eitaa logo
راویا
290 دنبال‌کننده
434 عکس
108 ویدیو
0 فایل
راوی اُمید و یاراییِ انسان ارتباط با ما: @baraye_zeinab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همدلی مومنانه با جبهه مقاومت در چهارشنبه های مقاومت ❤️ در پنجمین هفته چهارشنبه های مقاومت بار دیگر ساکنان شهرک شهید شهپریان برای لبیک به فرمان رهبری مبنی بر کمک به جبهه مقاومت به میدان آمدند💪 این بار علاوه بر میز فروش انواع غذاهای خوشمزه ،میز فروش کودک و نوجوان هم برپا بود 😍 پسر بچه ای که کارت های بازی و اسباب بازی هایش را برای فروش آورده بود🥺 پسر نوجوانی که خوراکی های خوشمزه برای فروش آورده بود ☺️ و دختران نوجوانی که به نفع جبهه مقاومت فروش می کردند 😍 در بازارچه مقاومت ،همدلی طلایی هم برقرار بود و عجب صحنه هایی خلق شد 🥺 اهدای تنها طلایی که داشتند ❤️ اهدای سرویس های طلای گران قیمت بدون دریافت رسید🥺❤️ و این‌بار میز خدمت توسط دکتر متخصص گوش و حلق و بینی و دکتر روانشناس هم برگزار بود تا هر کس از هر توان و خدمتی که می تواند در این راه استفاده کند 💪 إن شاءالله تا نابودی کامل اسرائیل پای کار کمک به جبهه مقاومت هستیم . هر کس هر چه در توان دارد به میدان بیاورد تا از قافله عقب نماند🇱🇧🇵🇸🇮🇷 @nasletamadonsaz ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از اراده تا قیام راهی نیست بالاخره ما هم با مدد حضرت زینب شروع کردیم... 😇 در روز ولادت بانوی مقاومت حضرت زینب کبری سلام الله علیها دست به دست هم دادیم و با طبخ آش رشته در یکی از مساجد محل خاطره‌ای شیرین و به یاد ماندنی رقم زدیم 🥰 و حاصل دسترنجمان را تقدیم جبهه مقاومت کردیم 🇵🇸🇱🇧 به این امید که ما هم در زمره مجاهدان راه حق باشیم 🥲 @ashpazkhane_moqavemat ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
🔺برای خرید موشک به روسیه رفتیم، یک موشک چشممو گرفت موشکی با برد ۳٠٠کیلومتر و خطای ۲۵متری موقع اصابت به هدف موشک رو خواستم، ژنرال روس موافقت نکرد گفت: فروشی نیست اصرار کردم، رد کرد گفت: من میشناسمت، اگه ما این موشک و به ایران بفروشیم میری از روش می‌سازی، قول دادم این کارو نمیکنم ولی قبول نکرد، ناراحت شدم گفتم: ما این موشک روخودمون میسازیم ژنرال روس خندید برگشتم ایران، هرچه روی این طرح کار کردیم جواب نگرفتیم پناه بردم به مشهد به آغوش امام رضا علیه السلام.. سه روز میرفتم حرم توسل میکردم... بعد روی کارم فکر میکردم، روز سوم عنایتی از آقا شد، جرقه ای توی ذهنم خورد برگشتم محل استقرارمون، تو دفترنقاشی دخترم طرحی که به ذهنم اومده بود و کشیدم برگشتم تهران، برگشتیم سرکار طرح رو پیاده کردم، شد.. بهتر از موشک روسی و دقیق تر از اون شد... اسمشو گذاشتیم فاتح، فاتح ۱۱٠ اولین سری از موشک های نقطه زن ایرانی با خطای زیر ۱٠ متر امام رضا گره موشکی مارو تو دفترنقاشی یه دختربچه حل کرد سالها بعد و درجریان جنگ اوکراین، روسیه خواستار خرید موشک های فاتح۱۱٠ از ایران شد.. ❤️ ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
📲 به نام خدا اینجانب با رضایت و اشتیاق همه طلاهایم را برای پیروزی جبهه مقاومت لبنان و غزه و نابودی اسرائیل و دشمنان اسلام در تاریخ ۱۲ / ۸/ ۱۴۰۳ اهدا می‌کنم و امیدوارم خدا از من بپذیرد. ...... 💍جهت اهدای طلادرپیامرسان بله وایتا به شناسه زیرپیام دهید: @daryafh98 🇵🇸🇱🇧🫶🇮🇷 ble.ir/ommahatalqods ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
جرأت اقدام جرأت اقدام اصل مهمی در کنشگری است اینکه بتوانید بر ترس ها و استرس ها غلبه پیدا کنید و اینکه دیگران چه می گویند و چه می شود را کمتر ضریب بدهید بجاش برخدا توکل کنید و سنت های الهی را جایگزین دو دوتا چهارتا های دنیای مادی قرار بدید نتیجه اینگونه می شود که خودتان هم باورتان نمی شود... یادتونه زمان انتخابات فهمیدیم صحبت کردن با مردم سخت نیست و راحت تر از آنچیزی بود که ما قبلش تصور می‌کردیم و مدام با خود می گفتیم کاش زودتر شروع کرده بودیم کاش بعد انتخابات هم ادامه بدهیم دقیقا امروز این فرصت مهیاست که فردا کاش نگوییم بیایید صدای مقاومت باشیم بیایید موقعیت تاریخی و تمدنی امروز را تبیین کنیم *یه همت کنیم یه همت جمع کنیم* یعنی اگر بتوانیم به ۱۰ میلیون ایرانی تبیین کنیم این جنگ، جنگ وجودی است و نباید تماشاگر بود و باید هزینه داد حداقل هزینه و جهاد کمک مالی است و بتواند ماهانه به اندازه یک کیلو حبوبات یا برنج به مبلغ ۱۰۰ هزارتومان به جبهه مقاومت کمک کند می شود هزار میلیارد یعنی یک همت برای اینکه اراده های مردم به عرصه ظهور و بروز برسد نیازمند یه همت و تلاش ماست... مهم ترین کنش‌ هم تبیین هست @ashpazkhane_moqavemat ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
بسم الله الرحمن الرحیم در روز ۲و۳ آبان در مجتمع نور حماسه ای تاریخی شکل گرفت حماسه ای با عنوان نصر و به امید نصر اسمش بازارچه بود ولی به کلاس درس شبیه تر. استادان این کلاس بانوانی بودند که عاشقانه آمده بودند پای کار . پای اطاعت از رهبر. آمده بودند و خانواده را هم همراه کرده بودند. دلت می خواست ساعت ها بنشینی و فقط تماشا کنی این شکوه و اخلاص را. بانویی را دیدم که معلوم بود تا به حال فروشندکی نکرده مدام ذکر می گفت و لبخند می زد روی میز شمع هایی زیبا چیده بود و نوشته بود همه نذر مقاومت. بغضش را فرو خورد و گفت من این هنر را داشتم و بااندک سرمایه این شمع ها را تولید کردم به فدای سر مقاومت. بانویی نشسته بود با شادی نگاه می کرد هم زمان مکرومه بافی هم می کرد. گفت مهم نیست چیزی بفروشم یا نه من میز را کرایه کرده م هزینه ش هدیه به مقاومت خودم هم آمدم که حضور را پر رنگ کرده باشم. بانویی همراه دختر نوجوانش روسری های زیبایی چیده بود ذوق دخترش و حال زیبایش دیدنی بود. گفت آمده ایم تا فرمانبری مان را ثابت کنیم. حضور هنرمندان نقاش و خطاط جلوه خاصی به بازارچه داده بود .تصویر سید حسن نصرالله در همان بازار کشیده شد و به قیمت خوبی به فروش رفت. بانویی که به کمک دوستانش هزینه مواد اولیه را تامین کرده بود کیک و کلوچه آورده بود آن قدر زود کیک ها تمام شد که خودش هم تعجب کرد. راستی مگر نمی گفتند یاد خدا در بازار کم است. چرا من هر چه قدم می زنم در این بازار قلبم لبریز از یاد و حضور خدا می شود! ادامه دارد.... @madaranetar ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
شاید ارزش مادی زیادی نداشته باشه؛ ولی برای من ارزشمندترین طلایی هست که دارم، هدیه ی همسرعزیزم در روز خواستگاری. می‌خوام هدیه بدم برا کمک به لبنان و غزه، فقط به عشق حضرت آقا❤️ به امید پیروزی💚 وعده ی دیدار: پنجشنبه ۲۴ آبان ماه، ساعت ۱۵، همایش همدلی طلایی مکان: تالار وزنه برداری شهدای مدافع حرم واقع در خیابان باکری نهضت مادری اردبیل https://eitaa.com/nehzatmadary ********************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
پنج تومنی ۲۴ عیار این روزها احتمالا افرادی که به بهانه کمک به نیازمندان داخل و کودکان کار کمک های خود را دریغ کردند با شماهم برخورد داشته اند شب جمعه مقابل درب شرقی حرم یک قاب چند دقیقه ای ثبت شد که فطرت بیدار تمام فطرت های زنگار گرفته را به چالش کشید و به تفکر واداشت درست لحظه ای که عده ای اندک زیر لب و یواشکی درحال تیکه انداختن بودن که نیازمندان خودمان تمام شد و.... دو دختر دست فروش که یکی فال و دیگری آدامس می‌فروخت به سمتم آمدند و در دست یکی‌شان پنج هزار تومانی بود و درحالی که سر به زیر بودن و شرمگین دستش را دراز کرد و گفت خاله بفرمایید فکر میکردم آمده اند که آش بخرند و از اینکه پولشان کم است خجالت زده اند پول رو ازشون گرفتم تا خواستم بگم برید از خاله هایی که دارند آش می کشند تحویل بگیرید رفتند بلند صداشون زدم _ خاله جان کجا میرید؟ آش تون نبردید! + ما آش دوست نداریم، فقط اومده بودیم کمک کنیم ببخشید پولمون کم بود 🥺 دویدم سمتشون و در آغوش گرفتم شون و ازشون تشکر کردم + خاله ما شما رو دوست داریم که دارید برای کودکان جنگ کمک می کنید ببخشید ما پولمون برای کمک کم بود، نارحت نباش ما واقعا آش دوست نداریم. این از همان لحظه هایی بود که خداوند به فرشتگان امرکرد بر آدم سجده کنند. فتبارک الله احسن الخالقین ارزش مادی اون پول بظاهر پنج هزارتومان بود ولی یقین دارم در دستگاه محاسبات الهی اون پنج هزار تومان اتفاقاتی را رقم خواهد زد که خیلی چیزهای بظاهر ارزشمند نمی توانند رقم بزنند. @ashpazkhane_moqavemat ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
دورهم نشستند شال و‌ کلاه برای لبنان و حزب الله عزیز می بافند.. گره به گره.. یکی زیر.. یکی رو.. به امید پایان فصل سرد ظلم، که به استخوان های نحیف کودکان معصوم غزه و لبنان رحم نکرد.. نابودی اسرائیل و فرج صاحب الزمان ان شاءالله ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 | گزارش از بسته‌بندی تا ارسال محموله دارو، پتو، مواد غذایی و لباس به مردم مقاوم لبنان 🔸برای مشارکت در پویش کمک به مردم مظلوم فلسطین و لبنان از اینجا وارد شوید. @iranehamdel_contact ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
از همین دیروز یه روزمرِگی مفید بگیم؟! البته شاید با گفتنش بعضی از عزیزان اعتراض کنند و از کانال خارج بشن، چون میدونم دین شون انسانیته!😉 🍀🌹🍀 از طلاهای دوران نوجوانی و قبل از ازدواج فقط یه دونه گردنبند زنجیر 💫 مونده بود! یادگاری روزهای پر از اشتیاق ، پر از تلاش ✨ پر از خنده و نشاط! ✨ روزهایی که تنها دغدغه ام خودم بودم! نه خبری از جیغ و گریه های بچه بود نه خبری از «مامان باهام بازی کن» نه دغدغه ظرف های تلنبار شده ی داخل سینک! نه غم «ناهار چی بذارم، شام چیه بپزم!!» نه پاک کردن روی اجاق! نه سر و سامان دادن یخچال! نه انتظار لباس های همسر برای اتو کشیدن نه .... زمانی که خودم بودم و تنهایی و یه عااااالمه کتاب هایی که عاشق شون بودم زمانی که هیچ گاه از خلوت خودم و کتابخونه ام سیر نمی‌شدم.... هر وقت این زنجیر نازک طلایی رو نگاه می کردم ، طی الوقت!! میشدم به دوران نوجوانی و جوانتری! 😁 به قول خواهرم اون وقتها که خیلی شادتر بودم (منظورش بی مسئولیت و بی دغدغه بودنه) آدمی که مسئولیت میگیره، کمی از گرماش رو میده برای وظیفه اش و معلومه کمی سرد میشه... بگذریم وقتی رهبری برای کمک به حکم دادند، تصمیم گرفتم نصف پس اندازم رو برای کمک واریز کنم. اما هر وقت تو آینه خودمو نگاه می کردم میدیدم، زنجیر طلاییم میگه: خیلی منو دوست داری؟! 💫 دلت نمی‌خواد منو از دست بدی؟ از من خیلی خاطره داری؟ اون آخرای ذهنم بود که این زنجیر رو عاقبت به خیر کنم و بفرستمش جبهه!! اما فقط به خاطرِ خاطره هاش نمی تونستم! تا اینکه طی اتفاقات پیچیده ای که در جریان فروش ماشین مون و همّ و غم های حساب نشده ای که ناگهان رخ داد! متوجه شدم باید این زنجیر هم برای جبران خسارت ها فروخته بشه! ⚡️ یاد زمانی افتادم که این گردنبند تو آینه با من حرف میزد! شاید اگه به حرفش گوش میدادم دچار این سردرگمی ها نمیشدیم با همسرم صحبت کردم گفتم اگه مسئله حل شد این زنجیر طلامو به آرزوش برسونم، لبخند زد....گفت نذر قشنگیه، «تنفقوا مما تحبون» همّ و غم ما، همون روز حل شد.... به طور معجزه آسا! زنجیر طلایی به آرزوش رسید ، مادر همسر و خواهر همسر عزیزم هم وقتی دیدن این زنجیر عازم جبهه اس هر کدوم یه انگشترشون رو راهی کردن! 🤩 تنها یادگار دوران نوجوانی ام، عاقبت بخیر شد! رفت تا به سهم خودش دیگه به جای گردنبند بودن گردنْ زن استکبار باشه.... @Yaddasht_moshaver ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
نخ‌های پرمهر🧶🧶🧶 من معلمم، معلم تدبر در قرآن، حقوق نمی‌گیرم اما روز معلم بغلم پر می‌شود از هدایای پر مهر شاگردانم🎁🎁🎁🎁 امسال یک عالمه روسری به من هدیه دادند. روسری‌هایی که هر کدام با سلیقه انتخاب شده بود. وقتی رهبرم کمک به جبهه مقاومت را فرض کرد روسری‌ها را به نفع جبهه مقاومت فروختم. شاگردانم هم وسایل نو از کمدهایشان آوردند و فروختند چادر نو، انگشتر نقره، لباس نو، کفش نو همه را فروختیم و کاموا خریدیم حالا وقت هنرنمایی هنرمندان بود کامواها را با خود به کلاس و مسجد بردیم و به دست بافندگان رساندیم بافندگان بافتند هر رج با ذکر صلوات و دعا بافته شد📿📿📿 سراغ فامیل رفتیم فامیل‌هایی که سالی یک بار عید نوروز به خانه هم می‌رویم و مدتی است از هم دور شده‌ایم چقدر کامواهای مقاومت بهانه خوبی بود، کاموا های پرمهر🥰 چقدر دلتنگ هم بودیم هر تعداد زیاد که رفیق داشته باشی جای فامیل را نمی‌گیرد این است اهمیت صله رحم.. امیدواریم حس محبت وعشقی که دربافتنی ها،تنیده شده، به دوستانمان درجبهه های مقاومت منتقل شود.💐 🇵🇸🇱🇧🫶🇮🇷 ble.ir/ommahatalqods ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
🔻در سیر حرکت نخودها نیز تبیین گرند. 🔻 پرده یک : توی مغازه آقاجانم ایستاده بودم تا نخودهایی که برای آشپزخانه خریده بود را بسته بندی کند پسر بچه‌ای ۱۳ ۱۴ ساله آمد آدرس بپرسد گفت این همه نخود را میخواهید چه کنید؟! داستان نخودها را برایش گفتم هیجان زده شد و گفت ما هم در روستا کلی نخود داریم که هنوز پدرم نتوانسته آنها را بفروشد . پرده دوم : با شماره ای که پسر برای هماهنگی داده بود تماس گرفتم آقایی تلفن را جواب داد قصه بازار و نخودها را گفتم گفت خب چقدر میخواهید؟؟ گفتم هرچه شما دارید گفت واقعا ؟! گفتم بله ، چقدر دارید ؟! اقا با شک و تردید گفت ۶۰۰ کیلو کارتان را راه می‌اندازد ؟! گفتم ان شا الله گفت گونی های پنجاه کیلویی میکنم و میاورم برایتان و من شماره آقاجان را برای تحویل دادم . پرده سوم : با شور و شوق میگفت خانم همه را بسته بندی کردم شما را خدا از آسمان فرستاده تازه خانه‌ای خریده بودم و دستم تنگ بود از طرفی رو به زمستان میرفتیم و بارم مانده بود در روستا و مجبور شدم کیلو کیلو روی دست بگیرم و ببرم برای فروش . گفتم ما هم برای کار خیر میخواهیم و داستان آشپزخانه را شرح دادم گفتم حالا که هم کار ما خیر است و هم گرهی از شما باز شده کمتر حساب کنید گفت ای خانوم بچه‌های من از بچه‌های لبنان و غزه مظلوم‌تر و محتاج‌ترند قیمت همان است که از اول طی کرده‌ایم گفتم عیب ندارد خدا به شما و خانواده‌تان سلامتی بدهد اما بچه‌های زیر بمب و موشک غزه و لبنان که هر لحظه جانشان تهدید می‌شود با بچه‌های ما در ایران قابل مقایسه نیستند . پرده چهارم : چند روزی از آقای کشاورز خبری نبود زنگ زدم سراغ نخود‌ها را بگیرم گفتم چه خبر ؟! با بغض گفت خبرهای خوبی نیست پسرانم را با وانت فرستادم برای آوردن نخودها که توی راه تصادف کردندو با اینکه تقریبا از ماشین چیزی نمانده اما جان سالم به در بردند با وحشت پرسیدم خودشان حالشان خوب است گفت بله الحمدالله خون از دماغشان نیامده تا خبر رسید و خانمم شنید یاد صحبتم با شما افتاد گفت مرد چوب خدا صدا ندارد یادت هست به آن خانم چه گفتی بچه‌هایمان را به دور از جنگ و در امنیت با بچه های غزه مقایسه کردی ؟! الحمدالله که بچه‌های ما سالمند ولی اگر … نگذاشتم ادامه بدهد گفتم خدا را شکر که اتفاق بدی نیفتاد این چوب خدا نیست اینطور نبینید شما برای قیمت تا جایی که شد با ما راه آمدید این دعای بچه‌های مظلوم مقاومت است که بحمدالله سالمند مرد تقریبا داشت گریه میکرد گفت می‌خواهم به جبران و شکرانه سلامتی پسرانم چند کیلو هم خودم هدیه کنم پرده پنجم : نخودها به دستمان رسید وزن کردیم دیدیم هر گونی پنجاه کیلویی یک و نیم کیلو اضافه دارد که در حساب و کتاب آقای کشاورز محاسبه نشده …. @ashpazkhane_moqavemat ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: « بارها من به شما گفته‌ام که از خانۀ خود بیرون بروید و در آن نقطه‌ای که دشمن می‌خواهد به سوی شما حمله کند، در همانجا به دشمن ضربه بزنید! نگذارید دشمن به لبِ مرز خانه‌های شما برسد که آن‌گاه ذلیل خواهید شد و ضربه خواهید خورد» پ ن۱: به لطف خدا و حمایت مدیر و حراست محترم و همت همسایگان عزیز مجتمع، چهارشنبه هفته پیش با پخت و بخش آش در حیاط مجتمع مبلغ دو میلیون و ششصد هزار تومان جهت کمک به عزیزان غزه ای و لبنانی تهیه و به حساب ایران همدل پرداخت گردید. پ ن ۲: با توجه به استقبال صورت گرفته این حرکت به امید خدا با حفظ قوانین مجمتع ادامه پیدا خواهد کرد . پ ن ۳ و مهم: این کمک با کمک به عزیزان نیازمند هم‌وطنمان در تضاد نبوده بلکه در راستای همان کمک می باشد، چرا که با توجه به حدیث ابتدای بحث ما باید با دشمنان بیرون از مرز کشور مبارزه کنیم تا اجازه ورود به حریم کشورمان را پیدا نکند. ✍؛ ع.محسنی ********************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واریز مبلغ ۸ میلیون تومان به حساب هذا من فضل ربی... برداشتم اینه زمان که میگذره ریشه دار تر میشیم... هرکسی نجیبانه و با عزم و اطمینان راسخ یک گوشه کار رو میگیره... از خرید کردن گرفته تا پخت تک تک مواد غذایی تو خونه ها، تا خرد کردن خیارشور و گوجه تا فلافل زدن و پخت آش و رسوندن یک عالم بار و بندیل به غرفه و واستادن تو سرما برای فروش و ... شهد شیرین و دلنشینی رو دائم بین کار می چشیم، اینکه بفضل خدا، کاری که برای خداست روی زمین نمی مونه بلطف و خواست خدا دیگه اثری از ترس و تردید نیست... باید یادمون باشه که دائم برای اطاعت از ولی خدا قیام کنیم حتی اگر نتیجه بظاهر کوچیکه... درسته نتیجه هم مهمه؛ اما از اون مهمتر استقامت در مسیره... اطاعت در مسیر یاری حق... پیشکشی ناچیز تقدیم به محضر مولانا صاحب الزمان(عج) امید که روزی به لیاقت سربازی در رکابشان برسیم... ان شاءالله https://eitaa.com/nehzatmadary ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran