🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#بیست_و_چهارم_مهر
#سال1357
#مسجد_جامع_کرمان
۲۴ مهر ۵۷ تاریخی مهم و ماندگار در تقویم کرمان به شمار میرود چرا که در این روز مردم انقلابی و متدین کرمان توسط مزدوران رژیم شاهنشاهی در #مسجد جامع شهر کرمان که در آن زمان کانون مبارزات انقلابی مردم به شمار میرفت، به #خاک و #خون کشیده شدند.
در ۲۴ مهر ۵۷ مردم برای بزرگداشت چهلم #شهدای ۱۷ شهریور تهران و سالگرد #شهادت آیت الله #سیدمصطفی_خمینی فرزند #امام_خمینی_ره در #مسجد جامع گرد هم آمدند.
اما در همین هنگام مأموران امنیتی رژیم شاه با استفاده از اراذل و اوباش نقشههای شومی در سر داشتند و حدود ۳۰۰ نفر از اراذل و اوباش به دستور وابستگان رژیم با شعار «جاوید شاه» به سمت مردم حاضر در #مسجد حمله کردند.
با حمله این افراد به #مسجد جامع کرمان، مردم درهای #مسجد را بستند اما آنها با شکاندن درها و آتش زدن دوچرخهها و موتور سیکلت ها راه خود را به درون #مسجد باز کرده و شروع به #ضرب و #شتم مردم کردند .
مهاجمان بعد از ورود به #مسجد به پشت بام رفتند و وسایلی مانند #آجر و #سنگ که گویا از شب قبل #مهیا کرده بودند را به سمت مردم حاضر در صحن #مسجد پرتاب کردند و مردم حاضر در صحن #مسجد را به #خاک و #خون کشیدند .
در این واقعه تعداد زیادی از مردم #مجروح شدند و تعدادی هم به #شهادت رسیدند.
همچنین قسمتی از وسایل و ساختمان #مسجد جامع آتش گرفت و چند جلد از #قرآنهای داخل #مسجد هم سوخت.
#یاد_ایام
#مردم_بی_گناه
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
💠#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#یاد_ایام
بیستم آذرماه یادآور رشادتها و سلحشوریهای شیر زنان و بزرگ مردان ایل بزرگ کلهر در دومین شهر مقاوم کشور #گیلانغرب در عملیات بزرگ #مطلع_الفجر در سال ۱۳۶۰ با رمز مبارک یا مهدی (عج) است .
عملیات #مطلع_الفجر از جمله عملیاتهای بزرگ هشت سال دفاع مقدس در غرب کشور بود که در منطقه عملیاتی #گیلانغرب اجرا شد.
در این عملیات نیروهای سلحشور سپاه پاسداران به همراه بسیجیان سرافراز و مردم غیور، ارتشیان و هوانیروز قهرمان از سه جبهه با وجود سرمای هوا و میدانهای مین به دشمن بعثی با هدف آزادسازی ارتفاعات « چرمیان، سرتتان، دیزه کش، برآفتاب، تنگ کور، تنگ قاسم آباد، تنگ حاجیان، فریدون هوشیار، دشت گیلانغرب، روستاهای گمار، بورسوار و دشت گیلانغرب » حمله کردند.
آزادی سازی ارتفاعات مهم چغالوند و آوزین، ۳۰ کیلومتر از خاک کشورمان در دشت گیلانغرب و بازگشت ۳۰ روستای این شهرستان به آغوش کشور از دستاوردهای مهم عملیات #مطلع_الفجر است.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی رزمندگان غیور 8 سال دفاع مقدس
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🕊🥀🇮🇷🥀🕊🇮🇷
#یاد_ایام
#یاد_یاران
#کبوتران_تیزپرواز
#پرستوهای_عاشق
#قسمت_اول
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊
#یاد_ایام
#خاطرات
#ماه_رمضان
#در_اسارت
به یاد دارم یک روز بعد از آمار شب که یکی دو ساعت مانده به غروب انجام میگرفت نگهبانان آسایشگاهها را تفتیش کردند و چند قاشق برنج سهمیه ظهر را که عزیزان روزهدار برای افطار خود نگهداشته بودند، با بیرحمی و بی حرمتی تمام به سطل آشغال ریختند.
یکی از نگهبانان با تمسّک به این گفته بیربط که «خداوند در تمام سال ، فقط ماه مبارک رمضان را برای روزه قرار داده است؟» سعی داشت سرپوشی بر عمل خلاف دین و مروّت خودشان بگذارد. آزادگان ، برای گریز از اینگونه برخوردها و مقابله با موانع احتمالی تدابیری را اتّخاذ میکردند آنها از مسئول نان میگرفتند و همینطور که زیر پتو دراز کشیده بودند با یک لیوان آب به عنوان خورشت نوش جان میکردند. و دوستانی که وضع مالی آنان خوب بود با خورش، روغن و شکر تهیه شده از آشپزخانه ، صرف میکردند و آن را اگر به قدر کافی بود، بین دیگران تقسیم میکردند.
گاهی اوقات که نگهبان از پشت پنجره عبور میکرد و متوجّه قضیّه میشد همین که سروصدایش در میآمد کلیّه برادران پتو را به روی خود کشیده و مثل کسی که ساعتها خواب است هیچگونه پاسخی نمیدادند و سرباز بیچاره را با ناکامی از آنجا دور میکردند.
روش دیگری که بعضی از روزه داران اتّخاذ میکردند این بود که برنج خود را به یکی از دوستان خود میدادند و به جای آن نان شب او را میگرفتند. تا علاوه بر جلوگیری از فاسد شدن غذا در آن هوای گرم تابستانی در برابر اشکال تراشیها و برخوردهای مغرضانه سربازان بعثی چارهای باشد.
عزیزانی دیگر بودند که به هیچ مانع و مشکلی اعتنایی نمیکردند و با توکّل بر خدا غذای خود را در یک ظرفی میریختند و پس از مخفی کردن در یک جای خنک و مطمئن هنگام افطار، یک سفره صمیمانه و با صفایی از آن ترتیب میدادند.
البته در مورد اصطلاح «سحری»، باید توضیح بدهم که این واژه به معنای حقیقی خود استعمال نمیشود. زیرا در طول اسارت، هیچ کس را ندیدم که در سحر، به معنای واقعی خود، قوت ناچیز خود را تناول کند، بلکه در اصطلاح «اردوگاه دوازده»، هرگاه که برای روزه فردا نان با خورشِ آب ، صرف می شد، اطلاق میشد.
راوی :
#آزاده_سرافراز
#اصغر_زاغیان
یاد باد
آن روزگان
یاد باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی #آزادگان_سرافراز
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊
#یاد_ایام
#خاطرات
#ماه_رمضان
#در_اسارت
همه ما روزه میگرفتیم ولی عراقیها اجازه نمیدادند غذای سحری نیمه شب توزیع شود، به همین دلیل تصمیم گرفتیم صبحانه را برای افطار و ناهار را برای سحر نگه داریم. شام را هم قبل از سوت داخل باش میگرفتیم.
حالا با دو مشکل اساسی مواجه بودیم. یکی اینکه ظرف کافی برای گرفتن غذای سه وعده نداشتیم؛ دیگر اینکه نمیدانستیم غذای افطار و سحرمان را چگونه نگهداری کنیم؛ باید فکری میکردیم. در هر آسایشگاه ۵۰ نفری پنج «قصعه» (ظرف مستطیلی شکل) برای غذا داشتیم با دو سطل کوچک و یک «حبانه» که از آنها برای ذخیره آب استفاده میکردیم.
حدود ساعت ۹ صبح مسئولان غذا قصعهها را بر میداشتند و برای گرفتن آش شوربا به آشپزخانه میرفتند. وقتی بر میگشتند همه را در یک قصعه میریختند و لای پتو میپیچیدند. سر ظهر چهار قصعه دیگر را بر میداشتند و برای گرفتن ناهار به آشپزخانه میرفتند. آشپزها برای هر ۱۰ نفر یک بیل برنج در یک طرف قصعه و یک ملاقه خوروش در طرف دیگر آن میریختند. غذای ظهر را هم با هر زحمتی که بود در دو قصعه جا میدادیم و لای پتو میپیچیدیم. حالا دو قصعه داشتیم که از آن برای گرفتن شام استفاده میکردیم.
نگهداری غذا به خصوص در آن فصل گرم مشکلات بهداشتی زیادی را به همراه داشت. بعضی از بچهها با خوردن غذایی که دست کم ۱۵ ساعت در فضایی نامناسب قرار داشت به بیماری اسهال مبتلا میشدند. این بیماری عفونی برای بعضیها چنان شدید میشد که نای راه رفتن را از آنها میگرفت. این در حالی بود که ما از ساعت ۶ بعد از ظهر تا هشت صبح از رفتن به دستشویی محروم بودیم.
راوی :
#آزاده_سرافراز
#سید_محمدعلی_بصری
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی #آزادگان_سرافراز
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🇮🇷🌹🌴🇮🇷🌴🌹🇮🇷
#یاد_ایام
#یاد_حماسه_ها
#بیست_و_نهم_فروردین
سالروز #حماسه ناوچه قهرمان #جوشن در نبرد با تروریست های آمریکایی، سال 1367
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🇮🇷🌹🌴🇮🇷🌴🌹🇮🇷
#یاد_ایام
#یاد_حماسه_ها
حماسه ناوچه قهرمان جوشن
#قسمت_اول
۲۸ فروردین ۶۷، ناوچه جوشن مأموریت یافت تا تعدادی از نفتکشهای ایرانی را از جزیره خارک تا دهانه خلیج فارس اسکورت کند. این ناوچه، عملیات مذکور را از بعدازظهر همان روز آغاز کرد که تا ساعت ۵ صبح روز بعد یعنی ۲۹ فروردین ادامه یافت. در طول این مسیر و طی چندین مرحله، هواپیماهای دشمن قصد تعرض به این نفتکشها را داشتند که هر بار با تیراندازی و پدافند ایذایی ناوچه جوشن، مجبور به ترک منطقه میشدند و سرانجام تمام نفتکشها به سلامت از دهانه خلیج فارس خارج شدند. ناوچه جوشن درحال برگشت به منطقه یکم دریایی بندرعباس، مأموریتی تازه یافت و آن اطلاع یافتن از حمله نظامیان متجاوز آمریکایی به سکوهای نفتی نصر و سلمان بود.
#ادامه_دارد ...
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🇮🇷🌹🌴🇮🇷🌴🌹🇮🇷
#یاد_ایام
#یاد_حماسه_ها
حماسه ناوچه قهرمان جوشن
#قسمت_چهارم
در همین وضعیت بسر میبردیم و حدود ۱۰ دقیقه از این موضوع گذشته بود که ۵ یا ۶ فروند هواپیما و هلی کوپتر در اطراف ناوچه ظاهر شدند که البته هواپیماها در سطح بالایی پرواز میکردند. در آن زمان حدود ۲۰ مایل از جزیره سیری دور شده بودیم و تقریبا ۳۰ تا ۳۵ مایل با سکوهای «نصر» و «سلمان» فاصله داشتیم.
در این موقع یکی از هلی کوپترها سعی کرد به ما نزدیک شود. ما در این شرایط، سیستمی به نام گارد داشتیم که از طریق آن با خلبان هلیکوپتر تماس گرفتیم و به او یادآور شدیم که طبق قوانین بین المللی و با توجه به شرایط جنگی منطقه و ناشناس بودن هلی کوپتر، بیشتر از ۵ مایل نمیتواند به ما نزدیک شود. خلبان هم در جواب گفت: من هلیکوپتر ناشناس نیستم. من هلیکوپتر نیروی دریایی آمریکا هستم و به شما اخطار میدهم که ناوچه را متوقف کنید و تمام افراد را به روی قایقهای نجات منتقل کنید. بعد از شنیدن پیام، بلافاصله آژیر محل جنگ را به صدا درآوردم و بچهها به محلهای از پیش تعیین شده خود رفتند. البته بچهها از قبل هم آماده بودند. ولی با این اعلام، آمادگی صددرصد برای موقعیت جنگی پیدا کردند که این مسئله حدود ۷ تا ۸ دقیقه به طول انجامید.
#ادامه_دارد ...
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🇮🇷🌹🌴🇮🇷🌴🌹🇮🇷
#یاد_ایام
#یاد_حماسه_ها
حماسه ناوچه قهرمان جوشن
#قسمت_هفتم
در این شرایط، آمریکاییها از متوقف کردن ناوچه جوشن ناامید شدند و اولین موشک بلافاصله بعد از آخرین مکالمه ما (حدود ساعت ۱۲ و ۳۰ دقیقه) به طرف ما شلیک شد. با سیستمهای چفی که داشتیم، توانستیم این موشک را حدود ۲۰۰ یاردی از ناوچه منحرف کنیم. با نزدیک شدن اولین هلی کوپتر به ناوچه، دستور آتش دادم که مورد اصابت قرارگرفت و سقوط کرد. بقیه هلی کوپترها، با دیدن این موقعیت از ناوچه فاصله گرفتند و هواپیماهایی هم که در اطراف ما بودند، فاصله خود را با ما بیشتر کردند.
در این موقع متوجه شدم که ناوهای آمریکایی از طرف غرب جزیره سیری ما را قفل موشکی کردند و بعد بار دیگر با ما تماس برقرار کرده و گفتند: سرسختی به خرج ندهید. در غیر این صورت نابود خواهید شد. من در جواب گفتم: من میدانم که ما را در جهت غربی قفل موشکی کردهاید و بهتر آن است که ما را به حال خود رها کنید تا مأموریت خود را ادامه دهیم. کاپیتان آمریکایی از من پرسید: هنوز سیستمهای شما کار میکند؟ برای آنها شگفت آور بود که چطور با این شرایط سیستمهای الکترونیکی ما هنوز از کار نیفتاده است. چراکه ما توانسته بودیم سمت و جهت قفل موشکی آنها را تشخیص دهیم.
#ادامه_دارد ...
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🇮🇷🌹🌴🇮🇷🌴🌹🇮🇷
#یاد_ایام
#یاد_حماسه_ها
حماسه ناوچه قهرمان جوشن
#قسمت_هشتم
در حین این صحبتها بود که آنها دومین موشک خود را به سوی ما پرتاب کردند. با دیدن موشک دستور شلیک بسوی آن را دادم، ولی به خاطر سرعت بالایی که داشت عملا این کار بی فایده بود. موشک وارد بدنه ناوچه شد، از بین چهار لانچه پرتاب موشک گذشت و دست آخر در موتورخانه منفجر شد. با این انفجار ۲۵ ترکش به بدن من اصابت کرد. اولین چیزی که بعد از این اصابت دیدم روی کفشم بود که حدود ۵ سانتیمتر شکافته شده بود. ولی متوجه زخم خوردگی بقیه جاهای بدنم نشدم. شهید ناو سروان "زارع نعمتی" که جانشین من بود و از ناحیه گردن مورد اصابت ترکش قرار گرفته بود، دست خود را به بغل ناوچه گرفت، روی پله نشست و در همانجا به شهادت رسید.
من وارد پل فرماندهی شدم تا اوضاع ناوچه را بررسی کنم. با اتاق مخابرات تماس گرفتم که تماس قطع بود. بعد با اتاق عملیات تماس گرفتم. اما تمام ارتباطها قطع شده و موتورخانه از کار افتاده بود.
#ادامه_دارد ...
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🇮🇷🌹🌴🇮🇷🌴🌹🇮🇷
#یاد_ایام
#یاد_حماسه_ها
حماسه ناوچه قهرمان جوشن
#قسمت_آخر
خدا رحمت کند افسر عملیات ناوچه جوشن را (شهید ابراهیم حرآبادی)، ایشان از راه رسید و گفت ناوچه از ناحیه موتورخانه مورد اصابت موشک قرار گرفته است. به او گفتم به افسر مهندس بگو میزان صدمات وارده را اعلام کند تا بتوانیم از ادامه خسارت به ناوچه جلوگیری کنیم. سومین موشک که از نوع استاندارد بود، به سوی ما شلیک شد و پرسنل قهرمان ناوچه جوشن با اجرای آتش سعی در انهدام آن داشتند که موفق نشدند و موشک به پل فرماندهی اصابت نمود. من و چند نفر از پرسنل به داخل آب پرتاب شدیم. بلافاصله موشکهای چهارم و پنجم هم به ناوچه اصابت کردند و دود و آتش آن را فرا گرفت. به پرسنلی که روی ناوچه بودند گفتم تا خود را داخل آب بیندازند. تعدادی از بچهها که رمقی در تن داشتند، به دوستانشان کمک میکردند تا خود را به داخل آب بیندازند. ولی آنهایی که شهید شده بودند، با ناوچه جوشن به دل خلیج همیشه فارس رفتند تا حماسه جاوید جوشن برای همیشه ماندگار باقی بماند.
زمانی که در داخل آب بودیم، به کمک تعدادی از پرسنل ناوچه، سعی کردیم تا کلیه عوامل را که داخل آب پریده بودند دور هم جمع کنیم. افسر برق ناوچه که در یک مایلی من بود، توانسته بود هشت نفر را جمع کند و من هم ۱۷ - ۱۸ نفر را در کنار خود جمع کرده بودم. برای اینکه جریان آب ما را از یکدیگر جدا نکند، به بچهها دستور دادم تا کمربندهای خود را باز کنند و به یکدیگر گره بزنند تا بتوانیم جمع خود را حفظ کنیم.
#ادامه_دارد ...
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313