eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
526 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
3.1هزار ویدیو
11 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی زیر مراجعه کنید @Malek53 درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 💐 💐 و از صوت با ذکر ، است . شادی روح و 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 💐 💐 و از صوت با ذکر ، است . شادی روح و 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 که در بین بعثیون عراقی به ( شکارچی ناوهای اوزای عراقی) معروف بود . روز عملیات فرا می‌رسد و این دلاور مازندرانی، سوار بر اسب آهنین خود می‌شود و به همراه شماری دیگر از خلبانان شجاع نیروی هوایی همچون و در دل آسمان جای می‌گیرند و اینجاست که کاری می‌کند که تا مدت‌ها حتی پس از ، افسران نیروی هوایی و دریایی عراق از شنیدن نام او لرزه به اندامشان می‌افتاد. پرواز آغاز شده و با مانور‌های دیدنی، خود را در بهترین موقعیت‌ها قرار می‌دهد و یکی پس از دیگری ناوچه‌های عراقی را غرق می‌کند. در این عملیات توانست ناو‌های اوزا، ناو‌های مین جمع کن، ناو نیروبر و چندین اژدر افکن به ارزش کلی ۲۴۰ میلیون دلار را هدف قرار دهد و نیروی دریایی عراق را نابود کند و پس از این عملیات بود که به ، لقب «حسین ماوریک» (شکارچی ناو‌های اوزا) را دادند. ... 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🍀💐🌹🕊🌹💐🍀 کاسه و بشقاب‌ها از دستشان امان نداشت. اگر تنبلی می‌کردی و ظرف غذا را نمی‌شستی، نیمه‌های شب با صداهای شلپ شلوپ بیدار می‌شدی و می‌دیدی موش‌ها با زبان خود کاسه‌ها را برق انداخته اند! پاتک زدنشان هم دست کمی از عراقی‌ها نداشت. گاهی نصف شب فریادت به هوا می‌رفت و یکی شأن انگشت پایت را گاز می‌گرفت و و دیگری دستت را، و دیگری هم می‌پرید روی صورتت. سنگر که تمیز می‌شد، حال و هوای دیگری داشت؛ فقط شانس آوردیم که پنجره‌های ۴۰ در ۳۰ سانتی متری، هیچ شیشه‌ای نداشتند که مجبور باشی به دستور مادرت، آنها را برق بیندازی! یک تکه گونی زمخت، بهتر از هزار شیشه، نقش بازی می‌کرد؛ فقط کافی بود آن را بالا بزنی؛ تا کلی نسیم به داخل سنگر هجوم بیاورد و وجودت را صفا بدهد. ... 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🍀💐🌹🕊🌹💐🍀 اگر موقع نوروز و حلول سال نو بعد از عملیات بود، قضیه صورت دیگری داشت. عکس شهدای عملیات را سرسفره می چیدند، به سرلوله تفنگ ها پرچم سرخ می زدند، وصیت نامه یا نوار صدای دوستان در لحظات قبل از شهادت را سر سفره می گذاشتند، جای شهدا و مفقودالاثرها را خالی می کردند... بعد که دلهای داغدار جمع می شدند، برادرانی که جراحت سطحی تری داشتند و می توانستند روی پای خود بایستند می آمدند و با حضور فرمانده، روحانی و طلبه گردان شروع می کردند به نوحه خوانی و راه انداختن سینه زنی، سپس دعای توسل، که با سوز و گدازی خاص برگزار می شد و شب عید و تازگی زخم گویی بیشتر کبابشان می کرد. ... 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🕊🌺💐🌺🕊🕊 بچه ها روزه داشتند و با شدت گرمای هوا ضعف بر آنان غلبه می کرد با اینکه طبق راهنمایی چند تا طلبه که با ما بودند روزه بر آنان واجب نبود اما با همه این دشواری ها روزه دار بودند. از زیبایی های دوران اسارت شبهای قدر و مراسم احیای اسرا بود بعد از خاموشی کسی حق نداشت بیدار بماند بنابراین احیای بچه ها تنهایی زیر پتو با وجود گرمای بسیاز زیاد برگزار می شد یادآوری آن روزها برایم بسیار تاثر آور است الان در ماه مبارک رمضان هستیم و بهتر می توانید در ک کنید وقتی بچه ها کنار هم دراز کشیده اند و می بینند بچه 17 – 16 ساله ای که اسیر شده زیر پتو چطور با خدا راز و نیاز و مناجات می کند و با بدترین شرایط پای اعتقاداتش ایستاده و البته ایمان قوی و ایستادگی وصف ناشدنی آنان از همین جا شکل می گرفت. ایام ماه مبارک رمضان به بچه ها خیلی خوش می گذشت وب رایشان شادی آور بود با اینکه روزه بر آنان واجب نبود در شرایط سخت و تدابیری که عراقی ها داشتند با اینکه دم از مسلمانی میزدند با کم دادن غذا می خواستند بچه را از اعتقاداتشان دور کنند. مناجات و راز و نیاز هم ممنوع بود اما وقتی مشاهده میکردیم فردی با وجود گرمای هوا زیر پتو در حالی که نمی شود نفس کشید دارد با خدای خود راز ونیاز می کند و تمام بدنش خیس از عرق شده مقاوم تر می شدند. براستی که تا کنون این واقعیات در هیچ فیلم و سریالی آنچنان که باید به تصویر كشيده نشده است راوی: 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 ماه مبارک رمضان مسئول آشپزخانه هر لحظه که به پایان مرخصی ابراهیم نزدیک می‌شود، نگرانی یونس هم بیشتر می‌شود از گروهبان می‌خواهد: اگر می‌شود، باز هم برایش مرخصی رد کن؛ من می‌روم راضی‌اش می‌کنم نیاید پادگان گروهبان می‌خندد و می‌گوید: ماه رمضان یک ماه است. الان تازه پنج روزش رفته. من چه طور بیست و پنج روز مرخصی برایش رد کنم یونس می‌گوید: از مرخصی‌های من کم کن. اگر ابراهیم را دوست داری، نباید اجازه بدهی تا آخر ماه رمضان بیاید پادگان ، اگر بیاید و اوضاع اینجا را ببیند، حتماً با سرلشکر درگیر می‌شود ششمین روز ماه رمضان است. چند ساعت تا افطار مانده است ابراهیم آرام و قرار ندارد. شده است مثل اسفند روی آتش خبرهایی که از پادگان به گوش رسیده، مردم را عصبانی کرده چه رسد ابراهیم که مسئول آشپزخانه پادگان است مردم می گویند: « سرلشکر ناجی، روزه داران را با شلاق و بازداشت مجبور به روزه خواری می‌کند او به زور در گلوی روزه داران آب می‌ریزد ابراهیم هر چه فکر می‌کند، بیشتر عصبانی می‌شود اما سعی می‌کند ناراحتی‌اش را از کربلایی و ننه نصرت مخفی کند بند پو تین‌هایش را محکم می‌بندد و ساکش را به دوش می‌اندازد و خداحافظی می‌کند ننه نصرت باز هم می‌گوید آخر ننه چه طور شد یک دفعه تصمیم ات عوض شد مگر نگفتی تا آخر ماه پیش ما می‌مانی ... 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🇮🇷🌹🌴🇮🇷🌴🌹🇮🇷 حماسه ناوچه قهرمان جوشن در همین وضعیت بسر می‌بردیم و حدود ۱۰ دقیقه از این موضوع گذشته بود که ۵ یا ۶ فروند هواپیما و هلی کوپتر در اطراف ناوچه ظاهر شدند که البته هواپیما‌ها در سطح بالایی پرواز می‌کردند. در آن زمان حدود ۲۰ مایل از جزیره سیری دور شده بودیم و تقریبا ۳۰ تا ۳۵ مایل با سکو‌های «نصر» و «سلمان» فاصله داشتیم. در این موقع یکی از هلی کوپتر‌ها سعی کرد به ما نزدیک شود. ما در این شرایط، سیستمی به نام گارد داشتیم که از طریق آن با خلبان هلی‌کوپتر تماس گرفتیم و به او یادآور شدیم که طبق قوانین بین المللی و با توجه به شرایط جنگی منطقه و ناشناس بودن هلی کوپتر، بیشتر از ۵ مایل نمی‌تواند به ما نزدیک شود. خلبان هم در جواب گفت: من هلی‌کوپتر ناشناس نیستم. من هلی‌کوپتر نیروی دریایی آمریکا هستم و به شما اخطار می‌دهم که ناوچه را متوقف کنید و تمام افراد را به روی قایق‌های نجات منتقل کنید. بعد از شنیدن پیام، بلافاصله آژیر محل جنگ را به صدا درآوردم و بچه‌ها به محل‌های از پیش تعیین شده خود رفتند. البته بچه‌ها از قبل هم آماده بودند. ولی با این اعلام، آمادگی صددرصد برای موقعیت جنگی پیدا کردند که این مسئله حدود ۷ تا ۸ دقیقه به طول انجامید. ... 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 آخرین وداع از زبان این آخرین خداحافظی و دیدار من با همسرم بود. تا بعدازظهر صبر کردم و منتظر تماسی از طرف ایشان بودم ولی هیچ خبری نشد! بعد از مدتی ‌با گردان تماس گرفتم و جویای حال ایشان شدم که جواب درستی نمی ‏دادند، تا سرانجام از فرماندهی تماس گرفتند و گفتند: در مأموریتی که همسرم همراه با دیگر همرزمانش رفته بودند دو نفر بازنگشته‌اند که ایشان یکی از آن دو نفر بودند و در عین حال به من امیدواری می ‏دادند که ایشان زنده ‏اند و در جستجوی یافتن نشانی از ایشان هستند. تنها خدا می‏‌داند که در آن ساعت‏های انتظار و بی‏خبری، ما چه لحظه ‏های سختی را پشت ‏سر گذاشتیم! پس از دو روز خبر آوردند که هواپیمای همسرم در خاک عراق افتاده و خودش هم اسیر شده‏! ‌به این صورت سال‏های طاقت ‏فرسای انتظار به امید آزادی ایشان پس از پایان جنگ شروع شد. ... 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، گروهک‌های ضد انقلاب در کردستان عمدتاً پایگاه اصلی خود را به داخل خاک عراق منتقل کردند و تحت حمایت ارتش متجاوز بعثی قرارگرفتند. یکی از مهم‌ترین نمونه‌های همکاری گروهک‌های تروریستی در کردستان با رژیم صدام فاجعۀ زندان «دوله تو» بشمار می رود. در اردیبهشت‌ 1360 جلیل گادانی، فتاح کاویانی و ایرج سلطانی (یک خلبان فراری)، به نمایندگی از طرف حزب دمکرات و عبدالله مهتدی و ابراهیم علیزاده از طرف گروهک کومله، با سرهنگ عیار عبدالرضا و رشید صالح ملاقات کردند. در این ملاقات بر سر بمباران زندان دوله تو توافق شد. بر اساس این توافق، در 17 اردیبهشت‌ 1360ش. زندانیان برخلاف هر روز که به بیگاری برده می‌شدند، در حیاط زندان نگه داشته شدند و نگهبانان زندان نیز از 50 به 12 نفر کاهش یافتند . صبح آن روز، هواپیماهای عراق با هدایت حزب دمکرات و گروهک کومله، ساختمان زندان را به‌ شدت بمباران کردند. طبق گفتۀ بازماندگان فاجعه، نیروهای حزب دمکرات و گروهک کومله، نجات ‌یافتگان را از ارتفاعات هدف قرار می‌دادند و در مجموع 130 نفر را و کردند. حزب دمکرات و گروهک کومله در مقابل واکنش‌های مختلف در مورد این جنایت، همکاری خود را با رژیم بعث عراق انکار کردند. عبدالرحمن قاسملو و عبدالله مهتدی به‌رغم همکاری گسترده حزب دموکرات و گروهک کومله با رژیم عراق در تبلیغات خود جنگ را بهانه‌ای برای سرکوب کُردها می‌دانستند، این در حالی بود که در آغاز جنگ عراق علیه ایران، حزب دمکرات کردستان و گروهک کومله آمادگی پیشمرگان خود را برای همکاری با ارتش عراق اعلام کردند . ... 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 پایگاه سوم شکاری همدان پس از مطلع شدن از ماجرا، با به پرواز درآوردن دو فروند هواپیمای «اف- ۴» بر فراز شهر و شکستن دیوار صوتی لحظات پراضطرابی را برای مهاجمان مسلح فراهم کرد تا زمینه حضور نیرو‌های مسلح خودی را فراهم کند. سرگرد ، جزو اولین داوطلبان شرکت در این عملیات بود. روز پنجشنبه ۲۵ مرداد ماه سال ۱۳۵۸ درست زمانی که شهر پاوه در محاصره عناصر گروه‌های کومله، فدایی و حزب دموکرات قرار داشت در پی فرمان امام (ره) به همراه ستوان یکم خلبان بشیر موسوی (کابین عقب) به منظور پشتیبانی هوایی از مدافعین شهر و هم چنین شناسایی و بررسی وضعیت منطقه عازم پاوه شد. هنگامی که هواپیمای وی به آسمان پاوه رسید با حجم وسیعی از آتش کالیبر‌های ضد هوایی ضد انقلاب که ارتفاعات شهر را در اختیار داشت مواجه شد؛ لیکن با مهارت و شجاعت وصف ناپذیری از دیوار آتش عبور کرد و در ارتفاع پایین به کمک و گروه همراهش شتافت. ... 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313