در آسمان شمایلی از غم کشیده اند
بر چشم شهر سرمه ی ماتم کشیده اند
زنجیر زن، میان خیابان و کوچه ها
آشفتگان صفوف منظم کشیده اند
بین نوای دشتی مداح، چای ها
با هرم شور سینه زنان دم کشیده اند
آدم شدند اهل گناه از عزای تو؟
یا روضه ها به سوی خود آدم کشیده اند؟
این دستها به روی سر و سینه هایمان
خط و نشان برای جهنم کشیده اند
باید که اشک جای خودش را به خون دهد
از آنچه آل حضرت خاتم کشیده اند
کی از غم عزای تو دل سیر می شویم؟
در ظرف دل ز قوت غمت کم کشیده اند
چشم انتظار بارش ابر محرمت
گویا نگاه های همه نم کشیده اند
این اشک ها که بر در غم حلقه می زدند
یک سال انتظار محرّم کشیده اند
#محرم #امام_حسین
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
May 11
سکوت، حوصلهی صبر را به سر می برد
قیام، قافله را جانب خطر می برد
خروش خون خداوند، روح ایمان را
برای پیکر اسلام محتضر می برد
رسیده بود زمانش، که هجرتی دیگر
دوباره دست به آینده ی بشر می برد
بنی امیه که قصدش سقوط عترت بود
به قصد ریشه ی بنیاد خود تبر می برد
کسی ز جانب کوفه به کاروان ای کاش
ز بی وفایی نامردمان خبر می برد
مطیع جمله ی لا یمکن الفرار از عشق
مگر که می شد از آن ورطه جان به در می برد؟
به قتلگاه به عنوان پیشکش به خدا
ز هر چه هر که به کف داشت، بیشتر می برد
یکی برای دفاع از نماز، جانش را
به سوی تیر به عنوان یک سپر می برد
یکی در آینه ی خون خود شناور بود
یکی رسیده و تیغی به روی سر می برد
به روی خاک، تن بی سری رها شده بود
به روی نیزه سری بی بدن، به سر می برد...
#شعرعاشورایی #امام_حسین #محرم
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
نامت آمد غم فضای شام تارم را گرفت
گریه جای خنده های گریه دارم را گرفت
شد جوانی و نشاطم نذر اشک روضه هات
فصل بیتابی برایت نوبهارم را گرفت
از غمت دنیای سرد و ساکتم اشباع شد
در غمت آوارگی ها کار و بارم را گرفت
یک زمان جان را اگر در مجلست دادم ببخش
جبر سنگینی داغت اختیارم را گرفت
ماجراهای خرابه، اضطراب دخترت
خواب نوشین دو تا چشم خمارم را گرفت
تکه تکه کرد دل را ماجرای اکبرت
روضه های اصغرت صبر و قرارم را گرفت
برندارم تا ابد دست از غمت حتی اگر
در ازای این عزا، دار و ندارم را گرفت
من چه بودم، من چه خواهم بود بی عشقت حسین!
نوکری نزد تو دست اعتبارم را گرفت
لقمه ی پاک پدر با شیر پاک مادرم
جز به سوی کربلا راه فرارم را گرفت
اربعین شد بار من سنگین و دستی مهربان
از همان اول رسید و کوله بارم گرفت
حیف! باران بند آمد، خشک شد چشمم، ولی
دستمال خیس اشک از دل غبارم را گرفت
#شعر_اربعین #اربعین #امام_حسین
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
ای روح پاک تو شده از ماسوا جدا
از خود جدا شدی، نشدی از خدا جدا
اثبات شد به کثرت دشمن، نمی شود
با نفی وحدت تنت (الا) ز (لا) جدا
وقتی میان معرکه تقطیع می شدی
افتاده بود از بدنت یک هجا جدا
از هر طرف به پیکر تو زخم می زدند
خنجر جدا و سنگ جدا و عصا جدا
مصداق و اصل و پیکره ی یا و سین! سرت
این سان چرا جدا شده این سان چرا جدا؟
بین سر تو و سر یاران تفاوت است
تنها سر تو بود که شد از قفا جدا
بستند نعل تازه به اسبان کهنه کار
تن های پاک و بی سر و تنها جدا جدا...
تنها شدی، چنان که شد از حرمت تنت
بعد از سر تو، پیرهن نخ نما جدا
در ماتم عزای تو خون گریه می کنند
حیدر جدا، بتول جدا، مصطفی جدا
دل بسته ام به عشق تو، باشد که روز حشر
با دست بخششت شوم از اشقیا جدا
#غزل_عاشورایی #شعرعاشورایی #شعر_عاشورایی #عاشورا #امام_حسین
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
#محمد_حسین_رحیمی
دوست دارم که اربعین امسال
بشوم جزء کربلایی ها
و زمینی به کربلا بروم
بین جمعیت هوایی ها
باید اول که ترک غیر کنم
اقتدا خاصه بر ظهیر کنم
چشم بسته دوباره سیر کنم
در قدمگاه ماورایی ها
حاجیانی که می روند به حج
راهشان سوی کربلا شده کج
مستقیم است تا خدا اینجا
راه پهناور خدایی ها
قبله را سوی کربلا چرخاند
هر که شد مست از شراب حسین
نکند اعتماد زین پس به
اشتباه جهت نمایی ها
همسفر شد خیال من با عشق
از نجف راهی بهشت شدم
پر شده باز کلّ مشّایه
از قدم های این فدایی ها
با غم خوب سیدالشهدا
اشک در چشم و در دلم شوق است
حس و حال دلم شده مثل
طعم شیرین و تلخ چایی ها
یک نفر موکبی بزرگ زده
یک نفر با تعارف شربت...
می کنند افتخار هم دارا
هم نداران به این گدایی ها
استراحت در امتداد مسیر
شد وبال دو پای آبله دار
کاش تا آخرین نفس باشم
پایدربند این رهایی ها
چشم شوقم به گنبدش مبهوت
خیره بر آن شکوه با جبروت
حرف هایی نگفتنی و سکوت
میشود پاسخ چرایی ها
یک طرف مرقد خدای کرم
یک طرف هم شهید گریه و غم
صحن زیبای بین این دو حرم
نقطه ی عطف دلربایی ها
نه مسلمان که گبر و ترسا هم
محو این همدلی ما شده اند
ذکر "حُبُّ الحُسَین یَجمَعُنا"
می شود رمز هم صدایی ها
اربعين زیر قُبهی حَرَمت
به اَباالفضل میدهم قَسَمت
بِگُذر ای عزیز زهرا(س) از
این خطاها و بیوفایی ها
کاش باشد عمود آخر من
پرچم روی گنبد عباس
جان سپردن کنار شش گوشه
روز پایان این جدایی ها
#امام_حسین #شعر_اربعین #عاشورا #اربعین #شعراربعین
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
#محمد_حسین_رحیمی
چون دستگشادگیّ ما پرواز است
دستان گره خورده غلطانداز است
هنگام نماز شیعه از صافی دل
در محضر حق همیشه دستش باز است
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمد_حسین_رحیمی
#رباعی #تشیع #شیعه_اثنی_عشری
به مناسبت هفتم بابابزرگ عزیزم🖤
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
باید دل ما مثل شقایق باشد
مانند تو با داغ موافق باشد
آه ای پدرم! تو زنده ای، زیرا مرگ
پایان کسی نیست که عاشق باشد
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
لبخند تو کاش این همه پر شور نبود
از داشتنت، دست همه دور نبود
دست پدرانه ی تو دنیایم بود
دنیای من ای کاش که در گور نبود
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
#رباعی #شعر_ترحیم #داغ_پدر
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
May 11
تقدیم به چشم های به راه...
بدون عشق، به دنیا تو را نیاوردم
به جز برای رضای خدا نیاوردم
به جز برای فدا کردنت چو اسماعیل
به جز به پیروی از انبیا نیاوردم
وضوی عشق گرفتم -رمیده دل- که چرا
قضای سوختنم را به جا نیاوردم
تو را میان نماز شبم دعا کردم
تو را بدون وضو در دعا نیاوردم
کنار سفره ی تنهایی و محقر دل
به جز به باب مذاقت غذا نیاوردم
چنان هوای سفر داشتی که هیچ زمان
ممانعت ننمودم، چرا نیاوردم
امید آمدن تو میان قلبم بود
اگر که بر سر خود یک بلا نیاوردم
مگر چه بر سرت آورده بود گَرد سفر
که تاب دیدن آن جسم را نیاوردم؟
درست، گوشه ی تابوت، زیر آن چفیه...
چنان عوض شده بودی ... به جا نیاوردم
#هفته_دفاع_مقدس #دفاع_مقدس #شعر_دفاع_مقدس #مادر_شهید #شهید_گمنام
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
#محمد_حسین_رحیمی
دیریست که بستهایم با خود عهدی:
بر لب نزنیم غیر نامت شهدی
شیرین شده کاممان ز حلوا حلوا
مهدی! مهدی! مهدی! مهدی! مهدی!
#شعر_مهدوی #رباعی #شعر_آیینی
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمد_حسین_رحیمی
#محمدحسین_رحیمی
دنیا همیشه ناظر رفتارهای ماست
در انتظار دیدن پیکارهای ماست
سر دادن است لازمه ی عشق و بی سری
مانند تاج بر سر سردارهای ماست
ما جابر نگاه حسینیم و انتقام
در اختیار قدرت مختارهای ماست
ما جانفدای یوسف زهرای (س) اطهریم
یوسف خودش یکی ز خریدار های ماست
در باغ لاله داغ به تعداد لاله هاست
این لالهها به چشم خسان، خارهای ماست
بر روی دار تابش حق بیشتر شود
ایران سرای میثم تمار های ماست
آن پرچمی که دست علمدار بوده است
امروز روی دوش علمدار های ماست
ای صهیونیسم تا دم پایان عمر تو
نابودی ات مطابق معیارهای ماست
آن 25 سال، فقط حداکثر است
این داده ها مطابق آمارهای ماست
آمد به سر زمانهی جفتک پرانیات
آمادهی گلوی تو افسارهای ماست
تسلیم و مرگ هر دو برای تو ذلت است
امروز روز آخر هشدار های ماست
امروز آنچه در برابر چشم جهانیان
خواهد نشست بر سرت، آوارهای ماست
ما با شعار بر سرت آوار میشویم
این مشت ها نمونه ی خروارهای ماست
#شعر_آیینی #شعر_ضد_صهیونیسم #طوفان_الاقصی #مرگ_بر_اسرائیل #فلسطین #غزه #اسرائیل
کانال اشعار: @rahimipoems
#محمدحسین_رحیمی
#محمد_حسین_رحیمی