✅ هیچ وقت نمیگفت: نه!
📍مردم حرف درآورده بودند که این مرد، #ساده لوح است. این را خود قرآن میگوید. بس که قاتی مردم میشد و رویش نمیشد حتی وقتی کار دارد، به شان بگوید پا شوند بروند.
📍میگویند با هر کس دست میداد، دست خود را نمیکشید تا طرف دست خود را بکشد. با هر کس مینشست، آن قدر #صبر میکرد تا خود او برخیزد و آن قدر حرفش را گوش میکرد تا خود او حرفش را قطع کند.
📍اصحابش گفتهاند وقتی از چیزی به خنده میافتادیم، با ما میخندید؛ وقتی تعجب میکردیم، با ما #تعجب میکرد. از آخرت حرف میزدیم، با ما دربارهی همان حرف میزد. از دنیا میگفتیم، با ما از همان میگفت. از خوردنیها و آشامیدنیها هم حرف میزدیم، او هم از همان حرف میزد.
📍روزی شتری را دید که زانوهایش بسته شده و هنوز بار #سنگینی برروی آن است. گفت به صاحب شتر بگویید خود را برای مواخذه خداوند در روز قیامت آماده کند.
📍مردی بادیه نشین در زمانی که او در مدینه هم #پیامبر و هم حاکم بود، به سراغش آمد و یقه او را گرفت که باید خرماهایی که از من قرض گرفته بودی، برگردانی. اصحاب عصبانی شدند و خواستند با آن مرد برخورد کنند. پیامبر برآشفته شد و گفت: شماها باید طرف صاحب حق را بگیرید. من برای همین مبعوث شده ام تا هرکسی بتواند حق خود را از حاکم بدون لرزش صدا بگیرد.
گفت: "اگر در حال کاشتن #نهالی بودید و علائم روز قیامت فرا رسید، به کار خود ادامه دهید و نهال را بکارید."
📍گروهی از اصحاب خود را برای تبلیغ #اسلام به منطقهای دیگر فرستاد. قبل از سفر از او پرسیدند تا چگونه این کار را انجام دهند. گفت: تعلیمشان دهید و آسان بگیرید. سه بار از او این را پرسیدند و هر بار جواب همین بود. بارها گفت که بر مردم آسان بگیرید زیرا #مبعوث نشده ام تا آنها را به زحمت بیاندازم.
📍گفت: مبادا قبل از ذبح گوسفند، در جلوی چشمان #گوسفند چاقو را تیز کنید. بدانید که حیوان هم میفهمد، حق ندارید در دل حیوان غصه بیاندازید.
📍گفت: زنی به بهشت رفت و تنها کار خوبش این بود که به گربهای غذا میداد.
📍گفت: #اسراف همیشه حرام است مگر برای خرید و استفاده از عطر. خودش همیشه عطر گل بنفشه میزد و در سفر هم همواره آن را با خود میبرد.
📍میگفت ریشهای خود را کوتاه نگه دارید زیرا به #تمرکز و حافظهتان میافزاید.
📍در زمانی که قدری با #کفار صلح شده بود به قصد خریدن زمینی در منطقه خوش آب و هوای طائف، عازم آنجا شد. چند روز بعد برگشت و گفت که قبلاً همه زمینها را مردم خریده اند. نخواست به عنوان حاکم به زور چیزی را تصاحب کند...
📍گاهی بر بستر میخوابید، گاهی بر حصیر و گاهی بر زمین. غذایش ساده بود، هرگز از #غذائی ایراد نمیگرفت، اگر مورد پسندش نبود از خوردن آن منصرف میشد.
📍روایتها میگویند: وقتی از او کاری میخواستند اگر #موافق بود میگفت آری و زود انجام میداد. اگر نمیخواست انجام بدهد، فقط سکوت میکرد. هیچ وقت نمیگفت: نه! هیچ وقت نمیگفت: نه!
📍تصورش سخت است؟ نه؟ دلمان برای مردانی که بلد باشند روی این #لبههای تیز راه بروند تنگ شده. آخرین باری که یکی از اینها را دیدیم، کی بود؟
🌈سنن النبی . علامه طباطبایی(ره)
🌐 @rahyafte_com
📍امروز #اول_ژانویه برابر با آغاز سال نو میلادی و زمان شادی برای هموطنان مسیحی ما ایرانیان و همه پیروان عیسی(ع) در سراسر #جهان است. این روز بهانهای است برای پرداختن به بزرگ مرد نصرانی «ابووهب» که در راه دین خدا در رکاب حضرت #سیدالشهدا(ع) در واقعه کربلا به شهادت رسید.
🎄📍🎄
📍عبدالله مکنی معروف به #ابووهب از اصحاب #امیرالمؤمنین علی(ع) و نیز از یاران امام حسین(ع) بود. درباره پیوستن او به امام حسین(ع) نیز نوشته است: از شیعیانی که در روزهای آخر به سپاه امام حسین(ع) پیوستند میتوان از عبدالله بن عمیر کلبی نام برد که مجاهد در جبهههای جنگ با #کفار بود. او بسیار حریص بود که با مشرکین جهاد کند و سالها با کفار جنگیده بود.
🎄📍🎄
📍وقتی دید عدهای در نخیله آماده جنگ با #امام_حسین(ع) میشوند، گفت: من علاقهمند بودم در جهاد با مشرکان شرکت کنم، اما اکنون احساس میکنم نبرد با کسانی که به جنگ فرزند فاطمه(س) میروند اولی است. آن گاه این مطلب را با همسرش در میان گذاشت، همسرش تصمیم او را ستود، این دو شبانه از #کوفه خارج شده و به امام حسین(ع) در کربلا ملحق شدند. گرچه برخی پیوستن او را به امام قبل از رسیدن کاروان به کربلا و در راه دانستهاند و بنا به نقلی #مادر عبدالله نیز در این سفر همراه آنان بود.
🎄📍🎄
📍در صبح عاشورا و پس از تیرباران خیمه گاه امام، #عبدالله بن عمیر کلبی پس از اجازه از امام به میدان رفت. او کارزاری سخت کرد و پس از به هلاکت نمودن چند نفر در اثر #حمله گروهی سپاه پسر سعد بر خاک افتاد و شهید شد. قاتل او هانیبن ثبیت حضرمی بود. ام وهب خود را بر سر جسد شوهرش رساند و چهره او را که خاک و خون پوشانده بود، با دست پاک میکرد و میگفت: «عبدالله #بهشت بر تو گوارا باد. از خدایی که بهشت را بر تو ارزانی داشت، میخواهم مرا نیز در آنجا مصاحب تو گرداند.» شمر به یکی از غلامانش به نام رستم دستور داد که این بانوی فداکار را بکشد و او با عمودی که بر سر اموهب کوبید او را به #شهادت رساند.
🎄📍🎄
📍غلام شمر سر عبدالله را از تن جدا کرد و به سوی #خیمهها انداخت. مادرش سرش را برداشت، پاک کرد و بوسید. آنگاه سر را به طرف میدان پرتاب کرد و گفت: ما چیزی را که در راه خدا دادهایم، پس نمیگیریم. آن گاه عمودی به دست گرفت و به سوی دشمن حرکت کرد. امام حسین(ع) #دستور داد تا او را به خیمهها برگردانند و خطاب به او فرمود: «در راه حمایت از اهلبیت من به پاداش نیک نائل شوید. خداوند #رحمتت کند، به سوی خیمهها بازگرد که جهاد از تو برداشته شده است.»
🌐 @rahyafte_com
✅ هیچ وقت نمیگفت: نه!
📍مردم حرف درآورده بودند که این مرد، #ساده لوح است. این را خود قرآن میگوید. بس که قاتی مردم میشد و رویش نمیشد حتی وقتی کار دارد، به شان بگوید پا شوند بروند.
📍میگویند با هر کس دست میداد، دست خود را نمیکشید تا طرف دست خود را بکشد. با هر کس مینشست، آن قدر #صبر میکرد تا خود او برخیزد و آن قدر حرفش را گوش میکرد تا خود او حرفش را قطع کند.
📍اصحابش گفتهاند وقتی از چیزی به خنده میافتادیم، با ما میخندید؛ وقتی تعجب میکردیم، با ما #تعجب میکرد. از آخرت حرف میزدیم، با ما دربارهی همان حرف میزد. از دنیا میگفتیم، با ما از همان میگفت. از خوردنیها و آشامیدنیها هم حرف میزدیم، او هم از همان حرف میزد.
📍روزی شتری را دید که زانوهایش بسته شده و هنوز بار #سنگینی برروی آن است. گفت به صاحب شتر بگویید خود را برای مواخذه خداوند در روز قیامت آماده کند.
📍مردی بادیه نشین در زمانی که او در مدینه هم #پیامبر و هم حاکم بود، به سراغش آمد و یقه او را گرفت که باید خرماهایی که از من قرض گرفته بودی، برگردانی. اصحاب عصبانی شدند و خواستند با آن مرد برخورد کنند. پیامبر برآشفته شد و گفت: شماها باید طرف صاحب حق را بگیرید. من برای همین مبعوث شده ام تا هرکسی بتواند حق خود را از حاکم بدون لرزش صدا بگیرد.
گفت: "اگر در حال کاشتن #نهالی بودید و علائم روز قیامت فرا رسید، به کار خود ادامه دهید و نهال را بکارید."
📍گروهی از اصحاب خود را برای تبلیغ #اسلام به منطقهای دیگر فرستاد. قبل از سفر از او پرسیدند تا چگونه این کار را انجام دهند. گفت: تعلیمشان دهید و آسان بگیرید. سه بار از او این را پرسیدند و هر بار جواب همین بود. بارها گفت که بر مردم آسان بگیرید زیرا #مبعوث نشده ام تا آنها را به زحمت بیاندازم.
📍گفت: مبادا قبل از ذبح گوسفند، در جلوی چشمان #گوسفند چاقو را تیز کنید. بدانید که حیوان هم میفهمد، حق ندارید در دل حیوان غصه بیاندازید.
📍گفت: زنی به بهشت رفت و تنها کار خوبش این بود که به گربهای غذا میداد.
📍گفت: #اسراف همیشه حرام است مگر برای خرید و استفاده از عطر. خودش همیشه عطر گل بنفشه میزد و در سفر هم همواره آن را با خود میبرد.
📍میگفت ریشهای خود را کوتاه نگه دارید زیرا به #تمرکز و حافظهتان میافزاید.
📍در زمانی که قدری با #کفار صلح شده بود به قصد خریدن زمینی در منطقه خوش آب و هوای طائف، عازم آنجا شد. چند روز بعد برگشت و گفت که قبلاً همه زمینها را مردم خریده اند. نخواست به عنوان حاکم به زور چیزی را تصاحب کند...
📍گاهی بر بستر میخوابید، گاهی بر حصیر و گاهی بر زمین. غذایش ساده بود، هرگز از #غذائی ایراد نمیگرفت، اگر مورد پسندش نبود از خوردن آن منصرف میشد.
📍روایتها میگویند: وقتی از او کاری میخواستند اگر #موافق بود میگفت آری و زود انجام میداد. اگر نمیخواست انجام بدهد، فقط سکوت میکرد. هیچ وقت نمیگفت: نه! هیچ وقت نمیگفت: نه!
📍تصورش سخت است؟ نه؟ دلمان برای مردانی که بلد باشند روی این #لبههای تیز راه بروند تنگ شده. آخرین باری که یکی از اینها را دیدیم، کی بود؟
🌐 @rahyafte_com