلطنت و کاخ
خورشید عرب گشته و حکام چو ذرات
📌 زیر قدمش له شده است ارتش صهیون
با آن همه جنگنده و آلات و مهمات
📌 آیا نکنی شرم ز لبنان و فلسطین؟
آیا نشنیدی تو ز آیات و روایات؟
📌 ایران چه بدی کرد به اعراب و به اسلام؟
کز کینه او کور شدی، کور به کرات!
📌 بحرین و عراق و یمن و شام چرا سوخت؟
در آتش بدخواهیات ای شیخک بدذات!
📌 آیا نرهاندند نوامیس عرب را
سید حسن و قاسم و یاران ز بلیات؟
📌 خنجر زدی از پشت به اعراب و نشستی
با مرتکب آن همه کشتار و جنایات
📌 با قاتل کودک کش صبرا و شتیلا
با جانی نفرین شده در ارض و سماوات
📌 یکباره عقال از سر بی عقل بیفکن
خو کن چو جهودان به عرق چین و کراوات
📌 بیهوده مکش فیل دبی را به رخ ای شاه!
وقتی که ز سرباز یمن هم شدهای مات
📌 حیثیت خود دادی چون با ثمن بخس
حقانیت فارس شد از خبث تو اثبات
📌 شاهان عرب، طایفه ی لوط و ثمودند
هم بنده ی عزی و منات و هبل و لات
📌 خون عرب است آیا ای مردنمایان!
این ننگ که بر دامن تان مانده ز عادات؟
📌 هم قدس ز کف داده و هم مکه و یثرب
جز غرب ندارید دگر قبله حاجات
📌 در عقد تل آویو در آیید از این پس
بودید چو یک عمر، عیالات ایالات
📌 ای قوم عرب! غیرت اجدادی تان کو؟
بودند نیاکان شما اهل فتوحات
📌 تکرار مبادا شود اندوه فلسطین
تا چند برد غرب، از این منطقه، سوغات؟
📌 دزد است در این قافله، تا چند تغافل؟
موش است در این مزرعه، تا چند مماشات؟
📌 تند است چرا این همه توفان تجاوز؟
کند است چرا این همه شمشیر مجازات؟
📌 خواند همه را قدس به یاری، ز چه خوابید؟
اقلیم عرب گشته چرا خانه ی اموات؟
📌 با این همه، ای غرب! بپرهیز که دارد
این بادیه، بس خار مغیلان و نخیلات
📌 دل خوش مکن ای خصم به ویرانی بیروت
مکرون! مکن از مکر، گذر سوی خرابات
📌 لبنان نکند روی خود از پارس به پاریس
چون دیده از او خیر فراوان، ز تو آفات
📌 سوزنده قانا شده دلسوز شهیدان!
غارتگر شبعا شده همدرد جراحات!
📌 ای ننگ به هر کس که شود خام تو ای خصم
ای وای به شیخی که کند با تو ملاقات
📌 قوم عرب و اهل خلیج کهن فارس
هیهات که ذلت بپذیرد ز تو، هیهات
📌 آینده از آن یمن و غزه و قدس است
ای غرب به هش باش! رسد روز مکافات...
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🔘 خواص #آنانــاس
🔸سرشار از آنتیاکسیدان(پیشگیری از پیری و سرطان)
🔸ضد التهاب
🔸هضم بهتر غذا
🔸مـوثرتر از شـربت ســرفه
🔸تقویت کننده و انرژی زا
🔸تسکین کبـودی و بهــبود زخم
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
#داستان_آموزنده
خیلی خیلی قشنگه حتما بخونید👌
مــــادربزرگ من آدم مذهبی بود ...
هر وقت دلش واسه امام رضا تنگ می شد می گفتم مادربزرگ حالا حتما لازم نیست بری مشهد از همینجا یه سلام بده، اما من واسه تفریح میرفتم شمال اون به من نمیگفت حتما لازم نیست بری شمال همینجا تفریح کن،
وقتی سفره میگرفت وقتی محرم میشد به ﻫﻴﺎت محل برنج و روغن میداد بهش میگفتم اینا همه سیرن پولشو ببر بده به چهارتا آدم محتاج، اما وقتی من با دوستام مهمونی میگرفتم اون فقط میگفت مادر مراقب خودت باش،
سالها گذشت تا من فهمیدم آدمها احتیاج دارن سفر برن، احتیاج دارن از زندگی لذت ببرن و لذت بردن برای آدمها متفاوت معنی میشه،
یکی از ﻫﻴﺎت لذت میبره یکی از مهمونی رفتن، یکی تو سفر مکه اقناع میشه یکی تو سفر تایلند، اینا همشون برای من آدمهای محترمی هستن
سالها گذشت تا من فهمیدم نباید به دلخوشی های آدمها گیر بدهم، چون آدمها با همین دلخوشی ها سختی های زندگی رو تحمل میکنن...
👤الهی قمشهای
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─