eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
536 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
12 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی زیر مراجعه کنید @Malek53 درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🕊🌺💐🌺🕊🕊 یکی دو ماه بعد از اسارت من ماه مبارک رمضان بود عراقی ها برای نماز و خواندن قرآن مانع می شدند و معمولا نمازها را نشسته می خواندیم با اینکه ماه مبارک رمضان بود باز هم مثل سابق صبحانه و ناهار و شام می دادند و باید آن را سر موقع صرف میکردیم آنها خود را موظف نمیدیدند به ما سحری بدهند و کار خودشان را میکردند. برنامه ریزی کرده بودیم طوری غذاها خورده شود و آنها نفهمند كه ما روزه میگیریم البته غذاها هم چیز خاصی نبود آب گوجه، آب بادمجان، آب عدس و آب خورشت و واقعا بعضی وقتها نمی فهمیدیم غذا چیست بهر حال آن را اول شب می خوردیم جیره آبمان هم یک لیوان بود که کنار پنجره می گذاشتیم تا کمی سرد شود چون هوا خیلی گرم بود، آخر شب هم که خاموشی می زدند و باید سریع می خوابیدیم مقداری از شب که می گذشت بلند می شدیم و چون نگهبان در کنار پنجره نگهبانی می داد به محض اینکه دور می شد آب را می خوردیم و همان می شد سحری مان طبق برنامه ساعاتی در روز باید بیرون می رفتیم و در محلی که با خط کشی مشخص کرده بودند قدم می زدیم عرض کمی داشت و اطرافش را هم با سیم خاردار پوشانده بودند و رزمنده های ما باید در همان جا قدم می زدند و هیچ کار دیگری انجام ندهندحتی حق صحبت با کسی هم نداشتند و به تنهایی در حالی که سرها پایین بود به نقطه مربوط رفته و بازگردند تا ظهر کارمان همین بود. راوی: 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 شربت شب قدر اردوگاه ابتدا سه سوره عنکبوت، روم و دخان تلاوت می‌شد، بعد دعای افتتاح و دعای جوشن کبیر را در 2 مرحله می‌خواندیم. البته تمام اینها را به سرعت تلاوت می‌کردیم. برخی از بچه‌ها حتی دعای جوشن را نیز که حدودا 22 صفحه است را نیز حفظ می‌کردند تا نیاز به مفاتیح پیدا نکنند. در زمان استراحت کوتاه بین دعای جوشن، با لیوانی شربت از بچه‌ها پذیرایی می‌شد، شامل آب و کمی شکر! نماز یک روز نیز خوانده می‌شد و بعد از آن مناجات ابوحمزه. البته برخی 100 رکعت را نیز می‌خواندند. دعاهایی مانند ابوحمزه ‌ثمالی در طول سال نیز خوانده می‌شد و اکثر بچه‌ها به آن مسلط بودند. قرآن‌های ما نیز ترجمه نداشت اما با توجه به حضور روحانیون و افراد مسلط در بین اسرا، تقریباً تمام اسرا به ترجمه قرآن، تفسیر و اعراب تسلط داشتند. بعد از دقایقی استراحت مراسم قرآن سر گرفتن را آغاز می‌کردیم که تقریباً تا نزدیک اذان صبح طول می‌کشید. در طول این برنامه‌، بعثی‌ها دائماً ما را غافلگیر می‌کردند که با هشدار نگهبان، برنامه را بر هم می‌زدیم. اما گاهی که نگهبان نیز حال خوشی پیدا می‌کرد، آنها داخل می‌آمدند و از همه بیشتر آن نگهبان و ارشد آسایشگاه را توبیخ می‌کردند. در احیاء شب بیست‌ و یکم و بیست‌ و سوم که ایام شهادت امیرالمؤمنین علی (ع) بود، برنامه مرثیه‌سرایی نیز داشتیم. با اتمام برنامه‌ها، بعد از اذان صبح سکوت مطلق در آسایشگاه حاکم می‌شد تا همه استراحت کنند. البته رأس ساعت 8 صبح به اجبار باید از اردوگاه خارج می‌شدیم! راوی : شادی روح و و سلامتی 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🕊🌺💐🌺🕊🕊 بچه ها روزه داشتند و با شدت گرمای هوا ضعف بر آنان غلبه می کرد با اینکه طبق راهنمایی چند تا طلبه که با ما بودند روزه بر آنان واجب نبود اما با همه این دشواری ها روزه دار بودند. از زیبایی های دوران اسارت شبهای قدر و مراسم احیای اسرا بود بعد از خاموشی کسی حق نداشت بیدار بماند بنابراین احیای بچه ها تنهایی زیر پتو با وجود گرمای بسیاز زیاد برگزار می شد یادآوری آن روزها برایم بسیار تاثر آور است الان در ماه مبارک رمضان هستیم و بهتر می توانید در ک کنید وقتی بچه ها کنار هم دراز کشیده اند و می بینند بچه 17 – 16 ساله ای که اسیر شده زیر پتو چطور با خدا راز و نیاز و مناجات می کند و با بدترین شرایط پای اعتقاداتش ایستاده و البته ایمان قوی و ایستادگی وصف ناشدنی آنان از همین جا شکل می گرفت. ایام ماه مبارک رمضان به بچه ها خیلی خوش می گذشت وب رایشان شادی آور بود با اینکه روزه بر آنان واجب نبود در شرایط سخت و تدابیری که عراقی ها داشتند با اینکه دم از مسلمانی میزدند با کم دادن غذا می خواستند بچه را از اعتقاداتشان دور کنند. مناجات و راز و نیاز هم ممنوع بود اما وقتی مشاهده میکردیم فردی با وجود گرمای هوا زیر پتو در حالی که نمی شود نفس کشید دارد با خدای خود راز ونیاز می کند و تمام بدنش خیس از عرق شده مقاوم تر می شدند. براستی که تا کنون این واقعیات در هیچ فیلم و سریالی آنچنان که باید به تصویر كشيده نشده است راوی: 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 خودسازی اسرا با عهد و پیمان ماه مبارک رمضان برای خیلی از اسرا ماه خودسازی و تهذیب نفس هم بود. بیشتر اسرا در این ایام با خود عهدهائی می بستند که بیان آنها در توان اینجانب نیست. فقط به یک مورد اشاره می کنم که یکی از اسرا در ماه رمضان و قبل از ورود به آسایشگاه کفش های سایرین را از گرد و خاک تمیز و آنها را مرتب می کرد و در جای خود قرار می داد و به این ترتیب سعی می کرد در ماه رمضان به دیگران خدمت کند و از طرفی با نفس خود مبارزه کرده باشد. اثرات ماه مبارک رمضان تا مدتها در بین اسرا وجود داشت. در اسارت نه تنها به استقبال ماه مبارک رمضان می رفتیم بلکه بعد ازپایان ماه رمضان نیز به توصیه حضرت امام (ره) روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه می گرفتیم. روزه گرفتن در صبر و مقاومت اسرا نقش چشمگیری داشت، به گونه ای که حتی عراقی ها هم به این امر پی برده و در ماه مبارک رمضان کمتر با اسرای آسایشگاه درگیر می شدند و کمتر بهانه گیری می کردند. راوی : یاد باد آن روزگاران یاد باد شادی روح و و سلامتی 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 پس از اتمام مرخصی‌ام از تهران به منطقه مهران رسیده بودم که که آماده باش اعلام کردند و گویا دشمن ساعت دو نیمه شب عملیاتی انجام داده بود اما سمت ما خبری نبود. به ما گفتند شلیک کنید ما هم در تاریکی با «آرپی جی» و گلوله شلیک می‌کردیم و تا پنج صبح که هوا کمی روشن شد دیدیم هرچه گلوله زده‌ایم به تانک و نفربر زده بودیم. ساعت ۶ می‌خواستیم عقب‌نشینی کنیم، که یکی از مافوق‌های‌مان اجازه عقب‌نشینی به ما نداد و یک ساعت بعد به ما دستور عقب‌نشینی صادر شد. حدود ۲۸ نفر بودیم که عقب‌نشینی کردیم و با یک ماشین جنگی به داخل منطقه مهران رفتیم. منطقه به محاصره دشمن درآمده بود. ما هم در جاده زیر یک پل مخفی شدیم که دیدیم یک سرباز ایرانی هم جداگانه به سوی ما می‌آید. عراقی‌ها هم که با تانک و نفربر از روی پل در حال عبور بودند گویا رد او را زده بودند. حدود ۱۰ دقیقه بعد عراقی‌ها ما را محاصره کردند. البته ۱۸ تن از بچه‌ها قبل از اینکه ما به اسارت دربیاییم از طرف دیگر پل فرار کرده بودند و خودشان را نجات داده بودند. ماه رمضان و دقیقاً وقت اذان ظهر بود که نیروهای عراقی ما را اسیر گرفتند. یک درجه‌دار عراقی به همراه چند سرباز ما را اسیر کردند. درجه‌دار عراقی به سربازانش دستور آتش داد تا ما را به گلوله ببندند که یک یا دو دقیقه بیشتر طول نکشید که یک جیب نظامی از دور پیدا شد. آن درجه‌دار به نشانه احترام دست بلند کرد و به زبان عربی که البته از بچه‌های عرب زبان هم در میان بودند ترجمه کرد که آنها نمی‌خواهند ما را بکشند. افسر عراقی مدام می‌گفت: «ماه رمضان، گناه، گناه» آنها هم دست نگه داشتند و ما را سوار ماشین‌ها کردند و به بصره بردند تا پنج سال در اسارت دشمن زندگی کنیم. راوی : 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 شکنجه به جرم نماز و روزه روزه گرفتن جرم سنگینی بود اما آن سال اسرای اردوگاه عنبر تصمیم گرفته بودند ماه رجب و ماه شعبان را به استقبال از ماه رمضان روزه بگیرند. به همین دلیل غذای ظهر را می‌گرفتیم و در یک پلاستیک می‌ریختیم و چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می‌زدیم و این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان می‌کردیم. غذای سرد ظهر را با غذای مختصری که احیانا در شب می‌دادند، موقع افطار می خوردیم و تا افطار بعد به همین ترتیب می‌گذشت. البته چند مرتبه موقع تفتیش اسرا از چند نفر غذا گرفتند و آنها را شکنجه کردند. راوی : یاد باد آن روزگاران یاد باد شادی روح و و سلامتی 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 کیفیت روزه داری در گرمای طاقت فرسای اردوگاه گرمای طاقت فرسای عراق در ماه رمضان نیز مشکل دیگری بود. تشنگی خیلی زود بر اسرا مستولی می شد. بعضی اوقات آن قدر گرما شدید بود که اسرا پیراهن های خود را بالا می زدند و شکم های خود را روی موزائیک کف آسایشگاه می چسبانیدند تا شاید کمی خنک شوند. گاهی اسرا با حوله، یکدیگر را باد می زدند و اگر حال کسی خیلی بد می شد چند نفری او را باد می زدند تا کمکی کرده باشند. هنگام شروع اذان نیز کسی چیزی نمی خورد تا اذان و نماز مغرب تمام شود. راوی : یاد باد آن روزگاران یاد باد شادی روح و و سلامتی 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 حفظ قرآن در اردوگاه دعاهای سحر و دیگر ادعیه ماه مبارک رمضان نیز حال و هوایی خاص داشت و لذتی فراموش نشدنی را به بچه ها می داد. اسرا در بیشتر شب های ماه رمضان بیدار بودند و مشغول نماز شب می شدند. فرصت قرائت قرآن نیز خیلی کم بود، چون قرآن به تعداد کافی وجود نداشت و همه اسرا نیز می خواستند از کتاب الهی بهره ببرند، به ناچار قرآن ها را نوبت بندی کرده بودیم و به ترتیب از آن استفاده می کردیم. حفظ آیات و سوره های قرآن کریم در دوران اسارت بسیار دیدنی بود و آزادگانی که اکنون حافظ کل قرآن هستند، عمده فعالیت خود را در ماه مبارک رمضان شروع کردند. هنگام اذان مغرب نیز معنویتی خاص وجود داشت با این تفاوت که در این موقع بیشتر اسرا تشنه و گرسنه بودند و رمقی در بدن نداشتند. اسرا برای افطاری نیز برنامه هایی ترتیب می دادند و با شیر و یا آب گرم از یکدیگر پذیرایی می کردند. دعاهای مربوط به شب های ماه رمضان تا زمان رفتن عراقی ها به صورت انفرادی بود و برنامه های گروهی پس از رفتن سربازان عراقی و کمی هم قوت گرفتن و رفع عطش اسرا انجام می شد. دعاهای ماه مبارک رمضان به صورت دسته جمعی خوانده می شد. شب های قدر حال عجیبی در بچه ها ایجاد می کرد. در این شب ها همه اسرا از خود بیخود می شدند و شاید به جرأت بتوان گفت که آسایشگاه در ایام شهادت حضرت علی (ع) یک معنویت خاصی داشت و همه سعی داشتند ارتباط معنوی با خدا برقرار کنند و به ائمه اطهار متوسل می شدند. راوی : یاد باد آن روزگاران یاد باد شادی روح و و سلامتی 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 لذت های ماه رمضان در اردوگاه لازم است از لذت های اسارت بویژه در ماه مبارک رمضان هم بگویم. هنگام نماز صبح و برای صرف سحری بچه ها شور و شعف خاصی داشتند. هر کس غذایی داشت در سفره ای بزرگ قرار می داد که در وسط آسایشگاه پهن می شد. اسرا از چند ماه قبل از شروع ماه مبارک رمضان شیر خشک، شکر و دیگر مواد غذائی مانند نان خشک که امکان نگهداری آن وجود داشت را ذخیره می کردند و همه بر سر یک سفره می نشستند. همه با هم دعای سفره را با صدای بلند و البته به گونه ای که عراقی ها متوجه نشوند با شور خاصی می خواندند و در پایان، دعای سفره را با عبارت «و زوجنا من الحورالعین» به پایان رسانده و می خندیدند. در بعضی اوقات هم آنهائی که از خصوصیات حورالعین اطلاع داشتند تعریف های با مزه ای می کردند که باعث خنده و تفریح اسرا می شد. راوی : یاد باد آن روزگاران یاد باد شادی روح و و سلامتی 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 چند برابر شدن مشکلات در ماه رمضان شاید بتوان یکی از سخت ترین دوران اسارت را ماه مبارک رمضان دانست. در این ماه مشکلات اسرا چندین برابر می شد و تحمل مشکلات این دوران جز در سایه لطف الهی میسر نمی شد. عراقی ها به روزه گرفتن ما اعتقادی نداشتند و به همین دلیل غذای ما را طبق روال همیشگی در ساعت های مقرر توزیع می کردند. ما هم مجبور بودیم این غذا را ساعت ها در آسایشگاه در هوای گرم و داغ عراق نگهداری کنیم. از طرف دیگر مقدار این غذا آن قدر کم بود که برای تامین حداقل انرژی خود نیاز به آن داشتیم و نمی توانستیم از آن چشم بپوشیم. این غذاها که از ظهر تا هنگام اذان مغرب و از عصر تا اذان صبح در آسایشگاه می ماندند در بیشتر مواقع فاسد می شدند. با خوردن این غذاها تقریبا ۹۰ درصد اسرای اردوگاه دچار اسهال می شدند. تصور چنین وضعیتی آن هم برای بیشتر نفرات آسایشگاه و بدون دستشوئی قابل تصور نیست و اسرای اردوگاه زجر بسیاری را تحمل می کردند، با این حال عده ای می گفتند که در این شرایط روزه جایز نیست. راوی : ... 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 چند برابر شدن مشکلات در ماه رمضان ادعای کوچکی نیست که تنها بیماری ای که می توانست یک اسیر را از پا درآورد اسهال بود، زیرا مقاومت بدن اسرای اردوگاه را ضعیف می کرد و از نظر طهارت نیز دچار مشکل می شدند. نمی دانم چگونه این قضیه را بیان کنم که حق مطلب ادا شود. در آن شرایط سخت و طاقت فرسا تصمیم گیری در خصوص ترک یک عمل مستحب و یا واجب به آسانی تصمیماتی که دوستان ما در آزادی می گیرند نبود که گاهی به راحتی خود را توجیه می کنند که مثلاً روزه بر من واجب نیست و یا بهانه های دیگر، ولی در اسارت خیلی کم می توانستیم افرادی را پیدا کنیم که به آسانی اینگونه تصمیم بگیرند. دید اسرا نسبت به واجبات و حتی مستحبات با دید امروزی ما و بویژه نسل جوان بسیار متفاوت بود. اسرا در دوران اسارت سختی ها را به راحتی به جان می خریدند و خم به ابرو نمی آوردند. راوی : یاد باد آن روزگاران یاد باد شادی روح و و سلامتی 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313