فرازی از مقتل
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام (۱)
أمَرَ ابنُ زِيادٍ خَليفَتَهُ عَمرَو بنَ حُرَيثٍ المَخزوِميَّ أن يَبعَثَ مَعَ مُحَمَّدِ بنِ الأَشعَثِ ثَلاثَمِئَةِ رَجُلٍ مِن صَناديدِ أصحابِهِ ، فَرَكِبَ مُحَمَّدُ بنُ الأَشعَثِ حَتّى وافَى الدّارَ الّتي فيها مُسلِمُ بنُ عَقيل.
فَسَمِعَ مُسلِمٌ وَقعَ حَوافِرِ الخَيلِ وأصواتَ الرِّجالِ ، فَعَلِمَ أنَّهُ قَد اُتِيَ ، فَبادَرَ مُسرِعا إلى فَرَسِهِ ، فَأَسرَجَهُ وألجَمَهُ وصَبَّ عَلَيهِ دِرعَهُ ، وَاعتَجَرَ بِعِمامَتِهِ وتَقَلَّدَ سَيفَهُ ، وَالقَومُ يَرمونَ الدّارَ بِالحِجارَةِ ، ويُلهِبونَ النّارَ في هوارِي القَصَبِ ، فَتَبَسَّمَ مُسلِمٌ ثُمَّ قالَ : يا نَفسِي ! اخرُجي إلَى المَوتِ الَّذي لَيسَ مِنهُ مَحيصٌ ولا مَحيد.
ترجمه:
ابن زياد به جانشين خود ، عمرو بن حُرَيث مخزومى ، دستور داد كه سيصد مرد دلاور را از ياران خود ، به همراه محمّد بن اشعث بفرستد. محمّد بن اشعث ، سوار شد و به خانه اى كه مسلم در آن بود ، رسيد.
مسلم ، صداى سُم اسبان و سر و صداى مردان را شنيد و دانست كه به سراغش آمده اند . با سرعت به سمت اسبش رفت و آن را زين كرد و زره پوشيد و عمامه بر سر نهاد و شمشير به كمر بست .
سپاهيان ، خانه را سنگباران مى كردند و با نى هاى آتش گرفته، آتش مى افكندند.
مسلم ، لبخندى زد و گفت: اى جان ! به سمت مرگ بشتاب كه از آن ، چاره و گريزى نيست.
منابع:
مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي : ج ١ ص ٢٠٨ ، الفتوح : ج ٥ ص ٥٣ و ...
#شب_اول
#محرم
#مسلم_بن_عقیل
#کوفه
#مقتل
#عطش
_________
#رسانه_باشیم
🆔 @Dr_mollakazemi
🆔 @raviyankarbala
فرازی از مقتل
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام (۲)
فَرُمِيَ فَكُسِرَ فوهُ ؛
فَضَرَبَ بُكَيرٌ فَمَ مُسلِمٍ فَقَطَعَ شَفَتَهُ العُليا ، وأشرَعَ السَّيفَ فِي السُّفلى ، ونَصَلَت لَها ثَنِيَّتاهُ.
ترجمه:
به سمت مسلم ، سنگ پرتاب شد، دهان مبارکش شكست.
سپس بُكَير بن حمران، ضربتى بر دهان مسلم زد و لب بالاى او قطع شد و شمشير بر لب پايين نشست و دندان هاى پيشين مسلم افتاد.
منابع:
الارشاد شیخ مفید ره: ج ٢ ص ٥٧
روضة الواعظين : ص ١٩٤ ،
مروج الذهب : ج ٣ ص ٦٨،
الأخبار الطوال : ص ٢٤٠
#شب_اول
#محرم
#مسلم_بن_عقیل
#کوفه
#عطش
#غربت
#مقتل
_________
#رسانه_باشیم
🆔 @Dr_mollakazemi
🆔 @raviyankarbala
فرازی از مقتل
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام (۳)
قالَ ابنُ الأَشعَث :
وَيحَكَ ابنَ عَقيلٍ ! لَكَ الأَمانُ .
وهُوَ يَقولُ :
لا حاجَةَ لي في أمانِ الفَجَرَةِ ! وهُوَ يَرتَجِزُ :
أقسَمتُ لا اُقتَلُ إلّا حُرّا
أضرِبُكُم ولا أخافُ ضُرّا ...
فَضَرَبوهُ بِالسِّهامِ وَالأَحجارِ حَتّى عَيِيَ وَاستَنَدَ حائِطا ، فَقالَ :
ما لَكُم تَرموني بِالأَحجارِ كَما تُرمَى الكُفّارُ ، وأنَا مِن أهلِ بَيتِ الأَنبِياءِ الأَبرارِ ؟
! ألا تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِ في ذُرِّيَّتِهِ ؟!
فَقالَ ابنُ الأَشعَثِ :
لا تَقتُل نَفسَكَ ، وأنتَ في ذِمَّتي .
قالَ :
اُؤسَرُ وبي طاقَةٌ ؟! لا وَاللّه ِ ، لا يَكونُ ذلِكَ أبَدا .
و حَمَلَ عَلَيهِ فَهَرَبَ مِنهُ ،
فَقالَ مُسلِمٌ :
اللّهُمَّ إنَّ العَطَشَ قَد بَلَغَ مِنّي .
فَحَمَلوا عَلَيهِ مِن كُلِّ جانِبٍ ، فَضَرَبَهُ بُكَيرُ بنُ حُمرانَ الأَحمَرِيُّ عَلى شَفَتِهِ العُليا ، وضَرَبَهُ مُسلِمٌ في جَوفِهِ فَقَتَلَهُ ، و طُعِنَ مِن خَلفِهِ فَسَقَطَ مِن فَرَسِهِ فَاُسِرَ.
ترجمه:
پسر اشعث گفت: واى بر تو، اى پسر عقيل! تو در امانى .
مسلم نيز فرمود: مرا به امان فاجران ، نيازى نيست . و اين رجز را مى خواند:
سوگند ياد كرده ام كه جز به آزادگى ، كشته نشوم،
با شما نبرد مى كنم و از سختى ، هراسى ندارم ...
آن گاه آنان او را با تير و سنگ زدند تا خسته شد و بر ديوار ، تكيه كرد و فرمود: چرا به سويم مانند كفّار ، سنگ پرتاب مى كنيد ، در حالى كه من از خاندان پيامبرانِ ابرار هستم؟
آيا حقّ پيامبر خدا را در خاندانش پاس نمى داريد؟
پسر اشعث گفت:
خودت را به كشتن مده . تو در ذمّه منى.
مسلم گفت:
تا نيرو در بدن دارم ، اسير نخواهم شد . نه ، به خدا ! اين ، شدنى نيست .
بر پسر اشعث ، يورش بُرد و او فرار كرد. آن گاه مسلم فرمود:
بار خدايا ! عطش ، بى تابم كرده است.
از هر سو بر مسلم حمله كردند و بُكَير بن حُمرانِ احمرى ، ضربتى بر لب بالاى مسلم زد و مسلم هم شمشيرى بر دل او فرو كرد و او را كشت .
كسى از پشت ، بر مسلم ، نيزه اى زد و او از اسب بر زمين افتاد و به اسارت گرفته شد.
منبع:
المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ۹۳
#شب_اول
#محرم
#مسلم_بن_عقیل
#کوفه
#عطش
#غربت
#مقتل
_________
#رسانه_باشیم
🆔 @Dr_mollakazemi
🆔 @raviyankarbala
فرازی از مقتل
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(۴)
وقَد اُثخِنَ بِالحِجارَةِ ، وعَجَزَ عَنِ القِتالِ وَانبَهَرَ ، فَأَسنَدَ ظَهرَهُ إلى جَنبِ تِلكَ الدّارِ.
ترجمه:
حضرت مسلم سلام الله علیه پس از نبردی جانانه بر اثر پرتاب زیاد سنگ ها ، جراحت هاى سنگين برداشت و از نبرد ، ناتوان و خسته شد و بر ديوار ، تكيه زد...
منابع:
الإرشاد : ج ٢ ص ٥٩ ،
روضة الواعظين : ص ١٩٤ ،
مثير الأحزان : ص ٣٥
إعلام الورى : ج ١ ص ٤٤٣
و ...
#شب_اول
#محرم
#مسلم_بن_عقیل
#کوفه
#عطش
#غربت
#مقتل
#سنگباران
_____________________
#رسانه_باشیم
🆔 @Dr_mollakazemi
🆔 @raviyankarbala
فرازی از مقتل
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(۵)
وَ اجتَمَعوا حَولَهُ ، وَانتَزَعوا سَيفَهُ مِن عُنُقِهِ - در نقل دیگر : سلبوا عنه سیفه - فَدَمَعَت عَيناهُ . قالَ : إنّا للّه ِِ وإنّا إلَيهِ راجِعونَ ، وبَكى.
فَقالَ لَهُ عَمرُو بنُ عُبَيدِ اللّه ِ بنِ عَبّاسٍ : إنَّ مَن يَطلُبُ مِثلَ الَّذي تَطلُبُ ، إذا نَزَلَ بِهِ مِثلُ الَّذي نَزَلَ بِكَ لَم يَبكِ !
قالَ : أمَا وَاللّه ِ لَستُ أبكي عَلى نَفسي ، ولكِن أبكي عَلَى الحُسَينِ وآلِ الحُسَينِ ، إنَّهُ قَد خَرَجَ إلَيكُمُ اليَومَ أو أمسِ مِن مَكَّةَ.
ترجمه:
دور مسلم را گرفتند و شمشيرش را برداشتند .
در اين حال ، مسلم اشكش جارى شد.
فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و دوباره گریه کرد.
عمرو بن عبيد اللّه بن عبّاس ، به مسلم گفت: كسى كه دنبال چيزى است مانند آنچه تو دنبال آنى، وقتى چنين حوادثى برايش رخ مى دهد ، گريه نمى كند.
مسلم گفت: بدانيد به خدا سوگند كه بر جان خود نمى گريم ؛ بلكه بر حسين علیه السلام و خاندان حسين علیهم السلام
مى گريم ؛ چرا كه او امروز يا ديروز از مكّه به طرف كوفه راه افتاده است.
منابع:
الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ۵۴۲
مقتل الحسين عليه السلام
خوارزمي ج ١ ص ٢١٠
الإرشاد : ج ٢ ص ٥٩
روضة الواعظين : ص ۱۹۵
البداية والنهاية : ج ٨ ص ١٥٥
#شب_اول
#محرم
#مسلم_بن_عقیل
#کوفه
#عطش
#غربت
#مقتل
_________________
#رسانه_باشیم
🆔 @Dr_mollakazemi
🆔 @raviyankarbala
فرازی از مقتل
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام (۶)
قالَ مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ رَحِمَهُ اللّه ُ :
وَيحَكُم يا أهلَ الكوفَةِ !
اِسقوني شُربَةً مِن ماءٍ .
فَأَتاهُ غُلامٌ لِعَمرِو بنِ حُرَيثٍ الباهِلِيِّ بِقُلَّةٍ فيها ماءٌ ، وقَدَحٍ فيها ، فَناوَلَهُ القُلَّةَ .
فَكُلَّما أرادَ أن يَشرَبَ امتَلَأَ القَدَحُ دَما ، فَلَم يَقدِر أن يَشرَبَ مِن كَثرَةِ الدَّمِ ، وسَقَطَت ثَنِيَّتاهُ فِي القَدَحِ .
فَامتَنَعَ مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ رَحِمَهُ اللّه ُ
مِن شُربِ الماءِ .
ترجمه:
بعد از آنکه مسلم سلام الله علیه را گرفتند فرمود: وای بر شما کوفیان، قدری آب به من دهید.
در این هنگام غلام عمرو بن حریث باهلی با کوزه و ظرفی آب آمد و کوزه را به مسلم داد ، ولی هر بار که می خواست بنوشد به جهت خون بسیار نتوانست و ناگهان دندان های جلویش نیز در ظرف افتاد
- لب های مسلم بر اثر اصابت شمشير بکیر بن حمران پاره شده بود و به دهان مسلم نیز سنگ هایی اصابت کرده بود -
مسلم از نوشیدن آب صرف نظر کرد.
منابع:
الفتوح : ج ٥ ص ٥٥ ،
مقتل الحسين عليه السلام
خوارزمي : ج ١ ص ٢١٠
#شب_اول
#محرم
#مسلم_بن_عقیل
#کوفه
#عطش
#غربت
#مقتل
_____________
#رسانه_باشیم
🆔 @Dr_mollakazemi
🆔 @raviyankarbala
فرازهایی از مقتل
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام (۷)
وَ اطلُب جُثَّتي مِنِ ابنِ زِيادٍ فَوارِها ...
أخَذَ جُثَّتَهُ فَكَفَّنَهُ ودَفَنَهُ .
ترجمه:
(یکی از وصیت های مسلم که لحظات آخر عمر شریفش و قبل از شهادت به عمرسعد فرمود تا او انجام دهد) :
جنازه ام را از ابن زياد تحويل بگير و به خاك بسپار .
عمر بن سعد، جنازه مسلم را بعد شهادتش گرفت و كفن كرد و به خاك سپرد.
گریز روضه:
صلی الله علیک یا اباعبدالله
مسلم جان ! دیگر کسی به بدن تو بعد شهادت جسارت نکرد و طبق وصیتت، پیکر پاک و مطهر و بی سر شما کفن شد و دفن گردید اما مولایت حسین علیه السلام...
السلام علی الابدان السلیبه
السلام علی الاجساد العاریات في الفلوات
السلام علی الاعضاء المقطعات
منابع :
الطبقات الكبرى، ج ١ ص ٤٦١ ،
سير أعلام النبلاء : ج ٣ ص ٣٠٠
#شب_اول
#محرم
#مسلم_بن_عقیل
#کوفه
#عطش
#غربت
#مقتل
_________________
#رسانه_باشیم
🆔 @Dr_mollakazemi
🆔 @raviyankarbala
فرازی از مقتل
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام ( ۸ )
فَوَثَبَ إلَيهِ عُمَرُ بنُ سَعدِ بنِ أبي وَقّاصٍ ، فَقالَ : أوصِ إلَيَّ بِما تُريدُ يَابنَ عَقيلٍ .
فَقالَ : اُوصيكَ ونَفسي بِتَقوَى اللّه ِ ؛ فَإِنَّ التَّقوى فيهَا الدَّركُ لِكُلِّ خَيرٍ.
حاجَتي إلَيكَ أن تَشتَرِيَ فَرَسي وسِلاحي مِن هؤُلاءِ القَومِ فَتَبيعَهُ ، وتَقضِيَ عَنّي سَبعَمِئَةِ دِرهَمٍ استَدَنتُها في مِصرِكُم ، و أن تَستَوهِبَ جُثَّتي إذا قَتَلَني هذا وتُوارِيَني فِي التُّرابِ ، و أن تَكتُبَ إلَى الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام ألّا يَقدَمَ فَيَنزِلَ بِهِ ما نَزَلَ بي .
ترجمه:
عمر بن سعد برخاست و گفت: ای پسر عقیل آنچه می خواهی به من وصیت کن.
مسلم گفت: ابتدا و قبل از بیان خواسته هایم تو را و خودم را به تقوای الهی و ترس از خدا سفارش می کنم که با آن هر خیری بدست می آید.
و اما خواسته هایم: اول آنکه اسب و سلاحم را از این ها بستان و آن ها را بفروش و هفتصد درهمی که در شهر شما قرض کردم ادا کن.
(درس بزرگ برای همه مؤمنین و مؤمنات)
دوم آنکه: وقتی مرا به شهادت رساندند جنازه ام را تحویل بگير و دفن کن. و سوم آنکه: برای مولایم حسین بن علی علیهماالسلام نامه ای بنویس که به کوفه نیاید تا آنچه بر من وارد شد بر او وارد نشود.
منابع:
الفتوح : ج ٥ ص ٥٥ ،
مقتل الحسين عليه السلام
خوارزمي : ج ١ ص ٢١١
#شب_اول
#محرم
#مسلم_بن_عقیل
#کوفه
#عطش
#غربت
#مقتل
_____________
#رسانه_باشیم
🆔 @Dr_mollakazemi
🆔 @raviyankarbala
جایگاه رفیع امر به معروف و نهی از منکر در مقتل
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام (۹)
فَقالَ ابنُ زِيادٍ بِماذا أتَيتَ إلى هذَا البَلَدِ؟
فقال مسلم:
أظهَرتُمُ المُنكَرَ و دَفَنتُمُ المَعروفَ فَأَتَيناهُم لِنَأمُرَ فيهِم بِالمَعروفِ ، و نَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ ، و نَدعوَهُم إلى حُكمِ الكِتابِ وَالسُّنَّةِ
فَجَعَلَ ابنُ زِيادٍ يَشتِمُ عَلِيّا وَ الحَسَنَ وَ الحُسَينَ عليهم السلام فَقالَ لَهُ مُسلِمٌ : أنتَ وأبوكَ أحَقُّ بِالشَّتيمَةِ مِنهُم.
ترجمه:
عبیدالله بن زیاد لعنه الله به مسلم علیه السلام گفت: چرا به این شهر آمدی؟
مسلم علیه السلام فرمود: شما زشتی ها را آشکار کردید و خوبی ها را به خاک سپردید ، ما آمدیم تا در میان مردم امر به معروف و نهی از منکر کنیم و آنان را به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و اله فرا خوانیم.
عبیدالله بن زیاد لعنه الله شروع کرد به دشنام دادن به حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام و حسنین علیهماالسلام . مسلم سلام الله علیه به وی فرمود: تو و پدرت به این دشنام ها سزاوارترید.
منابع:
الفتوح : ج ٥ ص ٥٥ ،
مقتل الحسين عليه السلام
خوارزمي : ج ١ ص ٢١١
#شب_اول
#محرم
#مسلم_بن_عقیل
#کوفه
#عطش
#غربت
#مقتل
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
_________________
#رسانه_باشیم
🆔 @Dr_mollakazemi
🆔 @raviyankarbala
فراز پایانی از مقتل
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(۱۰)
فَصَعِدَ بِهِ و هُوَ يُكَبِّرُ و يَستَغفِرُ ، و يُصَلّي عَلى مَلائِكَةِ اللّه ِ وَ رُسُلِهِ ، و هُوَ يَقولُ : اللّهُمَّ احكُم بَينَنا و بَينَ قَومٍ غَرّونا وكَذَّبونا و أذَلّونا .
اُشرِفَ بِهِ عَلى مَوضِعِ الجَزّارينَ اليَومَ .
قال بُكَيرُ بنُ حُمرانَ :
فَضَرَبتُهُ ضَربَةً لَم تُغنِ شَيئا .
فَقالَ مُسلِمٌ :
أما تَرى في خَدَشٍ تَخدِشنيهِ وَفاءً مِن دَمِكَ أيُّهَا العَبدُ ؟
فَقالَ ابنُ زِيادٍ :
أوَ فَخرا عِندَ المَوتِ !
قال بکیر بن حمران:
ثُمَّ ضَرَبتُهُ الثّانِيَةَ فَقَتَلتُهُ ، ثُمَّ أتبَعنا رَأسَهُ جَسَدَهُ.
ترجمه:
مسلم را بالاى قصر بردند ، در حالى كه تكبير مى گفت و استغفار و بر فرشتگان خداوند و پيامبرانش درود مى فرستاد و مى فرمود:
بار خدايا ! ميان ما و قومى كه ما را فريفتند و تكذيب كردند و خوار ساختند ، داورى فرما.
مسلم را بر بالاى محلّى كه امروز ، جايگاه قصّاب هاست ، بردند.
بکیر بن حمران می گوید:
به گردنش با شمشیر ضربتى زدم ؛ ولى اثر نكرد .
مسلم فرمود:
نمى دانى كه خدشه اى كه بر من وارد كردى ، به اندازه خون توست ای برده؟
(بعدها وقتی عبیدالله ابن زياد لعنه الله این مطلب را شنيد گفت:
فخرفروشى به هنگام مرگ؟! )
بکیر بن حمران در ادامه می گوید :
ضربه دوم را زدم و او را كشته و سپس بدنش را به سرش ملحق ساختیم.
(یعنی جسم پاک و مطهر و بدون سرش را به پایین انداختیم) .
گریز روضه:
صلی الله علیک یا اباعبدالله علیه السلام
مسلم جان ! با دو ضربه سرت را از پیکرت جدا کردند اما همه جان ها به فدای غریب فاطمه سلام الله علیها که عصر عاشورا با ضربات متعدد و نامنظم استخوان های گردن را شکستند و سر را جدا ساختند تعابیر مقتل برای جدا ساختن سر مطهر آقا و مولایت حسین علیه السلام "حز" و "جز" می باشد که در این شب اول محرم جرات معنا نمودن آن را ندارم.
یا حسین
یا حسین
یا حسین
منابع:
الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ٥٤٤
أنساب الأشراف : ج ٢ ص ٣٤٠
مقاتل الطالبيّين : ص ١٠٩
البداية والنهاية : ج ٨ ص ١٥٧
مروج الذهب : ج ٣ ص ٦٩
#شب_اول
#محرم
#مسلم_بن_عقیل
#کوفه
#عطش
#غربت
#مقتل
#دار_الاماره
_____________
#رسانه_باشیم
🆔 @Dr_mollakazemi
🆔 @raviyankarbala