✳️رفتار امام علی با مرد اهل کتاب
📌امام صادق علیه السلام از پدرش حضرت باقر علیه السلام نقل می کند که حضرت علی علیه السلام با یک مرد ذمِّی ( #مسیحی یا یهودیانی که با رعایت تعهداتی در پناه حکومت اسلامی در امنیّت کامل زندگی کنند) #همسفر شد. شخص ذمی از او پرسید:« ای بنده خدا، کجا می خواهی بروی؟» امام پاسخ داد:« به کوفه میروم.»
📌پس از این که #بخشی از راه را با هم سپری کردند، راه ذمّی از راه امام علی جدا شد، ولی امام هم به دنبال ذمّی رفت. ذمی به امام گفت:« مگر شما نمی خواستی به #کوفه بروی؟» امام فرمود:« آری.» ذمی پرسید:« پس چرا راهت را تغییر دادی؟»
🌐 @rahyafte_com
📌فرمود:« می دانم که مسیر #کوفه مسیری نیست که با تو می آیم، ولی پیامبر ما #دستور داده که هنگام جدا شدن از همسفرتان، قدری او را مشایعت و همراهی کنید.» ذمّی پرسید:« آیا واقعاً اینگونه است که گفتی؟» فرمود:« آری.»
📌ذمی گفت:« هر کس از #پیامبر شما پیروی کرده، به خاطر رفتار کریمانه اوست. من نیز تو را گواه می گیرم که به دین تو ایمان آوردم.» آنگاه #مسلمان شد و همراه علی بازگشت.
🌐 @rahyafte_com
📍امروز #اول_ژانویه برابر با آغاز سال نو میلادی و زمان شادی برای هموطنان مسیحی ما ایرانیان و همه پیروان عیسی(ع) در سراسر #جهان است. این روز بهانهای است برای پرداختن به بزرگ مرد نصرانی «ابووهب» که در راه دین خدا در رکاب حضرت #سیدالشهدا(ع) در واقعه کربلا به شهادت رسید.
🎄📍🎄
📍عبدالله مکنی معروف به #ابووهب از اصحاب #امیرالمؤمنین علی(ع) و نیز از یاران امام حسین(ع) بود. درباره پیوستن او به امام حسین(ع) نیز نوشته است: از شیعیانی که در روزهای آخر به سپاه امام حسین(ع) پیوستند میتوان از عبدالله بن عمیر کلبی نام برد که مجاهد در جبهههای جنگ با #کفار بود. او بسیار حریص بود که با مشرکین جهاد کند و سالها با کفار جنگیده بود.
🎄📍🎄
📍وقتی دید عدهای در نخیله آماده جنگ با #امام_حسین(ع) میشوند، گفت: من علاقهمند بودم در جهاد با مشرکان شرکت کنم، اما اکنون احساس میکنم نبرد با کسانی که به جنگ فرزند فاطمه(س) میروند اولی است. آن گاه این مطلب را با همسرش در میان گذاشت، همسرش تصمیم او را ستود، این دو شبانه از #کوفه خارج شده و به امام حسین(ع) در کربلا ملحق شدند. گرچه برخی پیوستن او را به امام قبل از رسیدن کاروان به کربلا و در راه دانستهاند و بنا به نقلی #مادر عبدالله نیز در این سفر همراه آنان بود.
🎄📍🎄
📍در صبح عاشورا و پس از تیرباران خیمه گاه امام، #عبدالله بن عمیر کلبی پس از اجازه از امام به میدان رفت. او کارزاری سخت کرد و پس از به هلاکت نمودن چند نفر در اثر #حمله گروهی سپاه پسر سعد بر خاک افتاد و شهید شد. قاتل او هانیبن ثبیت حضرمی بود. ام وهب خود را بر سر جسد شوهرش رساند و چهره او را که خاک و خون پوشانده بود، با دست پاک میکرد و میگفت: «عبدالله #بهشت بر تو گوارا باد. از خدایی که بهشت را بر تو ارزانی داشت، میخواهم مرا نیز در آنجا مصاحب تو گرداند.» شمر به یکی از غلامانش به نام رستم دستور داد که این بانوی فداکار را بکشد و او با عمودی که بر سر اموهب کوبید او را به #شهادت رساند.
🎄📍🎄
📍غلام شمر سر عبدالله را از تن جدا کرد و به سوی #خیمهها انداخت. مادرش سرش را برداشت، پاک کرد و بوسید. آنگاه سر را به طرف میدان پرتاب کرد و گفت: ما چیزی را که در راه خدا دادهایم، پس نمیگیریم. آن گاه عمودی به دست گرفت و به سوی دشمن حرکت کرد. امام حسین(ع) #دستور داد تا او را به خیمهها برگردانند و خطاب به او فرمود: «در راه حمایت از اهلبیت من به پاداش نیک نائل شوید. خداوند #رحمتت کند، به سوی خیمهها بازگرد که جهاد از تو برداشته شده است.»
🌐 @rahyafte_com
✳️معجزه ای که موجب #ایمان یک زیدیه به امام جواد(ع) شد.
📍علی بن خالد میگوید: روزی در لشگر بنی عباس بودم که من به من خبر رسید فردی از اهل #شام را آورده و زندانی کرده اند، نزد آن شخص رفتم و آن شخص را با ایمان، زاهد و دانا یافتم.
📍به او گفتم: چرا تو را زندانی کرده اند؟ او گفت: روزی در مکانی که جای امام حسین(ع) بود #عبادت میکردم که مردی نزد من آمد و گفت: بلند شو و من نیز بلند شدم، در یک چشم به هم زدن دیدم در مسجد کوفه هستم، به من گفت: آیا میدانی اینجا کجاست؟ گفتم: بله، اینجا مسجد #کوفه است.
📍ایشان نماز خواند و من نیز دو رکعت نماز خواندم و همچنان با ایشان بودم که به یکباره دیدم در #مسجدالنبی هستم، ایشان مقابل مرقد رسول خدا (ص) ایستاد و به ایشان سلام کرد و دو رکعت نماز خواند و من نیز نماز خواندم، سپس بر محمد و آل محمد درود فرستاد و من نیز، همچنان نزد ایشان بودم که یکباره خود را در مکه دیدم، ایشان #مناسک حج را انجام داد و من نیز، سپس به یکباره خودم را در عبادتگاه خویش در شام دیدم.
🌐 @rahyafte_com
📍آن بزرگوار رفت و سال بعد نیز آمد و چنین کاری را انجام داد و هنگامی که خواست برود به او گفتم: به آن خدایی که به شما چنین #قدرت و مقامی عطا کرده است، تو را قسم میدهم که به من بگو چه کسی هستی؟
📍او گفت: من محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب هستم، خبر #ملاقات من با آن بزرگوار میان مردم پخش شد تا خبرش به گوش محمد بن عبدالملک رسید، پس مرا گرفتند و دست بسته بدون هیچ حرفی به عراق فرستادند و آنگونه که می بینی، زندانی هستم.
📍علی بن خالد میگوید: به او گفتم من حکایت تو را برای محمد بن عبدالملک مینویسم و برای تو طلب #بخشش میکنم، پس چنین کردم و عبدالملک در پاسخ این نامه گفت: ای فلانی! به آن شامی بگو آن کسی که تو را در یک روز از شام به کوفه، از کوفه به #مدینه، از مدینه به مکه و از مکه به شام برد و برگردانده است، تو را از زندان خلاص کند.
📍راوی میگوید: وقتی نامۀ عبدالملک را خواندم، #غمگین شدم و به آن مرد شامی گفتم کمی صبر کند، روز بعد به زندان آمدم و یکباره دیدم تمام نگهبانان و زندانبانها و ... جلوی درب زندان ایستاده بودند و سر و صدای زیادی میکردند، به آنان گفتم چه خبر است؟ گفتند نمیدانیم آن مرد شامی به کجا رفته است، در #زمین فرو رفته یا در هوا پرواز کرده است، هیچ اثری از او در زندان نیست، این در حالی است که نگهبانان و زندانبان ها حضور داشتند و دربهای زندان قفل بوده است.
🌐 @rahyafte_com