eitaa logo
مقتل خوانی
732 دنبال‌کننده
49 عکس
6 ویدیو
1 فایل
مقتل حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام ) و یاران و اهل بیت باوفایش ( علیهم السلام )
مشاهده در ایتا
دانلود
فرازی از مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام (۲) فَرُمِيَ فَكُسِرَ فوهُ ؛ فَضَرَبَ بُكَيرٌ فَمَ مُسلِمٍ فَقَطَعَ شَفَتَهُ العُليا ، وأشرَعَ السَّيفَ فِي السُّفلى ، ونَصَلَت لَها ثَنِيَّتاهُ. ترجمه: به سمت مسلم ، سنگ پرتاب شد، دهان مبارکش شكست. سپس بُكَير بن حمران، ضربتى بر دهان مسلم زد و لب بالاى او قطع شد و شمشير بر لب پايين نشست و دندان هاى پيشين مسلم افتاد. منابع: الارشاد شیخ مفید ره: ج ٢ ص ٥٧ روضة الواعظين : ص ١٩٤ ، مروج الذهب : ج ٣ ص ٦٨، الأخبار الطوال : ص ٢٤٠ _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
فرازی از مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام (۳) قالَ ابنُ الأَشعَث : وَيحَكَ ابنَ عَقيلٍ ! لَكَ الأَمانُ . وهُوَ يَقولُ : لا حاجَةَ لي في أمانِ الفَجَرَةِ ! وهُوَ يَرتَجِزُ : أقسَمتُ لا اُقتَلُ إلّا حُرّا أضرِبُكُم ولا أخافُ ضُرّا ... فَضَرَبوهُ بِالسِّهامِ وَالأَحجارِ حَتّى عَيِيَ وَاستَنَدَ حائِطا ، فَقالَ : ما لَكُم تَرموني بِالأَحجارِ كَما تُرمَى الكُفّارُ ، وأنَا مِن أهلِ بَيتِ الأَنبِياءِ الأَبرارِ ؟ ! ألا تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِ في ذُرِّيَّتِهِ ؟! فَقالَ ابنُ الأَشعَثِ : لا تَقتُل نَفسَكَ ، وأنتَ في ذِمَّتي . قالَ : اُؤسَرُ وبي طاقَةٌ ؟! لا وَاللّه ِ ، لا يَكونُ ذلِكَ أبَدا . و حَمَلَ عَلَيهِ فَهَرَبَ مِنهُ ، فَقالَ مُسلِمٌ : اللّهُمَّ إنَّ العَطَشَ قَد بَلَغَ مِنّي . فَحَمَلوا عَلَيهِ مِن كُلِّ جانِبٍ ، فَضَرَبَهُ بُكَيرُ بنُ حُمرانَ الأَحمَرِيُّ عَلى شَفَتِهِ العُليا ، وضَرَبَهُ مُسلِمٌ في جَوفِهِ فَقَتَلَهُ ، و طُعِنَ مِن خَلفِهِ فَسَقَطَ مِن فَرَسِهِ فَاُسِرَ. ترجمه: پسر اشعث گفت: واى بر تو، اى پسر عقيل! تو در امانى . مسلم نيز فرمود: مرا به امان فاجران ، نيازى نيست . و اين رجز را مى خواند: سوگند ياد كرده ام كه جز به آزادگى ، كشته نشوم، با شما نبرد مى كنم و از سختى ، هراسى ندارم ... آن گاه آنان او را با تير و سنگ زدند تا خسته شد و بر ديوار ، تكيه كرد و فرمود: چرا به سويم مانند كفّار ، سنگ پرتاب مى كنيد ، در حالى كه من از خاندان پيامبرانِ ابرار هستم؟ آيا حقّ پيامبر خدا را در خاندانش پاس نمى داريد؟ پسر اشعث گفت: خودت را به كشتن مده . تو در ذمّه منى. مسلم گفت: تا نيرو در بدن دارم ، اسير نخواهم شد . نه ، به خدا ! اين ، شدنى نيست . بر پسر اشعث ، يورش بُرد و او فرار كرد. آن گاه مسلم فرمود: بار خدايا ! عطش ، بى تابم كرده است. از هر سو بر مسلم حمله كردند و بُكَير بن حُمرانِ احمرى ، ضربتى بر لب بالاى مسلم زد و مسلم هم شمشيرى بر دل او فرو كرد و او را كشت . كسى از پشت ، بر مسلم ، نيزه اى زد و او از اسب بر زمين افتاد و به اسارت گرفته شد. منبع: المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ۹۳ _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
فرازی از مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(۴) وقَد اُثخِنَ بِالحِجارَةِ ، وعَجَزَ عَنِ القِتالِ وَانبَهَرَ ، فَأَسنَدَ ظَهرَهُ إلى جَنبِ تِلكَ الدّارِ. ترجمه: حضرت مسلم سلام الله علیه پس از نبردی جانانه بر اثر پرتاب زیاد سنگ ها ، جراحت هاى سنگين برداشت و از نبرد ، ناتوان و خسته شد و بر ديوار ، تكيه زد... منابع: الإرشاد : ج ٢ ص ٥٩ ، روضة الواعظين : ص ١٩٤ ، مثير الأحزان : ص ٣٥ إعلام الورى : ج ١ ص ٤٤٣ و ... _____________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
فرازی از مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(۵) وَ اجتَمَعوا حَولَهُ ، وَانتَزَعوا سَيفَهُ مِن عُنُقِهِ - در نقل دیگر : سلبوا عنه سیفه - فَدَمَعَت عَيناهُ . قالَ : إنّا للّه ِِ وإنّا إلَيهِ راجِعونَ ، وبَكى. فَقالَ لَهُ عَمرُو بنُ عُبَيدِ اللّه ِ بنِ عَبّاسٍ : إنَّ مَن يَطلُبُ مِثلَ الَّذي تَطلُبُ ، إذا نَزَلَ بِهِ مِثلُ الَّذي نَزَلَ بِكَ لَم يَبكِ ! قالَ : أمَا وَاللّه ِ لَستُ أبكي عَلى نَفسي ، ولكِن أبكي عَلَى الحُسَينِ وآلِ الحُسَينِ ، إنَّهُ قَد خَرَجَ إلَيكُمُ اليَومَ أو أمسِ مِن مَكَّةَ. ترجمه: دور مسلم را گرفتند و شمشيرش را برداشتند . در اين حال ، مسلم اشكش جارى شد. فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و دوباره گریه کرد. عمرو بن عبيد اللّه بن عبّاس ، به مسلم گفت: كسى كه دنبال چيزى است مانند آنچه تو دنبال آنى، وقتى چنين حوادثى برايش رخ مى دهد ، گريه نمى كند. مسلم گفت: بدانيد به خدا سوگند كه بر جان خود نمى گريم ؛ بلكه بر حسين علیه السلام و خاندان حسين علیهم السلام مى گريم ؛ چرا كه او امروز يا ديروز از مكّه به طرف كوفه راه افتاده است. منابع: الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ۵۴۲ مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي ج ١ ص ٢١٠ الإرشاد : ج ٢ ص ٥٩ روضة الواعظين : ص ۱۹۵ البداية والنهاية : ج ٨ ص ١٥٥ _________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
فرازی از مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام (۶) قالَ مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ رَحِمَهُ اللّه ُ : وَيحَكُم يا أهلَ الكوفَةِ ! اِسقوني شُربَةً مِن ماءٍ . فَأَتاهُ غُلامٌ لِعَمرِو بنِ حُرَيثٍ الباهِلِيِّ بِقُلَّةٍ فيها ماءٌ ، وقَدَحٍ فيها ، فَناوَلَهُ القُلَّةَ . فَكُلَّما أرادَ أن يَشرَبَ امتَلَأَ القَدَحُ دَما ، فَلَم يَقدِر أن يَشرَبَ مِن كَثرَةِ الدَّمِ ، وسَقَطَت ثَنِيَّتاهُ فِي القَدَحِ . فَامتَنَعَ مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ رَحِمَهُ اللّه ُ مِن شُربِ الماءِ . ترجمه: بعد از آنکه مسلم سلام الله علیه را گرفتند فرمود: وای بر شما کوفیان، قدری آب به من دهید. در این هنگام غلام عمرو بن حریث باهلی با کوزه و ظرفی آب آمد و کوزه را به مسلم داد ، ولی هر بار که می خواست بنوشد به جهت خون بسیار نتوانست و ناگهان دندان های جلویش نیز در ظرف افتاد - لب های مسلم بر اثر اصابت شمشير بکیر بن حمران پاره شده بود و به دهان مسلم نیز سنگ هایی اصابت کرده بود - مسلم از نوشیدن آب صرف نظر کرد. منابع: الفتوح : ج ٥ ص ٥٥ ، مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ١ ص ٢١٠ _____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
فرازهایی از مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام (۷) وَ اطلُب جُثَّتي مِنِ ابنِ زِيادٍ فَوارِها ... أخَذَ جُثَّتَهُ فَكَفَّنَهُ ودَفَنَهُ . ترجمه: (یکی از وصیت های مسلم که لحظات آخر عمر شریفش و قبل از شهادت به عمرسعد فرمود تا او انجام دهد) : جنازه ام را از ابن زياد تحويل بگير و به خاك بسپار . عمر بن سعد، جنازه مسلم را بعد شهادتش گرفت و كفن كرد و به خاك سپرد. گریز روضه: صلی الله علیک یا اباعبدالله مسلم جان ! دیگر کسی به بدن تو بعد شهادت جسارت نکرد و طبق وصیتت، پیکر پاک و مطهر و بی سر شما کفن شد و دفن گردید اما مولایت حسین علیه السلام... السلام علی الابدان السلیبه السلام علی الاجساد العاریات في الفلوات السلام علی الاعضاء المقطعات منابع : الطبقات الكبرى، ج ١ ص ٤٦١ ، سير أعلام النبلاء : ج ٣ ص ٣٠٠ _________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
فرازی از مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام ( ۸ ) فَوَثَبَ إلَيهِ عُمَرُ بنُ سَعدِ بنِ أبي وَقّاصٍ ، فَقالَ : أوصِ إلَيَّ بِما تُريدُ يَابنَ عَقيلٍ . فَقالَ : اُوصيكَ ونَفسي بِتَقوَى اللّه ِ ؛ فَإِنَّ التَّقوى فيهَا الدَّركُ لِكُلِّ خَيرٍ. حاجَتي إلَيكَ أن تَشتَرِيَ فَرَسي وسِلاحي مِن هؤُلاءِ القَومِ فَتَبيعَهُ ، وتَقضِيَ عَنّي سَبعَمِئَةِ دِرهَمٍ استَدَنتُها في مِصرِكُم ، و أن تَستَوهِبَ جُثَّتي إذا قَتَلَني هذا وتُوارِيَني فِي التُّرابِ ، و أن تَكتُبَ إلَى الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام ألّا يَقدَمَ فَيَنزِلَ بِهِ ما نَزَلَ بي . ترجمه: عمر بن سعد برخاست و گفت: ای پسر عقیل آنچه می خواهی به من وصیت کن. مسلم گفت: ابتدا و قبل از بیان خواسته هایم تو را و خودم را به تقوای الهی و ترس از خدا سفارش می کنم که با آن هر خیری بدست می آید. و اما خواسته هایم: اول آنکه اسب و سلاحم را از این ها بستان و آن ها را بفروش و هفتصد درهمی که در شهر شما قرض کردم ادا کن. (درس بزرگ برای همه مؤمنین و مؤمنات) دوم آنکه: وقتی مرا به شهادت رساندند جنازه ام را تحویل بگير و دفن کن. و سوم آنکه: برای مولایم حسین بن علی علیهماالسلام نامه ای بنویس که به کوفه نیاید تا آنچه بر من وارد شد بر او وارد نشود. منابع: الفتوح : ج ٥ ص ٥٥ ، مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ١ ص ٢١١ _____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
جایگاه رفیع امر به معروف و نهی از منکر در مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام (۹) فَقالَ ابنُ زِيادٍ بِماذا أتَيتَ إلى هذَا البَلَدِ؟ فقال مسلم: أظهَرتُمُ المُنكَرَ و دَفَنتُمُ المَعروفَ فَأَتَيناهُم لِنَأمُرَ فيهِم بِالمَعروفِ ، و نَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ ، و نَدعوَهُم إلى حُكمِ الكِتابِ وَالسُّنَّةِ فَجَعَلَ ابنُ زِيادٍ يَشتِمُ عَلِيّا وَ الحَسَنَ وَ الحُسَينَ عليهم السلام فَقالَ لَهُ مُسلِمٌ : أنتَ وأبوكَ أحَقُّ بِالشَّتيمَةِ مِنهُم. ترجمه: عبیدالله بن زیاد لعنه الله به مسلم علیه السلام گفت: چرا به این شهر آمدی؟ مسلم علیه السلام فرمود: شما زشتی ها را آشکار کردید و خوبی ها را به خاک سپردید ، ما آمدیم تا در میان مردم امر به معروف و نهی از منکر کنیم و آنان را به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و اله فرا خوانیم. عبیدالله بن زیاد لعنه الله شروع کرد به دشنام دادن به حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام و حسنین علیهماالسلام . مسلم سلام الله علیه به وی فرمود: تو و پدرت به این دشنام ها سزاوارترید. منابع: الفتوح : ج ٥ ص ٥٥ ، مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ١ ص ٢١١ _________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
فراز پایانی از مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(۱۰) فَصَعِدَ بِهِ و هُوَ يُكَبِّرُ و يَستَغفِرُ ، و يُصَلّي عَلى مَلائِكَةِ اللّه ِ وَ رُسُلِهِ ، و هُوَ يَقولُ : اللّهُمَّ احكُم بَينَنا و بَينَ قَومٍ غَرّونا وكَذَّبونا و أذَلّونا . اُشرِفَ بِهِ عَلى مَوضِعِ الجَزّارينَ اليَومَ . قال بُكَيرُ بنُ حُمرانَ : فَضَرَبتُهُ ضَربَةً لَم تُغنِ شَيئا . فَقالَ مُسلِمٌ : أما تَرى في خَدَشٍ تَخدِشنيهِ وَفاءً مِن دَمِكَ أيُّهَا العَبدُ ؟ فَقالَ ابنُ زِيادٍ : أوَ فَخرا عِندَ المَوتِ ! قال بکیر بن حمران: ثُمَّ ضَرَبتُهُ الثّانِيَةَ فَقَتَلتُهُ ، ثُمَّ أتبَعنا رَأسَهُ جَسَدَهُ. ترجمه: مسلم را بالاى قصر بردند ، در حالى كه تكبير مى گفت و استغفار و بر فرشتگان خداوند و پيامبرانش درود مى فرستاد و مى فرمود: بار خدايا ! ميان ما و قومى كه ما را فريفتند و تكذيب كردند و خوار ساختند ، داورى فرما. مسلم را بر بالاى محلّى كه امروز ، جايگاه قصّاب هاست ، بردند. بکیر بن حمران می گوید: به گردنش با شمشیر ضربتى زدم ؛ ولى اثر نكرد . مسلم فرمود: نمى دانى كه خدشه اى كه بر من وارد كردى ، به اندازه خون توست ای برده؟ (بعدها وقتی عبیدالله ابن زياد لعنه الله این مطلب را شنيد گفت: فخرفروشى به هنگام مرگ؟! ) بکیر بن حمران در ادامه می گوید : ضربه دوم را زدم و او را كشته و سپس بدنش را به سرش ملحق ساختیم. (یعنی جسم پاک و مطهر و بدون سرش را به پایین انداختیم) . گریز روضه: صلی الله علیک یا اباعبدالله علیه السلام مسلم جان ! با دو ضربه سرت را از پیکرت جدا کردند اما همه جان ها به فدای غریب فاطمه سلام الله علیها که عصر عاشورا با ضربات متعدد و نامنظم استخوان های گردن را شکستند و سر را جدا ساختند تعابیر مقتل برای جدا ساختن سر مطهر آقا و مولایت حسین علیه السلام "حز" و "جز" می باشد که در این شب اول محرم جرات معنا نمودن آن را ندارم. یا حسین یا حسین یا حسین منابع: الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ٥٤٤ أنساب الأشراف : ج ٢ ص ٣٤٠ مقاتل الطالبيّين : ص ١٠٩ البداية والنهاية : ج ٨ ص ١٥٧ مروج الذهب : ج ٣ ص ٦٩ _____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با ورود امام حسین علیه السلام به کربلا (۴) مَرَّ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام بِكَربَلاءَ في اُناسٍ مِن أصحابِهِ ، فَلَمّا مَرَّ بِهَا اغرَورَقَت عَيناهُ بِالبُكاءِ ، ثُمَّ قالَ : هذا مُناخُ رِكابِهِم ، وهذا مُلقى رِحالِهِم ، وهُنا تُهرَقُ دِماؤُهُم ، طوبى لَكِ مِن تُربَةٍ ، عَلَيكِ تُهرَقُ دِماءُ الأَحِبَّةِ. قرب الإسناد : ص ٢٦ ح ٨٧ ترجمه: از امام صادق عليه السلام : امير مؤمنان على عليه السلام با گروهى از يارانش از كربلا گذشت . به آن جا كه رسيد، اشكْ چشمانش را پر كرد و سپس فرمود: اين جا خوابگاه شتران آنها و اين جا جايگاه اسباب سفرشان است و اين جا خونشان ريخته مى شود. خوشا به حال تو اى خاك كه خون هاى عاشقان ، بر روى تو ريخته مى شود. در کتاب تذکره الخواص سبط ابن جوزی آمده : ثُمَّ ازدادَ بُكاؤُهُ: گریه های مولا شدت گرفت. در کتاب کمال الدین مرحوم شیخ صدوق ره آمده که ابن عباس می گوید : فَبَكى طَويلاً حَتَّى اخضَلَّت لِحيَتُهُ ، وسالَتِ الدُّموعُ عَلى صَدرِهِ ، وبَكَينا مَعَهُ ، وهُوَ يَقولُ : أوهِ أوهِ ! ما لي ولِالِ أبي سُفيانَ ؟ ! ما لي ولِالِ حَربٍ ، حِزبِ الشَّيطانِ ، وأولِياءِ الكُفرِ ؟ ! صَبرا يا أبا عَبدِ اللّه ِ... امیرالمومنین عليه السلام مدّتى طولانى گريه كرد تا محاسنش خيس شد و قطره هاى اشك بر سينه اش چكيد و ما با او گريستيم و او مى فرمود: «آه، آه! خاندان ابو سفيان ، از جان ما چه مى خواهند؟! خاندان حرب، حزب شيطان و همدستان كفر ، از جان ما چه مى خواهند؟ اى ابا عبد اللّه ! صبر داشته باش... گریز روضه: مولا جان ! شما فقط بر روی خاک کربلا نشستی و بوییدی و گریه کردی اما چه گذشت بر دخترت زینب آنگاه که میوه دلت بر روی خاک دست و پا می زد و به خود می پیچید و با آن بدن پاره پاره و غرقه بخون با گوشه چشمش به خيمه هایش نظر داشت... و اختلفت بالانقباض و الانبساط شمالك ويمينك، تدير طرفا خفيا الى رحلك وبيتك. (زیارت ناحیه ) _____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala