eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
633 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهےدل‌ٺنگ‌میشوے براےخلوٺ‌هاےٺڪ‌نفرهـ‌اٺ😔 براےقدم‌زدن‌هایٺ‌روےخاڪ‌‌هاے فڪهـ‌شلمچه ـ‌‌شرهانےو ... واشڪ‌ریخٺن‌هایٺ😭 براےمناجاٺ‌هاودعاهایٺ‌درمنطقهـ!🙏 دلٺنگ‌شو ... ڪهـ‌اولین‌قدم‌طریقِ‌آسمانےشدن همین‌دلٺنگیسٺ!😭 http://eitaa.com/raviannoorshohada
تنها فرزندم زهرا و تنها يادگار حاج مهدي در تب مي سوخت و تلاش هايم براي پايين آوردن دماي بدنش اثري نداشت. نگران بودم. اگر بلايي سرش مي آمد، خودم را نمي بخشيدم. بالاي سرش نشستم و قدري قرآن خواندم. در همين حال قسمتي از پارچه اي كه روي جنازه ي همسرم انداخته بودند و چند نفر با خواست خدا به وسيله ي تبرك جستن به آن پارچه شفا يافته بودند، افتادم. پارچه را آوردم و كنار زهرا خوابم برد. در عالم رؤيا ديدم حاج مهدي در كنار بستر زهرا نشسته و او را بغل گرفته است. او مرا از خواب بيدار كرد و با لبخندي گفت: «چرا اين قدر ناراحت هستي؟» گفتم: «زهرا تبش پايين نمي آيد، مي ترسم بلايي سرش بيايد.» حاج مهدي گفت: «ناراحت نباش. زهرا شفا پيدا كرده و ديگر تب ندارد.» از خواب بيدار شدم. به اطرافم نگاه كردم. كسي نبود. دست بر پيشاني زهرا گذاشتم، تب نداشت. آري او شفا يافته بود. راوي : همسرشهيدحاج مهدي طياري http://eitaa.com/raviannoorshohada
کسانی که به زندگی دیگران نور می بخشند یک روز خورشید می شوند..... 🌹شهید حاج قاسم سلیمانی💚 http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نماهنگ 🌸نماهنگی زیبا از حال و هوای غم انگیز حرم حضرت زینب(س)، بازار و خیابان های اطراف حرم مطهر، پس از تعطیلی بدلیل شیوع ویروس منحوس http://eitaa.com/raviannoorshohada
📖 👇🏻 🔹 بهمن ماه سال نود و یک با معرفی یکی از اقوام با خانواده علی آشنا شدیم. در مراسم خواستگاری علی آقا تاکید به دو اصل داشتند یکی کمک برای برپایی و حفظ اسلام تا مرز شهادت و دومی داشتن استقلال در زندگی. 🔸روز ولادت حضرت زینب خطبه ی عقد رسمی ما خونده شد. علی خیلی اهل سفر و تفریح بود. در مدت کوتاه زندگی مشترکمان سفرهای زیادی رفتیم. به دیدار و رفت و آمد با اقوام و حتی دوستانش علاقمند بود. 🔹در کارهای منزل خیلی کمک می کرد، به خصوص در خیاطی خیلی صبور بود برای انجام امور منزل حتما از نظرات همدیگه استفاده می کردیم. به دلیل حس مشترکی که داشتیم امیر حسین خیلی زود به جمع خانواده ما آمد. 🔸انجام فرایض دینی مثل خمس براش مهم بود. با تولد امیرحسین علی از حجم کارها و ماموریتهاش کم کرد. با تمام خستگی که داشت وقتی از راه می رسید خودش را سرگرم بازی با امیرحسین می کرد. 🔹با شروع بحث سوریه پیگیر کارهای اعزامش شد و همیشه می گفت دعا کن خدا صلاح من را در این راه قرار بده. 🔸22 آذرماه بود که به سوریه رفت. به خاطر دلتنگی که من داشتم زیاد تماس می گرفت اما تاکید داشت که حرف خاصی پشت تلفن زده نشه. آخرین تماس ایشان 22 دی ماه بود کلی در مورد امیرحسین صحبت کردیم به شوخی می گفت این بار بیام بریم خواستگاری این آخرین تماس علی بود. 🔹بعد از این ما چند روزی در انتظار بودیم. روز 30 دی خبر شهادتش از طریق محل کار تایید شد. ♦️پیروی از ولایت فقیه و حفظ حجاب از سفارشات همیشگی علی بود. http://eitaa.com/raviannoorshohada
📜گزیده ای از وصیتنامه : همسر مهربان، عزیزتر از جانم، قربانت برم❤️، فکر میکردم سختی کربلا را جیش اباعبدالله(ع) کشیده ولی به گمانم آنان که ماندند و داغ برادر، همسر و فرزند کشیدند، سختر تر بود فدای تو یا (ع) یا خانم زینب کبری(س). 🌹 http://eitaa.com/raviannoorshohada
جاويدالاثران زهرايي منبع :كتاب تفحص بچه ها روزها خاك هاي منطقه را زير و رو مي كردند و شب ها از خستگي و با ناراحتي به خاطر پيدا نكردن شهدا، بدون هيچ حرفي منتظر صبح مي ماندند. يكي از دوستان معمولاً توي خط براي عقده گشايي، نوار مرثيه ي حضرت زهرا (س) را مي گذاشت و اشك ها ناخودآگاه سرازير مي شد. من پيش خودم گفتم: «يا زهرا (س)! من به عشق مفقودين به اين جا آمده ام، اگر ما را قابل مي داني، مددي كن كه شهدا به ما نظر كنند، اگر نه، كه برگرديم تهران...» روز بعد فكه خيلي غمناك بود و ابر سياهي آسمان را پوشانده بود. بچه ها بار ديگر به حضرت زهرا (س) متوسل شدند، هر كس زمزمه اي زير لب داشت. در همين حال يك «بند انگشت» نظرم را جلب كرد، خاك را كنار زدم، يك تكه پيراهن نمايان شد. همراه بچه ها خاك ها را با بيل برداشتيم و پيكر دو شهيد كه در كنار هم صورت به صورت يكديگر افتاده بودند، آشكار شد. پس از جستجوي خاك ها پلاك هايشان نيز پيدا شد. لحظه اي بعد بچه ها متوجه آب داخل يكي از قمقمه ها شدند و با فرستادن صلوات، جهت تبرك از آن نوشيدند. وقتي پيكرها را از زمين بلند كردند، در كمال تعجب ديدند پشت پيراهن هر دو شهيد نوشته شده: «مي روم تا انتقام سيلي زهرا بگيرم.» راوي : سيد بهزاد پديدار http://eitaa.com/raviannoorshohada
سلام علیکم ✔لینک کانال راویان نور شهدا ویژه مادران، همسران، خواهران و دختران بزرگوار شهدا و خادمین و راویان بزرگوار خواهر درایتا👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/raviannoorshohada ✔در سروش👇👇 sapp.ir/shahidegomnamefakkehvatalaeieh58 خانواده های معظم شهدا(مادران، همسران، خواهران و دختران بزرگوار شهدا)،خادمین و راویان خواهر لطفا عضو این کانال شوند و کلیه ی برنامه های شهدا از جمله: روایت گری، راهیان نور، خانواده های معظم شهدا، کنگره ها و یادواره ها و محافل انس با شهدا، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، مدافعین حرم و... را از طریق این کانال پیگیری نمایند... این کانال مختص مادران، همسران، خواهران و دختران بزرگوار شهدا و راویان و خادمین خواهر می باشد. خواهشا فقط خواهران عضو شوند...
🌷🌷🌷 تمام شهر را گشتم ڪہ پیدایت ڪنم اما نه خود بودی نه چشمی ڪه شود همتای چشمانت ...😔 قاسم_سلیمانی ❤️ ❤️ کانال مکتب حاج قاسم سلیمانی پر از عکس 📸 فیلم خاطرات🎞 دلنوشته ها 📜 دستنوشته های 📝 حاج قاسم سلیمانی😭 و مدافعان حرم ❤️ و همرزمان حاج قاسم🌹 برای پیوستن به جمع مکتب حاج قاسم سلیمانی؛به کانال زیر ملحق شوید😍 👇👇👇 eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani «یادمان باشد که حاج قاسم هنوز زنده است»
۱۴ فروردین بود که شیربچه های لشکر ۲۵ کربلا‌ بار سفر بستند و به سمت سوریه حرکت کردند،هنوز هم که هنوزه خیلی هاشون برنگشتند...😔 طومان طومان🌷🌷 @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتي فرماندهان ايراني هَذيان ميگفتند... 🎤 روایت گری استاد عزیز حاج حسین كاجي ✔ در مورد حجم سنگين آتش توپخانه عراق در جزاير مجنون http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔸شهید مهدی زین الدین : 🌹هر گاه شب جمعه را یاد کردید، آن‌ها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد می‌کنند. http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔸سردار «حاج میرزا سلگی» به یاران شهیدش پیوست 🔹سردار «حاج میرزا سلگی» جانباز سرافراز، فرمانده گردان حضرت ابوالفضل(ع)، رئیس ستاد لشگر سپاه انصارالحسین (ع) و راوی کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» صبح امروز پنج شنبه به یاران شهیدش پیوست. @raviannoorshohada
✨💫 انگار ستون جبهه شده بود، به محض آنکه برای معالجه به تهران یا مشهد برای چند روزی می رفت، مرتب به او پیغام می دادند که برگرد، بدون او کارها در جبهه پیش نمی رفت... 🍃دستش آنقدر به خاک جبهه متبرک شده بود که پدرش هنگام مرگ از او خواست تا اولین کسی باشد که رویش خاک بریزد... ✍برشی از کتاب بابانظر @raviannoorshohada
عڪس تون را در دلــــ❤️ـــم قاب ڪرده ام🙃 زغال های خاموش، در اثر همنشینی با زغال های روشن و گداخته، روشن میشوند. 🔥 از همنشینی با ما هم منور می شویم ✨ سرداران شهید آقامهدی و آقامجید زین الدین💚 http://eitaa.com/raviannoorshohada
ارادت خاصی به خانم ام البنین داشت وقت عملیات هرکجا کار گره میخورد با توسل به حضرت گره گشایی می کرد. شب وفات ایشان هم به شهادت رسید... شهید جواد علی حسناوی @raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
ارادت خاصی به خانم ام البنین داشت وقت عملیات هرکجا کار گره میخورد با توسل به حضرت گره گشایی می کرد.
💢 ‌ در ۱۲ خرداد ۱۳۶۴ دیده به جهان گشود ، او ‌حاصل ازدواج دو انسان با بصیرت است ، پدری عراقی و مادری ایرانی . . . ‌ ‌پدری که بخاطر مبارزہ با حکومت بعث عراق و صدور حکم اعدامش ، بہ ایران هجرت می‌کند و همپای رزمندگان ایران بہ مبارزہ می‌پردازد ‌‌و مادری که بدون توجه به بحث عرب و عجم به خواستگاری مردی پاسخ مثبت می‌دهد که در او ایمان زیادی دیدہ است ... ‌پدر همان بار اول در گوشش می‌گوید که دوست دارد فرزندش، راہ عموهای شهیدش را ادامه دهد و جانش را برای اسلام تقدیم کند. ‌ ‌در کودکی مودب ، آرام و درسخوان بود ... هـرکس او را می‌دید می‌گفت در آیندہ فرد بزرگی می‌شود، پدر فکر میکرد تاجر یا دانشمند میشود. ‌ ‌هجده ، نوزدہ سالہ بود که بہ کربلا رفت و لیسانس خود را از دانشگاہ کربلا در رشته مدیریت اقتصاد گرفت. ‌او با توانایی که در مدیریت داشت و رشته‌ای که در آن تحصیل کردہ بود می‌توانست در جای خوبی مشغول به‌کار شود و زندگی خوبی داشتہ باشد اما از بین زندگی راحت و بی‌دغدغہ و جنگیدن در راہ اسلام ، مبارزہ را انتخاب کرد و بہ سرعت توانایی‌های خود را در میدان نبرد نشان داد و فرماندہ یگان ویژہ سرایا الخراسانی شد . ‌ فرماندہ‌ای با تدبیر ، شجاع و دلسوز که پیروزی‌های بزرگی را در مبارزه با داعش در عراق رقم زد ، در زمستان سال۹۳، نقش موثری در آزادسازی شهر «بلد» ( در شمال بغداد و در اطراف حرم شریف حضرت «سیدمحمد(ع)» فرزند امام هادی(ع) که بخشی از استان «صلاح الدین»به شمار می‌رود) داشت. او همچنین در عملیات مشهور آزادسازی آمرلی، ینکجه وجلولا و... نیز حضوری پررنگ داشت و گفتنی است که وی پیش از فتنه داعش در عراق با حضور در سوریه به دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) مشغول بود. ‌ در آخر ‌مزد تلاش‌های او شهادت بود ، شهادتی که شاید در بین شهدای مدافع حرم کم نظیر باشد : روز جمعه ۱۴ فروردین۱۳۹۴ در روستای « عزیز البلد» ( از توابع شهر بلد واقع در استان آزاد شده‌ی «صلاح الدین» عراق ) بدست عوامل نفوذی داعش ترور شد و بال در بال ملائک گشود. ‌ « ‌روحش شاد » ‌ @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹راوی کتاب "آب هرگز نمی‌میرد " به ياران شهيدش پيوست 🌹 «حاج میرزا سلگی» ، سرداري بود که با شهادت زندگي کرد eitaa.com/raviannoorshohada
  خدا کند برسم کربلا، شب جمعه هوا هوای حسینیه‌ها، شب جمعه رسیده این دل من تا خدا، شب جمعه😭😭   شب زیارت مخصوص سیدالشهدا😔 شب زیارت ارباب ما، شب جمعه   حوائج همگی مستجاب خواهد شد🙏 رواست حاجت دل با دعا، شب جمعه   «حسین» گفتم و در بین روضه می‌شنوم صدای مادر سادات را شب جمعه😭😭   خدا کند که همین روزها حرم باشم خدا کند برسم کربلا، شب جمعه  😭 حرم بیایم و بر سینه مهر غم بزنم کنار مرقد شش گوشه از تو دم بزنم   @raviannoorshohada
مادر فرمانده جواد حسناوی: آقا جواد به شخصیت امام خامنه ای خیلی علاقه داشت 😍و به ایشان بسیاراعتقاد داشت و همچنین کتاب های که در مورد امام زمان (عج) بود زیاد مطالعه می کرد☝️ به کارها و فعالیت ها که در را ه خدا بود قدم بر می داشت  علاقمند بود و همیشه می گفت کار باید فی سبیل الله باشد  👌و مدام امر به معروف و نهی از منکر می کرد امر به معروف را از  اول از خانواده شروع می کرد بعد هم در جامعه 😊 جواد گفت برای رضای خدا باید قدم برداریم اگر کاری انجام میدهیم رنگ و بوی خدایی داشته باشد🌹 یکی از خصوصیات بارز جواد این بود  که بسیار پایبند به ولایت بود وگردانی که جواد فرمانده اش بود همه به شخص امام خامنه ای معتقد بودند.❤️ یکی از خلق و خوی خوب آقا جواد این بود که عصبانی نمی شد و خیلی آرام بود☺️ جواد سه ماه شعبان رجب و رمضان مرتب روزه می گرفت و نماز ش به موقع می خواند ولی در سوریه نمازش را به خاطر مجروحیتی که داشت نشسته می خواند.💔 شهید مدافع حرم جواد علی حسناوی🌹 🕊 @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم به يک دم غم زمانه نداشت✨ که اين پرنده خوش نغمه درپناه توبود🕊 بلور اشک به چشمم شکست وقت 💔 که اولين غم من، آخرين نگاه تو بود😭 14فروردین 95 نگاهها، آخرین دیدار.. وآخرین خداحافظی از خانواده وعزیزانش..👆😔 ۴ سال پیش در چنین روزی ..🌷 محمدتقی سالخورده🌹 @raviannoorshohada
آخرش شهادته🌹 یه روزی جمال اومد پادگان گفت: سپاه داره استخدام میکنه اگه اجازه بدین مرخصی بگیرم کارهای جذب انجام بدم ما به شوخی گفتیم: آخه تو میخوای بیای تو سپاه چیکار کنی؟😏 خواستیم کمی سر به سرش بزاریم اون هم برگشت در جواب به من گفت: دوست دارم پاسدار بشم ،میخوام فرد موثری برای سپاه بشم☝️ و من گفتم:آخرش چی؟ جمال به من نگاه کرد وخندید... آخرش هم شهادت هست دیگه😁 تو دلم گفتم اینو ببین ، این همه تو جنگ بودیم شهید نشدیم تازه از راه رسیده میخواد شهید بشه😒 بعد از اینکه تسویه حسابشو آورد من امضاء کردم و باهم بردیم پیش مسئولم که امضاء نهایی بکنه مسئول ماهم آدم شوخی بود زیر برگه تسویه حسابش نوشت ان شاءالله شهید بشی 😢 اون روز همه این حرف ها شوخی بود بعد از اینکه خبر شهادتش از طرف دوستان به من رسید ناخواسته حرفهای ده یا دوازده سال پیش به یادم افتاد که این جمال عجب حرفی زده بود😔 شهید مدافع حرم جمال رضی🌹 🕊 @raviannoorshohada
( radio P E L A K ) روایتگری.mp3
2.13M
🥀خاطره ای از ارتباط یک دانش آموز با شهدا در شلمچه 💔 🎙راوی: حاج حسین کاجی @raviannoorshohada