عرضهی اعتقادات:
اگر از من سوال شود در دنیا چه آموختی؟ خواهم گفت: همیشه هنگام عبور از مقابل مدرسهی قدس جملهای که بر دیوار آن نوشته شده بود نظرم را به خود جلب میکرد: "انتهای علم همان ابتدای آن است"
با وجودی که مفهوم آن را در ظاهر فهم نمیکردم اما گوئی فطرتم آن را تائید میکرد.
امروز احساس میکنم به معنای حقیقی آن واقف شدهام ابتدا و انتهای علم همان نغمهی زیبای توحید یعنی لاالهالاالله است همان شعاری که تمام انبیاء سر دادند و نبی مکرم اسلام نیز فرمودند: قولوا لاالهالاالله تفلحوا
وقتی تمام سطر سطر کتابها، تک تک واژگان و کلام بزرگان را کنار هم قراردهی، وقتی پای درس اساتید زانوی تواضع بزنی، همه به تو میخواهند بیاموزند "لاالهالاالله" را.
فحوی و محتوای کلامِ همه یکسان است فقط هر کدام این پیام را در قالب و پک خاصی قرار داده و تقدیمت میکنند، هستهی اصلی و مرکزی همهی پیامها یکسان است فقط مقدمه و موخرهها متفاوت هستند؛ آری حسن مطلعها و حسن ختامها متغیرند اما همه حاوی و حامل یک پیام هستند.
شنیده بودم کلام آخرمان لاالهلاالله است
و عوام دعایشان این بود لال از دنیا نروی صلوات؛ یعنی ای کاش کلام آخرمان که لاالهالاالله است را بتوانیم زمزمه کنیم و جان دهیم، تا اینکه بالاخره به چشم خویش نیز آن را دیدم. همانهنگام که جان در حال مفارقت از جسم مادر بزرگ بود دیدم مادر بزرگ، همو که چند روز آخر هیچگونه قدرت تکلمی نداشت در لحظات وداع گویا تمام قدرت و توان خود را در زبان جمع کرده بود تا حقِّ اُستادی را با گفتن کلمهی توحید (لاالهالاالله) بر من تمام کند.
احساس میکنم همهی ما دو حرفِ علم را فراگرفتهایم و حسابی تکرار، تمرین، تثبیت و حتی برای یکدیگر فوروارد کردهایم، عالم دیگر نیاز به ۲۵ حرفِ دیگرِ علم دارد. باید استاد به همراه ۲۵ حرف دیگر از راه برسد تا عقول را کامل کند.
معمولا وقتی فرزندی از نعمت پدر بی نصیب میگردد و یا پدرش به مسافرت میرود به محض اینکه کودک بهانهی پدر بگیرد حواس او را با اسباببازی و خوراکی و... پرت میکنند.
من همچون کودکی هستیم که پدرش به سفری طولانی رفته و به محض اینکه دلتنگ ایشان میشود حواس خودش را پرتِ دنیائی میکند که مرغوبترین لباسش آب دهان کرم و بهترین خوراکی حد اعلای آن محصول زنبور عسل است؛ آری من به این طريق خود را به حواس پرتی میزنم.
اما دیگر اسباببازیهای دنیا نمیتوانند حواسم را پرت کنند گوئی به بلوغ عقلی رسیدهام.
مولای من دیگر نوبت آن رسیده که دست بر سرِ حیران و سرگردانِ این سر به هوا بکشید چرا که بیش از این طاقت فراق ندارد بیائید و شام تارش را سحر کنید یابن الزهراء.
مگر نه این است که اعمالم بر شما عرضه میشود، پس صادقانه و بیتعارف میگویم من نه جزءِ مومنان کامل هستم و نه جزء کافران محض تا برایم رجعتی حاصل گردد، پس تا جان از تن این مُحب خاکستری مفارقت ننموده یا ظهور فردی برایش حاصل کنید و یا ظهور اجتماعی.
دیگر تمام عالم خلقت بزرگ شدهاند و چونان مادربزرگم لاالهالاالله گویانند.
دیگر هیچ ترس و هراسی از مرگ ندارم.
کریم، کریم است دنیا و برزخ برایش فرقی ندارد. دلم میخواهد از دیوار عالم دنیا بالا روم تا ورود کنم به عالم برزخ، پشت دیوار دنیا دریائی وسیع است و قایقی در انتظار من تا مرا به لقاء رب نائل کند.
لاالهالاالله
دنیا ضیافتخانه است و کربلا جنت دنیاست همانجایی که هنگام خروج از آن، چشمهایمان همانند چشمان پدرمان آدم از فراقش گریان میشود، اما چه خوب که بعد از کربلا راهی نجف شوی و پس از سلام و عرض ارادت به آستان پدر قدم در وادیالسلام بگذاری همانجا که نمیشنوی جز زمزمهی و قالوا سلاما سلاما
و سوغات این سفر سلام است و آن را با خود برای اهالی شهر و دیارت میبری.
🖊نویسنده: مرضیه رمضانقاسم
#دنیا
#برزخ
#رجعت
#قیامت
#کربلا_نجف
⏰زنگ بیداری👇
https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef