مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
خـواهرم #لبخند شهید😊 بسته به سیاهی #چادر توست پس سیاهی #امانتی است در دستان تو🕊 #شهید_صادق_عدالت_ا
#حجـــــــابــــ🌸🍃
خــواهر من
تو را #جان_مادرت
پایت را از روی خـــــــون شـــ🌷ــــهدا بردار😔 ..
🍂زیر پایت را ببین
خون شهید حسین پور است که میگفت :
♦️"خواهــــرم سرخــــی خونــــم را بـــه سیاهــــی #چـــــادرت بخشیــــــدم...."
💢ســرخي خونم يعنی
بی تابی حال #مــــــــادرم
💢ســـرخی خونم يعنی
اشـــك های مدام #خواهــــرم😭
💢ســرخی خونم يعنی
غصـــــه های ناتمام #پـــــــدرم😞
💢سـرخی خونم يعنی
بی قـــــراری های #بــــــرادرم
♦️سیاهــــی #چــــادرت يعنی
💥فقـــــــط
💥فقــــط
💥فقـط
حجــــــابــ🌺🍃
#چادرم
#یادگار_مادرم
#برادرم
دعا ڪن ، ڪہ ما
از خستگی و غفلت خوابمان نَبَـرد
و از قافلۂ مهـدیِ فاطمہ جا نمانیم
#شهیدمدافع_حرم
#احسان_فتحی_چمخانی
#اولین_شهید_مدافع_حرم_بهبهان
◽️تاریخ ولادت : ۱۳۶۹/۰۲/۱۲
◽️محل ولادت: بهبهان
◽️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۹/۱۷
◽️محل شهادت: حلب_سوریه
✍ #خواهر_شهید_فتحی
ما پنج خواهر بودیم و یک برادر به نام بارونی جنگ که شروع شد بارونی به جبهه رفت و سال ۶۱ در #عملیات_رمضان به شهادت رسید و جنازه اش هم تا ۹ سال مفقود بود. نداشتن برادر خیلی برایمان سخت بود و جای خالی اش ما را بسیار آزار می داد. آرزو می کردیم که بعد از بارونی، خداوند به ما پسری عطا کند تا اینکه خدا احسان را نصیب ما کرد. احسان پنج ماهه بود که جنازه بارونی را هم آوردند. دیگر غم نداشتن برادر عذابمان نمی داد. خوشحال بودیم از اینکه خداوند لطف خود را به ما عطا کرد ، روزی با هم رفتیم گلزار شهدا؛ سر مزار برادرم، با صدای بلند داشتم گریه می کردم. احسان گفت: خواهرم با صدای بلند گریه نکن. افتخار کن که برادرت شهید شده. شهادت لیاقت می خواهد دعا کن این برادرت هم، مثل آن برادرت شهید شود. گفتم احسان از من چنین انتظاری نداشته باش نمیتوانم
http://eitaa.com/raviannoorshohada