eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
633 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
: حرف آخر، از شهدا شرمنده ام خیلی دیر به درک حقیقت و جودشان پی بردم از خداوند متعال و حضرات معصومین و شهدا ممنونم که به این حقیر جواب دادند و من را به عنوان مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها و حرم دختر سه ساله ی امام حسین علیه السلام برگزیدند و حال که صهیونیست خونخوار،آمریکای جنایتکار و سعودی خیانتکار قصد براندازی حرم های اهل بیت را دارند و با حمله ناجوانمردانه و وحشیانه به زنان و فرزندان و طفل های شیرخواری که هیچ پناهی ندارند قصد کشور گشایی دارند. این وظیفه را برخود دیدم که به کمک این مردم بی گناه و دفاع از حرم اهل بیت بروم و از حضرت زینب و خانم رقیه ممنونم که به من حقیر لیاقت حضور را دادند و به مدد ایشان ما با عزت، پیروز و سربلند می شویم.
"از شما خواهش می کنم و می خواهم که همیشه چند موضوع را در مدنظر داشته باشید: هرگز دروغ نگویید زود قضاوت نکنید گذشت و ایثار داشته باشید خوشرو و خوش برخورد باشید صبور و مقاوم باشید و اینکه جبهه ها را پر نگه دارید... ۱۳۶۵/۱۰/۱۹  بنده حقیر امیر حاج امینی" شلمچه، اسفند ماه سال ۱۳۶۵، جنوب کانال پرورش ماهی، عملیات کربلای پنج، شهید امیر حاج امینی بی سیم چی گردان انصار لشکر ۲۷
‌ رهبرانقلاب: «وقتی که در مسجدی که من بودم بمب منفجر شد، از وقتی که بار اوّل بر زمین افتادم که البته نفهمیدم چطور شد که افتادم تا وقتی که به کلّی بیهوش شدم، سه مرتبه، برای لحظاتی به هوش آمدم و هر دفعه هم یک احساسی داشتم آن حالات، هیچ‌وقت از یادم نمی‌رود در یکی از حالات، احساس کردم که دارم می‌روم؛ یعنی احساس کردم که مرگ در مقابل من است کاملاً در آن مرز عالم برزخ، خودم را دیدم و احساس کردم که در آن حال، انسان هیچ دستاویزی به جز خدا ندارد؛ هیچ دستاویزی یعنی هر چه هم عمل پشت سرخودش داشته باشد، باز اگر نتواند تفضّل الهی و رحمت خدا را جلب کند، خاطر جمع به آن عمل نیست آدم شک می‌کند آیا این عمل را با اخلاص به‌جا آوردم؟ آیا نیّتم صددرصد، خدایی بود؟ آیا در آن شرک و ریا نبود؟ آیا ملاحظه‌ی این و آن نبود؟ به‌هرحال، ماها مرکز عیوبیم متأسّفانه، همه‌ی شائبه‌ها در ما هست آن‌جا انسان احساس می‌کند که مثل پرِ کاهی بین زمین و آسمان است از همه چیز منقطع می‌شود من این حالت انقطاع را در آن وقت احساس کردم و پیش خدای متعال، تضرّع نمودم و گفتم «پروردگارا می‌بینی که من چقدر دستم خالی است و چیزی ندارم و محتاجم اگر تفضّلی بکنی، کرده‌ای وَاِلّا ما رفته‌ایم » منظورم مردن نبود؛ رفتن از وادی سعادت بود بعد، بیهوش شدم و چیزی نفهمیدم » ۱۳۹۲/۲/۱۰
در مکتب شهادت در محضر شهدا خاطره طنز😁 در منطقه المهدی در همان روزهای اول جنگ،پنج جوان به گروه ما ملحق شدند. آنها از یک روستا با هم به جبهه آماده بودند.چند روزی گذشت.دیدم اینها اهل نماز نیستند! تا اینکه یک روز با آنها صحبت کردم.بندگان خدا آدم های خیلی ساده ای بودند... آنها نه سواد داشتند نه نماز بلد بودند.فقط به خاطر علاقه به امام آماده بودند جبهه... از طرفی خودشان هم دوست داشتند که نماز را یاد بگیرند. من هم بعد از یاد دادن وضو،یکی از بچه ها را صدا زدم و گفتم:این آقا پیش نماز شما،هر کاری کرد شما هم انجام بدید. من هم کنار شما می ایستم و بلند بلند ذکرهای نماز را تکرار می کنم تا یاد بگیرید. ابراهیم به اینجا که رسید دیگر نمی توانست جلوی خنده اش را بگیرد.چند دقیقه بعد ادامه داد: در رکعت اول وسط خواندن حمد،امام جماعت شروع کرد سرش را خاراندن،یکدفعه دیدم آن پنج نفر شروع کردند به خاراندن سر!! خیلی خنده ام گرفته بود اما خودم را کنترل می کردم. اما در سجده وقتی امام جماعت بلند شد مُهر به پیشانیش چسبیده بود و افتاد. پیش نماز به سمت چپ خم شد که مهرش را بردارد. یکدفعه دیدم همه آنها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز کردند. اینجا بود که دیگر نتوانستم تحمل کنم و زدم زیر خنده!😂😂😂 خاطره ای از زبان یادش با صلوات
نمےدانم اینجا چہ اتفاقے افتادہ... میدان مین بودہ؟ یا نبرد تن با تانڪ؟ نمےدانم.. #همینقدر_مےدانم ڪہ اگر یڪ نفرشان روز قیامت بپرسد خون من چہ شد؟؟ چہ دارم جز شرمندگے... 😔 @channelKomeil313
هدایت شده از شمیم عفاف کریمه ( ع )
‌✅بصیرت چیست؟ ⛔️ تفاوت گرگ‌ها و موریانه‌ها 1️⃣ - وقتی گرگ حمله می‌کند،با صدای بلند ‌حمله می‌کند؛ و فرصتی برای واکنش دارید. (فرار یا مقاومت) 2️⃣ -اما وقتی موریانه هجوم می‌آورد، از همان ابتدا بی سر و صدا و تنها به جان محصولات شما می‌افتد. زمان می‌برد تا به هدف برسد، اما بالاخره همه محصول تو را نابود می‌کند ⚠️ایستادن در برابر گرگ، "شجاعت" می‌خواهد و دفع خطر موریانه "بصیرت" ✳️بصیرت چیست؟؟؟ ⬅️بصیرت، سواد نیست - بینش است. ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی ممکن است همسرِ پیامبر، مسجد، می‌تواند «مسجد ضِرار» باشد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را خراب کند و به زباله دانیِ شهر تبدیل نماید؛ ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه قرآنِ روی نیزه تو را از قرآنِ ناطق، منحرف نکند؛ ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه بتوانی شترِ همسرِ رسول خدا را «پی» کنی و همزمان، حرمت حریم رسول الله (صلی الله علیه و آله) را نگه داری؛ ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی جانباز صفین (شمر) می‌تواند قاتل حسین (علیه السلام) در کربلا باشد؛ ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی در جنگ با فتنه نمی‌توانی آغازگر باشی اما تا ضربه نهایی، نباید از پا بنشینی؛ ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه نگذاری فتنه‌گران، شیرت را بدوشند یا بر پشتت سوار شوند؛ ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه «مالک اشتر»ها را به تندروی و «ابوموسی اشعری»ها را به اعتدال، نشناسی؛ ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه «مالک اشتر»ها را به تندروی و «ابوموسی اشعری»ها را به اعتدال، نشناسی؛ ⬅️بصیرت; یعنی اینکه بدانی «معاویه»ها، (امریکایها) به سست عنصرهای سپاهِ امیرالمومنین (علیه السلام) " دل بسته‌اند؛نفوذیها لیبرالها غربزدها (سران اصلاحات )کسانی که گفتند قول جان کری سنده وقدرت هسته ای ایران رانابود کردند برای چند صباح حکومت ⬅️بصیرت یعنی اینکه بدانی تاریخ, تکرار می‌شود؛ نه با جزئیاتش؛ بلکه با خطوط کلی‌اش
۱۵شوال 🏴 سالروز شهادت امامزاده واجب التعظیم، محدث بزرگ حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) و سالروزشهادت عموی بزرگوار پیامبر حضرت حمزه خیر الشهدا (علیه السلام) برهمه شیعیان تسلیت و تعزیت باد🏴
ای سرچشمه‌ی زندگانی‌ ما؛ از نگاه کردن‌های توست اگر جانی مانده . . . اما جانِ جهان این نیامدن‌ها بس نیست؟ این روزها که می‌گذرد هر روز در انتظار آمدنت هستیم اما با ما بگو که آیا ما نیز در روزگار آمدنت هستیم؟ آمدنش گناه نکنیم#
همه ی برنامه ها را با زمان تنظیم می ڪرد ....
🔸" در محضــر شهیـــد " ... همه برنامه‌ها را با زمان نمـاز تنظیم می‌کرد، هرجائی از مسیر بودیم لحظه اذان باید جایی برای خواندن نمازش پیدا می‌کرد. برای خرید عقد رفته بودیم، کارها فشردگی زیادی داشت، وقت نداشتیم ، خواهرهایش با اشتیاق تمام پیگیر خرید عقد بودند. نزدیـڪ غـروب آفتاب که شد گفت : مسجد همین نزدیڪی هست بریم برای نمـاز؟ همه اعتراض کردند : آقا کمیل وقت نداریم حالا امشب نمازت رو دیرتر بخون، بیا فعلاً این ‌رو بخریم بعد با هم می‌ریم نمـاز؛ می ‌خندیـد و می‌گفت: اشڪال ندارد نمازمان رو که به‌موقع بخوانیم ان شاءلله خدا برڪت می‌دهد به کارهایمان و رفت سمت مسجد ... ✍ راوی : همسر شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ڪـاݩــال🌷ڪُــميـڶ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینیـد خـدا ڪنـہ ... را قبول بشیم و با شهدا و اهل بیت(؏) محشور بشیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷به یاد همه ی شهدای عزیزمون باشیم... ⚘ان شاءالله شهدای عزیز دست ما را بگیرند... ⚘روایت گری حاج حسین یکتا @raviannoorshohaday.a.v.
جلوی گلوله تیکه تیکه شدن...😔😭 مغزشون متلاشی شد...😭😔 دستشون از بدنشون جدا شد...😔😭 اون وقت #خواهـرمن چطور نمیتونی تحمـل یه #چـادر رو داشته باشی....!؟😔 🌸شبتون زهرایی 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام شهید #مدافع_حرم قدیر سرلک چند روز قبل شهادتش ، برای همه #کنکوری ها که الان استرس دارن جای خوب قبول شید مثل خودش #کنکور_97 @basijtv 🇮🇷پایگاه بسیج فضای مجازی
🌷 #شـهید‌حـاج‌حـسیـن‌خـرازّی 🌷 قمقمه اش هنوز آب داشت..... نمی خورد از سر ڪانال تا انتهای ڪانال میرفت و می آمد ، لب های بچه ها را با آب قمقمہ‌اش تَـر میڪرد💔 ریگ گذاشته بود توی دهنش ڪه خشڪ نشود و به هم نچسبد ڪجایند ‌مـردان بـےادّعــا
هدایت شده از ڪـاݩــال🌷ڪُــميـڶ
#دلنوشته💔 #دُنیا🌍 مُشتَش را #باز ڪَرد #شُهدا گـُ🌺🍃ـل‌ بُودند وَ #ما🍂پُوچ #خُدا❣آنها را بُرد وَ #زَمان‌⏳ما را #شهدا_را_یادڪنیم_باذڪر_صلوات💐 #شهدا_شرمنده_ایم🍁 #لبیڪ_یا_زینب🌷
✒️📃 👌یـــــ❗️ـــک تلنـــ⚠️ــــگر از معبرهای #مجازی تا #خاڪریزهای فڪه و شلمچه تنها یڪ #نیت فاصله داریم #مراقب باشیم ناممان را از #رزمنده به #ڪاربر و #سنگرمان را به صفحه و پیچ #تغییر ندهند...🍁 ما افسران #جنگ_نرم ،به #سیدعلی #قول داده ایم ڪه تمام معبرهای #مجازی را فتح و #پرچم اسلام🇮🇷 را بر فراز آن ، #نصب خواهیم ڪرد #انشالله ...✌️ #تلنگــــر🔔🔔 #شبتون_شهدایی🌙 @channelKomeil313
"راهيان نور سوريه" در يادداشتى به دوستان بسیجی خود مى‌نويسد: چه مى‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد ... فکرش را بکن! راه مى‌روى و راوی مى‌گويد: اینجا قتلگاه است، یا اینجا را که مى‌بينى همان جایی است که، را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد. یا مثلاً اینجا همان جایی است که، نماز جماعت مى‌خواند. بالای همین صخره نیروها را رصد مى‌كرد و کمین خورد. را که مى‌شناسيد؟ همین جا با لهجه آذری برای بچه ها مداحی مى‌كرد. یا ؛ اینجا عباس‌وار پر کشید. خدا بیامرزد را ... همینجا سرش بالای نیزه رفت. ، در این دشت با یارانش پر کشید ... عجب حال و هوایی مى‌شود کاروان راهیان نور مدافعین حرم ... عجب حال و هوایی ... ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 " در محضر شهیـد " ... شهــادت ... بالاترین درجه‌ای است ڪہ یک انسان می‌تواند به آن برسد و با خونش پیامی می‌دهد به بازمانـدگان راهش ...
💢 1⃣ در سال 1338 در خانواده مذهبی در استان فارس پا به عرصه وجود نهاد و سال‌های کودکی را به عطر عطوفت مادری نیک‌روش و به همت پدری متدین سپری کرد. در دوران تحصیل بر بسیاری از نابسامانی‌ها در رژیم طاغوت، خردمندانه اعتراض ‌کرد تا جایی که مورد تعقیب نیروهای امنیتی قرار گرفت. پس از پایان تحصیل در دوره دبیرستان با حضور مؤثر در کمیته امداد سپاه و جهاد سازندگی با خدمت به محرومان روستایی بیشترین قرب به پروردگار را برای خود کسب کـرد. در آغاز سال 1360 با مشورت برادر بزرگوارش شهید «احمد افضل» با فراخوان جهادسازندگی شیراز، به همراه جمعی از خواهران متعهد به کردستان رفت و همه وقت خویش را در مهاباد به مجاهدت پرداخت. وی مدتی مسئولیت تبلیغات و انتشارات سپاه مهاباد را بر عهده گرفت و در عین حال، با دیگر ارگان‌ها همکاری داشت. مدتی هم به خاطر نیاز شدید آموزش و پرورش به مربی، با عنوان مربی تربیتی در مهاباد مشغول به کار شد و همزمان معلمان نهضت سوادآموزی نیز تحت تعلیم او قرار گرفتند. در سال 1361 با یکی از پاسداران ازدواج کرد و پس از ازدواج با وجود فعالیت زیاد اجتماعی، آنگاه که به کاشانه‌اش بازمی‌گشت، با ذوق و ظرافتی ستودنی، خـانه ساده و بی‌پیرایه‌اش را به بهشتی روح بخش تبدیل می‌کرد. او در آخرین شب زندگی‌اش، با وجود تب شدید و بیماری از همسرش خواست که او را به مجلس دعای توسل برساند؛ با وجود پافشاری همسرش برای استراحت، در مراسم دعا حضور یافت و به گفته دوستانش آن شب مثل همیشه او به شدت منقلب بود. مراسم دعا و نیایش به پایان رسید و او در حالی که برای مراجعـت به منزل سوار اتومبیل بود ، مورد اصابت گلوله منافقان کوردل قرار گرفت و از آنجاکه همیشه آرزو داشت مانند شهید مطهری به شهادت برسد، پس از یکسال حضور در مهاباد در شامگاه دهم تیر61 در اوج خلوص و خدمت به اسلام به آرزوی دیرین خود ‌رسید.
مهران آزاد شد قلب امام شاد شد ... تاریخ هرگز دهم تیرماه سال 1365 را فراموش نخواهد کرد ...
آقا جلیل ... فرمانده گردان غواصی یاسین بود قصور بچه‌ها را ندیده می‌گرفت تا استعدادهایشان رشد ڪند خیلی صبـور بود ... حسن شاد می‌گفت : نگویید : جلیل محدثی فـر بگویید : جلیل محدثی صبر همیشہ به بچه‌ها یادآور می‌شد : قدر جبهه را بدانید خودسازی را پیشه کنید از این فرصت طلایی بیشترین بهره را ببرید ڪہ حسرت خواهید خورد. 📚 مشهد خیّن ص ۷۸