📌 #عید_غدیر
دنیا علی است/ عقبی علی است
حال و هوای شهر امروز مملو از شادی و شور بود. شور و اشتیاقی جسم خسته مردمم را فرا گرفته بود که با گوش جان شنیدنی، با چشم دل دیدنی و با هر روایتش حس کردنی بود.
عدهای در این هوای گرم طاقتفرسا با پای جان و معرفت دل به خیابانهای شهر روان شده بودند تا در بر پایی یک جشن بزرگ سهیم باشند. در مسیر هر کسی مشغول به کاری شده بود؛ یکی بنر میآورد، یکی دیگر داشت داربستها را علم میکرد ... در این همهمه سه چیز موج میزد: اول حس امنیت، دوم صبوری و آرامش و سومی شادی درونی بچههایی بود که گاهی با آن دستهای کوچک و ظریفشان به بزرگترها در بر پایی موکبها کمک میکردند. زمانی هم که خسته میشدند، در هوایی که بسیار گرم بود، میرفتند زیر سایه یا نه، اینکه میرفتند کنار دیگر بچههایی که در یک موکب تازه تأسیس مشغول به بازی فوتبالدستی بودند.
حس و علاقهی عجیبی میان این افراد و عشقشان واسطه قرار گرفته بود، حس و علاقه نابی که هیچ کجای دنیا آن را نمیشد با این شور و حال یافت.
مسیر با اینکه خلوت بود، اما با دیدن موکبها نمیدانم چی شد؟! یکهو دلم پر کشید رفت سوی مسیر اربعین. من هم از خدا خواسته، با این حس همراه شدم و با هر قدم خودم را بیشتر به این حس عجیب آغشته می کردم.
برای یک لحظه چشمهایم را بستم و خودم را در ایوان صحن طلا شاه نجف علی (ع) دیدم. «آقا روز، روز توست، بیا و آقایی کن و مراد دل ما که زیارت دوباره صحن و سرای توست را بده».
کم کم از محیط و مسیر جشن خارج و دور شدم اما دلم بدجور بی طاقتی کرد، با این کلام کمی آرامش کردم که «انشاءالله اربعین راهی حرم میشویم...»
امیرحسین کوهنورد
سهشنبه | ۵ تیر ۱۴۰۳ | #لرستان #الشتر
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه |ایتــا