eitaa logo
✳️محفل تفسیر و قرآن شناسی رحیق
2.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
733 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
(100) 🔅🔅🔅 ✅آیه 3 - الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلوه و مما رزقنهم ينفقون 💢 لطايف و اشارات ⏪2- معيار شناخت غيب و شهادت موجودات جهان هستى دو قسم است: محسوس و نامحسوس. شناخت موجود محسوس، احساس و است. تجربه گرچه در حوزه خاص خو معتبر و ارزشمند است، ولى اعتبار آن در طول اعتبار است، نه در عرض آن ؛ زيرا مراد از تجربه، استقراء و حس مكرر نيست، بلكه تجربه حس مكررى است كه در پناه يك قياس خفى، مفيد يقين باشد و هر قياسى همواره كبرايى كلى دارد كه با حس (عادى يا مسلح) قابل ادراك نيست و جز با انديشه فهميده نمى شود. ▫️درباره شناخت عالم غيب نيز بايد گفت مطلق، يعنى كنه ذات خداوند سبحان كه حقيقت نامتناهى است، نه با علم حصولى و مفهومى قابل شناخت است و نه با علم حضورى و شهود قلبى. پس معرفت اكتناهى او ميسور احدى جز خود او نيست، بلكه تنها اجمالى به آن و همچنين ايمان به آن فى الجمله، نه بالجمله، ممكن است. ▫️اما غيب نسبى، معيار شناخت آن براهين و نيز مشاهدات قلبى است و اصرار قرآن كريم بر تفكر و تعقل براى آن است كه عقل، اولين معيار و شناخت تلقى گردد؛ زيرا اگر عقل حاكم شود، هم معيار شناخت برتر، يعنى وحى را مى پذيرد: (كذلك نفصل الايات لقوم يعقلون)، (وليتذكر اولوا الالباب) و هم شهود قلبى را تاييد مى كند و هم ادراك حسى را هدايت مى كند و در اين زمينه شيوه هدايت قرآن كريم اين است كه دست انسانها را گرفته، آنان را قدم به قدم از حس به سوى و از عقل به كشف و شهود صحيح منطبق بر وحى مى رساند، به طورى انسان متفكر، گذشته از ادراك امكان قلبى، توان مشاهده حقايق را پيدا مى كند و به اصل وحى انبيا و اولياى الهى (عليهم السلام) از نزديك آشنا مى گردد و بدون آن كه خود به آن دست يافته باشد، به آن ايمان مى آورد. ============= 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسير و قرأن پژوهی @rahighemakhtoom
📌عقلانیت جامعه 💢اگر جامعه راه عقلانیت را طیّ کند، نه بیراهه میرود، نه راه کسی را میبندد و در هر حال سرفراز است. 👌جامعه عقلانی دو عنصر محوری دارد: یکی مسئله تعلیم است و یکی هم مسئله تعلیل. کار حوزه و دانشگاه و مراکز فرهنگی همین دو عنصر است که انسان اوّل احکام الهی، معارف الهی، بود و نبود جهان را از نظر تکوین و باید و نباید را از لحاظ تشریع میفهمد. وقتی کامل شد و بلوغ علمی پیدا کرد، این تعلیمها را تعلیلی میکند، یعنی علت آن را هم میفهمد، آن وقت اگر حوزوی است میشود و اگر دانشگاهی است میشود که در ابتدا چیزهایی را به حق میفهمند؛ مثلاً خدا این‌چنین گفت، این‌چنین گفت و مطلب عقلی این است، این موارد را میفهمند. وقتی که رشد علمی پیدا کرد علت و سبب آن را هم میفهمند. اما مردم که تفکر علمی ندارند و در فضای فکری حضور ندارند، به جای «تعلیم» تبلیغ به خورد آنها میدهند و به جای «» تکرار را به خورد آنها میدهند. اگر غذایی را، لباسی را، کفشی را یا یک شخص و شخصیتی را بخواهند بالا ببرند یا پایین بیاورند، اول تبلیغ میکنند، بعد ده بار، بیست بار یا سی بار تکرار میکنند، او باور میکند. انبیا آمدند گفتند که کار را نمیکند، تکرار کار تعلیل را نمیکند، الّا و لابد باید عالِم بشوید و اگر کردید علت این کار را هم میفهمید، که جامعه در این صورت میشود جامعه ! اصرار انبیا این است که زندگی نکنید و آنها هم که به دنبال شما هستند، همان مُترفان بیدرد می‌باشند.(تفسیر سوره زخرف جلسه ۹) 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom