eitaa logo
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
4.1هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
6.3هزار ویدیو
65 فایل
🕊️این کانال دلی است و شما دعوت شهدایید🕊️ سروش ، شاد ، روبیکا ، ویراستی⇣ @rahiankhuz مدیر⇣ @jamandehazsoada گروه مطالب ارزشی⇣ https://yun.ir/t1vozb کانال فاتحان نُبُل و الزهرا⇣ @fatehan94 برای تبادل⇣ @Rahyan_noor
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 دستخطی‌ که از شهید ابراهیم هادی برجای مانده💔 🔹راستی اینجا به ما خیلی خوش میگذرد چون رزق مومنین دائما برقرار می‌باشد. رزق مومن که می دانید چیست؟ از همان سور های امام حسینی است که دائم برقرار است و ما هم آن را توی رگ میزنیم که قوت بگیریم؛ که اگر با دشمن رو به رو شدیم با یک مشت به درک واصلشان کنیم. والسلام. ابراهیم هادی 🌹 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
تو و مرا همواره هدایت میکنی❤️ آشنایی با بزرگ مردی چون تو، لطف خداوند متعال و عنایت آقا صاحب الزمان به ما بوده است؛ وگرنه ما کجا و ابراهیم هادی کجا؟!🍃 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘🌱☘🌱☘🌱 کانال کمیل محل عشق بازی شهدا با خداست کانال کمیل شبیه ترین نقطه به کربلاست ➕ در ایتا به‌ راهیان‌نور‌ بپیوندید👇 [🌹] [https://eitaa.com/rahiankhuz ] [🌹] ➕ در روبیکا به‌ راهیان‌نور‌ بپیوندید👇 [🌹] [https://rubika.ir/rahiankhuz ] [🌹] ➕ در سروش‌ به‌ راهیان‌نور‌ بپیوندید👇 [🌹] [http://splus.ir/rahiankhuz] [🌹]
🌱☘🌱☘ 🔺این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...🌱 ➕درایتا‌، سروش‌و روبیکا‌ به راهیان‌نور بپیوندید👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱☘🌱☘ 🔺در زندگی ، آدمی موفق تر است که دربرابر عصبانیت دیگران صبور باشد و کار بی منطق انجام ندهد... ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
💐روزت مبارک آقا معلم یک روز مدیر مدرسه راهنمائی پیش من آمد. با من صحبت کرد و گفت: تو رو خدا، شما که برادر آقای هادی هستید با ایشان صحبت کنید که برگردد مدرسه! گفتم: مگه چی شده؟ کمی مکث کرد و گفت: حقیقتش، آقا ابراهیم از جیب خودش پول می داد به یکی از شاگردها تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنیر بگیرد! آقای هادی نظرش این بود که این ها بچه های منطقه محروم هستند. اکثرا سر کلاس گرسنه هستند. بچه گرسنه هم درس نمی فهمد. مدیر ادامه داد: من با آقای هادی برخورد کردم. گفتم: نظم مدرسه ما را به هم ریختی، در صورتی که هیچ مشکلی برای نظم مدرسه پیش نیامده بود. بعد هم سرایشان داد زدم و گفتم: دیگه حق نداری اینجا از این کارها بکنی. آقای هادی از پیش ما رفت. بقیه ساعت هایش را در مدرسه دیگری پر کرد. حالا هم بچه ها و اولیاء از من خواستند که ایشان را برگردانم. همه از اخلاق و تدریس ایشان تعریف می کنند. ایشان در همین مدت کم، برای بسیاری از دانش آموزان بی بضاعت و یتیم مدرسه، وسائل تهیه کرده بود که حتی من هم خبر نداشتم. با ابراهیم صحبت کردم. حرف های مدیر مدرسه به او را گفتم. اما فایده ای نداشت. وقتش را جای دیگر پر کرده بود. ابراهیم در دبیرستان ابوریحان، نه تنها معلم ورزش، بلکه معلمی برای اخلاق و رفتار بچه ها بود. دانش آموزان هم که از پهلوانی ها و قهرمانی ها معلم خودشان شنیده بودند شیفته او بودند. 📚سلام بر ابراهیم ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
خیلی در اعمالش دقت می کرد. شنیده بود که نفوذ شیـطان در اعـمال انسان بسیار است. 👿شیطان هر کسی را به طریقی گمراه می کند حتی کارهای خوبی که انجام می داد مراقب بود که آلوده به نیت های دنیوی نشود. 🔹مرتب با در ارتباط بود و تلاش می کرد تا شیطان را ناکام کند. ابراهیم می دانست که شیطان سه بار قسم خورده تا انسان را گمراه کند 🔸«قـالَ فَبِعـِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمـَعِين»َ گفت: به عـزّت تو سوگـند كه همـه ى مـردم را گمـراه خواهـم كرد. سوره ص آیه ۸۲ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
🌷 ▪️از جبهه به سمت تهران برمی‌گشت، راننده‌ی اتوبوس آهنگ ترانه گذاشت تا بدین وسیله خوابش نبرد، ابراهیم برای اینکه کار بد او را گوشزد کند، قرآن را باز و شروع کرد بلند بلند قرآن خواندن! راننده آهنگ را خاموش کرد! این طور هم راننده خوابش نبرد و هم آهنگ پخش نشد😊 http://eitaa.com/golestanekhaterat ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
| در جبهه یک فرمانده ارتشی داشتیم که خیلی با ابراهیم رفیق بود، مرتب به ما سر می زد و ابراهیم هم حسابی او را تحویل می گرفت. تعجب کردم که اینها از کجا همدیگر را می شناسند. این فرمانده می گفت: ماجرای آشنایی ما به یک امر به معروف بر می گردد، یکبار من عمل حرامی انجام دادم و نمی دانستم این کار گناه است ، همان روز دیدم جوانی خوش سیما از سنگر بسیجی ها به سمت من آمد. بعد از سلام و احوالپرسی، مقداری میوه تعارف کرد و کمی صحبت کردیم، بعد مرا از میان جمع بیرون آورد و خیلی محترمانه تذکر داد که کار من اشتباه بوده و بهتر است دیگر انجام ندهم. اینقدر با مهربانی و روی خوش تذکر داد که شیفته این جوان شدم و مرید اخلاق خوبش شدم. 🔅 شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شده اند،(چون) امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید. آل عمران/۱۱۰ 📚خدای خوب ابراهیم ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
یاد ابراهیم بخیر می‌گفت: به فکر مثل شهدا مُردن نباش به‌ فکر مثل شهدا زندگی‌کردن باش ... ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ پنج روز است که در هستیم. آب و غذا و مهمات نداریم. شمار بچه های بسیار کم است و بسیاری شهید و یا زخمی شدند. باقی از هم از عطش فراوان توانی برایشان نمانده است. امیدواری دادن های ابراهیم بهترین رزق این چند روز برای بچه ها بود.. ابراهیم می گفت : اگر همگی هم شهید شویم تنها نیستیم، مطمئن باشید مادرمان سلام الله علیها می آید و به ما سر می زند. در همین حال رزمنده ای فریاد زد : مادر بخدا قسم اگر گردان کمیل در مدینه بود هرگز نمی گذاشتند به تو سیلی بزنند. نوای مادر مادر در کانال طنین انداز شده بود...😭 کماندو های عراقی به کانال رسیدند و شروع کردند به بچه های باقی مانده کمیل و حنظله بچه های کمیل و حنظله همراه با راهپیمایی ۲۲ بهمن در شهرهای مختلف ایران داشتند حماسه دیگری رقم می زدند. ابراهیم باقی رزمندگان را به عقب راند و خود در برابر کماندوها مقاومت می کرد که ناگهان نوایی بلند شد : ابراهیم شهید شد...😭 ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
...🌷🕊 خدایا عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب چنان در وجودم شعله‌ور است که اگر تکه‌تکه‌ام کنند و یا زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت. ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
خواندن کتاب سلام‌برابراهیم تاریخِ زندگی‌شما را به دو قسمت می‌کند: • قبلِ خواندن کتاب • بعدِ خواندن کتاب بــرادرشهیدم ... 🌷 ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
💠پروفایل ویژه محرم ۱۴۰۲💠 📝خاطره ای از شهید: در عزاداری ها حال خوشی داشت. خيليها با وجود ابراهيم و عزاداري او شور و حال خاصی پيدا ميكردند. ابراهيم هر جایی که بود آنجا را کربلا مي‌كرد!گريه ها و ناله های ابراهيم شــور عجيبي ايجاد مي‌كرد. نمونه آن در اربـعين سـال ۱۳۶۱ در هيئت عاشـقان حسين(ع)بود.بچه‌های هيئتی هرگز آن روز را فراموش نمي كنند. ابراهيم ذكر حـضرت زينب (س) را می گفت. او شـور عجيبی به مجلس داده بود.بعدهم ازحال رفت و غش كرد! آن روز حالتی در بـچه ها پـيدا شد كه ديگر نديديم. مطمئن هسـتم به خاطر سوز درونی و نفس گرم ابراهيم،مجلس اينگونه متحول شده بود. ابراهيم هيچ وقت خودش را مداح حـساب نميكرد.ولی هر جا كه ميخواند شور و حال عجيبی را ايجاد می كرد.ذكر شهدا را هيچ وقت فراموش نميكرد. ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
با کمال ناباوری دیدم هیچ کدوم از کتابایی که برداشتم، توی دستم نیست...😳 یادمه سال پیش که رفتیم دوکوهه، تصمیم گرفتم یه سری به کتابفروشی نشر ۲۷ بزنم(تنها کتابفروشی دوکوهه) و چند تا از کتابای خودمو تهیه کنم که هدیه بدم، رفتم تو کتابفروشی، با دوستان نشر آقای حاتمی و ...سلام و احوالپرسی کردم و رفتم سراغ قفسه کتاب‌ها، رسیدم به کتاب تمنای بی خزان، سه جلد برداشتم و یک جلدم کتاب از «چیزی نمیترسیدم» حاج قاسم، کتابا روی دستم بود. کتابفروشی هم نسبتا شلوغ بود، خواستم برم هزینه کتاب ها رو حساب کنم با کمال ناباوری دیدم هیچ کدوم از کتابایی که برداشتم، توی دستم نیست، به جاش سه جلد کتاب ابراهیم هادی بود، اصلا عجیب شوک شده بودم، برگشتم جلوی قفسه کتابا، امکان نداشت من کتاب ابراهیم هادی رو برداشته باشم، یعنی همیشه فکر میکردم این کتاب تو خونه همه کسایی که با شهدا ارتباط دارن، هست و لازم نیست بگیرم و هدیه بدم به کسی. چند بار طول و عرض کتابفروشی رو طی کردم، انگار یکی کتاب‌هایی که برداشته بودم از من گرفته بود، گذاشته بود سر جاش و به جای اونا کتاب های شهید ابراهیم هادی رو گذاشته بود تو دستم. حالم منقلب شده بود، دیگه تو حال خودم نبودم، فهمیدم آقا ابراهیم خواسته این کتابا برسه دست اونایی که لازمه کتابو بخونن، صبح روز بعد روحانی جوون کاروان رو صدا کردم و کتاب‌ها رو دادم دست ایشون، گفتم مسابقه برگزار کنید و اینا رو برسونید دست صاحبانشون... شادی روح شهید ابراهیم صلوات ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
💠هر وقت می‌دید بچه ها مشغول غیبت کسی هستنـد مـرتـب می گـفـت: صـلــوات بفرسـت! و یـا بـه هر طریـق بحث را عوض می‌کرد. 🌷 👆تصویر بالا را هوش مصنوعی از شهید هادی ارائه داده ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
🌸)- ماجرای کشتی با قهرمان جهان «سیدحسین طحامی، کشتی‌گیر قهرمان جهان، به زورخانه ما آمده بود و با بچه‌ها ورزش می‌کرد، هر چند مدتی بود که سید به مسابقات قهرمانی نمی‌رفت، اما هنوز بدنی بسیار ورزیده و قوی داشت. بعد از پایان ورزش رو کرد به حاج حسن و گفت: «حاجی کسی هست با من کشتی بگیرد؟ حاج حسن نگاهی به بچه‌ها کرد و گفت: ابراهیم. بعد هم اشاره کرد برو وسط. معمولاً در کشتی پهلوانی حریفی که زمین بخورد یا خاک شود، می‌بازد. کشتی شروع شد همه ما تماشا می‌کردیم. مدتی طولانی دو کشتی‌گیر درگیر بودند اما هیچ‌کدام زمین نخوردند؛ فشار زیادی به هر دو نفرشان آمد، اما هیچ‌کدام نتوانست حریفش را مغلوب کند، این کشتی پیروز نداشت. بعد از کشتی سیدحسین بلند بلند می‌گفت: بارک الله، بارک الله، چه جوان شجاعی، ماشاءالله پهلوان. ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 | ایتا | ویراستی | سروش | روبیکا | [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
ابراهیم طوری برخورد میکرد کھ گویی از تمامِ رفاهیات دنیایی برخوردار است . گذرانِ زندگی برایِ او که یتیم بزرگ شده سخت بود اما با کاردربازار، درآمد لازم را برایِ خودش کسب کرد ! ابراهیم پولِ خودش را هم برایِ دیگران هزینھ میکرد ؛ نھ موقعیت هایِ ویژه او راذوق زده میکردُ نھ از دست دادنِ موقعیت ها او را ناراحت میکردهیچ وقت لباس نو نمیپوشید ، میگفت: هرزمان تمامِ مردم توان پوشیدنِ لباس نوُ زیبا داشتند، من هم میپوشم 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
‌ابراهیم روحیات جالب و عجیبی داشت. بارها دیده بودم که در مسابقات، اجازه می داد که حریف او را خاک کند! به او اعتراض می کردم که چرا فلان فن را نزدی؟ می گفت: "خب این بنده "خدا" هم تمرین کرده و سختی کشیده. او هم آرزو داره که حریفش را خاک کند." من واقعا نمی فهمیدم که ابراهیم چی میگه؟! مگه میشه آدم این همه تمرین کنه و توی مسابقه برای حریفش دلسوزی کنه؟! رحمت الله علیه 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
هیچ وقت ندیدم که ابراهیم، به دنبال لذت شخصی خودش باشد. لذت برای او تعریف دیگری داشت. اگر دل کسی را شاد می‌کرد، خودش بیشتر لذت می‌برد. اگر پولی دستش می‌رسید سعی می‌کرد به دیگران کمک کند. خودش به کمترین‌ها قانع بود، اما تا می‌توانست به دیگران کمک می‌کرد. هادی ذوالفقاری 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
✨ باران شدیدی در تهران باریده بود.🌧 خیابان 17 شهریور را آب گرفته بود. چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند. 🥶 همان موقع ابراهیم از راه رسید. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پیرمردها، آن ها را به طرف دیگر خیابان برد. ابراهیم از این کارها زیاد انجام می داد. هدفی جز شکستن نفس خودش نداشت.💪🏽 مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها مطرح بود! 🌹 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
همراه با به سمت مقر سپاه می‌رفتیم تا وسایل لازم را برای رزمندگان تحویل بگیریم. صدای اذان ظهر که آمد ، ماشین را در مقابل یک مسجد نگه داشت. گفتم : آقا ابراهیم ، بیا زودتر بریم مقر ، همونجا نماز رو می‌خونیم . ما که بیکار نیستیم . داریم کار رزمنده ها رو انجام می‌دهیم . این هم مثل نمازه. با لبخندی بر لب نگاهم کرد و گفت : تموم این کارها بازی هست . هدف از جنگ و جبهه و... اینه که نماز زنده بشه!☺️ هدف تمام کارهای ما اینه که ما عبد خدا و اهل نماز اول وقت بشیم. ان‌شاءالله اثر اهمیت به رو تو زندگی خودت میبینی✨ 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
✨ ابراهیم برای این که جایگاه و پست و مقامی او را نگیرد، همه عوامل کبر و غرور رو از خودش دور می کرد 🛻 وقتی به ابراهیم ماشین تویوتایی می دهند تا با آن ماموریت انجام دهد، ماشین تویوتا را پس می دهد تا ماشین مدل بالا او را از مردم جدا نکند _و غرور برایش به وجود نیاورد ...! 🌹 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
و به همین خاطر از آنها پرسیدم از شهیدان دفاع مقدس چه کسانی را می شناسید؟ گفتند خیلی ها را می شناسیم. برایم بسیار عجیب بود که جوانان غربی شهدای ما را می شناسند.😳 به آنها گفتم چه کسی را می شناسید؟ گفتند « را می شناسیم» 🌱 بنده کتاب «سلام بر ابراهیم» که دو جلد است را خوانده بودم و شناخت آنها هم از این شهید از طریق همین کتاب بود. 🕟این جوانان نزدیک به نیم ساعت مشغول خاطره گفتن از شهید ابراهیم هادی بودند که برایم بسیار جالب بود؛ من خودم با اینکه کتاب شهید را خوانده بودم، اما اینقدر خاطره از این شهید در ذهن نداشتم که جوانان غربی تعریف کردند و نکته جالب این بود که در حین تعریف خاطرات شهید هادی، گریه می کردند!!🥺 📙یاران ابراهیم. 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |