eitaa logo
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
2.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
253 ویدیو
3 فایل
🇮🇷 روایت مردم ایران از پیکرهٔ حوزه هنری انقلاب اسلامی 🖋 هنر خوب دیدن و خوب نوشتن وابسته به نویسندگان مردمی 🌱 خرمشهرهای پیش‌رو، آوینی‌ها می‌خواهد... ✉️ نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال روایت: ˹ @ravina_ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 نماز باران نیمه بهمن‌ماه سال ۱۳۴۱ بود. چند ماه بود در شیراز باران نباریده بود، در شیراز پیچیده بود که آقای دستغیب می‌خواهد نماز باران بخواند. غروب که شد مردم دسته‌دسته به مسجد جامع می‌آمدند. شبستان پر شد. نماز خوانده شد. دعای کمیل را "مرحوم سید ابوالحسن دستغیب" برادر آقا خواندند. بعد از دعا آقای دستغیب به منبر رفتند. آقا گفتند: همان‌طور که می‌دانید سه ماه پائیز و یک ماه و نیم از زمستان گذشت و قطره‌ای باران نیامد و مردم در مضیقه هستند. برای همین امشب آمده‌ایم دعای باران بخوانیم تا مردم از فشار و سختی بیرون بیایند. کمی صحبت کردند و بعد بحث را کشیدند به بحث‌های سیاسی و مطلبی را که می‌خواستند مطرح کردند. آخر منبرشان هم گریزی به دعای باران زدند و دعا کردند و نماز خواندند. بعد هم مطرح شد که شب جمعه بعد هم این مراسم برپا می‌شود. مجلس تمام شد. مردم پراکنده می‌شدند که ابرهای در آسمان آمدند. هنوز خیلی از مردم به خانه‌ها نرسیده باران، باریدن گرفت و یکی دو روز باران مفصلی می‌آمد! گویی خدا هم با آقا همراه شده بود تا پیام خود را برساند. شب جمعه بعد، جمعیتی که آمد فوق‌العاده بود. مجبور شدیم شبستان‌های قدیم را هم فرش کنیم. عده‌ای هم در حیاط نشستند. آقا حرف‌هایی که می‌خواستند را از لفافه بیرون می‌آوردند و به‌تندی از دولت و حکومت انتقاد می‌کردند. از الطاف الهی این بود که هر شب جمعه، بعد از مراسم مسجد جامع باران باریدن می‌گرفت. به‌نحوی‌که مردم اعتقاد پیدا کرده بودند و خیلی‌ها با چتر به مراسم آقا می‌آمدند! روایت مرحوم محمد سودبخش به قلم مجید ایزدی سه‌شنبه | ۲۰ آذر ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا