eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
529 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
11 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی زیر مراجعه کنید @Malek53 درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 روز حماسه و ایثار مردم نجف آباد سال 1362 و در روزهای پایانی سال که همه داشتند برای سال تحویل آماده می شدند خیلی از خانواده ها عزادار شدند و بسیاری از پدر و مادرها ، همسران و فررندان ، خواهران و برادران که منتظر بازگشت غیور مردان خود بودند تا در کنار یکدیگر مراسم سال تحویل را برگزار نمایند ، شادیشان تبدیل به غم شد . سخت تر از همه این بود که بسیاری از شهدای عزیز این عملیات ، دوست نداشتند به زودی به شهر و دیار خود بازگردند و دلشان می خواست مدتی را همچون مادر سادات ، بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) گمنام بمانند و میهمان آن حضرت باشند و بر همین اساس همان سال 1362 و روزهای پایانی اسفند باز نگشتند و هر کدام پس از سالها گمنامی به آغوش خانواده بازگشتند و آن سال و آن نوروز بر غم و غصه خیلی از خانواده ها صد چندان افزود که علاوه بر شهادت عزیز دلشان ، خبری هم از پیکر پاک آنها نشد . و اینک در یک کلام وظیفه همه ما این است که راهشان را ادامه دهیم و فقط در مسیری که آنها حرکت کردند ، حرکت کنیم که بتوانیم خدائی شویم و از شیطان و شیطان صفتان دور گردیم . شادی روح و 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_بگذارید👇👇@rastegarane313
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 یک روز دیدم علی با محمدرضا دعوا می کند. محمدرضا، علی را تهدید کرد و گفت : اگر کوتاه نیایی به بابا می گویم در مدرسه چکار می کنی. من با شنیدن این حرف کمی ترسیدم، اما آن موقع به روی خود نیاوردم. آنها کلاس دوم و سوم ابتدایی بودند و با اوضاعی که آن روزها داشت، حسابی هوایشان را داشتم. مدتی بعد محمد را کنار کشیدم و گفتم بابا، علیرضا در مدرسه چکار می کند؟ محمد گفت: بابا نمی دانی با پول توجیبی که بهش می دهی چه می کند؟ من ترسم بیشتر شد و حسابی مضطرب شدم، خوب بابا بگو با آن پول چه می کند؟ جواب داد: دفتر و مداد می خرد و می دهد به بچه هایی که خانواده شان فقیر هستند. راوی : 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی دستیابی آیت الله شهیدصدر به درجه اجتهاد و فقاهت، پیش از بلوغ شرعی در تاریخ شیعه بی‌سابقه بود. همچنین مرجعیت این فقیه جوان و تقلیدِ مردم عراق و دیگر بلاد عربی از او نیز بسیار حایز اهمیت بود. زیرا او پیش از رسیدن به چهل سالگی از مراجع بزرگ جهان اسلام محسوب می‌شد . در سال 1392 قمری، رژیم بعث عراق، دستگیری و شکنجه مبارزان مسلمان را افزایش داد. شهید آیت الله صدر، که از رهبران مبارز مسلمان بود و به نفع اسلام و مسلمین تبلیغ می‌کرد، بر اثر بیماری در بیمارستان بستری شد. اما حکومت عراق، در بیمارستان هم ایشان را رها نکرد و بر آن شد که ایشان را دستگیر کند. ابتدا بیمارستان را محاصره کرده و سپس آیت الله صدر را با همان بیماری و ضعف، به بخش زندانیان بیمارستان کوفه برد. مدتی نگذشت که مردم مسلمان با اجتماع و اعتراض به دستگیری ایشان، سبب آزادی آیت الله صدر ایشان شدند. رژیم بعث عراق، در تاریخ 16 فروردین 1359، آیت الله سیدمحمدباقر صدر و خواهرش بنت الهدی را دستگیر و به بغداد برد. رئیس سازمان امنیت کشور عراق، آیت الله صدر را به مرگ تهدید کرد و از ایشان خواست که چند کلمه برضد انقلاب اسلامی ایران بنویسد تا از مرگ نجات یابد. اما آیت الله صدر مخالفت کرد و گفت: «من آماده شهادتم.» آن گاه این خواهر و برادر مجاهد و عالم را به شکنجه‌گاه بردند و به شهادت رساندند. سرانجام در تاریخ 19 فروردین 1359، در نیمه های شب جنازه آن دو شهید را به خانواده‌شان تحویل دادند . 🌹 🕊 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 هسته ای ایران نماد پیشرفت، علم و آمیختگی علم، ایمان، شجاعت، خون و هستند . بیستم فروردین، روز فناوری هسته ای و یاد و خاطره هسته ای گرامی باد . 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷 به نام نامی الله خدایا این دلِ چرکین از گناه جویای توست راه راست را نشانش بده، راه کسانی که سعادتمند شدند و عاقبت کارشان ختم به خیر و شد، همان هایی که معرفت و مرام و غیرت عباس را سرلوحه ی زندگی شان قرار دادند، همان جوانان رعنایی که همچو علی اکبر امام حسین علیه السلام قطعه قطعه شدند، همان هایی که عزت مندانه جنگیدند و تن به ذلت ندادند ، همان هایی که مِهر و رأفت امام رئوف در دلهایشان نهفته بود، همان سینه چاکان حضرت زهرا سلام الله علیها، همان هایی که منتظران دلسوخته ی امام عصر عج بودند، همان افلاکیان زمینی . خدایا می دانم خطا کارم و کارنامه اعمالم مرا شرمنده و درمانده کرده اما توبه ام را بپذیر و باطنم را زلال و پاک چون چشمه گردان، دیدگانم را بصیرت ده تا هر آنچه می بیند طمع نکندو فریفته ی دنیا نشود . خدایا اسوه ی ما زنان مسلمان را اول بانوی دو عالم حضرت صدیقه ی طاهره ، فاطمه ی زهرا سلام الله علیها در عمل و دوم حضرت زینب کبری سلام الله علیها در حلم و صبر و بردباری قرار ده و زندگیمان را بر پایه ی صدق گفتار و حقیقت کردار بنا کن . « آمین یا رب العالمین» 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷 به نام نامی الله خدایا این دلِ چرکین از گناه جویای توست راه راست را نشانش بده، راه کسانی که سعادتمند شدند و عاقبت کارشان ختم به خیر و شد، همان هایی که معرفت و مرام و غیرت عباس را سرلوحه ی زندگی شان قرار دادند، همان جوانان رعنایی که همچو علی اکبر امام حسین علیه السلام قطعه قطعه شدند، همان هایی که عزت مندانه جنگیدند و تن به ذلت ندادند ، همان هایی که مِهر و رأفت امام رئوف در دلهایشان نهفته بود، همان سینه چاکان حضرت زهرا سلام الله علیها، همان هایی که منتظران دلسوخته ی امام عصر عج بودند، همان افلاکیان زمینی . خدایا می دانم خطا کارم و کارنامه اعمالم مرا شرمنده و درمانده کرده اما توبه ام را بپذیر و باطنم را زلال و پاک چون چشمه گردان، دیدگانم را بصیرت ده تا هر آنچه می بیند طمع نکندو فریفته ی دنیا نشود . خدایا اسوه ی ما زنان مسلمان را اول بانوی دو عالم حضرت صدیقه ی طاهره ، فاطمه ی زهرا سلام الله علیها در عمل و دوم حضرت زینب کبری سلام الله علیها در حلم و صبر و بردباری قرار ده و زندگیمان را بر پایه ی صدق گفتار و حقیقت کردار بنا کن . « آمین یا رب العالمین» 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 فرمانده سپاه پاوه «احمدمتوسلیان» و «غلامرضا» از بدو آشنایی ، دوشا دوش یکدیگر در تمامی صحنه های مقابله با ضد انقلاب حضور داشتند در پی آزاد سازی شهرستان« پاوه» در دی ماه 1358 حاج« احمد» که سرپرستی فاتحان شهر را بر عهده داشت به جای اینکه خود فرماندهی سپاه شهر را به دست گیرد این مسئولیت را بر دوش «غلامرضا قربانی مطلق» نهاد و حکم فرماندهی سپاه« پاوه »به نام این جوان قد بلند و خوش مشرب ، که ریش انبوه و سیاه و موهای مجعدش جذابیت خاصی به او می بخشید ، صادر شد و حاج« احمد» فرماندهی عملیات سپاه «پاوه» را پذیرفت. به هر حال ، عروج زود هنگام« غلامرضا» این فرصت را به حاج «احمد» نداد تا نتیجه نهایی سرمایه گذاری خود را ببیند . اگر شهادت زود هنگام در تقدیر این فرمانده همیشه خندان رقم نمی خورد ، به یقین یکی از سرداران کلیدی دفاع مقدس می توانست باشد. پرچمداری که چه بسا نامش همردیف «همت» و «موحد دانش» و «زین الدین» برده می شد . زمانی که او فرماندهی سپاه یک شهر مهم را بر عهده داشت ، قالب عزیزانی که بعدا پرچمداران نام آور سپاه اسلام شدند نیروهای ساده و گمنام بودند . 🌹 🕊 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_بگذارید👇👇@rastegarane313
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 سہ برادر با هم هماهنگ بودند داخل خونه بیرون از خونہ با هم سر کار مے رفتند، بعد هم تظاهرات و فعالیت های سیاسے، آخر هم جبهہ و ... شهید شد مفقودالاثر شد و پس از نه سال تکه ای از استخونهاشو به همراه پلاکش برای خانواده اش آوردند... هم مفقود الاثر شد 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 یکی از روزها که پیدا نکرده بودیم، به طرف هجوم بردیم و بنا بر رسمی که داشتیم، دست و پایش را گرفتیم و روی زمین خواباندیم تا بچه ها با بیل مکانیکی خاک رویش بریزند. کلافه شده بودیم. پیدا نمی شد. بیل مکانیکی را کار انداختیم، ناخنهای بیل که در زمین فرو رفت تا خاک بر روی بریزد، متوجه استخوانی شدیم که سر آن پیدا شد. سریع کار را نگه داشتیم، درست همانجایی که می خواستیم خاکهایش را روی بریزیم تا به التماس کند که خودشان را نشان بدهند، یک پیدا کردیم . راوی : 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 همان سال ۶۱، تیرماه، ماه بود. من و خان‌جون طبقه‌ی پایین بودیم. خان‌جون برایشان می‌گذاشت و بچه‌ها خودشان می‌آمدند و می‌بردند بالا و می‌انداختند. کارشان که تمام می‌شد، دایم صدای و می‌آمد. سربه‌سر هم می‌گذاشتند و آن‌قدر بگو و بخند می‌کردند که شک می‌کردیم این‌ها همان بچه‌های یک ساعت قبل باشند. بعد خودشان رخت‌خواب‌ها را از راه پشت‌بام می‌کشیدند و می‌بردند روی بام و زیر می‌خوابیدند. گاهی می‌رفتند بیرون؛ به هوای کله‌پاچه. اگر برای مسجد نمی‌رفتند، نزدیک صدای صوت دعا و قرآن سعید می‌آمد، گوش می‌کردیم و لذت می‌بردیم. بقیه‌ی بچه‌ها پشت سرش می‌ایستادند و را می‌خواندند. راوی : 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🕊🌷🍀🌷🕊🥀 پس از انتشار خبر دستگیری در پانزده خرداد ۱۳۴۲ ، بسیاری از مردم ، به منزل ایشان رفتند و به اتفاق فرزندشان، ، در حدود ساعت شش بامداد، به سمت حرم مطهر حرکت کردند. پس از مدتی، و خیابان های اطراف، لبریز از جمعیّت شد که شعارِ « » را با هیجان شدیدی تکرار می کردند. در همان زمان، علما و مراجع وقت هم با صدور بیانیه هایی، خواستار آزادی فوری شدند. در حدود ساعت ده صبح، با ورود نیروهای مسلّح برای تقویت نیروهای شهربانی ، تیراندازی و رگبار مسلسل ها شروع شد و تعداد زیادی از مردم شده یا به رسیدند. شدّت تیراندازی به حدّی بود که امکان انتقال و اجساد نبود و این کشتار، تا ساعت پنج عصر ادامه یافت. 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313