#سخنان_مادرشهید🌹
بابک جوان امروزی بود اما #غیرت_دینی داشت☝️. همین غیرت دینی بود که او را به زینبیه و کربلای امام حسینی رساند✨
از آن دست جوانانهای امروزی که غیرت دینیدارند. میگفت: خانم حضرت زینب(س) من را طلبیده، باید بروم، تاب ماندن ندارم😔. بله، بابکم تیپ امروزی داشت. پسرم همیشه میخندید، خوشتیپ بود و زیبا🌹
بابک پر از شادی بود و پر از شور زندگی اما فرزندم به خاطر اعتقاداتش و برای پیوستن به خدا از همه اینها گذشت و عاشقانه پر کشید🕊. بابک فرزند نسل سوم و چهارم اینانقلاب بود. دلبستگیهای زیادی به زندگی داشت، امروزی بود و تمامی اینها را به خاطر دفاع از حریم آلالله و مادرش خانم زینب(س) رها کرد.❤️🌱
شهید مدافع حرم بابک نوری🌺
#سالروز_شهادت🕊
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
4_5793921267534923165.aac
406K
صدای پرآرامش #شهید بابک نوری و دلگرمی دادن ایشان از سفر به سوریه به مردم شریف ایـران💔
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🕊 شـهیـدانــه 🕊
سر صبحـی صبــح را خنداندم آدم"تــو" را ڪہ داشتہ باشد همہے ساعتهایش سر صبحنـد #تازه #پرنـور وبخ
🌹 شهید مهدی زین الدین
✨ ولادت : ۱۳۳۸
✨ شهادت : ۱۳۶۳/۸/۲۷
فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(ع)
هر روز آفتاب نزده از خانه میرفت بیرون ، یه روز صدای پایین آمدنش را از پلهها شنیدم
رفتم و جلویش را گرفتم ، گفتم : آقا مهدی ، شما دیگر عیالواری یه کم بیشتر مواظب خودت باش !
گفت: چه کار کنم؟ مسئولیت بچههای مردم گردنمه.
گفتم لااقل توی سنگر فرماندهی بمون !
گفت : اگر فرمانده نیم خیز راه بره ، نیروها سینه خیز میرند ، اگر بمونه توی سنگرش که بقیه میرن خونه هاشون.....
#سالروز_شھادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای
آرزویِ جانم
از ما
سلام بادت ...
#عزیز برادر
#رسول_دلها...
#شهید_رسول_خلیلی
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🥀🍃🥀🍃🥀
#پاییز نشانی است برای رفاقت
فصلی است برای وعده های عاشقی...
#پاییز همان عروس زیبای فصل هاست که با برگ های رنگینش،فرش #ظهور بهترین خلق عالم را پهن میکند...
💐بعد از این نشان
#پاییز نشان عاشقی #شیرمردانی از تبار یاس میشود...
🌸آن دمی که #رسول_دلها عهد عاشقی را در #پاییز با برگ رنگین خونش امضا میکند،
🌼آن زمان که با خدا معامله ی عشق میکند..
رد راه عشق خود را بر برگ های پاییزی جا میگذارد تا رفاقت را در حق #دوستانش تمام کند..
🌺وقتی در سفر #راهیان عشق همقدم با #محمدحسین_محمدخانی به #تفحص پیکر نور مشغول میشود،رسم #رفاقت را فراموش نمیکند و در برگ ریزان #آبان رفیقش را با قدم های خودش همراه میکند..
🥀وقتی قلب #روح_الله_قربانی،کنار مزارش جاماند،رسم #رفاقت را به جا می آورد و در روز دیگری از عهد #عاشقی پاییز،هم قدم باهم همراه میشوند...
🌻اما قصه اش با #محمدرضا_دهقان ۲۰ ساله عجیب شیرین است
🌹آنقدر #محمدرضا را شیفته ی خود ساخته بود که تمام قد شبیه او شده بود،آنقدر مثل او #زیسته بود که سر قرار عاشقی #آبان ماه عاشقانه آسمانی شد....
🌼و قصه ی #نویدصفری که هم سنش بود و دوست داشت چون او رخت #سربازی امامش را بر تن کند و بعد از عهد رفاقت با #رسول_دلها در همان زمان عاشقی #پاییز آسمانی میشود...
💥قصه ی رسول دلها و #پاییز قصه عجیبی است...
✨ #قصه ی #رفاقت_های عاشقانه
✨قصه ی #قول_های مردانه
✨قصه همراه شدن با رد پای #دلداگی...
✨قصه ی برگ ریزان #شهادت....
✨و تمام قصه ها بر میگردد به قصه #شهادت مردی که رفت اما تمام وجودش را در ورطه ی دنیا جا گذاشت تا طعم شیدایی #آبان ماه را به #دوستانش بچشاند...
🍂 #آبان ماه عاشقی سربازان امام زمان زیر فرش رنگین #ظهور اوست..
#رفیق_آسمانیِ_ستاره_ها
🥀شهادتت مبارررررک🥀
#شهید_رسول_خلیلی
#شهیدروح_الله_قربانی
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#شهید_نوید_صفری
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
💠تقدیم به شهدای مدافع حرم به ویژه #شهید_رسول_خلیلی
آنقدر وسوسه دارم بنویسم که نگو
آنقدر حسرت دیدار تودارم که نگو
بسکه دل تنگ توام ، از سر شب تا حالا
آنقدر خیره به تصویر تو هستم که نگو
آنقدر گوش به فرمان تو هستم که نگو
کوچه پس کوچه این شهر پر از تنهایست
آنقدر بی تو در این شهر غریبم که نگو
هرچه بودست بیادم همه تصویر تو بود
تو که بودی ای یاد تو آرامش من
امشب از کوچه دل تنگی من میگذری؟
آنقدر حسرت دیدار تو دارم که نگو
به خدا دلتنگم
گرچه از دور ولی،هر لحظه زائر معراج توام
آنقدر خاک کف پای تو هستم که نگو
مردان خدا پرده پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند
#شهادتتان_مبارڪ
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
#دلنوشته
امروز حال دلم حال دیگریست...
حالی از آن حال هایی که بوی تو را میدهد...
امروز حال دلم حال بی حالیست...
حالی که جز تو حوصله فکر دیگری ندارد..
امروز روز موعود تو به پیشگاه خداست..
روزی که فرشتگان خوشحال هستند ...
امروز روز آسمانی شدنت است ، و دلم در حال لرزیدن برای دیده ی گریان مادرت است..
مادری که عشقش را در لحظه لحظه زندگیت حس کردی...
و اگر اتفاقی جز این می افتاد و شهید نمیشدی باید شک میکردیم به کار او ،زیرا که تو مصداق خوبان بوده ای...
شهادتت مبارک برادرم💔
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
@rasooll_khalili
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
امـروز
آمـــدم ڪنـارتان
تا #پیـــداڪنم خـــــودم را
نشـانے زندگــیام
از مسیر شمـا میگذرد ...
#شهید_رسول_خلیلی
#سالروز_شھادت
#یادڪنید_شهدا_را_با_صلوات🕊
#هم_اڪنون
#مزارشهید
ارسالی خادم ڪانال
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
@rasooll_khalili
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
🍃💢🍃💢🍃💢🍃💢🍃💢🍃💢🍃💢🍃
لحظه دیدار نزدیک است شهید رسول
لبخند میزنی به اربابت
آغوش گشوده ای برای لقاء الله
عاشق که باشی مست جان دادن میشوی
شهادتت مبارک
عکس شهید ساعتی قبل از شهادت😭😭
🍃💢🍃💢🍃💢🍃💢🍃💢🍃💢🍃💢🍃
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
@rasooll_khalili
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
رفتی و خاطره ها پنجره را وا کردند
هی نشستند و فقط گریه کردند و تماشا کردند
#شهید_رسول_خلیلی
#ششمین_سالگرد_آسمانی_شدنت_مبارڪ
#محل_شهادت_سوریه_حلب_تل_حاصل
#داداش_رفیق_مثل_رسول
#مدافعان_حرم
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
@rasooll_khalili
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه خونے بالاےمزار شهید رسول خلیلی در روز خاکسپارے😭😭💔
وصیت ڪرده بود که بالای سرم روضه حضرت زینب بخونید😭😭💔
پیشنهاد دانلود👌💔
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
@rasooll_khalili
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی این حال خسته #شهیدرسول تو این فیلم ها میبینیم این که چشمانشون باز نمیشه از زور خستگی😔
ما چی کار میکنیم ایشون چه کرد ...
واقعاااا به برادر برادر گفتن نیست به شبیه شدنه 😭😭😭😭😭
#ششمین_سالگرد
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
@rasooll_khalili
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
🍃 #دلنوشته
❣اولئک المقربون❣
و باز خداوند در قرآن میفرماید کسانی که السابقون و پیشی گیرندگان بودند نزد خدا از
مقربترینها هستند.❣
🌹ﺳﻼﻡ ﺷﻬﯿﺪِ ﻣﻦ
میدونم ﮐﻪ ﺟﻮﺍﺏ سلاممو میدی ...
🌸میگن رفیق شهید شهیدت میکنه
#عشقِ_شهدا_عشق_میاره
🌷ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻧﺸﯿﻦِ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻣﻦ
#خوشنامِ_حلب
🌼امروز ﻫﻮﺍ ﺗﻮ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﻟﻢ ...
🌼چه خوش روزی ست امروز
درست سال پیش همین موقع مرا به خواهری خواندی
درست در روز #شهادتت😭😭
🍁داداش رسول ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺣﺮف هامو ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﺗﺎ شماﺑﺨﻮنی
🌹ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﭼﻨﺪ ﮐﻠﻤﻪ ﮐﺎفیه ﺑﺮﺍﯼ ﺩلتنگیم 😔
🌴 #داداش_رسول ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﻣﯿﺪونی ﮐﻪ تو ﺩﻝ ﭘﺮ ﺩﺭﺩﻡ ﭼﻪ ﻣﯿﮕﺬﺭه ...
❤️ﺣﺮﻑ ﻫﺎمو ﺑﺎ #شما ﺑﻪ ﻫﺮ ﺷﮑﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺎشه ﻣﯽ ﺯﻧﻢ
ﮔﺎﻫﯽ ﺁﺭوم...
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎی ﺍﺑﺮﯼ ﺍﻡ ...
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﺩﺭﺩِ ﺩﻝ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﻡ ...
ﻭ میدونی ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ...
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎم ﺑﺮﺍﯼ #شما ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ....
اون ﻟﺤﻈﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ #شما ﻫﺴﺘﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ....
ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ....
ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺪونم ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ #شماﺳﺖ ....
ﻫﻤﯿﻦ....
میشه ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩیگه ﺍﺯ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥِ ﺧﻮﺍﺏ
ﻣﻦ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﻨﯽ عزیزبرادرم؟
ﺩﻋﺎم ﮐﻦ
ﺩﻋﺎمﮐﻦ
شما خاطرت پیش خدا خیلی عزیزه #داداش_رسول
داداش خوبم دلم فقط یک نگاه میخواد فقط یک نگاه ...
🌹🍃ناشکر نیستم،خوب میدونم حالا که #۱ سال از انتخاب کردن من به عنوان خواهر میگذره،تو این مدت نگاهت بهم بوده و هست،دستمو گرفتی،دعام کردی
یه کاری برام بکن داداش😔
☘وقتی دلتنگت میشم
#دلم معنی دلتنگیو نمیفهمه
😔 من صبورم داداش خوبم ،اما این بغض گران صبر چه میدونه چیه؟؟
اے که مرا خوانده اے
راه نشانم بده😔😔
التماس دعا داداش رسولم❤️
💠به امید روزهای بهتر
به امید شهادت💠
#ششمین_سالگرد_آسمانی_شدنت_مبارڪ
۲۷آبان
سالروز ۱سالگی عهد خواهری
با برادر شهیدم #شهید_رسول_خلیلی
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
@rasooll_khalili
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
#ستارههای_زینبی
‼️یک رفیقی داشتیم به اسم آقا هادی از طلاب و بزرگان حوزه علمیه امیرالمومنین ع شهرری بود...با شهیدخلیلی خیلی رفیق بود...
‼️بعد شهادت رسول خلیلی یه روز گفت رسول یه شب قبل اینکه بره سوریه اومد و یه سوال ازم پرسید و بعدش گفت تا زنده ام جایی نقل نکن...
‼️با تعجب گفتم چی پرسید؟! گفت رسول ازم پرسید معنی کلمه (ذاب) به فارسی چی میشه؟! گفتم یعنی دفاع یا دفاع کننده...چطور؟!
‼️شهید خلیلی گفت: میشنوم تو گوشم یه نوایی میگه #هل_من_ذاب_يذب_عن_حرم_رسول_الله
‼️آقا هادی میگفت رسول بغض کرد و گفت : هادی فردا دارم میرم سوریه... ان شاءالله که بتونم از حرم دختر رسول خدا دفاع کنم...
💠عکس ارسالی از خادم ڪانال
#شهید_رسول_خلیلی🌷
#سالروز_شهادت
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
@rasooll_khalili
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
هم اکنون
هدایای شهید رسول
به مهمان هایش🌷🍃
در روز شهادتشان
ارسالی خواهران
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
@rasooll_khalili
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
هدایای شهید رسول
به مهمان هایش🌷🍃
در روز شهادتشان
ارسالی خواهران
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
@rasooll_khalili
═▩ஜ••🕊••ஜ▩═
🕊 شـهیـدانــه 🕊
﴾﷽﴿
قسمتی از کتاب #دلتنگ_نباش به مناسبت شهادت شهید رسول خلیلی :
بیستوهفتم آبانماه روحالله مانند روزهای دیگر به دانشکده رفته بود. از صبح کارهایش را بر طبق روال همیشه انجام داد و ظهر همراه مهران به سالن غذاخوری رفتند. وقتی وارد سالن شدند، گرم صحبت بودند که عکسی روی دیوار نظر روحالله را به خود جلب کرد. وسط حرفش پرید و گفت: «مهران یه لحظه صبر کن!»
ـ چی شده؟
روحالله بهسمت عکس روی دیوار رفت. همان طور که به عکس اشاره میکرد، خندید و گفت: «اینجا رو نگاه کن. زده #شهید_محمدحسن_خلیلی . اینکه محمدحسن نیست، این رسوله، دوستمه، میشناسمش!»
مهران با تعجب به او نگاه میکرد. هنوز حرفی نزده بود که روحالله گفت: «خب حالا چرا زده شهید؟ نکنه واقعاً شهید شده؟ این رسوله نه محمدحسن؛ اما عکس خودشه.»
بعد با ترسی که از چشمانش میبارید، به مهران خیره شد.
ـ نکنه واقعاً #رسول شهید شده؟ بیچاره میشم.
مهران همچنان در سکوت به او خیره شده بود و چیزی نمیگفت. نمیدانست باید چه عکسالعملی نشان بدهد. روحالله غذایش را گرفت و سر میز نشست، اما یک قاشق هم نخورد. به یک نقطه خیره شده بود و با غذایش بازی میکرد.
مهران چند بار صدایش کرد.
- کجایی داداش؟ چرا غذات رو نمیخوری؟
روحالله که با صدای او به خودش آمد، از سر میز بلند شد و گفت: «اصلاً اشتهام کور شد، میرم یه پرسوجو کنم ببینم خبر صحت داره یا نه.»
این را گفت و از سالن غذاخوری رفت بیرون. چند دقیقه بعد مهران رفت سراغش، نگران حالش بود. وقتی به اتاقش رفت، دید که روحالله اشکهایش را پاک میکند.
از حالوروزش پیدا بود که خیلی ناراحت است. رفت کنارش نشست و گفت: «چی شد؟ پرسیدی؟»
روحالله سرش را بهنشانۀ تأیید تکان داد و با بغض گفت: «آره پرسیدم. خبر صحت داره. حالا چهکار کنم؟»
ـ میدونم دوستت بوده، خیلی ناراحتی. اما باید خوشحال باشی که شهید شده و نمُرده.
روحالله که سعی میکرد بغضش را مخفی کند، گفت: «درد من فقط این نیست. آره شهید شده، خوش به حالش. اما رسول خیلی بلده بود. به کارش وارد بود. میخواستم برم پیشش ازش کار یاد بگیرم. کلی سؤال داشتم ازش. قرار بود چیزهایی رو که از #محرم_ترک یاد گرفته بود، بهم یاد بده. خیلی قرارها با هم گذاشته بودیم. فکرشم نمیکردم اینجوری بشه.»
مهران بازهم سعی کرد که دلداریاش بدهد، اما خودش هم میدانست خیلی فایدهای ندارد. روحالله خیلی ناراحت بود.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
بسم رب الزینب...
چشم می دوزم
به سبزی و سفیدی سنگ مرمری بر روی مزار مردی سروقامت...
مثل هر هفته چشم می دوزم...
به جوانی که دوستانش اطرافش را گرفته اند آنها مرا می بینند و من آنها را نه...
چشم می دوزم و به گذشته ها سفر میکنم.
یادم می آید که او را با محمد رضا دهقان شناختم؛ با جوان سروقامت دیگری که هم رنگ و هم شکل خلیلش شد و بال در بال هم پرواز کردند تا بهشت...
از آن روز همان جوان، شد قهرمانِ دیگری در قاب خاطرات...
دلم گواهی می داد که او را قبلا دیده ام...
☆☆☆
رسولِ قصه ما را نباید به آسمان بُرد...
رسول هم خاکی بود اما آسمانی شد، چرا که به آنچه می دانست عمل کرد؛ و خدا آنچه را نمی دانست به او آموخت...
رسول اکنون به انتظار ما نشسته است... به انتظار هر آن کسی که چشم به راه ظهور مهدی فاطمه است...
منتظر ماست تا ببیند چه می کنیم؟!
ندای عشق را لبیک می گوییم یا در گرداب غفلت غرق می شویم...
محمد حسن جان در شادی وصولت به سیدالشهدا ما را از دعای خودت بی نصیب نگذار...
هل من ذاب یذبُّ عن حَرَمِ رَسولِ اللهِ...؟!
لبیکِ یا سَیِّدتی یا زینب...
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چیزے ڪہ بہ
شما ربطی داشتہ باشد
دوسٺ داشتنے اسٺ
از دلتنگےام بگیر
تا جاے خالیاٺ ...!!
شهید محمدحسن(رسول)خلیلی🌷
📎ســالروز شــهادت
#ڪلیپ
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄