مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
🌹🌹بسم رب الشهدا 🌹🌹
🕊دیپلمات قمی ربوده شده درلبنان کیست ؟؟؟؟
درکوچه پس کوچه های قدیمی شهر قم درمحله آذر همانجایی که بوی انقلاب می دهد.
36سال پیش جوانی رعنا رخت دفاع از مرزوبوم میهن رابست وراهی شد؛ اما سفرش بی بازگشت بود وهنوز هم محله های شهر چشم انتظار بازگشت محمد تقی یار جاویدالاثر متوسلیان هستند .
محمد تقی رستگار مقدم دربهمن ماه سال 1338درشهر قم ودرخانواده ای مذهبی متولد شد .
تحصیلات خودرا درزادگاهش به پایان رساند وبه همراه مردم درفعالیت های سیاسی قبل از انقلاب نقش ایفاکرد .
پس از پیروزی انقلاب برای مبارزه با ضد انقلاب به مریوان وبانه رفت ودرانجابا احمد متوسلیان آشنا شدودرعملیاتهای محمد رسول الله ،فتح المبین ،والی بیت المقدس درکنار او حضور داشت .
پس از فتح خرمشهربرای کمک به مردم لبنان به همراه نیروهای اعزامی به سوریه رفت ودر 14تیر 1361به دست نیروهای حزب تندرو"فالانژ"درلبنان به همراه
#احمد متوسلیان
#سید محسن موسوی
#کاظم اخوان
اسیروتحویل رژیم صهیونیستی شد.
🌸محمد تقی رستگار مقدم برادر شهید ابولفضل رستگار مقدم وجانباز اعصاب روان دائم البستر محمد رستگار می باشد ....
#خاطرات_شهدا🌹
✨
#حاج_احمد🕊
✨
⚜سرما پسرک را کلافه کرده بود سر جایش درجا میزد ته #تفنگ میخورد زمین و قرچ قرچ صدا میداد: ماشین تویوتا🚛 جلوتر ایستاد، احمد پیدا شد و گفت: تو مثلاَ #نگهبانی این جا⁉️ این چه وضعشه؟ یکی باید مراقب خودت باشه میدونی این جاده چقدر خطرناکه⚠️
⚜دست هایش را توی هوا تکان میداد مثل #طلب_کارها حرف میزد و میآمد جلو، ببینم تفنگتو، تفنگ را از دست پسر بیرون کشید، چرا تمیزش✨ نکردهای؟ این تفنگه یا لوله بخاری⁉️ پسر تفنگ را پس گرفت و مثل بچه ها زد زیر گریه😭
⚜تو چطور جرئت میکنی به من امر و نهی کنی، میدونی من کیام؟ من نیروی برادر #احمدم اگه بفهمه حسابتو میرسه، بعد هم رویش را برگرداند و گفت: اصلاَ اگه خودت بودی میتونستی توی این سرما❄️ نگهبانی بدی؟ #احمد شانه هایش را گرفت و محکم بغلش کرد، بی صدا اشک میریخت و میگفت: تو رو خدا منو ببخش😢 پسر تقلا میکرد شانه هایش را از دست های او بیرون بکشد، دستش خورد به کلاه پشمی🎩 احمد، کلاه افتاد و احمد را شناخت سرش را گذاشت روی شانهاش و گریه کرد😭
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان🕊
💟
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@raviannoorshohada
💞 احمد خیلی دوست داشت ازدواج کند و اعتقاد داشت که مادرش باید دختر مناسبی برایش انتخاب کند، چون به انتخاب مادرش اعتماد داشت. دین، مذهب، حیا و غیرت به او اجازه نمی داد که برای ازدواج با دختری، رابطه📲 💻 داشته باشد.
یک روز به او گفتم: صبر داشته باش راه طولانی است اما #احمد جواب داد: ازدواج💞 برای جلب رضایت خدا💓 و شادی دل❤ ️ امام زمان (عج الله) است. احمد، منتظر، سرباز و یار امام مهدی روحی فداک بود.
❤️ او می گفت:
من می خواهم ذریه ی صالحی از من به جا بماند و خانواده و فامیل و همسایه ام به واسطه ی دیدن آن ها به یاد من بیفتند!
#خاطرات_شهید_احمد_مشلب_در_کتاب
#ملاقات_در_ملکوت
❣راوی:علی مرعی(دوست شهید)
@raviannoorshohada
💠اهمیت به نماز🌸
🌷روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای #اذان آمد #احمد گفت"کجا نگه می داری تا #نماز بخوانیم؟"
گفتم "۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم وهمانجا نماز می خوانیم"
🌷از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت "من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که #نماز_قضا دارم دوست دارم نمازم با نماز #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود"❤️
🗣راوی:علی مرعی (دوست شهید)
#شهید_احمد_مشلب🌷
📚ملاقات در ملکوت
http://eitaa.com/raviannoorshohada
💠اهمیت به نماز🌸
🌷روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای #اذان آمد #احمد گفت"کجا نگه می داری تا #نماز بخوانیم؟"
گفتم "۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم وهمانجا نماز می خوانیم"
🌷از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت "من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که #نماز_قضا دارم دوست دارم نمازم با نماز #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود"❤️
🗣راوی:علی مرعی (دوست شهید)
شهید_احمد_مشلب🌷
📚ملاقات در ملکوت
http://eitaa.com/raviannoorshohada