سہ برادر با هم هماهنگ بودند
داخل خونه بیرون از خونہ
با هم سر کار مے رفتند،
بعد هم تظاهرات و فعالیت های سیاسے،
آخر هم جبهہ و #شـهــادت...
#ابراهیم شهید شد
#عبدالله مفقود الاثر شد
#حبیب رو هم پس از نہ سال تڪہ ای از استخونهاشو بہ همراه پلاڪ برای خانواده اش آوردند...
#شهیدان_ جعفرزاده🌷
@raviannoorshohada
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹شهـدا..
مانده ام از ڪدامتان،
بنویسم..! بخوانم..! بشنوم..!
هر ڪدامتان را صفتے ست
ڪه #شُهره شده اید به آن
هر ڪدامتان را اخلاقے ست
ڪه #جادوانه شده اید به آن
اما مے دانم !
همه ے شما را اگر خلاصه ڪنم،
مے شـود #عبد
و تمام پیام تان را اگر خلاصه ڪنم
مے شـود #حق
دعا ڪنید ما را تا عبد حق شویم ...
رهایمان نڪنید ...
🌹شهدا
#همیشه_نگاهی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
دو ماه از عقدمان میگذشت رفته بود پیش پدرم و گفته بود می خوام منیر خانم را ببرم اهواز.
اثاث مختصری هم با خودمون می بریم پدرم بی آنکه اعتراضی کند با لبخند نگاهش کرده بود و گفته بود اختیار با خودته هر چی صلاح میدونی .
شروع زندگی در شهری که جنگ را می شد از در و دیوارش به خوبی لمس کرد هیجانانگیز بود روزی که خواستیم برویم اول رفتیم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها 💛یک دل سیر زیارت کردیم و راه افتادیم همه وسایلی که همراه خودمان میبردیم چند دست لباس بود دوتا قاشق دوتا بشقاب یک قوری و قندان استیل .
یک پتوهم برداشته بودیم اصلاً به این فکر نکردم که چرا این طور باید بروم سر خانه و زندگی ام ،نه مراسمی نه لباس عروسی و نه جهیزیه.
بودن در کنار آقا مهدی آنقدر برایم جزبه داشت که خواستنی های یک تازه عروس را در نظرم بی رنگ کند فردای روزی که رسیدیم ،برد جاهای مختلف شهر را نشانم داد، بازار ،مسجد جامع زینبیه، مرقد علی بن مهزیار و جاهای دیگر حتماً برای منی که باید بعد از این کمتر به آمدن یا نیامدنش عادت می کردم لازم بود
خانه هیچی نداشت روزهای اول با هم رفتیم و چند تکه وسیله خریدیم گاز دو شعله، پنکه ،یخچال ،
آن روز وقتی آمد و گفت بریم خرید از خداخواسته چادرم را سرم کردم و گفتم بریم
تو راه پرسیدم حالا چی بخریم استکان، نلبکی پارچ ولیوان، سبد همین خرت وپرت توی آشپزخونه که نیاز داری
انگار که تازه از خواب بیدار شده باشم چند بار پلک زدم و با تعجب آمیخته به شوخی گفتم که اینطور پس تو هم بلدی جهیزیه بخری خندید و گفت حالا کجاشو دیدی.
راسته بازار و گرفتیم و رفتیم تا رسیدیم به مغازهای که کله می خورد می رفت پایین تا دلتان بخواهد جنسهای پلاستیک و بلور داشت از از دهانم بیرون اومد که اینجارو دیگه از کجا بلد بودی
هنوز خنده گوشه لبش مانده بود گفت کارت نباشه بیا اینا رو ببین رفتم سمت سبدهایی که کوچک و بزرگ و رنگ وارنگ از زمین چیده شده بودند تا بالا یکی دو تا از کوچکتر هایش را برداشت و گفت نگاه کن چقدر خوشگلن جون میده توی این میوه شست خورد
برش داریم ؟
سری تکان دادم و گفتم چرا که نه چند تا چیز دیگر هم خریدیم و برگشتیم خانه اصلا باورم نمی شد همچین آدمی باشد خیلی خوشم اومد از اینکه به نیازهایی که زن خانه داشت توجه کرده بود هم پایش بازار آمده بود و بالاتر از اینها به سلیقه خودش برای خانه خرید کرده بود.
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌺خبر را که شنیدم طعم شادی جانم را پر کرد هیجان زده گفتم یعنی منم میتونم بیام شوقی را که داشت از پشت گوشی هم می شد فهمید همان شوق را در صدایش ریخت و گفت ماموریت یک هفته ایه.
🌺 گفتن همسرتون رو هم میتونید بیارید باهم میریم سوریه شما می مونید و ما تا لبنان میریم و بر میگردیم فقط سوال کن ببین برای خودت و بچه ضرر نداره سوار هواپیما بشی ؟
🌺رفتم دکتر گفت مشکلی نیست میتونی بری وقتی فهمید گل از گلش شکفت لبخندش مثل غنچه باز شد و گفت خیلی خوشحالم هم داریم میریم زیارت هم فرصتی پیش میاد تا بیشتر کنار هم باشیم هتل مان نزدیک حرم حضرت رقیه سلام الله علیها بود زیارت برای اولین بار و در کنار مهدی رنگ و مزه دیگری داشت وقتی به ورودی حرم رسیدیم
رفت توی خودش حالت چهره اش تغییر کرد متواضع تر از همیشه قدم برمی داشت نگاهش به گنبد بود و زیر لب زمزمه می کرد به رواق که رسیدیم از هم جدا شدیم
🌺بعد زیارت توی صحن همدیگر را دیدیم چشم هایش سرخ بود و هنوز نم داشت
http://eitaa.com/raviannoorshohada
نماز بہ سبڪ شہدا.mp3
1.62M
شک نکنید تا نمازتون درست نشه
هیچی تو زندگی درست نمیشه....☝️
اگه #نمازه درست شد همه چی درست میشه🌹
روایتی زیبا از
🌹 شهید مهدی زین الدین...
http://eitaa.com/raviannoorshohada
عاشقانه_شهدا 🌹
میگفت:
بزرگ شدن و قدکشیدن بچه هامو و... همه چی رو دوست دارم ببینم ولی خب #اعتقاداتم اجازه نمیده.😞
منم از ته دل راضی بودم که تو این راه رفته، توی راه اهل بیت... اگه بهش میگفتم بخاطر من نرو... پس خودش چی میشد...
لحظه آخر بهش پیامک زدم، گفتم: راضی ام به رفتنت... دوست دارم تمام تلاشت دفاع باشه...منم اینجا تاجایی که میتونم از بچه ها مراقبت میکنم🌹.
تو فقط دعا کن...
کاش میدونستی چه تکیه_گاه محکمی هستی...💛
هدیه تولدم قابی بود باخط قشنگش که نوشت... فاطمه ی عزیزم
مهرتان سنجیده ام
خوبان فراوان دیده ام
اما تو چیز دیگری...
🌹شهید_حسن_غفاری
شهید_مدافع_حرم
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌نامهی احساسی شهیدی که بعد از ۳۱ سال هم، همسر او نمیتواند آن را بخواند.
http://eitaa.com/raviannoorshohada
مجید ملامحمدی ماجرای اسارت و شهادت شهید نوجوانی که بعد از 16 سال با بدنی سالم به وطن بازگشت را به نگارش درآورد:
محمد رضا شفیعی در 14 سالگی به جبهههای نبرد رفته و در عملیاتهای بسیاری شرکت میکند که چندین بار نیز مجروح میشود اما سرانجام در عملیات «کربلای 4» و پس از مجروح شدن ، اسیر میشود که 11 روز پس از اسارت به دلیل عفونت شدید در ناحیه شکم به درجه شهادت نائل میشود.
جسد شهید محمد رضا شفیعی پس از شهادت آنچنان تازه و معطر میماند که صدام به سربازان خود دستور میدهد که جنازه این شهید را در برابر آفتاب قرار دهند تا بپوسد و وقتی این کار نیز به سرانجام نرسید دستور میدهد که بر روی پیکر این شهید اسید بپاشند که با این کار نیز آسیبی به بدن شهید نمیرسد و جسد تازه و معطر این شهید بعد از گذشت 16 سال به وطن برمي گردد.
به روايت قافله:
مجروح که شد ، به اسارت دشمن در آمد و همانجا به شهادت رسید. بعثي ها او را دفن کردند و شانزده سال بعد ، هنگام تبادل جنازه ی شهدا با اجساد عراقی ، جنازه محمد رضا شفیعی و دیگر شهدای دفن شده رو بیرون میآورند تا به گروه تفحص شهدا تحویل دهند. اما جنازه محمد رضا سالم مانده ، سالمِ سالم...
صدام گفته بود این جنازه اینطور نباید تحویل ایرانیها داده بشه. اونو سه ماه زیر آفتاب سوزان گذاشتند ، اما تفاوتی نکرد. ، رو پیکرش آهک و اسيد پاشیدند ولی باز هم بیتأثیر بود..
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌹تصاویری ماندگار ازچهره نورانی شهدای مدافع حرم🌹
🕊شادی روحشان صلوات 🌷
@raviannoorshohada
◀ دائم الوضو
.
🍂روستای سابقیه را تازه فتح کرده بودیم. درگیری سنگینی داشتیم. در آن درگیری ها، تانک را پشت دیواری از دید پنهان کردیم.
🍃همان موقع گوشی همراه محسن شروع کرد به اذان گفتن. سریع پیاده شد و ایستاد به نماز. دائم الوضو بود.
🍂بین آن همه سر و صدا و شلوغی، با یک آرامش مثالزدنی نماز می خواند.
ما هم با تأسی به او قامت بستیم برای نماز اول وقت.
.
📚برگرفته از کتاب سرمشق
🌹شهید_محسن_حججی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔰عكسی بسيار شورانگيز و پر رمز و راز:
🔸اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش✍ باقی مانده است:
🍃نرخ رفتن به #سوريه چند است؟
🍃قدر دل كندن از دو فرزند👥 است😢
🌹 شهید_سیدمصطفی_صادقی
شهید_مدافع_حرم
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فرماندهی به سبک حاج احمد
🎙 روايتگری حاج حسين يكتا
http://eitaa.com/raviannoorshohada
📜فرازی از #وصیتنامه
✍ #همسر فداکار و مهربانم آنقدر در حق من لطف، گذشت و ایثار کردی و آنقدر از خواستههای بهحق خود گذشتی♥️ که تنها جملهای که در برابر اینهمه سختیهایی که متحمل شدی میتوانم بگویم آن است که #شرمندهام...
✍بار سنگین زندگی و #تربیت فرزندان به دوش شما بود، سختیهای تنهایی💔 و غربت و ... را #عاشقانه تحمل کردی تا من در تحصیل و درس خواندن📚 اذیت نشوم، مرا #حلال_کن و برایم طلب مغفرت کن.
✍مرا در #قم دفن کنید تا در پناه بیبی فاطمه معصومه (س) که سالها "جیرهخوارش" بوده باشم مقداری تربت #سیدالشهدا (ع) و مقداری از تربت شلمچه شهدای بزرگ همراهم بگذارید🌹 شاید مشمول #شفاعت آنها شوم، همچنین دستمال مشکی اشکم که خدا قبول کند در روضههایم همراهم بوده آن را هم همراه بگذارید.
🌹شهید_محمدحسن_دهقانی
#شهید_مدافع_حرم 🌷
http://eitaa.com/raviannoorshohada
خاطرات_شهدا 🌹
سال دوم طلبگی بودم. همین که وارد کلاس شد بنا کرد به پرسیدن درس روز های قبل. از قضا آن روز بدون مطالعه در کلاس نشسته بودم. نوبت به من رسید. گفتم بلد نیستم.❗️
با ناراحتی گفت: علی؛ از کلاس برو بیرون. خیلی دلگیر شدم😞. با خودم گفتم مثلا این جا حوزه علمیه است. آدم رو جلوی جمع ضایع می کنند. می خواستم دیگر به او سلام هم نکنم. غرورم جلوی ۳۰ نفر شکست. مجبور بودم که روزهای بعد هم در کلاس شرکت کنم.
فردا دوباره سر کلاس رفتم.
دیدیم که برای همه ی کلاس شیرینی و آبمیوه خریده❗️. بین بچه ها توزیع کرد. نشست روی صندلی اش و با تواضع تمام گفت: از بچه هایی که دیروز از کلاس بیرونشان کردم، معذرت می خواهم. من را حلال کنند.😔
برایم جالب بود که یک استاد حوزه به راحتی جلوی ۳۰ نفر به اشتباهش اعتراف می کند و از همه حلالیت می طلبد. شاید حتی حق هم با او بود. نمی دانم.
خبر نداشتم که با شکستن نفسش قرار است از خدا یک جایزه ی ویژه بگیرد💔. نمی دانستم. خیلی چیزها را نمی دانستم و خیلی چیزها را نمی دانم.
🌷شهید_مدافع_حرم
🌹شهید_محمدحسن_دهقانی
🌷شهید_روز_اربعین
http://eitaa.com/raviannoorshohada
4_5850717902172323873.mp3
5.48M
روایت حاج حسین یکتا از شباهتهای دفاع مقدس با نبرد جبهه فرهنگی در فضای مجازی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
❄️بچه های زینبیون میگفتند: پدر ماست! راست میگفتند؛ وقتی برای خانواده شهدا و جانبازان مشکلی پیش می آمد، این حیدر بود که وسط می آمد.
❄️آنها میگفتند: هیچ فرمانده ای به خوبی حیدر با آنها برخورد نکرد او در کنار یک سفره با انها هم غذا میشد و مراقب خانواده هایشان بود.
استعداد بالایی در فرماندهی نیروها داشت و به خاطر اخلاق حسنهاش، افراد زیادی را جذب خود کرده بود و از محبوبیت بالایی میان نیروهایش برخوردار بود.
بسیار متواضع بود و تا زمان شهادت نزدیکانش هم نمیدانستند که فرمانده گروههای مقاومت را بر عهده داشته است. محمد جنتی در حماه سوریه منطقه تل ترابی به شهادت رسید و همچون حضرت عباس(ع) سر و دستش را فدا کرد..
🌷سردار سلیمانی درباره این فرمانده شهید گفته بود: «حیدر یکی از بهترینهایم بود.»
📎فرماندهٔ تیپ زینبیون
🌹شهید_محمد_جنتی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🏴انا لله و انا الیه راجعون
با نهایت تاسف و تاثر مادر شهیدان رحیمی صبح دیروز بر اثر سکته مغزی دعوت حق را لبیک و به فرزندان شهیدش پیوست
.
رهبر معظم انقلاب نیز مراتب تسلیت خود را بمناسبت رحلت مادر شهیدان رحیمی به عموم داغدیدگان به ویژه خاندان معظم شهیدان ابلاغ و مقداری از تربت خاص امام حسین(ع) که نزدشان بود برای تدفین این بانوی فداکار اهدا فرمودند.
http://eitaa.com/raviannoorshohada
خاطرات_شـهید 🌹
🔅 عملیات بیت المقدس که تمام شد و رزمنده ها برگشتند، هیچ خبری از محمد نشد نه میگفتند شهید شده، نه خبر اسارتش رو می دادند...
خیلی گذشت مادرم تمام فکرش پیش محمد بود یکی از آشناهامون داشت میرفت مشهد...
مادرم به من گفت: «یک نامه برای امام رضا علیه السلام بنویس و بخواه که از محمد خبری بیاورند لااقل اگر شهید شده، پیکرش برگردد»
دو سه روز بعد، محمد را آوردند فقط استخوان هایش باقی مانده بود..
🌹دانش_آموز_شهید
#محمد_اندرخور🌷
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#وصیت_شهید
ما شیعیان امام علی (ع) هستیم باید پا جای پای آن بزرگوار بگذاریم تا دنیا با این زرق و برق نتواند ما را بفریبد.
به همه سفارش میکنم که دست از حمایت ولایت فقیه برندارید.
امیدوارم که امام زمان (عج) از همه ما راضی باشد.
درود پاکان و نیکان بر ایشان باد...
🌹شهیدمحمود_ثابت_نیا
« اللهم عجل لولیک الفرج »
http://eitaa.com/raviannoorshohada
خاکریز یا دکل .mp3
2.31M
🔊 #پادکست | خاکریز یا دکل
🎙 به روایت حاج حسین یکتا
ما باید انقلاب اسلامی را از بالای دکل ببینیم، نه از پشت خاکریز!
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔻 شهید آیت شعبانی
🔅 شهیدچمران که در عصر حاضر کمتر کسی در شجاعت به پای او رسیده است در وصف شهید آیت شعبانی گفته است: « به خدا قسم به همراه این شیرمرد کوچک می توانم تمامی کردستان را فتح کنم».
http://eitaa.com/raviannoorshohada
💌 محبت و رفاقت شهدا به روایت #حاج_حسین_یکتا
در عملیات والفجر شهید زینالدین دستور داد گردان سیدالشهدا برن رو ارتفاعات لری. وقتی ما رسیدیم روز بعد بالاسر بچههایی که شب عملیات تو درگیری به شهادت رسیده بودند، بعضیهاشون مجروح شده بودند تو این ارتفاعات؛ همدیگر رو بغل کرده بودن که خیلی سردشون نشه. در حین اینکه خونریزی ادامه پیدا کرده بود، تو بغل هم به #شهادت رسیده بودن. تو بغل هم خشک شده بودند.
وقتی آقا مهدی شهید زینالدین رسید، نمیشد اینها رو از هم جداکرد. دوتاییشون رو باهم بلند کردن و گذاشتن رو قاطر، بستند که ببرند عقب و آقا مهدی شروع کرد به گریه کردن...
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#رسم_خــوبان
گروهی شهید شدن لذت بیشتری دارد
اینکه باهمه ی دوستان عاشق❣ شهادت در کناریکدیگر به
شهادت 🌹برسی و
همه باهم به آرزویشان برسند😇 وکسی حسرت نخورد ودر دلتنگی💔 و دوری از عزیزش به سر نبرد💚
چقدر عاشقانه است
شهید بشویم درحالی که با تمام دوستانمان با هم باشیم..☺️
مانند ۳۲ شهید داخل عکس 🖼که روز قبل از شهادتشان 🌹عکس دسته جمعی انداختند📸 و فردا به آرزویشان رسیدند
همه باهم..💯
کسی از قافله جانماند...
🌹دعا کنید برجا ماند گان
اللهم ارزقنی....
شبتون شهدایی
التماس دعای شهادت🌹
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهيدان سيد محمدحسن حسينى (سيدحكيم) و احمد مكيان🌷
در اوج راحت و امنیم در حصار شما
خدا کند که نباشیم شرمسار شما😔
طلایه دار ظهورید و چشم منتظران
نشسته است پریشان در انتظار شما
http://eitaa.com/raviannoorshohada
💚یاصاحب الزمان....💚
اکنون اگر یار بیاید چه میشود؟
این انتظار گر به سر آید چه میشود؟
آن نازنین که در همه عالم فقط یکیست.
گر روی خود به ما بگشاید چه میشود؟
الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج
http://eitaa.com/raviannoorshohada