eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
37.9هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
4.1هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️❤️ توصیه امام رضا علیه‌السلام برای رفع مشکل حتما ببنید 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🌷 🌷 !! 🌷اردیبهشت ۱۳۶۱ در ایستگاه حسینیه، جاده اهواز حدود ۵۰ کیلومتر مانده به خرمشهر. وقتی به داخل سنگرهای عراقی که شب قبل در نبردی سخت فتح کرده بودیم رفتم، چشمم که به فرش و وسایل خانه هموطنان خرمشهری‌ام افتاد که عراقی‌ها در سنگرشان جمع کرده بودند، خونم به جوش آمد. رگ غیرتم بدجوری تحریک شد. ساعتی بعد، متجاوزین بعثی که هنوز امید داشتند خاک میهن ما را زیر چکمه‌های کثیفشان لگد مال کنند، به ما حمله کردند. ۱۷ سالم نمی‌شد. آزارم به مورچه هم نمی‌رسید. شدیدترین کاری که تا آن زمان کرده بودم، سگی را که در کوچه‌مان دنبالم کرده بود، با سنگ زدم تا فرار کند و من به نانوایی بروم. 🌷من نخواستم، خودش خواست. اصلاً خودش آمد. وحشی و مغرور. متکبر و متجاوز. کرور کرور آدم بود که به طرف ما حمله می‌کردند. دشت پر بود از عراقی. دیگر نمی‌شد سکوت کرد. خیلی داشتند نزدیک می‌شدند. یک کماندوی عراقی که لباس پلنگی تنش بود، به صورت زیگزاگ می‌دوید طرف من. تا اون روز فقط توی فیلم‌های سینمایی همچین چیزایی دیده بودم. این‌جا دیگر فیلم نبود. می‌ترسیدم. دستم می‌لرزید. نه از ترس، از این‌که باید اولین تجربه مهم زندگی‌ام را به انجام می‌رساندم. صورتش به سیاهی می‌زد. سبیلو بود. سبیلی کلفت. چشمانی خشن داشت و نگاهی ترسناک. همین‌طور می‌دوید طرف من. 🌷درنگ جایز نبود.... بسم الله را گفتم و.... انگشت سبابه‌ام را آرام روی ماشه کلاشینکف قرار دادم و.... شکاف رو به رو، میزان با مگسک.... زیر هدف مقابل و.... تق.... تق.... دو تا تیر بیشتر نزدم. یکی توی صورتش، یکی توی سینه‌اش. با همان سرعت که به طرفم می‌دوید، با صورت نقش بر زمین شد. خوشحال شدم. نه! خوشحال نشدم. دلم خنک شد که یکی از دشمنان وحشی را کشته‌ام، ولی از مرگ او خوشحال نشدم. همان‌جا افتاد روی زمین. دیگر زیگزاگ نمی‌دوید. هیچ تکانی نخورد. نگاهی به بدن بی‌حرکتش انداختم. یادم آمد. عادت داشتم، اگر در خیابان یا تصادفی، مرده می‌دیدم، همین کار را می کردم. نفس عمیقی کشیدم و.... 🌷نفس عمیقی کشیدم و بسم الله الرحمن الرحیم.... الحمدلله رب العالمین.... شروع کردم به خواندن فاتحه. آره برای همان‌که خودم کشته بودمش! آمده بود دین و کشورم را اشغال کند؛ چه باید می‌کردم. فاتحه را که خواندم، نگاهی به آسمان انداختم و با خود گفتم: خدایا.... من وظیفه خودم رو انجام دادم.... تو لطف و کرمت خیلی زیاده.... تو ارحم الراحمینی.... شاید اون بیچاره جاهل بوده و نفهم.... تو به بزرگیت اون رو ببخش. اون روز خیلی فاتحه خوندم! 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا ﴿۲۸﴾ 🔸 وای بر من، ای کاش که فلان (مرد کافر و رفیق فاسق) را دوست نمی‌گرفتم. 🔅 لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي ۗ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا ﴿۲۹﴾ 🔸 رفاقت او مرا از پیروی قرآن پس از آنکه به من رسید محروم ساخت و گمراه گردانید، آری شیطان برای انسان مایه خذلان (و گمراهی) است. 💭 سوره: فرقان 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ﴿۲۶﴾ 🔸 هر که روی زمین است دستخوش مرگ و فناست. 🔅 وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ ﴿۲۷﴾ 🔸 و زنده ابدی ذات خدای با جلال و عظمت توست. 💭 سوره: الرحمن 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 روایت واقعی #سرنوشت 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🌱 زهرا گفت مامان من میگم حالا شایدم راست میگه شاید شانسش زده دوست مایه‌دار داره که واقعاً شرکت داره بهتره زیاد تحت فشارش نذاریم نه مادر این چه حرفیه دوست مایه‌دار کجا بود اون ارسلان ذلیل مرده پول و پلش کجا بود حسین رفته تحقیق کرده اینا همشون لنگه ما هستن افتادن تو کار خلاف به قول حسن می‌خوان ره صد ساله را یک شبه برن ولی چاره‌ای نداریم به قول آقای محمدی باید یه مدت به حال خودش بگذاریم شاید خودش آدم شد هرچند من چشمم آب نمی‌خوره کیمیا چشماشو ریز کرد و گفت مامان تو مگه هنوزم با آقای محمدی در تمام تماسی آره مامان خدا خیرش بده مرد خوبی هستش اون که مشکل ما رو حل کرد گفتم برم راجع به رضا هم باهاش صحبت کنم با حسن دوتایی رفتیم زهرا و کیمیا متعجب همزمان گفتند با بابام دوتایی رفتین زینب خانوم در حالی که چایی‌اش رو مزه مزه می‌کرد گفت یه جوری می‌گید با بابا دوتایی رفتین انگار چی شده آقای محمدی روانشناس و مشاور خوبی هستش راجع به تو هم باهاش صحبت کردم راستش بهرام دوباره از تو خواستگاری کرده ولی آقای محمدی گفت پیشنهاد می‌کنه تا چند وقت حداقل یک سال به هیچ کس و به ازدواج فکر نکنی زهرا گفت وای شوخی می‌کنی من با این تجربه تلخم دوباره به ازدواج فکر بکنم بزار مهر طلاقم خشک بشه بعد راه بیفت برای من شوهر پیدا کن زینب خانوم خندید و گفت ایشالله خودتون که مادر شدین میفهمین من چی میگم صدای باز شدن در حیاط اومد و حسین با لب خندون تو اومد زهرا با خوشحالی گفت _مشخصه خروس بعضیا کبک میخونه حسین موهای صاف و بلند زهرا رو گرفت دور انگشتش پیچید و گفت __زینب خانوم میخام یه عروس برات بیارم مثل خودت هلو همه خندیدن حسین گوشیشو در آورد و گفت چند تا عکس یادگاری از اولین دیدارمون یواشکی انداختم بیا بببین... کیمیا گوشی گرفت ولی همون لحظه گوشی زنگ خورد و شماره عجیب آشنا بود... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام دخی خانوما ودوستان گل-دوستی نوشته که همسرشون زن دوم گرفته عزیزجان یکم بیشتر کاشکی توصیح میدادی تا بهتر راهنماییت میکردن مثلا چند وقته-خودش گفت یاخودت فهمیدی-میخادت یانه هنوز-خدا نگذره ازاین زناودخترایی که می رن آوار میشن سره ی زندگی مگه میشه رو خرابه های زندگیه کسی خونه ساخت-وحتما حتما اون مرد اگه میخاست وفادار باشه به زن اولش ومادر بچه هاش که مطمعنا تمام سختی هارم زن اول کشیده وفادار بود-عزیزم اگه بچه داری بچه هات گناه دارن اونارم در نطر بگیر وتصمیم بگیر ولی اگه نداری جدابشو -برو سره کار وخودت آقای خودت باش-ولی بیشتر توصیح بده تادوستان بهتر کمکت کنن-و ی حرفه دیگه کاشکی مادرشوهرا میفهمیدن که این دختری که اومده خونه پسر این آقا اونم پدر مادر داره وباهزار آرزو اومده خونه پسرشون هرچه برای دخترای خودشون میخان برای دخترای مردم هم بخان-بوووووس بدای همتون 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🔅 ✍️ تصمیم با توست 🔹ﺫﻫﻦ ﻣﺎ ﻣﺜﻞ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻧﻪ. ما هستیم که تصمیم ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﯾﻢ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﺒﮑﻪ ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ! 🔸ﺷﺒﮑﻪ ﺭﻧﺠﺶ، ﺷﺒﮑﻪ ﺑﺨﺸﺶ، ﺷﺒﮑﻪ ﻧﻔﺮﺕ، ﺷﺒﮑﻪ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﯽ، ﺷﺒﮑﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﯾﺎ حتی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺩﯾﺮﻭز! 🔹ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﺩﯾﺪﻥ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﺒﮑﻪ ﺣﺎلت ﺭﻭ ﺑﻬﺘﺮ می‌کنه، ﺫﻫﻨﺖ ﺭﻭ ﺑﺬﺍﺭ ﺭﻭﯼ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﺒﮑﻪ! 🔸ﺍﮔﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ، ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻣﻐﺰﺕ که ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺗﻪ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام فاطمه جان دنیای معرفت 🌹❤عزیز دل دخترم هم نام شماست ونظر کرده آقام امام حسین ع عزیزم خواستم ازطریق برنامه شما روز دختر راتبریک بگم همراه تمام دختران سرزمینم گلهای مامان بابا شما دختران دردانه ها مادران فردا هستید مواظب خودتون باشید قدر ومقام خودتون را بدونید ارزش شما بالاتر از از طلا وجواهر هست پس هیچ وقت ارزش خودتون را پایین نیارید وقدر خودتون را هر روز بیشتر ازدیروز بدونید خدا بحق فاطمه زهرا س وباحترام فاطمه معصومه س عاقبت بخیری وخوشبختی را نصیبتون کند انشالله🌹🌿🌹🌱🌺🙏😘😘😘 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
استاد حاج كريم محمود حقیقی می فرمود: گاهی اوقات حضرت آیت الله نجابت رضوان الله علیه به منزل ما تشریف می آورد. یکبار ایشان را به اتاق کوچکی که در گوشه منزل ما بود بردیم؛ 💠دیدم ایشان به در و دیوار به نحو خاصی نگاه می کند، عرض کردم آقا مشکلی است و در این اتاق ناراحت هستید؟ فرمود: 🔹نه مشکلی نیست بلکه هر چه دقت می کنم می بینم در و دیوار اینجا پر از نور است، قبلاً در اینجا چه کسی زندگی می کرده است؟🔸 💢عرض کردم پیرزنی در اینجا زندگی می کرد، او در ابتدای سن پانزده سالگی ازدواج می کند و به مناسبتی کار او به طلاق می انجامد و چون بی پناه بوده است جد من به او پناه داده در این اتاق ساکن می شود و تا سن پیری در اینجا ساکن بود و خیلی کم حرف بود و پیوسته به ذکر خدا و نماز مشغول بود. 📚آیه تطهیر📄صفحه: ۱۶۹ 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❓ سلام خدمت شما فاطمه خانم وهمه ی دوستان ان شاالله که همه زیر سایه ی امام زمان خوب وسلامت باشین .دوستان پسر من ۱۹ ساله است چند وقتی هست وقتی می خواد غذا بخوره ودهنش رو باز کنه فکش صدا می ده درد می کنه ممنون می شم اگه کسی می دانه علتش چیه .وبرای کسی هم این حالت پیش امده .برای سلامتی امام زمان صلوات 🌹❤️ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ آیدی ادمین: @Fatemee113 منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊 در این 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام و وقت بخیر در جواب خانمهایی که دنبال دعا هستن توی گوگل سرچ کنن همه نوع دعای قرانی یا دعایی که از ائمه ع باشه هست فقط کافیه نوع دعا رو سرچ کنن در جواب خانمی که گفتن دعا میخوام بذای اینکه شوهرم به حرفم گوش کنه سوره یس رو با وضو ورو به قبله یک مرتبه به نبات و یک مرتبه به گلاب بخونن و اون گلاب و نبات رو توی یه خوراکی بریزن و بدن شوهرشون بخوره در جواب خانمی که گفتن خواهرشون وسواس شدید داره علت وسواس سردی و سودای مغز هست هرچی سردی مغز بیشتر بشه مغز اون سردی رو میسوزونه و تبدیل به سودا میکنه اگه خواهرتون یبوست داره حتما درمان کنین چون یبوست باعث سودا میشه الان فصل هندوونه هست تا میتونه هندوونه و اب هندوونه بخوره چون هندوونه به شدت سودا بر هست در اولین فرصت پیش یه پزشک طب سنتی ببریدش تا تعدیل مزاج کنن ممکنه زمان درمانش طولانی بشه ولی مطمئن باشین بعد از یه مدت درمان میشه سوره های ناس و فلق رو هم بگین زیاد بخونه ان شاالله که حالشون عالی بشه 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❓ سلام فاطمه خانم عزیزم روز بخیر خسته نباشی خدا قوت🙏🌺🌸فاطمه خانم جان یه مشکل دارم از هم گروههای عزیز میخوام راهنمایی بفرمایند🙏🌺🌸یه خانم 45 ساله هستم شوهر بی سواد و کارگری دارم که بعد از 14 سال خدا بهمون بچه داده و زندگی بخور و نمیری دارم هر بار با شوهرم به مشکل بر خورد میکردم میخواستم طلاق بگیرم ولی یه اتفاق نا خوشایند میافتاد که منکر کارم میشدم آخه همسرم سیده و دل ساده ای داره که فکر کنم از شکستن دلش اتفاقهای ناخوشایند میافتاد آخه پدر و مادر هم نداره بماند که چقد سختی کشیدم پیشش از بی کاریهایش از مستأجری از بی ماشینی و از خیلی خواسته های دیگم 😔😔حالا از همه این سختیها که بگذریم نزدیک به دو سال میشه که پنج شنبه و جمعه ها ی هر هفته تو خونمون دعوا و مشاجرس تا روز شنبه دوباره از پنج شنبه شروع میشه تا شنبه 😔 یعنی یک هفته نیست که ما بدون دعوا و مشاجره باشیم شنبه و یک شنبه و دو شنبه و سه شنبه و چهارشنبه با هم خوب و آرامیم😔دوباره پنجشنبه و جمعه شروع میشه همین هفته که گذشت حتی کار میخواست به چاقو کشی بکشه که با داد و بیداد پسرم که 12 سالشه باباش رفت بیرون و بعداز سه ساعت آرامش بهمون بر گشت 😭شما رو بخدا اگه ذکری یا دعایی دارم بهم بگین تا از شر این مخمصه که گرفتار شدیم نجات پیدا کنیم و از شما بزرگواران میخوام برامون دعا کنید🤲🙏🌺🌸 در ضمن همسرم 53 سالشه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ آیدی ادمین: @Fatemee113 منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊 در این 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
♥️ℒℴνℯ♥️ تو برای من همونی هستی که هیچوقت ازش سیر نمیشم.. گذشتمی❤️ آیندمی ❤️ دیروزمی❤️ ‌ 💞🍃@lovely_lifee💞
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام دوست عزیزی که رگهای دستشون گرفته برن یه ماساژسرتا پا همراه بادکش گرم وحجامت یا فصد انجام بدن ببینن چقدر حالشون بهتر میشه شماره یا آی دی من رو بهشون بدید ما روزانه چند نفر رو ماساژ میدیم که این موارد هم شامل میشه 🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃 سلام خواهری که فرمودند همسرشون ازدواج مجدد کرده به نظر بنده زندگی بچه هاتون رو خراب نکنید عزیز فایده ای نداره میتونید قانونی شکایت کنید چون بی اجازه ازدواج کردند رسیدگی میشه بعد مهریه بگزارید اجرا وازشون مهریه بگیرید خونه بگیرید ولی حرف از جدایی نزنید واصلا هم خودتون رو اذیت نکنید اما راضی هم نشید شاید طلاقش داد به هر حال برگ برنده دست شماست بچه ها ، بی اجازه زن گرفتنش ومهریه اجرا گذاشتن ،نکنید هم طلاق میخوام فقط حق وحقوق بگیرید تا زندگیتون رو بتو نید سر وسامان بدید به نظرم این خودش بزرگترین تنبیه هست پس اقدام کنید 🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃 سلام برای عزیزی که متولد ۶۲ هستند وگفتند تخمدانهاشون کوچک شده اولا سریع اقدام کنن ویک روز در میان یعد پاک شدن زیر شکم خصوصا واهل هو رو بادکش گرم بندازند دوما هر شب روغن زرد گاوی با اپلیکاتور شیاف کنن وصبح برگ پنیرک دم کنن بخورند ونیم ساعت طناب بزنن وورزش کنن که موجب کار کردن مجدد تخمدان‌ها میشه این روش رو یه مامای قدیمی تجویز کرده ده ها نفر بااین دو روش باردار شدن وتخمدانهاشون خوب شده گرم کردن رحم باعث میشه پلی کیستیک وتبای تخمدان درمان بشه طلبه هدی هستم کارشناس طب اسلامی وماساژ 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🔆لقب ابوتراب براى على (عليه السلام) حضرت على (علیه السلام) با اينكه القاب بسيار پر معنى داشت ، ولى دوست مى داشت كه به او ابوتراب بگويند، مطابق گفتار بعضى از علما، آنحضرت اين لقب را از اين جهت دوست داشت كه او متواضع بود و روى خاك مى نشست و اين لقب را كه به معنى پدر خاك است ، براى خود مى پسنديد چراكه بيانگر خاكى بودن او بود. ولى دشمنان آن حضرت ، اين لقب را براى آن حضرت تكرار مى كردند، و منظورشان تحقير نمودن آنحضرت بود، با اين كه اين لقب از بهترين صفات انسانى او (يعنى تواضع او) حكايت مى كرد. اما اين كه اين لقب چگونه و چرا به او داده شد، در تاريخ چنين آمده است : سال دوم هجرت بود، خبر رسيد كه كاروانى از مشركان به سوى شام مى روند پيامبر ( صل الله علیه وآله و سلم) همراه صد و پنجاه نفر (و به نقل ديگر همراه 200 نفر ) در حالى كه حضرت حمزه (علیه السلام ) پرچم سفيدى به اهتزاز در آورده بود، براى جلوگيرى و ضربه زدن به كاروان مشركين ، از مدينه خارج شده تا به عشيره (بر وزن غفيله ) رفتند (از اين رو اين حركت را غزوه عشيره مى نامند). هنگامى كه پيامبر ( صل الله علیه وآله و سلم) و سپاه اندكش در سرزمين عشيره به جستجو و برسى پرداختند، در يافتند كه كاروان قريش از آنجا رفته اند، آنحضرت با سپاه خود در حدود يك ماه در آنجا ماند و سپس به مدينه باز گشتند. على (علیه السلام ) و عمار ياسر، جزء اين سپاه بودند، عمار مى گويد: در همين سفر على (علیه السلام) به من فرمود: مى خواهى برويم نزد افراد بنى مدلج كه در كنار چشمه كشاورزى مى كنند، بنگريم چگونه كشاورزى مى نمايند؟!. من موافقت كردم و با هم كنار آنها رفتيم ، (بر اثر خستگى ) نياز به استراحت داشتيم ، زير درختهاى نخل كه در آنجا بود رفتيم ، در زمين روى خاك خوابى ديم (و به نقل ديگر على عليه السلام مقدارى خاك جمع كرد و آنرا متكاى خود قرار داد و سرش را روى آن گذارد و خوابيد). تا اينكه : رسول خدا ( صل الله علیه وآله و سلم) آمد و ما را بيدار كرد و برخاستيم و لباسهاى خود را كه خاك آلود بود، تكان داديم ، در همين موقع ، پبامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) به على (علیه السلام ) فرمود: اى ابوتراب (زيرا لباسش خاك آلود بود) بعد فرمود: مى خواهيد شما را به شقى ترين مردم خبر دهم ؟ گفتيم آرى ، فرمود: يكى آن كسى است كه ناقه حضرت صالح (علیه السلام ) را پى كرد، دوم آن كسى است كه بر فرق سر تو (اى على ) شمشير مى زند (يعنى ابن ملجم ). 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 عشق نافرجام علی و فهیمه.... 🍃🍃🌸🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 قسمت اول 1⃣سلام .قصه عاشقی اعضا رو خوندم دلم رفت به گذشته خودم. دانشجو بودم و سال اول که عاشق شدم. اولین عشق.اولین نگاه و دل بردنها.چه حالی بود. کلا ۶ ماه بیشتر طول نکشید.منه ساده به فکر ازدواج بودم ولی علی دنبال یه دوستی ساده. من دلبسته و وابسته شده ام.ولی علی فقط دلبسته.. این دوستی یه عذاب وجدان هم با خودش داشت. اینکه اگه خانواده ام بفهمند اگه خدا قهرش بگیره. تا اینکه عذاب وجدانم روبروی عشقم وایستاد و پیروز شد😭به علی گفتم اگه دوسم داری بیا خواستگاری وگرنه قسم بخوریم که دیگه سراغ همو نگیریم.اونم گفت موقعیت ازدواج نداره.۲۴ سالش بود.یه ماه رفته بود لندن از اونجا خوشش اومده بود میخاست مهاجرت کنه.کلی برنامه کاری تو ذهنش بود.کلا سفر خارج زیاد میرفت. گاهی میدیدم رو گوشیم شماره عجیبی افتاده. جواب میدادم میدیدم علی هس. اینکه اونجا هم یاد من بود حالمو خوب میکرد.رو ابرها سیر میکردم.😇 ولی خودم خواستم این عاشقی موقتی دیگه تموم بشه. میدونستم آخرش مال هم نمیشیم. قسم خورد.قسم خوردم که دیگه هیچ وقت به همدیگه زنگ و پیام ندیم. بهم گفت هر وقت موقعیت ازدواج داشته باشم به اولین کسی که فک کنم تویی.پس خطتو عوض نکن. گذشت.۳ سال. ۳ سال منتظر بودم و گوش به زنگ.اما خبری نشد😔 کلی هم خواستگار داشتم. هربار که ردشون میکردم مامانم میگفت میدونم با یکی هستی ولی وقتی اون بیاد اون موقع ما میگیم نه😏 تا اینکه دیگه تسلیمشون شدم و به یکیشون جواب مثبت دادم.همون موقع هم سیمکارتمو عوض کردم.درسته با عشق نبود ولی دختر متعهدی بودم. دیگه علی رو فراموش کردم و خواستم عاشق نامزدم بشم. دخالتهای مادرشوهر و هرزگی نامزدم این عشق رو هم سرکوب کرد و من بعد از یه سال نامزدی جدا شدم😔😢 نامزدم مدام زنگ میزد و ابراز پشیمونی میکرد که غلط کردم و حالا که نیستی میدونم چقدر عاشقت بودم ولی خودم نفهمیدم.ولی من دیگه ازش متنفر بودم.افسرده شده بودم. تو خونه خودم رو زندونی کرده بودم. حوصله بیرون رفتن نداشتم.تصمیم گرفتم سیمکارتمو عوض کنم دیگه صداشو پیامهاشو و درکل مزاحمتهای نامزدم رو نشنوم. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 عشق نافرجام علی و فهیمه.... 🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 قسمت دوم سیمکارت قدیمی رو تو گوشیم انداختم.یه هفته نگذشته بود دیدم یکی زنگ میزنه هر چی میگم بفرمایید جواب نمیده. تا بلاخره جواب داد و گفت فهیمه خودتی؟ تا اینو گفت فهمیدم پشت گوشی علی جانم هست😍 چقدر وجودش برای اون روزهام لازم بود چقدر حالم بهتر شد بعد از ۴سال دوباره صداشو میشنیدم.چند روز که گذشت و از خودش گفت فهمیدم ازدواج کرده و یه پسر چهل روزه هم داره😔😢 انگار آب داغ رو سرم ریختن. ناراحتی بعد از جداییم رو هم سرش ریختم و گفتم پس چرا زنگ زدی؟ خواستی بهت تبریک بگم.بگم خوشبخت بشی؟ خواستی بهم پُز بدی؟ اون طفلی هم گفت وقتی موقعیت ازدواج پیدا کردم بهت زنگ زدم خاموش بود. کارم شده بود روزی ده بیست بار زنگ زدن بهت.ولی تو خطت رو عوض کردی. به اصرار مادر با دختری ازدواج کردم که مامانم پیدا کرده بود.بعدش هم من سرنوشتمو و هر چی که برام اتفاق افتاده بود رو گفتم.انگاری خوشحال شد. اونم شروع کرد به گلایه کردن از زن و زندگیش که زنشو دوست نداره و کلی از زن و خانواده زنش بد و بیراه گفت.چند هفته که گذشت باهم قرار گذاشتیم تا همدیگه رو ببینیم.. منو که دید باورش نمیشد.چشماش برق میزد که چقدر خوشکلتر شدم.. خوب منم دوران دانشجویی دختری بودم با صورت و ابروی پرمو و بدون هیچ آرایشی. ولی بعد از نامزدی و جداییم تغییر کرده بودم.علی از عشقش بهم گفت که تو این سالها کمتر نشده که بیشتر هم شده.میگفت نمیگم هر روز ولی هفته ای چندبار شماره مو میگرفته تا شاید یه روز روشن باشه و باهام حرف بزنه.زنگ زدن اتفاقی چند هفته پیشش هم از سرعادت بوده.این یعنی تو این مدت بهم فک میکرده و دنبالم بوده. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 عشق نافرجام علی و فهیمه.... 🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 قسمت دوم سیمکارت قدیمی رو تو گوشیم انداختم.یه هفته نگذشته بود دیدم یکی زنگ میزنه هر چی م
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 خونه که برگشتیم بلافاصله زنگ زد و گفت حاضری باهام ازدواج کنی؟😳 گفتم بشم زن دوم؟😳 گفت من وضع مالیه خوبی دارم.از عهده تو دا زندگی برمیام.تو بشو عشقم.زن اولمم میشه مادر بچه ام.همین.تو میشی تاج سرم.نگو زن دوم بگو عشق ابدیه علی. اصلا قبول نکردم.خانواده ام قبول نمیکردن.وارد زندگی بشم که میدونم همه اش جنگ و دعوا و اعصاب کشیه؟ چند مدت گذشت گفت یه پیشنهاد دیگه دارم نه نگو. من میتونم مهریه زنم رو یه جا بدم و طلاقش بدم. اونقدر هم به منم نامهربونی و به خانواده ام بی احترامی کرده که بتونم راحت طلاقش بدم. پسرمم هنوز خیلی کوچیکه اصلا نمیفهمه مادرش کیه.از همین الان میتونی تو مادرش باشی😳😳 کلی پشت تلفن واسه خودش برید و دوخت.چقدر خوشحال بود.گاهی بغض میکرد گاهی با شجاعت راجبه زندگی که قرار بود برام بسازه صحبت میکرد. راستش منم وسوسه شدم.انگار میخواستم انتقام شکست زندگیم رو از زن اون بگیرم. بیچارهِ زن از همه جا بیخبر که شوهرش براش چه خوابهایی دیده.از طرفی هم عشق علی تو دلم بود.هوس نبود واقعا عاشقش بودم و الانم هستم. ولی خدا کمکم کرد مثل همیشه.نزاشت تو چاه بیوفتم یا بهتر بگم نزاشت باعث و بانی بدبختی یکی دیگه بشم.منی که بخاطر خیانت نامزدم ازش جدا شده بودم حالا میخواستم خودم با یه زن دیگه اینکار رو بکنم؟؟؟؟!!!!!! به علی زنگ زدم و این حرفها رو به اونم گفتم. اینکه زنها اینجوری اند اونجوری اند.اگه تو فلان کار رو بکنی زنت عاشقت میشه.واسه بهتر شدن رابطه شون نصیحتش کردم.. با اینکه از خدام بود علی مال من باشه😔 برای بار دوم برای همیشه ازش خدافظی کردم که اگه خدا هم از عشقمون خوشش بیاد یه روزی تو یه شرایطی که به هیچ کس ظلمی نشه ما رو به هم میرسونه. حتی شده برای چند ماه.حتی تو سن پیریمون. اینبار موقع خدافظی این علی بود که زار میزد و گریه میکردم. 😔😔 منم سیمکارت جدید خریدم و تا الانم ازش خبری ندارم.شاید هنوزم وقتی دلش هوامو میکنه بهم زنگ میزنه. شاید..... از اون زمان ۵ سال میگذره.منم الان ۴ ساله ازدواج کردم و یه پسر ناز دارم.. ولی هیچ چیز مثل عشق اول نمیشه. امیدوارم یه روزی بهش برسم. حتی وقتی پیرزن و پیرمرد شدیم.. دوست دارم پیش اون بمیرم.. اگه تو این دنیا هم بهش نرسم حتی تو اون دنیا .اگه هر دومون بهشتی شدیم حتما از خدا علی رو آرزو میکنم😇🥰🥰 پایااااان 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
*🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام فاطمه جونم❤️ راجع به شب عروسی یه مطلب یادم اومد .دختر عموی خودم دوران عقد رابطه کامل داشتن .بد روزگار پدرش یه اشتباه میکنه وبه فامیلای داماد بی احترامی میکنه داماد هم کینه رو بدل میگیره ومیذاره شب عروسی میگه این دختر نیست اون زمان رسم دستمال وکلی مهمون پشت در بود 🙈 دیگه میبرنش دکتر ومعاینه دکتره تایید میکنه این بکارت نداره دیگه چه بلاهایی سرش اومدبدبختانه باردار هم شده بود اخرش دختره میتونه ثابت کنه که کار خود پسره بوده دختره هم به خاطر اشتباهش جرات نمیکنه برگرده خونه پدرش .. پسره میگه میخواستم توهین پدرت رو تلافی کنم وابروشو ببرم. درسته کار پسره درست نبوده ولی چه فایده ابروشون حسابی میره پدرش حدود 5 سال باهاشون قهر بود اجازه نمیداد دخترودامادش برن خونشون .چه سخت گذشت براشون خدا داند .بعد چند سال زندگیشون درست شد ⁉️ 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 💜🦋💜 💞 ازدواج سنتی یا ازدواج مدرن کدوم بهتره؟ 🤔 ❣هیچ کدام نمی‌تواند دلیل محکمی برای تضمین پایداری زندگی باشد؛ زیرا هر کدام دارای نقاط ضعف و نقاط قوت خاص خود هستند. 👈 به طور مثال در ازدواج سنتی به علت عدم شناخت کافی، زوجین با مشکلات زیاد و تناقضاتی در زندگی روبه رو می‌شوند. ❣در صورتی که شاید این شناخت ‌در ازدواج مدرن از قبل صورت گرفته باشد اما همین مسأله ممکن است باعث ایجاد توقع و مشکل در طرفین شود. 👈 آنچه در امر ازدواج مهم است، میزان شناخت حاصل شده توسط طرفین و طی کردن صحیح مراحل ازدواج (آشنایی، نامزدی، عقد و عروسی) است. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #سرنوشت🌱 زهرا گفت مامان من میگم حالا شایدم راست میگه شاید شانسش زده دوست مایه‌دار دار
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🌱 شماره عجیب آشنا بود کیمیا ابروهاشو گره کرد به ذهنش فشار می‌آورد که این شماره را قبلاً کجا دیده همون لحظه فهمید شماره کیه ولی پیش زهرا و مامانش حرفی نزد گوشیو به حسین داد حسین دقیقاً مثل خواهرش اول ابروهاشو گره کرد از قیافه‌اش می‌شد فهمید که داره فکر می‌کنه این شماره کیه و بعد دقیقاً مثل کیمیا سریع فهمید و نگران و با رنگ پریده به کیمیا نگاه کرد کیمیا لبخندی شبیه پوزخند زد و گفت کیه حسین و حسین گفت از آنجا که اسم نداره یعنی در حد یک مزاحم بنابراین جواب نمیدم تماس قطع شد و کیمیا دوباره گوشی رو بدون اجازه از دست حسین قاپید عکس‌های گلی که با اون لبخند زیباش مثل همیشه مشخص بود که از شروع این رابطه راضی هستش دید خوشحال شد لبخند به لبش اومد و با محبت زیاد گفت حسین لطفاً زیاد طولش نده اگه فکر کردین که به درد هم می‌خورین و می‌تونین برای هم آرامش باشین سریع تصمیم بگیرین زینب خانوم ناخواسته سریع گفت آره مادر مثل اون نمک نشناس نباشه بره راه و روش یاد بگیره اگه گلی رو دوست داری زودتر تکلیفتونو روشن کنید زیادم با نامحرم در تماس بودن خوب نیست درسته زمونه عوض شده ولی حرف منه قدیمی گوش کن هر چیزی اندازه داره در این حد که فهمیدید همدیگرو دوست دارید اخلاق همدیگرو می‌تونید تحمل کنید کافیه به قول جوونای امروز دیگه نشینید به لاو ترکوندن زهرا قهقه خندید و گفت وای مامانو ببینید چه چیزایی یاد گرفته همشون خندیدند ولی با هر بار این خنده‌ها کیمیا انگار نمک به زخمش می‌پاشیدند تا به امروز نامزدیش با میلاد طوری نبوده که تو ذهنش بوده و این یه جور زخم به دلش بود از طرفی نمی‌تونست درد دلشو به کسی بگه و فکر می‌کرد این موضوع حریم شخصی او و همسرش است شب که شد از هجوم فکر و خیال‌های زیاد نتونست بخوابه و حیاط رفت ساعت از نیمه شب گذشته بود نگاهش به آسمون افتاد و شهابی همون لحظه رد شد سرفه کوتاهی شنید برگشت حسین کنارش بود حسین روی پله‌ها نشست و گفت چرا بی‌خوابی به سرت زده کیمیا با صدای ضعیفی گفت بی‌خوابی به سرم نزده اتفاقاً خیلی خوابم میاد ولی نمی‌تونم بخوابم ولی من بی‌خوابی به سرم زده فکر گلی هستی _گلی و اون شماره‌ای هم که بعد از سال‌ها امروز به من زنگ زده خوب شد گفتی خودمم می‌خواستم ازت بپرسم به نظرت برای چی زنگ زده شاید دستش خورده چون اگه کارم داشت دوباره زنگ می‌زد کیمیا کاملاً به سمت حسین چرخید تو صورتش نگاه کرد و مشکوک پرسید __یعنی اگه زنگ بزنه تو جوابشو میدی حسین چند ثانیه‌ای تو چشمای پرسشگرایانه کیمیا خیره شد و با صدای ضعیفی گفت... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
تقویم نجومی اسلامی ✴️ چهارشنبه 👈26 اردیبهشت /ثور 1403 👈6 ذی القعده 1445 👈15 می 2024 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅خرید وسیله سواری. ✅ملاقات های سیاسی. ✅قرض و وام دادن و گرفتن. ✅صلح دادن بین افراد. ✅امور کشاورزی و زراعی. ✅و درختکاری خوب است. 👶 زایمان خوب و نوزاد امروز از بلاها دور باشد. ان شاءالله. 🚘مسافرت: مسافرت مکروه و همراه صدقه باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج اسد و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️امور دایمی و همیشگی. ✳️خواستگاری عقد و ازدواج. ✳️جابجایی و نقل و انتقال. ✳️رفتن به خانه نو. ✳️جهیزیه بردن. ✳️آغاز درمان و معالجات. ✳️شروع به کسب و کار. ✳️و خرید حیوان نیک است. 🟣 نگارش ادعیه و برای نماز حرز و بستن آن خوب است. ✳️ برای مطالب بیشتر و دریافت تقویم نجومی هر روز باجستجوی کلمه" تقویم همسران" به کانال ما در تلگرام و ایتا بپیوندید. 👩‍❤️‍👨 حکم مباشرت امشب. ( شب پنج شنبه )، فرزند عالمی از علماء یا حاکمی از حاکمان شود. 💉حجامت. خون دادن و فصد باعث رعشه اعضا می شود. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت باعث بلای ناگهانی می شود. 😴😴تعبیر خواب. خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق آیه ی 7 سوره مبارکه "اعراف" است. الوزن یومئذ الحق فمن ثقلت موازینه... و چنین استفاده میشود که خواب بیننده انجام کاری از کارهای خود را به افرادی واگذارد برخی در انجام آن تلاش کنند و برخی سستی کنند و از چشم وی بیفتد. به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت و دوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه: یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸 🍃🍃🍃🌼🍃 *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ ﴿۱۱﴾ 🔸 و از مردم کس هست که خدا را به زبان و به ظاهر می‌پرستد (نه از باطن و حقیقت) از این رو هرگاه خیر و نعمتی به او رسد اطمینان خاطر پیدا کند و اگر آزمونی (از شر و فقر و آفتی) به او رسد (از دین خدا) رو بگرداند. چنین کس در دنیا و آخرت زیانکار است و این (نفاق و دورویی) زیانی است که بر همه کس آشکار است. 🔅 يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُ وَمَا لَا يَنْفَعُهُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ ﴿۱۲﴾ 🔸 (این کافر نگون‌بخت) خدا را رها کرده و چیزی را می‌خواند (و می‌پرستد) که هیچ نفع و ضرری به حال او ندارد، و این حقا همان گمراهی دور (از هر سعادت) است. 🔅 يَدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ ۚ لَبِئْسَ الْمَوْلَىٰ وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ ﴿۱۳﴾ 🔸 چیزی را که به ضرر نزدیک‌تر از نفع است می‌خواند (و می‌پرستد)، وی بسیار بد یاوری یافته و بسیار بد دمساز و پشتیبانی اختیار کرده است. 💭 سوره: حج 🍃🍃🍃🌼🍃 *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶۵﴾ 🔸 آیا از میان خلایق عمل زشت منکر را با مردان انجام می‌دهید؟ 🔅 وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ ۚ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ ﴿۱۶۶﴾ 🔸 و زنان را که خدا همسر شما آفریده رها می‌کنید؟ آری شما بسیار مردم متعدی نابکاری هستید. 🔅 قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يَا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ ﴿۱۶۷﴾ 🔸 قوم در جواب گفتند: ای لوط، اگر از این پس دست از این نهی و منع بر نداری از شهر رانده خواهی شد. 🔅 قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقَالِينَ ﴿۱۶۸﴾ 🔸 لوط باز گفت: من خود دشمن این کار زشت شما هستم. 🔅 رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ ﴿۱۶۹﴾ 🔸 بار الها، من و اهل بیتم را از (عقاب) این عمل زشت قوم نجات بخش. 🔅 فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ ﴿۱۷۰﴾ 🔸 ما هم او را با همه اهل بیتش نجات دادیم. 💭 سوره: شعراء 🍃🍃🍃🌼🍃 *
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 📖داستان کوتاه 🟢‌دست نوازش ‌ روزى در يك دهكده كوچك، معلم مدرسه از دانش‌آموزان سال اوّل خود خواست تا تصوير چيزى را كه نسبت به آن قدردان هستند، نقاشى كنند. او با خود فكر كرد كه اين بچه‌هاى فقير حتماً تصاوير بوقلمون و يا ميز پُر از غذا را نقاشى خواهند كرد؛ ولى وقتى «داگلاس» نقاشى ساده كودكانه خود را تحويل داد، معلم شوكه شد! ‌او تصوير يك «دست» را كشيده بود، ولى اين دست چه كسى بود؟ ‌بچه‌هاى كلاس هم مانند معلم از اين نقاشى مبهم، تعجب كردند! يكى از بچه‌ها گفت: من فكر مى‌كنم اين دست خداست كه به ما غذا مى‌رساند و يكى ديگر گفت: شايد اين دست كشاورزى است كه گندم مى‌كارد و بوقلمون‌ها را پرورش مى‌دهد. هركس نظرى مى‌داد تا اينكه معلم، بالاى سر داگلاس رفت و از او پرسيد: اين دست چه كسى است، داگلاس؟ ‌داگلاس در حالى كه خجالت مى‌كشيد، آهسته جواب داد: «خانم معلم، اين دست شماست.» ‌معلم به ياد آورد از وقتى كه داگلاس پدر و مادرش را از دست داده بود، به بهانه‌هاى مختلف نزد او مى‌آمد تا خانم معلم دست نوازشى بر سر او بكشد... ‌نکته: شما چطور؟! آيا تا به حال بر سر كودكى يتيم، دست نوازش كشيده‌ايد؟ بر سر فرزندان خود چطور؟ ‌ ‌‌" اى پروردگارى كه حيات بخشيده‌اى مرا، قلبى به من ببخش مالامال از قدرشناسى و عشق." / ويليام شكسپير ‌ ‌ 📚 برگرفته از كتاب «تو، تویی؟!» 🍃🍃🍃🌼🍃 *