eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
635 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
4_479221683404669632.MP3
5.97M
🥀 میرم شلمچه به عشق دیدن تو مجتبی رمضانی 🌷راهیان نور مجازی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
.تو محل کسی جرات نداشت برای کسی یا ناموس،کسی مزاحمت ایجاد کنه...☝️ به مهمان احترام زیادی می گذاشت😊.. هیچ وقت جلوی بزرگتر پاهاشو دراز نمی کرد و به خصوص مادر و پدرش..👌مادرش و خیلی دوست داشت و همیشه ارزش زیادی برای مادر قائل بود..❤️ .از کوچه که رد میشد سرشو بالا نمیگرفت مبادا چشمش ناگهانی تو چشم خانومی بیفته..🌹 با همسایه ها مهربان بود و به خصوص به افراد مسن و پیر کمک میکرد.😊 پدرش یه حقوق بگیر ساده بود ولی باز هم به فقرا کمک میکرد حتی اگر خودش غذا برای خوردن نمی داشت..👏 عاشق زیارت آ قا امام حسین بود ...😍 درد و دل شو میبرد پیش حضرت معصومه (س)...❤️ هر وقت میخواست نصف شب هم می بود میرفت پابوس...ساعت ده شب راه میفتاد رو به طرف حرم حضرت معصومه و صبحش بر می گشت خیلی ارادت داشت نسبت به عمه🌹 عاشق شهادت بود و به ارزویش رسید💔 شهید مدافع وطن سعید رضایی🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
شهدا راشهدا می شناسند چه حیات باشد وچه روزی خور پروردگار درهر حال شهیدان زنده اند ساده بوده‌اند و مانده‌اند تا ما بخود آییم اللهم احفظ امام الخامنه ای ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
‏امروز صبح، «علیرضا»، بعداز ٣ ماه و ١٨ روز از شهادت پدر به دنیا آمد💕 پدرش شهید ‎ سرتیم حفاظت حاج قاسم بود که همراه وی در ١٣ دی ماه سال ٩٨ به شهادت رسید. از شهید مظفری نیا دو فرزند دختر دیگر نیز به یادگار مانده است. روحش شاد ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
این روزها که فتنه بیداد میکند دل از فراق روی تو فریاد میکند برگرد ای مسافر تنهای فاطمه بانگِ تو قلبِ رهبرِ ما شاد میکند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌺دوم اردیبهشت سالروز تاسیس سپاه ♦️امام خامنه ای:یکی از بخشهای مهم کارنامه سپاه انقلابی زیستن و انقلابی ماندن است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
یعنی روئیدن و بالیدن و مردانه مردن درمکتب امام حسین(ع) ‏ در تاریخ ثبت شود! ‌اگر در یک طرف و تمام اهل دنیا طرف دیگر قرار بگیرند به خدا قسم اگر بدانیم که کشته می‌شویم سپس زنده می‌گردیم، سپس سوزانده می‌شویم و خاکسترمان بر باد می‌رود و بار دیگر زنده می‌گردیم و هزاران بار با ما چنین کنند، هرگز از ولی جدا نخواهیم شد ..... پ.ن: دوم اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ سالروز تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به فرمان حضرت امام خمینی رحمت الله علیه گرامی باد. سپاه یادگار پربرکت امام خمینی( رض) نه فقط برای ایران بلکه برای جهان اسلام است. سلام و درود بر روح پر فتوح آن بزرگ مرد تاریخ و همه ی سبزپوشان ولایت پاسداران پاسدار ولی_فقیه امام_روح‌الله اللهم_احفظ_قائدنا_الامام_خامنه_ای ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
مرام‌های خاص زیاد داشت اما بعضی چیز ها برایش قانون بود و خط قرمز داشت و یکی از آن خط قرمزها این بود: محمد حسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشم‌خورش از بقیه جاها بیشتر بود را به عکس شهدا تعلق می‌داد و تو باید قبول می‌کردی که به واسطه عکس شهدا حرمت حضور شهدا را در خانه رعایت کنی قرارداد که تمام می‌شد و خانه را که می‌خواستیم عوض کنیم بعضأ عکس‌ها هم نو می‌شد، یادم هست وقتی پوسترهای کم عرض شهدا مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد که عکس‌های بیشتری را می‌تواند در خانه جا بدهد. 🌹شهید محمدحسین_محمدخانی راوی: همسر شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مستندی کوتاه از شهید مدافع حرم‌👌 شهید محرم ترک 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
اسیر بگیرید به روایت: برادر گودر نوری قبل ازعملیات فتح المبین، محسن رضایی (فرمانده  وقت کل سپاه)، به برادر «حسن درویش» فرمانده تیپ ۱۷ قم دستور داد برای تکمیل اطلاعات مورد نیاز جهت انجام عملیات اسیر بگیرید. عراقی ها در این محور حدود چهل متر با ما فاصله داشتند. دشمن متوجه  تحرکات ما شده بود شب تا صبح دیوانه وار منطقه را زیر آتش می گرفت و بعد از نماز صبح می خوابید.  نیروهای اطلاعات عملیات به این موضوع پی بردند لذا با گروهی هفت نفره به سمت دشمن حرکت کردیم و به سنگر نگهبانی عراقی نزدیک شدیم. لحظات حساس و نفس گیری بود.کوچکترین بی احتیاطی می توانست حادثه ی جبران ناپذیری به وجود آورد.با احتیاط وارد سنگر شدیم، سرباز دشمن خواب بود، یکی اسلحه اش را برداشت و یکی دهانش را گرفت، وقتی چشمش را باز کرد وحشت زده شد.  وارد سنگر اجتماعی شدیم. بعد از برداشتن سلاح ها عراقی ها را ازخواب عمیق بیدار کردیم. در حالی که همه بهت زده شده بودند و ترس تمام وجودشان را فرا گرفته بود، آنها را بی سرو صدا از سنگر بیرون آوردیم و به سمت خط خودی حرکت دادیم. تا برای بازجویی و تخلیه اطلاعات به «شهید حسن باقری» تحویل شدند. منبع: نبردهای انقلابی ص۴۵ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
آنچه خواهید خواند روایت سارا عجمی همسر شهید محمود نریمانی است. وی خاطره دیدار مهمان شدن حاج قاسم سلیمانی را در خانه‌شان اینگونه روایت می‌کند: الو؛ با حاج قاسم سلیمانی صحبت می‌کنید من همیشه دوست داشتم سردار سلیمانی را از نزدیک را ببینم. اتفاقا در اوایل مرداد ۹۶ بود، می‌خواستیم مراسم اولین سالگرد شهادت همسرم را برگزار کنیم که به همین منظور نامه‌ای نوشتم و در آن از حاج قاسم دعوت کردم تا ضمن آمدن به مراسم همسرم دقایقی سخنرانی هم بکنند. نامه را به دوست شوهرم دادم تا به دست سردار سلیمانی برساند. راستش اصلا فکر نمی‌کردم نامه به دست او برسد و یا اگر برسد اصلا بازش کند و بخواند. تقریبا ۴-۵ روز بعد دیدم آقایی زنگ زد و گفت گوشی دستتان باشد سردار سلیمانی می‌خواهد با شما صحبت کند. آنقدر از شنیدن این جمله هیجان زده شده بودم که زبانم بند آمده بود. وقتی حاج قاسم شروع کرد به صحبت باور نمی‌کردم دارم الان به صدای او گوش می‌کنم. خیلی صمیمی و مهربان گفت: دخترم نامه ات را خواندم ممنونم که نامه نوشتی و برایم باعث افتخار هست به مراسمتان بیایم اما من یک ماموریت کاری دارم و باید بروم اما یک نفر را به جای خودم می‌فرستم حتما. من آنقدر هول شده بودم که فقط هر چه حاج قاسم می‌گفت: می‌گفتم خیلی ممنون. تنها کلمه‌ای که من در آن چند دقیقه مکالمه می‌گفتم همین بود. صحبت با چنین شخصیت بزرگی آن هم غیر منتظره باعث شده بودم اصلا نتوانم حرفی بزنم. در مراسم ما سردار قاآنی لطف کرد و از طرف حاج قاسم آمد. مهمانی که حضورش را باور نمی‌کردم🌷 روز ۷ فروردین سال ۹۸ آقایی با تلفن خانه ما تماس گرفت و گفت: اگر آمادگی دارید قرار است سردار فردا به منزل شما بیاید. تلفن را قطع کردم و فکر کردم منظورشان از سردار همان برادر پاسداری است که از محل خدمت همسرم گاهی به خانه ما و بقیه شهدا سر می‌زد.  دوباره صبح روز ۸ فروردین همان آقا ساعت ۸ صبح تلفن زد و گفت: حدود یک ساعت دیگر خدمت می‌رسیم. آن موقع تازه فهمیدم سردار سلیمانی قرار است تشریف بیاور. یک لحظه استرس و شوق باورنکردنی همه وجودم را گرفت سریع بلند شدم تند تند خانه را مرتب‌تر کردم و میوه مختصری هم آماده کردم. شنیده بودم حاج قاسم ناراحت می‌شود اگر پذیرایی از او مفصل باشد. فرزند دومم هم ۵۰ روزش بود و خیلی بی‌قراری می‌کرد اما در همان حین کارهایم را کردم و سریع زنگ زدم منزل پدر شهید و گفتم قرار است مهمان بیاید برایمان شما هم خودتان را برسانید. از محمود یاد گرفته بودم پشت تلفن رعایت مسائل امنیتی را بکنم برای همین به آنها نگفتم مهمان چه کسی است.  زنگ خانه به صدا در آمد خانه ما طبقه چهارم است برای همین دید مسلطی به کوچه داریم. زمانی که زنگ اف اف را زدند من سریع رفتم پشت پنجره ماشینی را دیدم که چند جوان حدود سی و چند ساله داخلش هستند. گفتم پس سردار کو؟ حتما اینها آمدند فضا را بسنجند و اگر خبری نبود بعد ماشین حاج قاسم بیاید. آماده شدم بروم پایین که وقتی می‌آید مشایعتش کنم. همین که دکمه آسانسور را زدم هم زمان در آسانسور باز شد و دیدم سردار با یک آقا جوانی آمدند بیرون، بدون هیچ تکلف و به اصطلاح دم و دستگاهی. بعدها متوجه شدم یا کلاه گذاشتند و یا طوری آمدند که در کوچه شناخته نشوند چون ما اصلا متوجه آمدن ایشان در کوچه نشدیم.  حاج قاسم گفت: چرا خبر ندادی ازدواج کردی حاج قاسم تا مرا دید سلام و علیک گرمی کرد و آمد داخل. از بچه کوچکی که در آغوشم بود متوجه شد ازدواج مجدد هم کردم. گفت: چرا به من نگفتی ازدواج کردی و بچه دار شدید؟ باید وقتی زنگ زدیم ،می‌گفتی تا هدیه ازدواج و بچه ات را می‌آوردم. با پدر مادر شهید هم خیلی گرم سلام و علیک کردن. من و همسرم رفتیم داخل آشپزخانه وسایل پذیرایی را بیاوریم اما سردار با جدیت از ما خواستند که چیزی نیاورید من فقط آمدم ببینمتان. ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
تشکیل شد، تا پاسداری کند از انقلاب و دستانی حیدری باید، که قوّتِ قلب باشد پاسداران را... پاسداران @raviannoorshohada
نشسته در رهت ای صبح چشم شب زده ام طلایه دار ! ز خورشید شب شکن چه خبر ؟ روزتون شهدایی 🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔰پرچم تفحص شده سپاه پاسداران در منطقه عملیاتی جزیره مجنون رهبرمون ❤️ در طول جنگ ،سپاه عنصر مؤثر و تعیین‌کننده‌ جنگ بود و اکثر فتوحاتی که ما از اول تا آخر جنگ داشتیم ،با نام سپاه همراه است؛ یا منحصراً متعلق به سپاه بود ،یا سپاه در آنها نقش اصلی و مهم را ایفا کرده است. ۱۳۷۰/۰۲/۲۱ 📎 ۲ اردیبهشت سالروز تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گرامی باد🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظات وداع رزمندگان غواص عملیات کربلای ۴😭 ایکاش آن لحظه ها تکرار میشد ایکاش یک بار دیگر دیدار ها تکرار میشد ایکاش ماراهم در دعاهایشان طلب میکردند وایکاش وایکاش...😭 نمی‌دانم چه بگویم ،فقط حسرت وآه 😢 اللهم ارزقنی..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
❤️✍️دلنوشته پرستار بخش کرونایی‌ها برای شهید ابراهیم هادی 🌷در مقابل جان او هدیه ناقابلی است اما این شیفت به نیابت از شهید ابراهیم هادی، تولدت مبارک بزرگ مرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
برای دیده شدن باید بود درست مثل ..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 تصاویر دیده نشده از حضور سردار دلها حاج قاسم سلیمانی در بین بچه های گردان 407 بم در نقطه رهایی قبل از شب عملیات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
♦️شما اگر محمودرضا را با کوثر می‌دیدید، لطافت خاص و دیدنی‌ای در ارتباطشان💞 قابل درک بود. یک بار به محمودرضا گفتم: «دخترت خیلی می‌خندد برای دختر خوبیت ندارد🚫» ♦️در حالی‌که کوثر در بغلش بود و داشت بالا و پایین می‌انداختنش گفت: «این مدلش خوشحال است». محمودرضا آرمانی داشت و همه چیز را آگاهانه✅ فدای آن آرمان کرد و فدا کردن همه چیز به خاطر آرمان اسلام و در راه خدا💫 تأسی صحیح به سیدالشهداء(ع) است. راوی: برادر شهید شهید_محمودرضا_بیضایی🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
گفتند که تا ، صبح فقط یک راہ ست با عشق فقط، ها کوتاہ است هرچند که رفتند ولی بعد از آن هر قطعه ی این خاک زیارتگاہ است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
مادر شهید: با تمام مخالفت ما که اصرار داشتیم همون رشته ای که دانشگاه قبول شدی ادامه بدی لباس پاسداریو توی هجده سالگی به تن کرد و پاسدار شد علت اشتیاق عجیبشو به این شغل و لباس نمیدونستم تا وقتی لباساشو بعد شهادتش💔 از اداره آوردن توی جیبش چندتا دونه تخمه بود میخواست به من بگه پاسداری نه فقط شغل و باور که تفریح و همه زندگیش بود🙂👌 اون فهمیده بود که پاسداری واقعی یعنی چی. شهید مدافع حرم حسین معزغلامی🌹 سالروز تاسیس سپاه_پاسداران گرامی باد🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان شهیــــ🌷ـدی که بعد از تفحص زنده شد! «از زبان استاد ماندگاری» «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون» ( آل عمران آیه 169) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
خصوصیات شهید🍃 رسالت آسماني✨ ❣بارها شاهد بودم که ضد انقلاب مي آمد روي بي سيم و فحاشي مي کرد. فحشهاي رکيک هم مي دادند. بعضي از افسران و برادران جوانتر احساساتي مي شدند و تصميم مي گرفتند که جوابشان را بدهند، ولي وقتي بروجردي وارد بي سيم مي شد، ضد انقلاب را نصيحت مي کرد. مي گفت: «شما که دين نداريد، لااقل اخلاق و عفت کلام داشته باشيد و اين حرفهاي رکيک را در فضاي اسلامي اين مملکت نزنيد.» ما درس اخلاق را از او مي آموختيم، چون در هيچ دانشکده نظامي ننوشته بود که در حين عمليات درس اخلاق به دشمن بدهيد. بروجردي رسالت آسماني داشت که در صحنه عمليات، اخلاق اسلامي را تعميم بدهد، هم بين دشمن و هم ميان فرماندهان و نيروهاي ارتشي و سپاهي و حتي مردم منطقه.🍃 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
عشق یعنی استخوان و یک پلاک سالها تنهای تنها زیر خاک 🍃 ‌ شبتون شهدایی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷دل_نَوا همه هست آرزويم ڪه ببينم از تو رويی  چه زيان تو را ڪه من هم برسم به آرزويی بشڪست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خُمّ می سلامت شڪند اگر سبويی ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
قسمت آخر🍃 ماهم یک سینی چای آوردیم و نشستیم. به من گفت: بنشین کنار پدر شهید.  سردار پرسید: این همسرت را شهید کنی چه؟ چون برادرم هم بود از من پرسید همسرت کدام است؟ وقتی معرفی کردم، سردار سلیمانی با لبخند گفت: او را شهید کنی چه می‌کنی؟ گفتم: حاجی خدا بزرگ است. گفتند بچه را بیاور می‌خواهم ببوسم. سفت و محکم می‌بوسید و چند بار بعد با خنده گفت: من عادت دارم بچه هر چه کوچکتر باشد محکم‌تر می‌بوسمش.  💚پاشو بیا بابا پیش من پاشو بیا بابا. محمد هادی فرزند شهید کنارم گوشه‌ای نشسته بود. سردار نگاهش کرد و گفت: آقا محمد هادی ما چرا نمی‌اید جلو؟ محمد هادی برای اولین بار که کسی را ببیند خیلی غریبی می‌کند اما سردار گفت پاشو بیا بابا پیش من پاشو بیا بابا. محمد هادی رفت بغل سردار و تا آخر نشسته بود. برای مان تعجب داشت که اینقدر راحت سریع رفت در آغوش سردار.  🥀وقتی مادر شهید بحث را به من و همسرم کشاند سپس رو کردند سمت پدر و مادر شهید و حال و احوالشان را پرسیدند. مادر شهید بحث را کشاند به جایی که شروع کرد از من و همسرم تعریف کردن. مادر رو کرد به همسرم گفت: او مثل محمود پسرم هست و سارا هم عین دخترم می‌ماند از محمود هم بیشتر دوستش دارم. همدیگر را بغل کردیم و زدیم زیر گریه. سردار گفت: خیلی عالی خدا برای همدیگر نگهتان دارد. و با خوشحالی گفت: این ظرفیت بالای شما را می‌رساند که اجازه دادید عروستان ازدواج کند و حالا هم با آرامش و خوبی کنارشان هستید. از آنها خیلی تشکر کرد.  🌷بعد از شهادت آقا «محمود» ازدواج شما هم حتی یک جهاد بود 💚حاج قاسم گفت: بعد از شهادت آقا «محمود» ازدواج شما هم حتی یک جهاد بود. بعد رو کرد به همسرم گفت شما چند کار مهم انجام دادی. اول این‌که سنت پیامبر(ص) را انجام دادی دوم این‌که فرزند شهید را پدری می‌کنی و سوم این‌که دختر ما را سرپرستی می‌کنی. چند بار با کلمه دخترم مرا خطاب کردند که بسیار برایم دلنشین بود. قبل از ازدواج من، پدرم از دنیا رفته بود و همیشه آرزو داشتم‌ای کاش زنده بود و یکبار به خانه‌ام می‌آمد حالا احساس می‌کردم آن روز پدرم آمده خانه‌ام.  برایتان هدیه آوردم💐 قبل از این‌که ما بخواهیم گفتند برایتان انگشتر هم هدیه آوردم. به آقایی که همراهش بود اشاره کرد که جعبه انگشتر را بیاور. به همه یک انگشتر هدیه داد. نوبت من که شد یک انگشتر داد بعد گفت: نه نه این خوب نشد می‌خواهم یکی دیگر بدهم. گفتم: ممنون همین برای من کافی است گفت نه می‌خواهم یکی دیگر بدهم. انگشتر دیگری که واقعا زیباتر هم بود و اتفاقا اندازه دستم بهم داد. انگشتر قبلی برای بزرگ بود. انگشتر اول را پس دادم گفتند نه قسمت شما دو انگشتر بوده.  یک و ساعت و نیم حال و خوب تقریبا یک ساعت و نیم سردار سلیمانی منزل ما بود. یک ساعت و نیمی که حالمان خوب بود. در حالی که منزل هر شهید حدود یک ربع بیست دقیقه می‌مانند فکر می‌کنم علت طولانی‌تر شدن ملاقات ما حضور پدر و مادر شهید 🌹 و کنار ما بود و این‌که من ازدواج مجدد کردم انگار صحبت بیشتر و تمایل بیشتری داشت خانه ما بماند.🌼 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada