#دلنوشته
به مناسبت ورود #آزادگان سرافراز به #میهن_اسلامی 🇮🇷
#مردان_خورشید
روزگاری که اهریمن سیاهی بر سرزمین آفتاب تاخت☠
با یک فرمان #رهبر😍
مردانی از جنس #خورشید......
مردانی از جنس #غیرت......
بزرگ مردانی هرچند #کوچک......
#پرشور......
#بی_باک......
👍👍
به جنگ سیاهی و تباهی پا در رکاب #عشق شدند👏
دستشان خالی، اما دلهاشان به #عشق_خدا
گره خورده.....
تنها سلاحشان #ایمان و باور👌
در نبرد با دشمنی که سلاحش تانک و گلوله بود💣
مردان خورشید تا آخرین فشنگ و تا آخرین نفس جنگیدند👊
اما اهریمن آنان را ناجوانمردانه به بند کشید⛓
روزهای سخت مردان خورشید آغاز شد👇
شکنجه ها، تلخی ها، سختی ها...😭
زنجیر اسارت آنان راغمگین کرده بود😥
اما ناامیدی هرگز‼️
در این میان مردی #خدایی با شولای #پیامبری بردوش، بر سلولهای تنهاییشان نور پاشید😍
امید آورد...
🤗
و با رهنمودهایش
دلها را شاد، قلبها را امیدوار، قدمها را استوار، چهره ها را نورانی... ساخت😘
و او چه زیبا آیه "الیس الله بصبح قریب" را بر دلهاشان تفسیر نمود📖
خون تازه ای در رگهای مردان خورشید دوید
دست در دست هم، چون کوه استوار حامی هم شدند✌️
زنجیرها را گسستند✊
و بدین سان یخ استبداد به دست آن #پیر و آن مردان آب شد👏👏
و همه با هم نغمه #آزادی سرودند🎧
خوب که فکر میکنم🤔
می بینم #جنگ
برای #آزادگان😘
چند سال بیشتر طول کشیده است😫
بازگشت #قهرمانانه مردان خورشید به سرزمینمان مبارک باد....
@channelKomeil313
🌹🌸❤️🌼❤️🌸🌹
#وصیت_نامه📝
♦دیروز از هر چه بود گذشتیم و امروز از هر چه بودیم گذشتیم...
♦آنجا پشت #خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز...
♦دیروز دنبال #گمنامی بودیم و امروز تلاش می کنیم ناممان گم نشود ...
♦ #جبهه بوی #ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو می دهد ...
♦آنجا روی درب اطاقمان می نوشتیم : #یا_حسین فرماندهی از آن توست، اینجا می نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید ...
❤ #الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم
❤و بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم
❤و آزادمان کن تا اسیر نگردیم
#شهید_نورعلی_شوشتری🌺
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
#وصیـت_نـامه_شـهدا
📜پیامے به همسر گرامے و والدین ارجمند...
به دخترم دروغ نگویید!..
نگویید من به سفر رفته ام.
نگویید از سفر باز خواهم گشت و زیباترین
هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد.
💢 به دخترم واقعیت را بگویید.
بگویید بخاطر آزادے تو، هزاران خمپاره
دشمن، سینه پدرت را نشانه رفته اند،
بگویید خون پدرت بر تمام مرزهاے غرب
و جنوب ڪشورش پریشان شده است.
🚀 بگویید موشڪ هاے دشمن
انگشتان پدرت را در سومار.
دست هاے پدرت را در میمڪ...
پاهاے پدرت را در موسیان
سینه پدرت را در شلمچه
چشمان پدرت را در هویزه....
حنجره پدرت را در ارتفاعات الله اکبر...
خون پدرت را در رودخانه بهمن شیر....
و قلب پدرت را در خونین شهر پر پر ڪرده اند.
امـا #ایمـان پدرت در تمام #جبهه_ها مےجنگد.
💔به دخترم واقعیت را بگویید!...
بگذارید قلب ڪوچڪ دخترم ترڪ بردارد
و نفرت همیشگے از استعمار در آن ریشه
بدواند.
💠بگذارید دخترم بداند ڪه...
چرا عڪس پدرش را بزرگ ڪرده اند؟
چرا مادر دیگر نخواهد خندید؟
چرا گونه هاے مادر بزرگش همیشه خیس است؟
چرا عموهایش ، محبتے بیش از پیش به او دارند؟
و چرا پدرش به خانه بر نمے گردد؟
💣 بگذارید دخترم به جای عروسڪ بازے
نارنجڪ را بیاموزد،...
🎵 به جاے ترانه ، فریاد را بیاموزد...
🗽و به جاے جغرافیاے جهان ، تاریخ جهان
خواران را بیاموزد...
✅ به دخترم دروغ نگوید، نمے خواهم آزادے
دخترم ، قربانے نیرنگ جهان خواران باشد.
به دخترم واقعیت را بگویید.
مے خواهم دخترم دشمن را بشناسد.
امپریالیسم را بشناسد استعمار را بشناسد.
🌷به دخترم بگویید من شهید شدم.
بگذارید دخترم تنها به دریاے خون شهداے
هویزه بیندیشد...
✋سلام مرا به دخترم برسانید و این اشعار
را ڪه نوشتم برایش نگهدارید ڪه بزرگتر شود،
خودش بخواند.
( شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعے)
●▬▬▬▬๑۩
🔶 🔶
۩๑▬▬▬▬●
هدایت شده از
#ز_کودکی_خادم_این_تبار_محترمم
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_ایمانی
#دهه_شصتی #فدایی_زینب
#شهدای_مدافع_حرم_فاطمیون
#شهدای_مدافع_حرم_زینبیون
#شهدای_مدافع_حرم_قم
#شهدای_شمالغرب_قم
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهیدان_مدافع_حرم
#شهدای_مدافع_حرم
#شهید_مهدی_ایمانی
#شهیدان_زنده_اند
#شهدای_فاطمیون
#شهدای_شمالغرب
#شهدای_زینبیون
#لشکر_زینبیون
#شهید #شهادت
#مدافعان_حرم
#شهدا #شهداء
#شهید_ایمانی
#شهیدان
#خادم
#ایمان
#قم .
.......سروش👇
https://sapp.ir/mehdi_96
.......اینستاگرام👇
@shahid_mahdi_imani
🌹شھید مدافع حࢪم مھدے ایمانے🌹
🔅 #میـرزا_اسماعیل_دولابـے 🔅
🔹هے نگـو مـن گنهڪارم
⚠️ این را ادامه نـده تا خـودت هم به این یقیـن برسے. روی صفـات خوب و ڪارهای خوبـت ڪار ڪن. تا روی اونهـا به یقیـن برسے.
❌ معصیـت رابہ یقیـن #نرسـان.
❌ #ایمـان رابه شڪ تبـدیل نڪن.
🌱 تاثیـر زبان اینست ڪه اگر چهـار مرتبہ بگویے بیچـاره ام و عادت ڪنے، اوضـا خیلے بـے ریخـت مے شود...
🔻همیشہ بگویید #الحمدلله، شڪر خدا بلڪه بتوانے دلـت را هم بـا زبـانت همـراه ڪنے.
🌾 اگر پڪر هستے، دو مرتبـه همـراه با دلـت بگو #الحمـدلله ، آن وقـت غمت را از بیـن مے بـرد...
@raviannoorshohada
🌹 "خدا با شما جوانان است"
🔸 #جوانها بایستی خودشان را آماده کنند،
فکرشان را آماده کنند،
ترفند دشمن را بشناسند.
اوّلین آماج تهاجمِ دشمن عبارت است از فکر شما، از ذهن شما، از آنچه حاکم بر اندیشهی شما است؛
این اوّلین آماج دشمن است.
با انواع حیلهها سعی میکند این تفکّر را تغییر بدهد؛
وقتی فکر عوض شد، به طور طبیعی عمل عوض خواهد شد.
🔹 نگذارید فکرها را عوض کنند، نگذارید انگیزهها را ضعیف کنند؛ نگذارید قدرت درونی #ایمان و همّت عالیِ شما را دشمن با ترفندهای خودش از بین ببرد. محکم بِایستید، به خدا توکّل کنید، و خدای متعال انشاءالله با شما است؛ اَنَّ اللهَ مَعَ المُتَّقین. خدا با #اهل_تقوا است، خدا با اهلِ حرکتِ در راه او است و مجاهدین را انشاءالله نصرت خواهد داد. ۹۷/۷/۲۱
@raviannoorshohada
.
✍ #شهید_نوشت :
💎شهــــادت
نعمتی بس گران است
که #انسان می تواند
با ثروت #ایمان بخرد...🍃
🌷#شهید_علی_آبسواران 🌷
@raviannoorshohada
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_هشتم
💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب #آمرلی، از سرمای ترس میلرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو میگفت :«وقتی #موصل با اون عظمتش یه روزم نتونست #مقاومت کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا #سُنی بودن که به بیعتشون راضی شدن، اما دستشون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام میکنن!»
تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ میزد و حالا دیگر نمیدانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده میمانم و اگر قرار بود زنده به دست #داعش بیفتم، همان بهتر که میمُردم!
💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمیکرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش #اسیر داعش شوند.
اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را میبلعید و جلو میآمد، حیدر زنده به #تلعفر میرسید و حتی اگر فاطمه را نجات میداد، میتوانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟
💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریههایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش میکرد و با مهربانی همیشگیاش دلداریام میداد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زنعمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچهات رو بیار اینجا!»
عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زنعمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیهالسلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زنها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام #امام_حسن (علیهالسلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!»
💠 چشمهایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان میدرخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر میکنید اون روز امام حسن (علیهالسلام) برای چی در این محل به #سجده رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر #فاطمه (سلام الله علیهما) هستید!»
گریههای زنعمو رنگ امید و #ایمان گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت #کریم_اهل_بیت (علیهالسلام) بگوید :«در جنگ #جمل، امام حسن (علیهالسلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش #فتنه رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز #شیعیان آمرلی به برکت امام حسن (علیهالسلام) آتش داعش رو خاموش میکنن!»
💠 روایت #عاشقانه عمو، قدری آراممان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر میزدم و او میخواست با عمو صحبت کند.
خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمیتواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راهها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر میکند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانهشان را جواب نمیدهند و تلفن همراهشان هم آنتن نمیدهد.
💠 عمو نمیخواست بار نگرانی حیدر را سنگینتر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بیخبر بود. میدانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت.
دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمیکرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود.
💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بیرمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغتون! قسم میخورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!»
رنگ صورتم را نمیدیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح میلرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد.
💠 نگاهم در زمین فرو میرفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، میبُرد. حالا میفهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و میخواست با لشگر داعش به سراغم بیاید!
اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای #بعثیشان درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد...
ادامه دارد ...
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
🕊شهیدان نامہ گلگون نوشتند
❣شهادٺ نامہ را #باخون نوشتند
❣بنازم این همہ #ایمان وایثار
🕊بہ تاریخ جهان قانون نوشتند
🌷 سلام صبحتون شهدایی 🌷
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
#در_محضر_استاد
فیلسوف ، متفکر و معلم
#شهید_والامقام
#مرتضی_مطهری
#اخلاق با #ایمان چه رابطهای دارد ؟
هیچ کس نیست که #اخلاق را نشناسد و یا نداند که #عدالت تا چه اندازه ضرورت دارد.
مشکل کار در مرحله اجراست ، آن وقتی که انسان میخواهد یک اصل #اخلاقی را رعایت کند میبیند منافعش در یک طرف قرار گرفته و #اخلاق در طرف دیگر ، میبیند یا باید #دروغ بگوید ، #خیانت کند و سود را ببرد و یا باید راست بگوید ، #امانت بورزد و از سود صرف نظر کند.
اینجاست که میبینیم بشر که دم از اخلاق و #عدالت میزند ، پای عمل که میرسد ضد #اخلاق و ضد #عدالت عمل میکند. آن چیزی که پشتوانه اخلاق و عدالت است و اگر در #انسان وجود پیدا کند انسان به سهولت راه #اخلاق و #عدالت را در پیش میگیرد و سود را کنار میزند ، تنها #ایمان است ، ایمان به خود عدالت و ایمان به خود #اخلاق ، و آن وقت انسان این ایمان را پیدا میکند که به اصل و اساس تقدس یعنی خدا #ایمان داشته باشد....
📚 آزادی معنوی، صفحه ۹۲
🌷۱۲ اردیبهشت بزرگداشت شهادت #شهید_مطهری و #روز_معلم گرامی باد🌷
#معلمین عزیز و #اساتیدمحترم کانال روزتون مبارک
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------