eitaa logo
رصدخانه 🔭
143 دنبال‌کننده
146 عکس
11 ویدیو
0 فایل
ما من شیء تراه عینک إلّا و فیه موعظة ... اینجا خلقی به رصد زندگی خود مشغولند. تا به حال ستاره صید کرده ای؟ ☄ ارتباط با ادمین،تبادل و ارسال متون تولیدی: @Ahmad_84
مشاهده در ایتا
دانلود
حالا کمی استراحت کن، خیلی خسته‌ای ... سال‌هاست که شبانه روز تلاش می‌کنی تا مشکلات اقتصادی کشور را آوار برداری کنی، و سنگ بنای اقتصاد را از نو بچینی چه کارخانه های غیرفعال و نیمه‌فعالی که به چرخه تولید برگرداندی، چه وعده‌های عقب مانده‌ای را که عملی کردی، چه جمعه‌هایی که شهر به شهر دنبال درد مردم گشتی و چه بد که در این سال ها عده‌ای از سنگ اندازی‌ها، نق زدن‌ها، زخم زبان‌ها و بی‌انصافی‌ها دریغ نکرده و تو را آماج تهمت‌ها قرار دادند با اینکه هیچ حزب و جناحی نمی‌شناختی اما باز هم از کمی یاران رنج می‌بردی و اگر چنین نبود بی‌شک موفقیت‌های بیشتری کسب می‌کردی دغدغه راحتی مردم را داشتی و می‌خواستی خنده بر لب هایمان بیاوری اما اکنون ما را با کوهی از غم تنها گذاشتی مرد! می‌دانم از امام هشتم شهادت خواسته بودی سید، اما چرا حالا؟ ما به تو نیاز داشتیم؛ به صداقتت، به بی‌ریاییت، به از خودگذشتگیت خیلی زود بود برای رفتن؛ و چقدر مظلومانه... بعد از حاج قاسم دیگر طاقت یک داغ دوباره را نداشتیم؛ اکنون که میتواند جای تو را در میدان پر کند؟ مگر ما چند ابراهیم داشتیم؟ و چه خوش سعادتند آنها که با تو به این پرواز ملکوتی آمدند و چه زیبا گفت شهید بهشتی: سرنوشت مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست! ✍ 🆔@rasadkhaneh
قراره امام رضا سه جا به زائراش سر بزنه دیگه 🆔@rasadkhaneh
از اتفاقات پیرامون راحت عبور نکنیم! نگوییم خب الان شهید شدند ما هم گریه میکنیم و تسلیت میگوییم و سیاهپوش میکنیم وبس! همین؟ باید یک مرحله جلوتر رفت! این کسانی که بار سفر بستند و رفتند، در زمان حیاتشان بار مملکت امام زمان را برداشته بودند تا هر لحظه به ظهور حضرت نزدیک تر شویم... حالا که رفتند چه میشود؟؟؟ جواب کاملاً واضح است: وظیفهٔ ما سنگین تر میشود! چون نسبت به قبل چند نفر کمتر بار خواهند برداشت پس ما باید جور آنها را با جان و دل بکشیم. 🆔@rasadkhaneh
گاهی تلاش، کار به جایی نمی برد. توصیه ها و عمل ها و نصحیت ها فایده ایی ندارد و نتیجه دلخواه حاصل نمی شود. جمع می شوی، برنامه می ریزی و حسابی پای کار آن می نشینی اما نمی شود آن چیزی که دلت می خواهد . چندی است در قلب های خاکستری جامعه ی ما، سایه روشن های سیاهی رخنه کرده است و دل های بعضی مردم با مسئولین صاف نمی شود. در انتخابات تیم می شوی و کار میکنی امید میبندی به اینکه تاثیر بگذاری . جهاد تبیینن کنی، بگویی که: آقااااااا ................. مسئولین زحمت کش هم داریم و بیا دلت را صاف کن . اما نه گوش بدهکار نیست و اگر بدهکار باشد قلب قبول نمی کند. چاره چیست ؟ چه میتواند کار را راه بیندازد و دل هارا صاف کند ؟ اصلا تا به حال چه چیزی مملکت پر تلاطم مارا مانند کوه استوار و آرام نگه داشته است ؟ چرا گلوله های آتشین منجنیق های دشمن، وقتی که به زمین ایران می نشید گلستان می شود؟ جواب یک کلمه است. خون این نهال با خون مردان و زنانه جان به کف و ایثار گر اکنون درخت تنومند شده است. آری، اکنون وقتش بود. وقت این بود که علی در سجده فرقش شکافته شود تا ظالم ومظلوم از هم تمییز داده شوند. تا کسی در جایی بگوید : مگر علی نماز می خواند که او را در در سجده کشتند و بالاتر، مگر علی مسلمان بود؟ دل ها، صاف می شود با این خون، قدر ها، شناخته می شود با این خون، عزم ها در دل مردم می افتد و دل های دوده گرفته، سفید می شود با این خون. های ابراهیم!!! بت هارا خوب شکستی در دل ها قفل ها را خوب باز کردی و رفتی تا اتمام حجت خدمت را به مردم کرده باشی. خیالت جمع ابراهیم، تبرت زمین نمی ماند. مردم به خوب کسی او را می سپارند. سر خم می سلامت/ شکند اگر سبویی 🆔@rasadkhaneh
چقدر عجیب است قصۀ خون خون حسین خون کودکان غزه خون حاج قاسم و حالا خون رئیسی آن هم نه به حالتی سهل بلکه به صعب ترین و فجیع ترین حالات ممکن آن از حسین و سخت کشتنش آن هم از کثرت کودکان غزه آن هم از تکه و پاره شدن حاج قاسم و حالا رئیسی که در میان جنگل سرد، بدنی سوخته و گمگشته و.... و همۀ اینها، سنن الهی اند. انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفوراً شکر عملی ما نسبت به این اتفاق عبرت گرفتن است! و ان فی ذلک لعبرة لاولی الابصار درسی که از حوادث میگیریم باید هم سنخ آن باشد درس خدمت آری رئیسی خدوم رفت پس درس خدمتش را باقی گذاشت 🆔@rasadkhaneh
رئیس جمهورمون نشه؟ خادممون نشه؟ پ.ن:آقای جلیلی بعد از دیدار با مردم تهران خودشون رو با موتور به مناظره رسوندن. 🆔@rasadkhaneh
پـویــــش سیــاســـی اجتمـــاعــی «۲+۱» #باید_برخواست 💥 آیا می‌دانستید اگر فقط ۲ نفر را راضی کنید که به اصلح رای بدهد، آقای دکتر جلیلی با بیش از ۲۷ میلیون رای مردمی، رییس‌جمهور ایرانِ عزیز می‌شود؟! 🔥آیا می‌دانستید با این کار درصد مشارکت در انتخابات بیش از ۶۳ درصد خواهد شد؟؟ ✴️در این پویش سه گام اساسی رو طی می‌کنیم: 1⃣ راضی کردن ۲ نفر جهت رای به آقای جلیلی 2⃣ دعوت از حامیان آقای جلیلی برای پیوستن به پویش «۲+۱» و ایجاد شبکه 3⃣تبلیغ حداکثری این پویش و ایجاد این فرهنگ که جمعه هر نفر ۳ رای داشته باشد! ----------------------------------- #باید_اصلح_را_جار_زد #نه_به_دولت_سوم_روحانی -----------------------------------
میخواندم روایت ریان ابن شبیب را. توصیه های نماینده خدا بر روی زمین، حضرت رضا علیه السلام برای ورود به ماه محرم، ماه عزای ابی عبدالله. توصیه هایی است گرانبها که هرکدام طلا و زری است برای ما شیعیان؛ اما قسمتی از روایت که خودنمایی میکند، دقیقا همان دو جمله آخر است. بنظر شما در روایتی که زبان توصیه دارد، شاه توصیهٔ آن کجاست؟ درست است؛ میتواند آخر آن باشد؛ همانگونه که در علوم ادبی میگویند، حسن ختام خیلی مهم است چون آخرین سخنی است که سامع از متکلم میشنود پس باید به احسن وجه مختوم شود. حال به نظر شما آن توصیهٔ زرین چیست؟ و علیک بولایتنا و این جمله یعنی هرچه عزاداری کردی و هر چه آن دستورات را انجام دادی، باید بوی ولایت اهل بیت از آنها حس شود. و اگر با ولایت بودیم،چه چیز را در بر دارد؟ حشر با ولایت در روز قیامت؛ یعنی همان موفقیت و عاقبت به خیری 🆔@rasadkhaneh
حقیقت را باید پذیرفت: ما انسانیم! ما، انسان هستیم. احساس داریم، فکر داریم، عادت داریم، علاقه داریم و زود، با پیرامونیاتمان انس می گیریم. در طول سالها، با برخی روحیات، عقد اخوت بسته ایم و عاشقانه برخی دم دستی هایمان را دوست داریم. ما، یک چیز دیگر هم داریم: فکر و سنجش. و همه اینها، که مائیم، ناگهان، یک لحظه، کشتی وجودمان به موجی سنگین برخورد می کند. ناگهان، در یک آذرخش مهیب، نهیب می خوریم که: این چه طرز زندگی است؟! این غریزه پرستی، زیست بدوی و زندگی سطحی، چرا؟! نور چراغ مطالعه خاک خورده مان را روی کتاب وجودمان می اندازیم و بهت زده می گوییم: چقدر بدخط نوشته ایم! چه زشت! اینها را من چرا نوشته ام؟! و چه نامربوط هایی که از دیدن و دیده شدنشان شرممان می آید. و ناگهان، در ما احساس مند، حسی پشیمان از دیروز و امیدوار به فردا قد علم می کند و نعره اصلاح سر می دهد: می سوزانمت! صفحه صفحه ات را خمیر می کنم! یکسال بعد، صفحات بیشتری از کتاب، با همان خط زشت، و همان حرف های کریه نوشته شده است. کتاب، سالمِ سالم، سرجایش نشسته و قلیانش را چاق می کند. چه شد؟! چرا کتاب را نسوزاندم؟! چرا تک تک ورق هایش را خمیر نکردم؟! چون، من، هیچگاه خودسوزی نمی کنم. من هیچگاه خودم را خمیر نمی کنم. آن کتاب بدخط زشت محتوا، جزئی از من است و من، هرگز خودم را به آتش نمی کشم... ما می خواهیم، ساختمان نیمه مخروبه وجودمان را، یکباره خراب کنیم و یک روزه، واحدی کلید نخورده تحویل خودمان بدهیم؛ کاری که هرگز، هرگز نخواهیم کرد. این یکباره خواهی بی فرجام، هیچ چیز را درست نخواهد کرد، که تنها احساس گناهی نامثمر را در دل هایمان بارور می کند. راه دارد؟! راه دارد! " درآغوش کشیدن یکی از سنت های ناب الهی: استدراج " کمِ کم کم، زیاد می سازد. درست که می نمی توانیم تمامی کتاب وجودمان را _خودمان را _ به آتش بکشیم، اما می توانیم پاک کن به دست، خط به خط، ورق به ورق، سفیدش کنیم و هر خطی را که محو کردیم، خطی نو به جایش بکاریم. همه، شنیده ایم که "قطره قطره جمع گردد..." و شاید تکرار کرده باشیم که " قلیل یدوم ..." اما هیچگاه ذهنیتمان را طوری نچیده‌ایم که: می شود روزی ۲۰ دقیقه نهج البلاغه خواند، و صد ها بار خواند... می شود روزی ۵ صفحه، فقط ۵ صفحه قرآن را خواند، و هرسال، سه بار کامل، کلام خدا را نوشید. می شود با یک قاشق کمتر، وزن کم کرد و با روزی ۵ خط نوشتن، نویسنده شد... منکر ضعف های احتمالی اش نیستم، اما کتاب عادت های اتمی نوشته جیمز کلییر را پیشنهاد می کنم مطالعه کنید؛ راهکار های جالب دارد و البته تجربه های موفقی از قلیل یدوم ها... لطفاً، این متن را که خوانده اید، یا باورش کنید، و به در وجودتان به جریانش بیاندازید، یا نپذیریدش و بگویید چرا؛ و نباشید از آنها که هر حرفی را، فقط می شنوند، همین... ✍ | علی فهیمیان 🆔@rasadkhaneh
ماه محرم خیلی به یادت هستم پسر و هر چی به اربعین نزدیک می‌شیم بیشتر ...
مدرسه ملاصادق برگزار می‌‌کند. ⭐️ پویش 🔻 محورهای ادبی پویش: _ _ _ _ _ 🗓 بازه‌ی شرکت در مسابقه: ۲۸ مرداد لغایت ۸ شهریورماه 🎁جوایز: هدایای نقدی و فرهنگی به نفرات برگزیده 👨‍💻ارسال آثار با ذکر تخلص خود به آیدی: @Ahmad_84 🆔️ @rasadkhaneh
⚖انشاءالله متن ها به۳ داور ارائه میشه و هرمتن از۰تا۵ امتیاز، امتیاز میگیرن ✂️معیار های امتیاز دهی: 1⃣روان بودن متن 2⃣سوژه جذاب 3⃣خلاقیت و نوآوری 4⃣موجز بودن متن 5⃣استفاده از علائم نگارشی
نمی‌دانم از رو جوّ است یا از روی عاشقی و دلتنگی! اما سخت دلم هوایتان را کرده. نمی‌دانم از روی حسادت است یا از سر معرفت! اما دوست داشتم جای شما باشم. آدمی ارزش چیزی را که دارا است نمی‌داند. مگر زمانی که از کف بدهد. و نعمت زائر بودن، عظیم نعمتی است. یا لیتنی کنت معکم😊 ✍ #۱ 🆔@rasadkhaneh
عشق به حسین علیه السلام و حماسه پرافتخارش چگونه دل‌های عاشق را روانه کربلا می‌سازد و اربعین را مظهر شکوهی بی‌پایان میکند و جلوه اتحاد و همدلی انسانهای آزادی خواه را رقم میزند؟! قصه از آنجایی شروع می‌شود که حضرت عشق حسین علیه السلام سرور و سالار شهیدان آقا ابی عبدالله تسلی وجود هر انسانی ستو این چقدر گران مایه است که حب حسین علیه السلام در آغازین وجود در دل‌هایمان نهادینه گشت و رفته رفته به آن حب محبوبانه دل بستیم و سرشت به سرشت به سررشته قلب محبوب وصله جان را گماشتیم و به این جان مایه عشق وابسته گشتیم و این جوانه نوظهور بود که از دل مهر پرور نهال شد و محبت حضرت از آن برخاست و درخت پربار معرفت نسبت به اربعین و حماسه بزرگ عاشورا لمس آفتاب مهر را بر خودش دید و این درخت به رسم احترام شاخه‌هایش را فرود آورد و رسم عاشقی به محضر حسین بن علی را به جا آورد و در نهایت از این که در پرتو نور حضرت اباعبدالله نفس می‌کشید سربلندی پیشه کرد و به خود بالید... ✍ #۲ 🆔@rasadkhaneh
آری جلوه ای که اندوه و ماتم قیام خونین حسین علیه السلام و واقعه عاشورا را در اربعین باشکوه و با عظمت به نمایش گذاشته همان ناله‌های محبانی است که ندای برخاسته از سودای دلشان نوحه‌ای است بر حسین علیه السلام و یاران باوفایش و خاندان پاک و اطهر ایشان که حقیقتاً مرثیه سرایی دل در مدح و ستایش دلاور مردی‌ها و ایثار امام بزرگواری چون توست و در غوغای این راهپیمایی عظیم اربعین دسته عزایی بلند است و همه برای نام مبارک اباعبدالله که به بلندای عرش اعلاست، در نوای عاشقی سراپا گوشند و در این میان نغمه خوانانی هستند که با وجود سوگ اندوه بار سر به سکوت آورده‌اند و عشق عزیزی که در حال آنها عزا می‌آورد آنان را به تفکری عمیق درباره فلسفه قیام ارباب بی‌کفن وا می‌دارد آری در هر حال اشک یا سکوت و یا سر به زیر بردن از اندوه و سوگواری همان عشق به وجود مقدس سرور و سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام در قلب‌هاست ✍ #۳ 🆔@rasadkhaneh
عاشق مسیری شدم که توش هم مای بارد و هم مای حار وسیله ای برای محبت کردن است ✍ #۴ 🆔@rasadkhaneh
🧩 تکّه؛ روایت اربعین | قسمت صفر میخواهم اربعینمان را روایت کنم؛ اما انتظار تصویری کامل و یکپارچه را نداشته باشید. شکلات را، یکباره قورت می دهید یا می گذاریدش گوشه دهانتان، تا آرام آرام با آب دهانتان شیرینی اش به خورد جانتان برود؟! تکّه، تکّه های پازلی است که شاید بسته کامل اربعین شناسی تحویلتان ندهد، ولی شاید، پرتو نوری باشد که از لای پرده، به درون اتاق تاریک بتابد... و شما از دیدن ذرات معلق در آن، لبخند بزنید... ✍ علی فهیمیان | #۵ 🆔@rasadkhaneh
چرا آمدم حرم علی(ع)؟ اصلا اگر هیچ چیز هم از مولایم مسئلت نکنم، میام و محبتم را جار میزنم می آیم که بگویم، عاشقتم مولای من! یک سالِ تمام انتظار میکشم و در فراق اعلام محبت میکنم؛ یک بار هم به ایوانت می آیم و میگویم: ای امیر کل جهان، بر قلب من هم حکومت کن؛ نگذار کسی غیر از تو و اولادت، برای خودش جایی در دل من پیدا کند... حالا که محبت خود را که جار زدم، از حضرت، سوالی میکنم: اذن میدهید که یکی از ذره خاک هایی که دلدلت بر آن تاخته، باشم؟ ✍ #۶ 🆔@rasadkhaneh
رصدخانه 🔭
🧩 تکّه؛ روایت اربعین | قسمت صفر میخواهم اربعینمان را روایت کنم؛ اما انتظار تصویری کامل و یکپارچه ر
🧩 تکّه؛ روایت اربعین | قسمت یکم برگشتم. یک دخترک عراقی بود.‌ نه عطری به سمت دستانم آورد، و نه لیوانی. دخترک، پرچم فلسطینی که به کوله ام بسته بودم را بالا آورد، بوسش کرد و بعد رو به من، ابراز محبتش به آن پرچم. لبخند زدم. تعجب دارد مگر؟! شاید خودش را خواهر دخترکان فلسطینی محاصره شده می داند. کسی چه می داند؟! ✍ علی فهیمیان | #۷ 🆔@rasadkhaneh
کلی گشتی تا جا گیرت بیاد ؟ یه جا گیرت اومده به اندازه دو نفر ؟ حیفه از دستش بدی ؟ پهن تر میشینی تا کس دیگه ای جاتو تنگ نکنه ؟ پس مرام حسینیت کو رفیق ؟ همونطور که تو کلی اذیت شدی واسه پیدا کردن جا ، بقیه هم اذیت میشن یکم جمع تر بشینی، هم یه نفر دیگه کمتر اذیت میشه هم ازت راضیه ✍ #۸ 🆔@rasadkhaneh
رصدخانه 🔭
🧩 تکّه؛ روایت اربعین | قسمت یکم برگشتم. یک دخترک عراقی بود.‌ نه عطری به سمت دستانم آورد، و نه لیو
🧩 تکّه؛ روایت اربعین | قسمت دوّم _ اخوی بسم الله! شروع کن یه چیزی بخون! جرقّه، کافی بود. خوش صدایمان، شروع کرد به خواندن. سینه می زدیم و تکرارش می کردیم. آرام آرام زیاد شدیم و طنین سینه زنی مان، بیشتر. ما ایرانی می خواندیم، و عراقی ها به سینه می کوبیدند. به خودمان که آمدیم، شده بودیم یک رخداد. یک اتفاق. یک موج‌ ْحال خوب... ✍ علی فهیمیان | الرحیل #۹ 🆔@rasadkhaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زئران ارباب را در موکب خنک میکند سریع در حال چرخیدن است وظیفه مهمی گردنش است زندگی ام شده است شبیه این پنکهٔ سقفی... هرزگاهی در سرعت روند زندگی و سرمستی در طول آن، باید از سرعت آن بکاهم. چرا؟ تا خوب نگاه کنم دقیق با جزئیات خودم را مثلا بببنم چه مارکی هستم؟ وظایفم را ببینم چقدر دارم زوار ارباب را خنک میکنم؟ ببینم روزانه چند زائر با لبخند رضایت از موکب بیرون میروند؟ مشکلاتم را خوبی هایم را برای سرعت گرفتن، باید ابتدا رفت روی سرعت گیر! 🆔@rasadkhaneh