رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس) #ایل_آی با ترس زیاد گفتم من به میل خودم نیومدم ولی دیگه چه
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_زندگی_واقعی
به قلم #فاطمه_دادبخش(یاس)
#ایل_آی
سمیه ترسید و آرام طوری که اون نشنوه به من گفت
___جون مادرت نلرز الان ببینه میلرزی پدر منو در میاره
مهران روبرومون وایستاد و عصبانی رو به سمیه با تشر گفت
___چرا آوردیش بیرون کی به تو اجازه داده
سمیه با تته پته گفت
___آقا به خدا خیلی التماسمو کرد اینم که جون نداره دلم سوخت براش گفتم بیارم یکم بگرده یکم هوا بخوره به خدا مواظبش بودم
شمام گفتین مواظبش باشم دیگه
مهران گفت
_____تو غلط کردی گفتی هوا بخوره ضعفشو نمیبینی زنیکه زود ببرش خونه
سمیه داشت توضیح میداد که سردم نیست و حالم خوبه که چشمم به مرد پشتی مهران که با چشمهای درشت شده نگاهم میکرد افتاد
هر بچهای میفهمید که از دیدن من بسیار تعجب کرده
همینطور هاج و واج مونده بود
همه سلولهای خاکستری مغزم به تکاپو افتاده بودن
و از هر کنج و گوشهای دنبال اطلاعاتی بودن که بدونن من این مرد رو کجا دیدم
ذهنم به شدت آشفته بود
مثل پرنده خودم را به دیوارهها میزدم تا به یادم بیارم این شخص که اینجور هاج و واج به من زل زده کی هستش
اون به من زل زده بود من به اون
انگار مدیریت مغزم رئیس بزرگ یک لحظه داد کشید همگی ساکت
و بعد دستور داد ۱۰ سال گذشته عمرم رو در عرض چند ثانیه مرور کنند
اون خندهها اون متلکها
چطوری خوشگله
با ما به از این باش که با خلق جهانی
شوهرت اون ابی مفنگیه
امروز فردا گیر میفته
بیا و با من باش تو حیفی واسه ابی
و قضیه عکسها شهربازی تهدیدها
ضربهای که فاطمه بهش زد
مرد افتاده تو جوب
و بعد مثل سگ کتک خوردنم از ابراهیم به خاطر کار نکرده
خودش بود قیافش تر و تمیزتر شده بود
ریش مرتب چشمها ولی برق چشمها همون نبود
فرق کرده بود رنگ نگاهش اون مرد گستاخ نبود
اسمش چی بود درسته یادم افتاد آصف بود
همون مزاحم روزهای آرایشگاه رفتنم
خودش بود
ولی با ورژن کاملاً متفاوت
پوزخندی به این دنیا زدم
هیچ کدام از معادلاتم درست از آب در نیومده بود
کسایی که فکر میکردم الان یک گوشه خرابهای مرده ان از مصرف مواد همشون سرومروگنده و تروتمیز میگردن .....
مهران متوجه نگاه ما شد و گفت.....
🍀کپی برداری از داستان ایل آی پیگرد قانونی و الهی دارد❌
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🌸🌱🌸
#ارسالی_عضا ...❤️
سلام عزیزم در مورد اون خانمی که گفته شوهرش وابسته به مادرشه عزیرم منم مثل شمام شوهرم هر موقع که از سرکار میاد اول میره پیش مادرش .ما با مادرش همسایه هستیم .مادرش همه گزارش های منو بهش میگه که کی اومده خونتون کی رفته حتی خواهراش خیلی به من حرف زدن ولی شوهر من قبول نمیکنه میگه اونا اینجوری نیستن .خواهر من چرا خودکشی کنی تا اونا رو خوشحال کنی زندگیت کن . الان شانزده ساله که عروسی کردیم اولا خیلی ناراحت میشدم ولی الان نه هیچ ناراحت نیستم واگذارشون کردم به خدا .وبا بچه هام همیشه خوش هستم وهیچ اهمیت به اونا نمیدم .لطفا اشتباه نکن .دوستون دارم .من باشم دختر لر🌷
•
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🌸🌱🌸
#پاسخ_اعضا ...❤️
سلام روز بخیر برای اون خانمی که سینه پسر12سالش سفت شده مینویسم نگران نباشید پسرمن هم درهمین سن ایجورشد بردم متخصص اطفال سنوگرافی نوشت وقتی دید گفت التهاب داره بایددارومصرف کنه و دارو داد التهابش خوب بشه وشد ولی یکم حالت رشد داره دکتر گفت درسن بلوغ هست طبیعی هست فقط باید مراقب بود اگر درد ناک شد دوباره تحت نظر دکتر باشه چون به پسرم گفت اگر بزرگتر شد باید زیر نظر متخصص جراحی با سرنگ آب التهابی تخلیه بشه ولی الان یک سال گذشته الحمدلله مشکلی نداره
•
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🥀🥀
#استوری
صلی الله علیک شبهای جمعه فاطمه این لحظه کربلاست...
صلی الله علیک زهرا به سر زنان وسط شیب قتلگاه است...
▪️ صلی الله علیکِ یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🏴 ایام #فاطمیه تسلیتباد.
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🌸🌱🌸
#چالش_حال_خوب...❤️
سلام درمورد چالش چی حالتو خوب میکنه
معمولا نظافت وتمیزی حال همه روخوب میکنه ولی واقعا تو این روزای بی پولی فقط یه خرید حسابی حال منو خوب میکنه برم بازار وهرچی که دلم میخواد بخرم🙈🙈🙈
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🌸🌱🌸
#همسرانه💑
برای ترساندن همسرتان سریع و با
هر مشکلی حرف جدایی و #طلاق را وسط نکشید.
شاید یکی دوبار اول جواب بدهد
ولی بعد از یک مدت عادی می شود و همسر شما نیز براحتی حرف از طلاق خواهد زد.
•
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🌸🌱🌸
#همسرانه
💟متاسفانه بعضی از مردها فکر می کنند همین که با خانومشون ازدواج کردن و خورد وخوراک خونه رو تامین کردن و رخت و لباسشو تهیه کردن همه چی خوبه و عالیه...
❣امااا... نمیدونن که ابراز عشق و محبت کردن برای یک زن از نون شب هم واجب تره...❤
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
8.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🌸🍃
#طنز_اعضا❤️
چطور با زندانی سیرابی خوردی آخه 😂
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
51.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️
#استرس
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #داستان_زندگی_اعضا ❤️ #قسمت_پنجم🌱 پس کار یسره کنیم برا آزمایش به هم محرم باشن وبازم
🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_زندگی_اعضا ❤️
#قسمت_ششم🌱
فردای اون روز یعنی28بهمن 93ما ساعت 7بیدار شدیم و یروز بارونی بسیار زیبا اومدیم شهر خونه پدر شوهر برای کارای آزمایش من مادر و پدر و شوهر جان وقتی رسیدیم همه مارو همراهی کردن تا آزمایشگاه و من از آمپول بشدت میترسیدم😅😅و خدا باهام یار بود وآزمایش خون از من نگرفتن فقط ادرار🙈و خلاصه کارا انجام شد و بعدش رفتیم آرایشگاه اینم بگم ما تو روستا بد میدونستن دختر دست بزنه به صورتش یعنی اصلاح کنه و من با یه مرد تفاوتی نداشتم😅😅😅😂😂و نگم که زیر دست خانوم آرایشگر داشتم جون میدادم و رو به بیهوشی بودم وای یعنی لو لو رفتم هلو اومدم🙈🙈😂😂و جوری بود که آقا داماد منو نشناختن و منم به شدت خجالتی بودم اونجا خانوم آرایشگر بهم گفت دوتا جیغ بزن مادر شوهر ازت حساب ببره منم داشتم آب میشدم و کارمون اونجا تموم شد
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #داستان_زندگی_اعضا ❤️ #قسمت_ششم🌱 فردای اون روز یعنی28بهمن 93ما ساعت 7بیدار شدیم و یروز
🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_زندگی_اعضا
#قسمت_هفت🌱
وای جلو در پدر شوهرمم بود با ی مشما رانی بهشون گفته بودن من دارم از حال میرم منو وای دلم میخواس برم جایی قایم شم از خجالت و من اسکورت با مامان و پدر شوهر و آقای داماد اومدم خونه و اونجا برام گوسفند قربونی کردن و شب هم شام به فامیل.. من نه سفره عقدی داشتم و نه هیچ مراسمی هیچی ها حتی همون حلقه و چادر هم نبود.. همون شام بود تمام.. و مراسم تموم شد... و قرار ثبت محضرمون شد دو هفته بعد یعنی14اسفند و من چون هیچ مراسمی نداشتم به شوهرم گفتم وقتی روزی که خواستیم بریم محضر خواهشا بریم با سفره عقد اونجا عکس بگیریم و اینم نگفتم شوهرم آهنگر هستن و اتاق سازی ماشین های سنگین.. و شد اون روز صب آقای شوهر رفتن سر کار قرار محضر برا ساعت ۱۱ ظهر بود و اومدن با لباس کار منو بردن محضر.. آقای شاهد با لباس کار برادرمم هم شاهد دوم بالباس کار من تو اونا لباس مناسب 😔😔و هی سفره عقد رو دیدم و حسرت خوردم و ما ثبت شد عقدمون بازم بدون هیچ مراسم و لباسی.. و حلقه و چادرم برام بعد ی ماه خریدن.. اونجا بازم آقا قول دادن عروسی باشکوه بگیرن و اونم نشد چون من تو شرایط بدی بودم.. 3سال تو عقد بودیم و ی مدت باهم رفتیم مشهد کار کردیم برگشتیم بعد چند ماه تو بدترین شرایط، اقتصادی رفتیم سر خونه زندگیمون...
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸