فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 ویژه سالگرد #شهيد_شهرياری
📹 ببينيد| رهبرانقلاب خطاب به همسر شهید شهریاری:
⚠️ تركشی که نزدیک قلب شما خورد، اما وارد نشد؛ اتفاقی نیست و حتما خدا توقع دارد کاری بکنید.
@raviannoorshohada
#خاطرات_شهدا 📖
دڪتر ڪم وزن بود ، ولی انرژی زیادی داشت .
بہ شوخی میگفتم دڪتر مثل مورچہ است
و میتواند پنج برابر وزن خودش را
بلند ڪند .
اگر میخواستیم جایی را تجهیز ڪنیم ،
طوری همڪاری میڪرد
ڪہ اگر ڪسی او را میدید
تصور میڪرد نیروی خدماتی است .
در راهاندازی ڪارگاهها و
تجهیزشان مشارڪت میڪرد .
میرفت بازار ، وسیلہ ای را ڪہ
مورد نیاز بود میخرید .
وقتی پروژه بہ ایشان ربط داشت ،
همہ ڪارهای اجرایی و مالی را
خودش انجام میداد . اگر وارد امور مالی هم میشد ، درست و حسابی ڪار میڪرد .
یڪ بار در آزمایشگاه اسباب ڪشی داشتیم ،
و ڪار بسیار سختی است .
وسایل آزمایشگاهی ، هم سنگین هستند
و هم حساس .
قیمت آنها هم بسیار بالا است و
بعضی از آنها را بہ واسطہ تحریم
نمیتوانستیم از خارج بخریم .
برای انتقال آنها چند نفر از خدماتیها را
بہ ڪار گرفتیم .
خود دڪتر هم بود و مرتب تذڪر میداد
تا وسیلہ ای نشڪند .
یڪ دفعہ پای یڪی از نیروها گیر ڪرد
و یڪ وسیلہ شڪست .
دڪتر او را سرزنش ڪرد .
آن بنده خدا دلگیر شد و
از جمع فاصلہ گرفت .
چند دقیقہ بعد دڪتر رفت ڪنارش
و صورتش را بوسید .
گفت : از من ناراحت نباش ،
اینها همہ قیمتیاند و ڪمتر پیدا میشوند .
باید مواظب باشیم .
#شهید_دکتر_مجید_شهریاری
#سالروز_شهادتشان
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به آرزویش رسید...
کلیپ فوق☝️ مربوط به شهید صیادی هست که ٢تااز بچه های سرطانی توسط شهید صیادی به آرزوشون میرسن و عملیات پلیسی انجام میدن .
شهید رضا صیادی در مقابله با اغتشاشگران داعشی به فیض شهادت نائل گردید.
@raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
🔻🔻🔻
💢 #برگی_از_خاطرات
🔴 شهیدی که پیکرش پس از ۳۱ سال سالم بود
◽️مادر شهید محمدی میگفت که بهنام هر شب به خوابش میآید و میگوید «من از دوستانم جا ماندم، مرا به مسجد سلیمان ببرید» به اصرار مادر شهید، ایشان را سال ۹۰ نبش قبر کردند. با اجازه علما قرار بر این شد که پیکر ایشان از محل دفن به مسجد سلیمان انتقال پیدا کند.
◽️آیتالله جمی امام جمعه و جناب سروان دهقان با من تماس گرفتند، و گفتند شما هم برای مراسم بیایید. بلیط هواپیما گرفتم و برای نبش قبرش رفتیم، من و حاج آقا کعبی جلو رفتیم مادرش سمت راست من و پدرش روبروی او قرار داشتیم.
◽️خاک را برداشتند و رسیدند به نزدیکی سنگی که روی جنازه ایشان بود؛ من رفتم جلو و گفتم «بیل را کنار بگذارید، چون استخوانهای این بچه قطعا در این مدت پوسیده، و اگر تکهای از این سنگ روی آنها بیافتد استخوانها از بین میروند. بگذارید من با دست خاک را کنار بزنم و استخوانهایش را سالم برداریم».
◽️آرام آرام با دستانمان خاک را کنار زدیم و به سنگ رسیدیم، وقتی که سنگ اول را برداشتیم، با پیکر سالم شهید مواجه شدیم، من که در همان لحظه از حال رفتم، مادرش هم غش کرد؛ باور کردنی نبود، انگار که این بچه یک دقیقه پیش خوابیده است؛ بعد از ۳۱ سال هنوز زانویش خون میچکید.
◽️مادر شهید محمدی، پیکر نوجوان شهیدش را ساعات زیادی در آغوش خود گرفته بود، و حاضر نبود او را از خود جدا کند؛ او میگفت «مردم! این بچه بوی گلاب میدهد؛ چرا میخواهید از من جدایش کنید؟ مگر نمیبینید که تمامی اعضایش سالم است؟ پس چرا میخواهید او را دفن کنید؟ مگر شما از دست بچه من سیر شدهاید»؛ واقعا صحنهی عجیبی بود.
◽️من سال گذشته مادر بهنام را دیدم؛ به من گفت «جناب سرهنگ! عجب اشتباهی کردم؛ این بچه قبل از اینکه جایش را عوض کنیم هرشب به خوابم میآمد و با من حرف میزد، و میگفت “جایم را عوض کنید، من از دوستانم دور افتادم”، اما از وقتی که جایش را تغییر دادیم، دیگر مثل قبل به خوابم نمیآید»؛
◽️من به ایشان گفتم «آیا شما ناراحتی که او خوشحال است»؛ گفت «خوشحالم از اینکه که او خوشحال است، اما ناراحتم که چرا هر شب نمیبینمش».
راوی 👈 سرهنگ جانباز «علی قمری» فرمانده پادگان دژ خرمشهر در دوران دفاع مقدس
🌹شهید بهنام محمدی
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
@raviannoorshohada
#خاطرات_شهدا
« دانشجو بابایی ، ساعت دو بعد از نیمه شب می دود تا شیطان
را از خودش دور کند !! »
👈 این جمله یکی از داغ ترین خبرهایی بود که بولتن خبری پایگاه "ریس" آمریکا چاپ کرده بود.
عباس گفت ،
چند شب پیش ، کلنل باکستر فرمانده پایگاه و همسرش که از یه مهمونی شبونه بر میگشتند ، من رو در حال دویدن توی میدون چمن پایگاه دیدند و برای دویدن در اون موقع شب توضیح خواستند.
گفتم ، خوابم نمی اومد ؛ خواستم ورزش کنم تا خسته بشم.
هر دو با تعجب نگاهم کردند.
فهمیدم جوابم قانع کننده نبوده.
ادامه دادم ،
مسائلی که اطرافم می گذره باعث میشه شیطان با وسوسه هاش من رو به گناه بکشه.
در دین ما سفارش شده این وقت ها بدویم یا دوش آب سرد بگیریم.
حرفم که تموم شد ، تا چند دقیقه بهم میخندیدند.
طبیعی هم بود ، با ذهنیتی که اون ها در مورد این مسائل داشتند ، نمی تونستند رفتار من رو درک کنند....
#شهیدعباس_بابایی
📕 پرواز تا بی نهایت ، ص۳۶
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه مرداب خشکیده ام ..
اما !!
منم یه زمانی مثل شماها زلال و جاری بودم
پاااک بودم!
کنارتون بودم!
عزیزتون بودم!
اگه همه ی اینا نبودم
بابا !!
#نوکرتون که بودم ..
التماس دعا
@raviannoorshohada
آقا رضا همیشه میگفت من دوست دارم یک شغل دوم پیدا کنم
که اگر روزی سپاه به من حقوق نداد🍃 به خاطر پول بیرون نیایم، یعنی اینقدر عاشق کارش بود.👌
یکبار اندازه مبلغی را که به عنوان حق مأموریت داده بودند
گفت کلش به قدری بود که ما همان پول را با یکماه نشا کاری در میآوردیم.😇
نمی فهمم چرا بعضی ها میگویند مدافعان حرم برای پول می روند.😒
شهیدمدافعحرم
#رضا_حاجی_زاده
@raviannoorshohada
✨به خط که رسیدیم حسین جعفری که قبلا باعلی محمدی و سایر اعضا تیم این مسیر را امده بود گفت : برادر خوش لفظ ، من دیشب خوابی دیده ام که خیلی نگرانم کرده ."پرسیدم :چه خوابی ؟"
_خواب دیدم که با علی محمدی به شناسایی رفته ایم . شب هنگام آسمان سرخ شد؛ به حدی که چشم همه اعضای تیم به بالا بود. چیزی مثل ابر سرخ در هم می پیچید . من نمی دانستم چیست . از علی محمدی پرسیدم : در آسمان چه خبر است ؟گفت : هرکس بتواند نوشته داخل آسمان را بخواند شهید می شود . پرسیدم : مگر چه نوشته است !؟ گفت :" کلمه ی شهادتین را .... 🌱✨
❣...ساعت به ۱۰و ۱۵ دقیقه نزدیک بود که ناگهان صدای انفجار در گوشم نشست و یک ان صدای علی محمدی که به شهادت رسید ..🕊
💌 منبع : کتاب وقتی مهتاب گم شد، چاپ ۲۶ ، صفحات ۴۱۱و ۴۱۳ ✨🌿
✍ به روایت شهید علی خوش لفظ
@raviannoorshohada
✨الهی مادرت بمیرد، دستهایت دارد یخ میزند🌿
❣در زمانی که تهران به خاطر وقایعی شلوغ شده بود و زمان فتنه، خدا را گواه میگیریم در سرما با موتور که میرفت، وقتی میآمد دستانش سفید شده بود، میگفتم الهی مادرت بمیرد، دستهایت دارد یخ میزند، چرا با ماشین نمیروی مادرجان؟ میگفت ترافیکه باید با موتور برویم، وگرنه نمیرسیم.🍃🌹
🌱
❣خیلی اهل توضیح دادن و ادعا نبود. گاهی مشغول خوردن غذا بود، تا زنگ میزدند نصفه رها میکرد، قربانصدقهاش میرفتم که الهی من فدایت شوم خب غذایت را بخور و برو، میگفت میروم یک چیزی میخورم.🌱✨
#شهیدمحمدحسین_حدادیان
@raviannoorshohada
22.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بدون تعارف با خانواده شهید مدافع امنیت سروان رضا صیادی
@raviannoorshohada
🌹شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم) به روايت همسر گرامى؛
به شدت در مصائب و سختىهاى زندگى #توكل داشت👌. در زندگى پستى و بلندىهاى زيادى داشتيم و به لحاظ اقتصادى شكستهاى بزرگى را متحمل شده بوديم. اما من خيالم راحت بود كه با توكلى كه آقا مصطفى داشت همه موانع و مشكلات را پشت سر مىگذاريم.🌺
يكبار فاطمه را گذاشت روى اُپن آشپزخانه و به او گفت: «بپر بغل بابا»😍 و فاطمه سريع به آغوش او پريد. بعد به من نگاه كرد و گفت: «ببين فاطمه چهطور به من #اعتماد داشت. او پريد و مىدانست كه من او را مىگيرم، اگر ما اينطور به #خدا اعتماد داشتيم همه مشكلاتمان حل بود😞. #توكل واقعى يعنى همين كه بدانيم در هر شرايطى خدا مواظب ما هست.»☝️
📚برشى از كتاب «سيدابراهيم، مجموعه يك بغل گل سرخ🌹🌹
شهید مصطفی صدرزاده
@raviannoorshohada
سربـاز ولیعصــر (عج) • • •
ابراهیم در اكثر مواقع لباس خاكی رنگ میپوشید و همیشه سعی داشت با لباس سپاه🍃 از پادگان خارج شود. آنقدر متواضع بود كه حتی در پوشیدن لباس مراعات میكرد.😇یك روز دژبان مقابل درب جلوی ما را گرفت و گفت: برادر! چون شما سرباز هستید, نمیتوانید ازپادگان خارج شوید.😕من فوراً در مقابل ابراهیم ایستادم و گفتم: ایشان كارمند رسمی سپاه است،و لیكن لباس خاكی رنگ پوشیده است😒اما ابراهیم بدون آنكه ناراحت شده باشد گفت:ایشان راست میگویند،من سربازم
سربازِ حضرت ولیعصر (عج).☺️☝️
✍ راوی: دوست شهید
#شهید_تفحص
#شهید_ابراهیم_احمد_پوری
@raviannoorshohada
مستاجر بود...
برای تامین زندگی زیر بار خیلی از شغل ها که موجب گرفته شدن حریتش میشد نرفت!☝️
وقتی هم دستش خالی بود به میدان کارگران شهر میرفت و بعنوان کارگر بنایی سرکار میرفت!😇
گاهی لباس روحانیت به تن داشت و دستهایش اثر کچ کاری!!🍃
جمله سردار_ذوالنور در مراسم وداع با پیکر شهید علی تمام زاده تعبیر زیبایی بود:
"گردی از دنیا بر دامن این شهید ننشسته بود"💔
مدافعحرم
#شهید_علی_تمام_زاده
#ملقب_به_ابو_هادی
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج خانوم چرا گریه کردین⁉️
مادر شهید: بیاین خونه هامون یه سر بهمون بزنید. چرا نمیاین...😔
@raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
🔻🔻🔻
💢 #شهادت_در_اسارت
🔴 #شهیدی_که پیکرش پس از ۱۶ سال سالم بود
🔺 #راز_سالم_ماندن_پیکر_شهید
#محمدرضا_شفیعی
#پس_از_16_سال
◽️شهید شفیعی در جریان عملیات کربلای ۴ به اسارت دشمن درآمد. او با بدنی مجروح اسیر میشود و به خاطر شدت جراحات او را در بیمارستان بستری میکنند. پس از چند روز در حالیکه هنوز بدن محمدرضا از جراحت زخمی بود، او را به اردوگاه میبرند. وضعیت جسمانی شهید شفیعی مناسب نبود و نیاز به عمل جراحی داشت ولی عراقیها توجهی به سلامتیاش نداشتند. چند روزی که در اردوگاه بود درد زیادی کشید و در آخر از عوارض جراحت در غربت و تنهایی به شهادت رسید.
◽️در مدت ۱۱ روز از زمان اسارت تا شهادتش محمدرضا دست عراقیها بود و بسیار شکنجه شد و درد کشید.
◽️صلیب سرخ که از شهادت محمدرضا آگاه میشود، مسئولان بعثی را موظف میکند برای او قبری در شهر کاظمین در نظر بگیرند.
◽️پس از ۱۶ سال پیکر این رزمنده قمی تفحص میشود و به کشور میآید. اما نکته عجیب اینجا بود که پس از گذشت ۱۶ سال پیکر شهید شفیعی صحیح و سالم از خاک بیرون آمده بود. محمدرضا در تاریخ ۱۴دی ماه ۱۳۶۵ شهید شد و در تاریخ ۴مرداد ماه ۱۳۸۱پیکرش به کشور بازگشت.
🔺صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک محمدرضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوانهای جسد هم از بین میرفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود.
◽️وقتی گروه تفحص جنازه محمدرضا را دریافت میکردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه میکرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم!
◽️مادر شهید، مرحومه فاطمه نادری درباره سلامت پیکر پسرش میگوید: «محمدرضا دو فرق در سرش داشت و همیشه به او میگفتم محمدرضا تو دو تا زن میگیری. تا او را دیدم گفتم قربانت بروم تو یک زن هم نگرفتی. آنجا فرق سرش کاملاً مشخص و دندانهای شکستهاش بهخوبی قابل مشاهده بود. فقط کبود بود. دندانهایش به این دلیل شکسته بود که به او میگویند به امام خمینی فحش بده و او هم نمیدهد و به صدام فحش میدهد. گفته بود میدانم شهید میشوم پس چرا به امام فحش بدهم که آنجا او را کتک میزنند و چند تا از دندانهایش میشکند. شکمش هم همانطور پاره بود. کفنش خونابه داشت.»
◽️مراسم باشکوهی برایش برگزار شد و همرزمش حاج حسین کاجی پیکر شهید را در قبر گذاشت. حاج حسین بعدها به مادر شهید میگوید: «شما میدانید چرا بدن او سالم است؟» مادر شهید پاسخ میدهد: «از بس ایشان خوب و باخدا بود.» ولی حاج حسین حرفهای مادر شهید را اینگونه کامل میکند:
◽️«راز سالم ماندن ایشان در چهار چیز است: هیچ وقت نماز شب ایشان ترک نمیشد؛ مداومت بر غسل جمعه داشت؛ دائماً با وضو بود و اینکه هر وقت زیارت عاشورا خوانده میشد، ما با چفیههایمان اشکمان را پاک میکردیم ولی ایشان با دست اشکهایش را میگرفت و به بدنش میمالید و جالب اینکه جمعه وقتی برای ما آب میآوردند، ایشان آب را نمیخورد و آن را برای غسل نگه میداشت.»
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
#یادش_با_ذکر_صلوات
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی های شهید جواد محمدی تو سوریه حتما تماشا کنید💔
@raviannoorshohada
🍃🌸خیلی گشته بودیم!
نه پلاکی،نه کارتی🏷، چیزی همراهش نبود
لباس فرم #سپاه به تنش بود
چیزی شبیه دکمه ی پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد!
خوب که دقت کردم؛دیدم یک #نگین_عقیق است.انگار جمله ای رویش حک شده!
خاک و گل های آن را پاک کردم.
دیگر نیازی نبود دنبال #پلاکش بگردیم
روی عقیق نوشته بود:
#به_یاد_شهدا_گمنام 🕊
ظهور امام زمان وشادی شهدا صلوات
@raviannoorshohada