eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
639 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @shahidegomnamemaktabehajqasem ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
خاکریز خاطرات🌿 ❣یک شب آمد بخوابد دیدم روی بازویش یک عکس اژدها خالکوبی شده است. شاکی شدم به حاج مرتضی گفتم «خداوکیلی این رو از کجا گیرآوردی که بدنشم پر از نقش و ورقه؟». حاجی عصبانی شد و سر مجید داد زد که مگر نگفتم حواست باشه بدنت معلوم نشه بچه ها ببینند؟. مجید قربان خانی از صدای مداحی من در هیأت بچه های مدافع حرم خوشش می آمد آنقدر صدایم را دوست داشت که گاهی اوقات التماس می کرد برایش نوحه بخوانم و من در جوابش می گفتم «من برای تو نمی خونم اصلا اگه تو شهید بشی من به خدا و اعتقاداتم شک میکنم». یکبار یکی از بچه ها موقع وضو گرفتن خالکوبی اش را دیده و بهش گفته بود «مجیدجان تو این همه خوبی حیف نیست خالکوبی داری؟» مجید هم جواب داده بود «این خالکوبی یا فردا پاک میشه، یا خاک میشه». 🍃 روز عملیات یک دستبند سبز دستش بود درآورد، داد بمن و گفت« بیا بگیر داداش بدردت میخوره». با خودم گفتم «اینم توهم زده میره شهید میشه حالا فکر کرده دستبند تبرکش چی هست!».🍃 روز عملیات وقتی تیر خورد متعجب بودم از کار خدا مجید داشت میرفت به آرزوش برسه ومن ول معطل مانده بودم وسط معرکه. درست بود که منم زخمی شده بودم اما زخمی شدن کجا و شهادت کجا! مجید حتی لحظه شهادتش بااینکه چند تیر خورده باز دست از مسخره بازی برنمی داشت. هرکسی تیر می‌خورد بعد از یک مدت بی‌هوش می‌شود مجید سه ساعت تمام بیدار بود و یک‌بند شوخی می‌کرد و حرف می‌زد تا اینکه شهید شد.🕊   ‍‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
🚨 ماجرای عجیب رفتن به گلزار شهدا بدون محافظ 💠 یکی از مسئولین بنیاد شهید تعریف می‌کند رهبر انقلاب در یکی از سفرهای استانی شب با خانواده شهدا دیدار داشتند. بعد از ملاقات رفتیم محل اسکان تا ایشان استراحت کنند. رهبر انقلاب بعد از نماز صبح فرمودند من می‌خواهم به گلزار شهدا بروم ما به ایشان گفتیم ما برای شما رفتن به گلزار شهدا را جزء برنامه‌ها قرار داده‌ایم فرمودند: نه همین الان می‌خواهم بروم. بالاخره رفتیم وقتی به گلزار رسیدیم به محافظین خود گفتند کسی همراه من نیاید می‌خواهم تنها بروم! رفتند سر قبر یک شهید که همسر و دختر شهید آنجا بودند دختر شهید افتاد روی پای آقا و شروع کرد به گریه کردن. بعد از احوال‌پرسی و چند دقیقه صحبت ایشان برگشتند. برای ما خیلی سوال شد رفتیم و از آن خانم‌ها سوال کردیم قضیه چه بود. همسر شهید گفت دیشب من از طرف بنیاد شهید سهمیه ملاقات با رهبر انقلاب داشتم ولی به دخترم سهمیه نرسید بدون اطلاع او رفتیم به ملاقات و برگشتیم. اما دخترم فهمید که ما با رهبر انقلاب دیدار داشتیم خیلی ناراحت شد رفت داخل اتاق و عکس پدر شهیدش را بغل گرفت خیلی گریه کرد. صبح موقع اذان نمازش را که خواند گفت مادر بلند شو بریم گلزار شهدا! گفتم الان؟ آخه چرا الان؟ مگه چی شده؟ با گریه گفت بابا اومد به خوابم گفت دخترم اگر می‌خواهی آقای خامنه‌ای را ملاقات کنی بعد از نماز صبح بیا سر قبر من! ‍‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم دیده نشده از حاج قاسم رزمنده مدافع حرم : حاجی انگشتر نداری به من بدی؟ حاج قاسم 💚من جور میکنم، من جور میکنم 👌👌👌 رزمنده مدافع حرم: فیلم گرفتی ؟ به خودم بدی ها eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
تمام شهر را گشتمــ ڪہ ڪنمـ اما نہ خود بودے نہ چشمے ڪه شود همتاے چشمانتــ ... 🌷 💐 @raviannoorshohada
خنده هاشان خاڪی بــود... گریه هاشان آسمـــــانے... بےریا و ڪہ باشـــــی ، آسمــــــــانےها خـاطرخواهت مےشونـد ... 😔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
یڪی دیگر از ابعاد شخصیت شهید آقا ،بعد مدیریتے بود. ..حسین فقط حسین نبود،، ”حسین“ ســــــاز بود.. شخصیتهایـے ڪه درڪنار حسین تربیت مےشدند،خودشان بہ تنهایـے یڪ حسینِ بزرگ بودند،دنیایـے از عرفــان و معرفت بودند.. 🗣روایت‌حاج‌قاسم‌ازخصوصیات ☘ ‍‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ_شهدایی👆👆 ❤️خوشا آنان که جانان می شناسند ❤️طریق عشق و ایمان می شناسند ❤️بسی گفتیم و گفتند از شهیدان ❤️شهیدان را شهیدان می شناسند 🌷🍃 💔🕊 ‍‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
خاکریز خاطرات 🍃 اول نماز را بخوانیم💚 🌱همیشه هرکجا که بود تا صدای اذان را میشنید نمازش رو میخواند. حتی گاهی اوقات در جلسات در حین حرف زدن بوده و تا صدای اذان به گوشش میرسید انگار ملائک در گوشش صدایش کردند به ارامی بلند میشد و از همه ما می خواست اول نماز را بخوانیم وبعد به کار ادامه میدهیم . به مادرش فوق العاده علاقه داشت ،در بسیاری از کارها به خصوص دینش از مادرش کسب تکلیف میکرد،او تمام این اعتقاد ودین و بصیرت را از مادرش گرفته بود.✨ ‍‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
دستپخت خوبی داشت.یکی دو بار نمک گیرش شده بودیم🙈چندباری هم بین تعریف یکی دوتا از بچه ها شنیده بودیم که هر وقت تهران باشد و مناسبتی هم داشته باشند در آشپزی به بچه های هئیت کمک میکند.👌 🔸محل اسکان و استراحتی که در سوریه داشتیم گاهی بچه ها فارغ از جنگ،دورهم جمع میشدند...یک شب قرار بود چند نفر مهمان برای ما بیایید.من و آقامهدی تصمیم گرفتیم چلو مرغ و خورشت قیمه درست کنیم.🍗هنگام پهن کردن سفره و گذاشتن غذا روی سُفره حتی به چیدمان ظرف هاهم اهمیت میداد. بچه ها قبل از خوردن غذا از سفره کلی فیلم و عکس گرفتند..🥗 برایشان جالب بود که یک آدم با آن روحیه جدی و نظامی این قدر دست پخت و سلیقه ی خوبی داشته باشد...👌 شهید مدافع حرم مهدی حسینی🌹 ‍‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
روز شمار زندگی شهید عبدالصالح زارع 1364 تولد در بَهنَمیر بابلسر 1371 ورود به مدرسه 1372 ورود به فعالیت‌های پایگاه مقاومت بسیج مسجد 1382 مهاجرت خانواده به شهر مقدس قم 1382 کنکور و قبولی در رشته رایانه دانشگاه آزاد بابل 1382 استخدام در سپاه و انصراف از دانشگاه و استخدام در سپاه 1383 کنکور مجدد و قبولی در رشته حقوق (درکنار اشتغال به کار سپاه) 1388 سفر حج عمره 1391 (5 اسفند) ازدواج: عقد 1392 (17 اسفند) ازدواج: عروسی 1394 (فروردین) تولد فرزندش محمدحسین 1394 (26 آبان) شروع دوره آموزشی جهت اعزام به سوریه 1394 (اول آذر) اعزام به سوریه 1394 (16 بهمن) شهادت 1394 (20 بهمن) تشییع در شهرهای بابلسر و بَهنَمیر 1394 (21 بهمن) تشییع در حرم مطهر حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها و خاک‌سپاری در گلزار شهدای علی ابن جعفر علیه‌السلام قم (قطعه 22) ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
1_27167253.mp3
3.22M
🔊 | 🎙روایتگری شهید ضابط 🔅شهیدی که در دامن اربابش جان دا 🔻گرعاشقی تیر به سر باید خورد.... 🌷 راهیان نور مجازی ‍‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌱 ✨داد زدم : " بشین .. ! دید داره ، اگه ببینن میزننت "😠🤦‍♂ گفت : " نترس نمے زنن😊 👈اولا من اینجا شهید نمیشم دوما تیر میخوره به پیشونی ام و مے افتم به سجده ، اون وقت یا ' علیه السلام ' میگم و شهید میشم .. "🕊🌹 پنجاه روز بعد پیڪر مطهرش رو دیدم ..😔 تیر خورده بود توے پیشونی اش و در حال سجده شهید شده بود .. یا حسین اش هم لابد گفته بود ❤️🍃 ‍‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
یادم امد فروردین ۹۴ که به پابوس امام رضا ع رفتیم، حسین اقا دائما به بچه‌ها میگفت«دعا کنید بابا شهید بشه» بچه‌ها هم اشک در چشم هایشان جمع میشد😢 و بعد که اصرار های بابا را میدیدند، میگفتند«باشه، دعا میکنیم»💔 هرچند زینب مقاومت میکرد و می گفت«اگر شهید شوی من دیگر بابا ندارم»😔 حسین هم میگفت«شهید بشم براتون یه خونه خشکل میخرم تو بهشت تا بیاین»😍 یک بار که از زیارت برگشتیم محمد محسن گفت«مامان من برای بابا دعا کردم. » گفتم «چقدر خوب، چه دعایی مامان جان» گفت«دعا کردم بابا شهید بشه» یک لحظه یخ زدم گفتم«چرا؟! » گفت «اگه شهید بشه که بهتر از مردنه! »❗️ با حرف محمد محسن دیگر زبانم قفل شد و محمد حسین به ارزویش رسید شهید مدافع حرم محمد حسین حمزه🌹 🕊 ‍‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
‍ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅ خاطره خیلی وقته هیچ خاطره ای در گروه درج نکرده ام، زمانی در گروه هر روز از شهدا میگفتم، نمیدانم چه خاکی بر سرم شده که فراموش کرده ام . 🌴 اوایل سال ۶۳ بود، آن زمان موبایل نبود، مشکلی داشتم که به پول نیاز داشتم، خیلی فکر کردم که چکار کنم، چکار نکنم، بالاخره تصمیم گرفتم به داداش رحمت بگم.... خجالت میکشم حضوری بگم، دست نوشته ای حاضر کردم و نیاز خود را بیان کردم، موتور را برداشتم و رفتم سنگر سردار 🎋 الحمدلله خودش نبود، نامه را دادم به عزیزی و سفارش کردم حتما حتما بدهید به خودِ برادر اوهانی. 🌹 بعد از نماز مغرب و عشا، دیدم رحمت با ماشین اومد و کمی صحبت کردیم و احوالپرسی، هیچ از یادداشت من حرفی نزدند. موقع رفتن، پاکتی دادند و سریع رفتند. 🌸 پاکت را باز کردم پنج هزار تومن پول بود، ( آنزمان ما دو هزار و هشتصد حقوق میگرفتیم ). داخل پاکت دست نوشته ای هم بود که داداش رحمتم نگاشته بود، چند جمله ی کوتاه. یادگاری برایتان عین جملات رحمت را می آورم: ✅ بسم الله سلام داداش اسماعیلم فدایتان شوم نمیدانم با چه زبانی از این لطف شما تشکر کنم که دست رحمت بیچاره را گرفتین، امروز شاد و خرامان هستم که هنوز در این دنیا کسی هست که دستم را بگیرد ، روز قیامت این لطف داداشم را به خدا عرضه خواهم کرد. مجددا تشکر میکنم التماس دعا رحمت 🌸 شادی ارواح مقدس شهدا صلوات . جا مانده😭 ‍‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
سخنران: شهید کوتاه ترین سخنرانی جهان بسم الله الرحمن الرحیم أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ والسلام علیکم پ.ن: شهیدرحمت الله اوهانی(سمت چپ) فرمانده محورعملیاتی لشکر ۳۱عاشورا ‍‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
🍃🌹 💖 وقت خواستگاری عروس و داماد رفتند حرف هایشان را بزنند . پسر ، تنها یک شرط گذاشت : (اگر خدا خواست راهی  شدم ، مانعم نشوید) ❣دختر گفت (قبول) و شد همسر  مصطفی... نیازی هم البته به آن شرط و این قبول نبود . ❣اقبال داماد بلند بود و جایی نزدیک تر از لبنان نشست روی شانه اش ؛ توی همین تهران را بستند .... و . 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
فرزند شهید ملکپور که بعد از تولد پدر به دنیا آمد می‌گفت ، سالها بعد و در اواخر دهه هفتاد آرزو داشتم به شلمچه بروم و محل شهادت پدر را ببینم. یک شب پدر به خوابم آمد و گفت ، بیا شلمچه. گفتم من هیچ پولی ندارم ، حداقل شصت هزار تومان هزینه دارد. گفت برو از بانک که حساب باز کردی بگیر و بیا. از خواب بیدار شدم ، تعجب کردم. من در بانک ده هزار تومان بیشتر نداشتم ! رفتم بانک ، شناسنامه و دفترچه را دادم و گفتم ، این حساب را می خواهم ببندم. متصدی بانک چند لحظه بعد شصت هزار تومان به من داد. وقتی تعجب من را دید گفت ، شما در قرعه کشی پنجاه هزار تومان برنده شدید... آن سفر یکی از عجیب ترین سفرهای زندگی من بود ، هرجا رفتم عنایت پدر را دیدم... 📕 دیدار با ملائک « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » ‍‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
نماز های واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید. خواهید دید که چگونه درهای رحمت الهی رو به روی شما باز خواهند شد. حرم 🌷 📿 @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 مادر حامد بافنده امروز در اثر سکته قلبی به فرزند شهیدشون پیوستند 🥀 برا شادی روح این مادر عزیز ۵ صلوات هدیه به حضرت زهرا سلام الله علیها 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
چشم بگشائید تا طلوع آسمان پیدا شود اطلسی های زمان در هر نفس شیدا شود عطر یاس چشمهایتان نور می بخشد به صبــح از شمیم دیدگانتان، در دلم غوغا شود . . . صبحـتــون_شهــدایــی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada