🇵🇸🌴🥀🇵🇸🥀🌴🇵🇸
#یاد_یاران
در امتدادِ #نگاهت
#قدس پیداست !
اهل #مڪتب_خمینی کہ باشے
براے #رهایی_قدس
#جان می گذاری
و باور داری #جهاد را ...
حتے اگر جایی آنسوی #مرزها باشد
در روز #قدس
نمی توان از #حاج_احمد یاد نکرد
#اللهم_فک_کل_اسیر
#یادش_گرامی
#القدس_أقرب
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🕊🥀💐🌹💐🥀🕊
#شوخیهای_جبهه_ها
#جشن_پتو
فاو بودیم، بچه ها سنگر را گذاشته بودند رو سرشون که یوسفی گفت : اومد، ساکت باشین .
علیرضا پتویی برداشت، دوید و ایستاد دم در سنگر.
یوسفی دوباره آمد و گفت : حالا می آید، لحظه ای گذشت، صدای پای کسی آمد که پیچید داخل راهرو سنگر .
سعید برق را خاموش کرد، سنگر تاریک شد ، صدای پا نزدیک تر شد ، کسی داخل سنگر شد .
علیرضا داد زد : یا علی و پتو را انداخت رو سرش و کشیدش وسط سنگر ، بچه ها گفتند : هورا و ریختند رو سرش، می دویدن و می پریدن رویش و می گفتند : دیگر برای کسی جشن پتو نمی گیری آقا محمدرضا ؟
لحظه ای گذشت اما صدای محمدرضا در نیامد، سعید برق را روشن کرد و گفت : بچه مردم را کشتید و بچه ها رو یکی یکی کشید عقب .
کسی که زیر پتو بود، تکانی خورد .
خسروانی گفت : زنده است بچه ها، دوباره بچه ها هورا کردند و ریختند رو سرش، جیغ و داد می کردند که محمد رضا داخل سنگر شد .
همه خشکشون زد، نفس ها تو گلو گیر کرد .
همه زل زدند به محمدرضا و نمی دانستند چه بگویند و چه کار کنند که محمدرضا گفت :
حاج آقا حجتی آمد تو سنگر و شما این قدر سر و صدا می کنید، از فرمانده هم خجالت نمی کشید؟
حرفش تمام نشده بود که همه یک متر رفتند عقب، چیزی نمانده بود که همه سکته کنیم، گیج و منگ نگاه به هم می کردیم که حاجی از زیر پتو آمد بیرون و از سنگر خارج شد .
#یاد_جبهه_ها
#یاد_شهدا
#یاد_یاران
#یاد_باد_روزگاران
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊
#شهیدانه
#یاد_یاران
سی سال کار جهادی کرد و کم خوابید و بیشتر کار کرد تا ما بشینیم به نابودی #دشمنانمان چند کیلومتر آنطرف تر #نگاه کنیم .
امروز سالروز #شهادت پدر علم موشکی کشور ، سردار #شهید_حسن_طهرانی_مقدم است . کسی که #وصیت کرد روی #مزارش بنویسند، اینجا #مدفن کسی است که می خواست #اسرائیل را نابود کند .
#شادی_روحش
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
#شهیدانه
#یاد_یاران
نحوه ترور #شهید_قرنی
به روایت راننده و محافظ #شهید
یک روز متوجه شدم یک گروه نقاش به خانه ایشان آمده تا جاهایی از منزل را رنگ کنند. به آنها گفتم شما که دارید اینجا کار میکنید، مواظب باشید که یکوقت در حیاط را باز نکنید.
کُلتم کنارم بود و لب حوض نشسته بودم.
یکی از نقاشها روی نردبان بود و دیگری هم داشت نقاشی میکرد.
یک پسربچه هم همراهشان بود که سطلها را تمیز میکرد.
#سپهبد_قرنی یک سینی چای آورد.
گفتم اینها که بالا نشستهاند، مدام دارند ما را کنترل میکنند؛ منظورم کسانی بودند که از بالکن یکی از اتاقهای هتل واقع در روبهروی خانه مشرف بودند.
#شهید_قرنی گفت: تو چقدر به اینها گیر میدهی.
حدود ساعت ۹ صبح بود، همینطور که داشتیم چای میخوردیم در خانه را زدند، تا من بلند شوم که در را باز کنم، پسربچهای که کمک نقاشها بود، بیاختیار دوید و در را باز کرد، تا من بیرون برسم، یکی از فرقانیها، اسلحه کلاشینکف را زیر گلویم گذاشت، کُلتم که کالیبر ۴۵ داشت را از من گرفت و با ضربهای خشابش را بیرون پراند و خشاب را گوشه باغچه انداخت و کُلتم را پرتاب کرد طرف دیگر حیاط.
مهاجمین مرا هُل دادند و به رویم رگبار بستند، من هم اشهدم را خواندم و به دیوار چسبیدم، فقط مدام میگفتم تو را به خدا به #سپهبد_قرنی کاری نداشته باشید، آدم خوب و خیرخواهی است.
گفتند ساکت شو حرف نزن و بعد داخل خانه دویدند، دو تیر شلیک کردند و سوار موتور شدند و به سرعت از محل رفتند.
دو گلوله به سینه و پای قرنی اصابت کرده بود، جسم وی با وانتی به بخش جراحی بیمارستان مهر منتقل شد، اما سرلشکر قرنی چند لحظه بعد از انتقال به بخش جراحی به #شهادت رسید .»
#سپهبد_شهید
#محمدولی_قرنی
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#یاد_یاران
#سردار_شهید
#غلامرضا_قربانی_مطلق
فرمانده سپاه پاوه
«احمدمتوسلیان» و «غلامرضا» از بدو آشنایی ، دوشا دوش یکدیگر در تمامی صحنه های مقابله با ضد انقلاب حضور داشتند در پی آزاد سازی شهرستان« پاوه» در دی ماه 1358 حاج« احمد» که سرپرستی فاتحان شهر را بر عهده داشت به جای اینکه خود فرماندهی سپاه شهر را به دست گیرد این مسئولیت را بر دوش «غلامرضا قربانی مطلق» نهاد و حکم فرماندهی سپاه« پاوه »به نام این جوان قد بلند و خوش مشرب ، که ریش انبوه و سیاه و موهای مجعدش جذابیت خاصی به او می بخشید ، صادر شد و حاج« احمد» فرماندهی عملیات سپاه «پاوه» را پذیرفت. به هر حال ، عروج زود هنگام« غلامرضا» این فرصت را به حاج «احمد» نداد تا نتیجه نهایی سرمایه گذاری خود را ببیند . اگر شهادت زود هنگام در تقدیر این فرمانده همیشه خندان رقم نمی خورد ، به یقین یکی از سرداران کلیدی دفاع مقدس می توانست باشد. پرچمداری که چه بسا نامش همردیف «همت» و «موحد دانش» و «زین الدین» برده می شد . زمانی که او فرماندهی سپاه یک شهر مهم را بر عهده داشت ، قالب عزیزانی که بعدا پرچمداران نام آور سپاه اسلام شدند نیروهای ساده و گمنام بودند .
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_بگذارید👇👇@rastegarane313
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#یاد_یاران
#سردار_شهید
#محمد_منتظر_قائم
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد
#شهید مبارزه با نفوذ
تاریخ تولد : 1327/12/03
تاریخ #شهادت : 1359/02/05
محل #شهادت : صحرای طبس
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_یزد
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_بگذارید👇👇@rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#گذری_بر_تاریخ
#زندان_دوله_تو
#قسمت_اول
#هفدهم_اردیبهشت هر سال یادآور #شهادت بیش از پنجاه نفر از رزمندگان ارتشی، سپاهی، نیروی انتظامی و پیشمرگان مسلمان کُرد است که در حمله جنگنده های رژیم بعث عراق به زندانی در روستای دوله تو درسردشت به #شهادت رسیدند. آنها مظلومانه در شرایط اسارت به #شهادت رسیدند .
#ادامه_دارد ...
#شهادت_مظلومانه
#یاد_یاران
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#گذری_بر_تاریخ
#زندان_دوله_تو
#قسمت_دوم
#مقدمه
هنوز چند روزی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که نیروهای به اصطلاح چپ، با کمک نیروهای ضد انقلاب و سلطنتطلب تلاش کردند به بهانۀ مطالبه حقوق اقلیتهای قومی و آزادیهای اجتماعی، افکار عمومی مردم کُرد را که سالها تحت ظلم نظام شاهنشاهی قرار داشتند، برای برگزاری تظاهرات و اقدام علیه نیروهای ارتش، تحریک کنند.
در همین راستا از اسفند سال 1357ش. شاهد درگیری نیروهای مسلح ضد انقلاب علیه پادگانهای ارتش در مناطق کردستان بودیم.
گروههای ضدانقلاب در کردستان با وجود تفاوتهای فکری با همدیگر، پس از مدتی در ضدیت با انقلاب همفکر و همگام شدند.
یکی از شواهد این مدعا همکاری نیروهای دمکرات، کومله و حتی سلطنت طلبان در جریان به اسارت درآوردن نیروهای انقلابی و زندانی نمودن آنها در زندان دولتو در سردشت میباشد .
#ادامه_دارد ...
#شهادت_مظلومانه
#یاد_یاران
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#گذری_بر_تاریخ
#زندان_دوله_تو
#قسمت_سوم
#موقعیت_دوله_تو
دوله تو، روستایی از توابع بخش وزینه در شهرستان سردشت استان آذربایجان غربی است.
این روستا در شمال غرب سردشت و جنوب غربی منطقه آلواتان در بین جاده سردشت ـ پیرانشهر قراردارد.
در این روستا زندانی قرار داشت که به همین نام مشهور بود.
این زندان موقت در یک اصطبل واقع در روستای دوله تو در شمال غربی سردشت و در نقطه صفر مرزی میان ایران و عراق ایجاد شده بود و از آن برای نگهداری موقت افراد دستگیر شده از نیروهای نظامی و انتظامی و سازمانهای انقلابی و پیشمرگان کُرد مسلمان استفاده میشد.
زندان از یک سو مشرف به کوه و از سویی مجاور رودخانه بود.
این زندان تحت کنترل حزب دموکرات کردستان قرار داشت اما به گفته برخی زندانیان به جا مانده از واقعه بمباران، نیروهای سایر احزاب مخالف جمهوری اسلامی که در کردستان حضور نظامی و غیرنظامی داشتند و همچنین برخی نیروهای ارتش شاهنشاهی که مخالف جمهوری اسلامی ایران بودند نیز در میان زندانبانان دیده میشدند .
#ادامه_دارد ...
#شهادت_مظلومانه
#یاد_یاران
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#گذری_بر_تاریخ
#زندان_دوله_تو
#قسمت_چهارم
#فاجعه_دوله_تو
پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، گروهکهای ضد انقلاب در کردستان عمدتاً پایگاه اصلی خود را به داخل خاک عراق منتقل کردند و تحت حمایت ارتش متجاوز بعثی قرارگرفتند.
یکی از مهمترین نمونههای همکاری گروهکهای تروریستی در کردستان با رژیم صدام فاجعۀ زندان «دوله تو» بشمار می رود.
در اردیبهشت 1360 جلیل گادانی، فتاح کاویانی و ایرج سلطانی (یک خلبان فراری)، به نمایندگی از طرف حزب دمکرات و عبدالله مهتدی و ابراهیم علیزاده از طرف گروهک کومله، با سرهنگ عیار عبدالرضا و رشید صالح ملاقات کردند. در این ملاقات بر سر بمباران زندان دوله تو توافق شد.
بر اساس این توافق، در 17 اردیبهشت 1360ش. زندانیان برخلاف هر روز که به بیگاری برده میشدند، در حیاط زندان نگه داشته شدند و نگهبانان زندان نیز از 50 به 12 نفر کاهش یافتند .
صبح آن روز، هواپیماهای عراق با هدایت حزب دمکرات و گروهک کومله، ساختمان زندان را به شدت بمباران کردند.
طبق گفتۀ بازماندگان فاجعه، نیروهای حزب دمکرات و گروهک کومله، نجات یافتگان را از ارتفاعات هدف قرار میدادند و در مجموع 130 نفر را #شهید و #مجروح کردند.
حزب دمکرات و گروهک کومله در مقابل واکنشهای مختلف در مورد این جنایت، همکاری خود را با رژیم بعث عراق انکار کردند.
عبدالرحمن قاسملو و عبدالله مهتدی بهرغم همکاری گسترده حزب دموکرات و گروهک کومله با رژیم عراق در تبلیغات خود جنگ را بهانهای برای سرکوب کُردها میدانستند، این در حالی بود که در آغاز جنگ عراق علیه ایران، حزب دمکرات کردستان و گروهک کومله آمادگی پیشمرگان خود را برای همکاری با ارتش عراق اعلام کردند .
#ادامه_دارد ...
#شهادت_مظلومانه
#یاد_یاران
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#گذری_بر_تاریخ
#زندان_دوله_تو
#قسمت_پنجم
#فاجعه_دوله_تو
#از_زبان_یک_شاهد
یدالله خداداد مطلق از اسرای زندان درباره روز انفجار چنین روایت میکند :
ناگهان صدای غرِش هواپیما را شنیدیم. قبلاً هم سابقه داشت که هواپیما از روی زندان رد بشود اما همیشه از ارتفاع بالا بود. این بار دیدیم هواپیما خیلی پایین است، جا خوردیم، حتی یادم هست به بچههایی که اطرافم بودند گفتم اشهدشان را بخوانند، انگار به دلم افتاده بود قرار است فاجعهای اتفاق بیفتد.
از بیرون صدای سوت آمد. سوت زدند و همه زندانیها را فرستادند داخل اتاقها، هواپیما رفت دور زد و دوباره برگشت، این رفت و برگشت هواپیما شاید حدود یک دقیقه طول کشید.
همه زندان و زندانیها غرق در ترس و نگرانی بودند، اضطراب بر همه مستولی بود و آرام و قرار نداشتیم .
ناگهان صدای انفجار بسیار شدیدی به گوش رسید، زندان لرزید و فضای اتاق از خاک و غبار و دود پر شد به حدی که جایی و چیزی دیده نمیشد.
بچههایی که زنده و سالم بودند شروع کردند به گفتن یا ابوالفضل و یا علی و یا الله. دیدیم هیچ راهی برای رفتن نداریم، ابتدا فکر کردیم زیر آوار ماندهایم، کمی گذشت و خودم را تکان دادم و دیدم آواری روی من نیست.
چند لحظه بعد وقتی خاک و دود نشست روزنهای از دور پیدا شد.
این را هم بگویم که وقتی دموکراتها سوت زدند و بچهها را به داخل زندان فرستادند، خودشان از زندان فاصله گرفتند به غیر از یک نفرشان که پیرمردی بود و روی بام زندان بود، همهشان از زندان دور شده بودند، این نشان میداد که دموکراتها از زمان واقعه بمباران با خبر بودند، پیرمرد را هم گذاشته بودند که کشته بشود تا بتوانند ثابت کنند از بمباران بیخبر بودهاند.
روزنه که باز شد و نوری به داخل اتاق آمد من رفتم به طرف روزنه و دیدم پنجرهای جلوی نگاهم است، از پنجره آمدم بیرون و دیدم بخش اعظم زندان با خاک یکسان شده است، اتاق ما از محل اصابت بمب فاصله داشت .
#ادامه_دارد ...
#شهادت_مظلومانه
#یاد_یاران
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313