eitaa logo
مقتل خوانی
732 دنبال‌کننده
49 عکس
6 ویدیو
1 فایل
مقتل حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام ) و یاران و اهل بیت باوفایش ( علیهم السلام )
مشاهده در ایتا
دانلود
مقتل طفل شیر خوار امام حسین علیه السلام (۳) روضه (۴) ثُمَّ جَعَلَ يُقَبِّلُهُ ويَشُمُّهُ ويُوَدِّعُهُ ... (البداية والنهاية : ج ٨ ص ١٨٦) ترجمه: وقتی طفل را برایش آوردند شروع کرد به بوسیدن و بوییدن او . پشت سر هم او را می بوسيد و می بویید... و در همین حال بود که تیر از راه رسید و خون گلوی طفل بر صورت امام پاشيد و گلو پاره شد... نکته روضه و گریز آن: امام در آن حال که همه عزیزانش را از دست داده و تا لحظاتی دیگر خاندانش اسير می شوند و خودش نیز در سخت ترین شرایط جنگ قرار دارد، بدنش غرق در زخم نيزه و شمشير و تیرهاست و ...اما احساسات بی نظیر امام حسین علیه السلام و آرامش حضرت وصف ناپذیر است که در چنین شرایطی طفل شیرخوارش را می طلبد و او را می بوید و می بوسد . ابراز محبت پدر به فرزندانش و بوسیدن فرزندانش درس بزرگی برای همه پدرهای عالم است‌. روضه (۵) لَمّا رَآهُمُ الحُسَينُ عليه السلام مُصِرّينَ عَلى قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ ، وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ، و نادى: بَيني و بَينَكُم كِتابُ اللّه ِ ، و جَدّي مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، يا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمي؟!... فَالتَفَتَ الحُسَينُ عليه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ يَبكي عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلى يَدِهِ، و قالَ: يا قَومِ ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ. فَجَعَلَ الحُسَينُ عليه السلام يَبكي و يَقولُ: اللّهُمَّ احكُم بَينَنا وبَينَ قَومٍ دَعَونا لِيَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِيَ مِنَ الهَوا: دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ . منبع: تذكرة الخواصّ: ص ٢٥٢ ترجمه: به نقل از هشام بن محمّد : وقتى حسين عليه السلام ديد كه آنها بر كُشتن او پافشارى مى كنند ، قرآنى را گرفت و آن را باز كرد و بر سرش نهاد و ندا داد : «كتاب خدا و نيز جدّم محمّد ، فرستاده خدا ، ميان من و شما ، داورى كند . اى مردم ! براى چه خونم را حلال مى شمريد ؟ ! ...» . سپس حسين عليه السلام ، به سوى يكى از كودكانش كه از تشنگى مى گريست ، رفت . او را بر سرِ دست گرفت و گفت : «اى قوم ! اگر بر من رحم نمى كنيد ، بر اين كودك ، رحم كنيد» . در اين حال ، مردى از آنان ، تيرى به سوى او انداخت و ذبحش كرد . حسين عليه السلام مى گريست و مى فرمود : «خدايا ! ميان ما و گروهى كه ما را دعوت كردند تا ما را يارى دهند ، امّا ما را كُشتند ، داورى كن» . در اين هنگام ، از آسمان ، ندايى رسيد : «او را رها کن اى حسين ؛ كه او را در بهشت ، شير مى دهند خداوند دایه ای در بهشت برایش قرار داد» . نکته روضه: وقتی تير آمد و گلو طفل را پاره نمود ، حسين عليه السلام گریه کرد. آقا جان! به قربان اشک هایت... چه گذشت بر خواهرت زینب سلام الله علیها وقتی صدای گریه تو را شنيد، فرزندانت چه کردند وقتی گریه تو را ديدند و شنيدند. _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل طفل شیر خوار امام حسین علیه السلام (۴) روضه (۶). فَاضطَرَبَ و ماتَ. (سرّ السلسلة العلوية : ص ٣٠) ترجمه: وقتی تير گلو را پاره کرد این کودک شروع کرد در دستان امام حسین علیه السلام دست و پا زدن... امان از دل حسین امان از دل حسین بارخدایا ! چه گذشته بر امام حسین علیه السلام با دیدن این صحنه های جانکاه... سر به پوست آويزان شده فرزندش دست و پا زدن فرزندش و ... _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل طفل شیر خوار امام حسین علیه السلام (۵) روضه (۷) فَإِذا بِسَهمٍ قَد أقبَلَ حَتّى وَقَعَ في لَبَّةِ الصَّبِيِّ فَقَتَلَهُ، فَنَزَلَ الحُسَينُ عليه السلام عَن فَرسِهِ ، وحَفَرَ لِلصَّبِيِّ بِجَفنِ سَيفِهِ، و رَمَّلَهُ بِدَمِهِ و دَفَنَهُ . (منبع :الاحتجاج: ج ٢ ص ١٠١ ح ١٦٨) ترجمه: تيرى آمد و بر گودىِ گلوى كودك نشست و او را به شهادت رساند . حسين عليه السلام از اسبش فرود آمد و با قبضه شمشيرش گودالى كَنْد و كودك را با خون آغشته اش - به دور از چشم اهل حرم - در آن دفن كرد. _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل طفل شیر خوار امام حسین علیه السلام (۶) روضه (۸) (شهادت طفل شیر خوار یک روزه) تَقَدَّموا رَجُلاً رَجُلاً، حَتّى بَقِيَ وَحدَهُ ما مَعَهُ أحَدٌ مِن أهلِهِ ، و لا وُلدِهِ و لا أقارِبِهِ، فَإِنَّهُ لَواقِفٌ عَلى فَرَسِهِ، إذ اُتِيَ بِمَولودٍ قَد وُلِدَ لَهُ في تِلكَ السّاعَةِ، فَأَذَّنَ في اُذُنِهِ، و جَعَلَ يُحَنِّكُهُ إذ أتاهُ سَهمٌ فَوَقَعَ في حَلقِ الصَّبِيِّ فَذَبَحَهُ، فَنَزَعَ الحُسَينُ عليه السلام السَّهمَ مِن حَلقِهِ، و جَعَلَ يُلَطِّخُهُ بِدَمِهِ و يَقولُ: وَ اللّه ِ لَأَنتَ أكرَمُ عَلَى اللّه ِ مِنَ النّاقَةِ، و لَمُحَمَّدٌ أكرَمُ عَلَى اللّه ِ مِن صالِحٍ! ثُمَّ أتى فَوَضَعَهُ مَعَ وُلدِهِ و بَني أخيهِ . (تاريخ اليعقوبي: ج ٢ ص ٢٤٥ .) ترجمه: ياران حسين عليه السلام ، يك به يك ، گامْ پيش نهادند و رزميدند و شهيد شدند تا اين كه حسين عليه السلام تنها ماند و هيچ يك از مردان خانواده و فرزندان و نزديكانش با او نماند . او بر بالاى اسبش بود . كودكى را كه همان ساعت متولّد شده بود ، برايش آوردند . حسين عليه السلام ، در گوشش اذان گفت و كامِ او را بر مى داشت كه تيرى آمد و در گلوى كودك نشست و ذبحش كرد . حسين عليه السلام ، تير را از گلوى او بيرون كشيد و خونش را به بدن او ماليد و گفت : «به خدا سوگند ، تو نزد خدا ، از شتر صالح ، گرامى ترى و محمّد صلى الله عليه و آله نيز نزد خدا از صالح، گرامى تر است» . سپس آمد و او را كنار فرزندان و برادر زادگانش نهاد . نکته روضه: امام حسین علیه السلام حتی در میدان جنگ و در سخت ترین شرایط اعمال مستحبی را ترک نکرد. حضرت در تمام لحظات زندگی اش حتی روز عاشورا، مستحبات را انجام داد و کارهای مکروه را ترک کرد. وقتی طفل متولد می شود مستحب است که بلافاصله پدر اذان و اقامه بگوید و امام از انجام این عمل مستحبی نیز غفلت نکرد حتی در آن شرایط سخت عصر عاشورا. صلی الله علیک یا اباعبدالله _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جلسه روایتگری وقایع عاشورا و مقتل خوانی ۱۴۰۳/۰۴/۲۳ حسینیه ناحیه مقاومت بسیج سپاه شهرستان سمنان با حضور نماینده ولی فقیه در سپاه استان و فرماندهی محترم سپاه استان و پاسداران و بسیجیان
مقتل حضرت علی اکبر سلام الله علیه (۱) منابع: الإرشاد: ج ٢ ص ١٠٦ الملهوف: ص ١٦٦ . مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي: ج ٢ ص ٣٠. فراز نخست از مقتل: َلَمّا لَم يَبقَ مَعَهُ إلّا أهلُ بَيتِهِ، خَرَجَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام و اُمُّهُ لَيلى بِنتُ أبي مُرَّةَ بنِ عُروَةَ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِيِّ و كانَ مِن أصبَحِ النّاسِ وَجهاً ، و أحسَنِهِم خُلُقاً فَاستَأذَنَ أباهُ فِي القِتالِ، فَأذِنَ لَهُ؛ ثُمَّ نَظَرَ إلَيهِ نَظرَةَ آيِسٍ مِنهُ، و أرخى عليه السلام عَينَيهِ و بَكى . رفَعَ الحسین علیه السلام شَيبَتَهُ نَحوَ السَّماءِ، و قالَ: اللّهُمَّ اشهَد عَلى هؤُلاءِ القَومِ، فَقَد بَرَزَ إلَيهِم غُلامٌ أشبَهُ النّاسِ خَلقاً وخُلُقاً ومَنطِقاً بِرَسولِكَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، كُنّا إذَا اشتَقنا إلى وَجهِ رَسولِكَ نَظَرنا إلى وَجهِهِ، اللّهُمَّ فَامنَعهُم بَرَكاتِ الأَرضِ، و إن مَنَعتَهُم فَفَرِّقهُم تَفريقاً، و مَزِّقهُم تَمزيقاً، وَ اجعَلهُم طَرائِقَ قِدَداً ، و لا تُرضِ الوُلاةَ عَنهُم أبَداً؛ فَإِنَّهُم دَعَونا لِيَنصُرونا ثُمَّ عَدَوا عَلَينا يُقاتِلُونّا ويَقتُلُونّا. ثُمَّ صاحَ الحُسَينُ عليه السلام بِعُمَرَ بنِ سَعدٍ: ما لَكَ؟! قَطَعَ اللّه ُ رَحِمَكَ، ولا بارَكَ لَكَ في أمرِكَ، وسَلَّطَ عَلَيكَ مَن يَذبَحُكَ عَلى فِراشِكَ، كَما قَطَعتَ رَحِمي ، و لَم تَحفَظ قَرابَتي مِن رَسولِ اللّه ِ! ثُمَّ رَفَعَ عليه السلام صَوتَهُ و قَرَأَ: «إِنَّ اللّه اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ، ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّه سَمِيعٌ عَلِيمٌ» ترجمه: هنگامى كه جز اهل بيتِ امام عليه السلام ، كسى با او نمانْد ، على اكبر عليه السلام كه از زيباروى ترين و خوش خوترينِ مردم بود ، بيرون آمد و از پدر ، اجازه نبرد خواست . امام عليه السلام به او اجازه داد . سپس ، مأيوسانه به او نگريست و سرش را پايين انداخت و گريست . محاسن سپيدش را رو به آسمان كرد و فرمود : «خدايا ! تو بر اين قوم، گواه باش كه جوانى به سوى آنان رفت كه از نظر صورت ، سيرت و سخن گفتن ، شبيه ترين مردم به پيامبرت محمّد صلى الله عليه و آله بود و ما هر گاه مشتاق روى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى شديم ، به روى او مى نگريستيم . بار خدايا ! بركت هاى زمين را از آنان ، باز دار و چون چنين كردى ، آنها را دچار تفرقه و گروه گروه كن و هر يك را به راهى ببر و حاكمان را هيچ گاه از آنان ، راضى مدار ، كه آنانْ ما را دعوت كردند تا يارى مان دهند ؛ امّا بر ما هجوم آوردند كه با ما بجنگند و ما را بكُشند» . آن گاه ، حسين عليه السلام بر عمر بن سعد، بانگ بر آورد كه : «چه مى خواهى ؟ خداوند ، خويشاوندىِ تو را قطع كند و كارت را بر تو مبارك نگردانَد و كسى را بر تو مسلّط كند كه تو را در بسترت بكُشد ، همان گونه كه خويشان مرا از ميان بردى و نزديكى ام به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را پاس نداشتى» . آن گاه ، صدايش را بلند كرد و [اين آيه را] قرائت كرد : «خداوند ، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد . آنها دودمانى بودند كه برخى ، از برخى ديگر گرفته شده بودند ؛ و خداوند ، شنوا و داناست» . _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل حضرت علی اکبر سلام الله علیه (۲) منابع: مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي: ج ٢ ص ٣٠. فراز دوم از مقتل: ثُمَّ حَمَلَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ وهُوَ يَقولُ: أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ نَحنُ وبَيتِ اللّه ِ أولى بِالنَّبِيّ وَاللّه ِ لا يَحكُمُ فينَا ابنُ الدَّعِيّ أطعَنُكُم بِالرُّمحِ حَتّى يَنثَني أضرِبُكُم بِالسَّيفِ حَتّى يَلتَوي ضَربَ غُلامٍ هاشِمِيٍّ عَلَوِيّ فَلَم يَزَل يُقاتِلُ حَتّى ضَجَّ أهلُ الكوفَةِ لِكَثرَةِ مَن قَتَلَ مِنهُم، حَتّى أنَّهُ رُوِيَ أنَّهُ عَلى عَطَشِهِ قَتَلَ مِئَةً و عِشرينَ رَجُلاً، ثُمَّ رَجَعَ إلى أبيهِ و قَد أصابَتهُ جِراحاتٌ كَثيرَةٌ، فَقالَ: يا أبَه! العَطَشُ قَد قَتَلَني، و ثِقلُ الحَديدِ قَد أجهَدَني، فَهَل إلى شَربَةٍ مِن ماءٍ سَبيلٌ ، أتَقَوّى بِها عَلَى الأَعداءِ؟ فَبَكَى الحُسَينُ عليه السلام و قالَ: يا بُنَيَّ! عَزَّ عَلى مُحَمَّدٍ و عَلى عَلِيٍّ وعَلى أبيكَ أن تَدعُوَهُم فَلا يُجيبونَكَ، وتَستَغيثَ بِهِم فَلا يُغيثونَكَ، دَفَعَ إلَيهِ خاتَمَهُ، و قالَ لَهُ: يا بنی! خُذ هذَا الخاتَمَ في فيكَ، وَ ارجِع إلى قِتالِ عَدُوِّكَ، فَإِنّي أرجو أن لا تُمسِيَ حَتّى يَسقِيَكَ جَدُّكَ بِكَأسِهِ الأَوفى شَربَةً لا تَظمَأُ بَعدَها أبَداً. فَرَجَعَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام إلَى القِتالِ ، و حَمَلَ و هُوَ يَقولُ: الحَربُ قَد بانَت لَها حَقائِقُ وظَهَرَت مِن بَعدِها مَصادِقُ وَاللّه ِ رَبِّ العَرشِ لا نُفارِقُ جُموعَكُم أو تُغمَدُ البَوارِقُ وجَعَلَ يُقاتِلُ حَتّى قَتَلَ تَمامَ المِئَتَينِ. ترجمه: سپس على اكبر عليه السلام ، حمله بُرد و چنين رَجَز خواند : من على ، پسر حسين بن على ام . به خانه خدا سوگند كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك تريم . و به خدا سوگند كه بى نَسَب (ابن زياد) ، نمى تواند بر ما حكم برانَد . شما را آن قدر با نيزه مى زنم تا اين كه خم شود و آن قدر شما را با شمشير مى زنم تا آن كه در هم پيچد ؛ زدنِ جوان هاشمىِ علوى . وى ، پيوسته مى جنگيد تا ضجّه كوفيان ، از فراوانىِ كُشتگانشان ، بلند شد . حتّى روايت شده كه او با وجود تشنگى ، صد و بيست مرد از آنان را كُشت . سپس به سوى پدرش باز گشت و در حالى كه زخم هاى فراوانى به او زده بودند ، گفت : اى پدر ! تشنگى مرا كُشت و سنگينىِ آهن ، تاب مرا بُرد . آيا آبى براى نوشيدن هست تا با آن در برابر دشمن ، نيرو بيابم ؟ حسين عليه السلام گريست و فرمود : اى پسر عزيزم ! بر محمّد و على و پدرت ، سخت است كه از آنان ، چيزى بخواهى و آن را اجابت نكنند ، و از آنان ، يارى بخواهى و تو را يارى نكنند . سپس ، انگشترش را به او داد و فرمود : فرزند عزیزم! اين انگشتر را به دهانت بگير و براى نبرد با دشمنت ، باز گرد كه من ، اميد مى برَم كه شب نرسيده ، از كاسه لبريز جدّت ، چنان شربتى بنوشى كه پس از آن ، ديگر هرگز تشنه نشوی . پس على اكبر عليه السلام به ميدان باز گشت و حمله بُرد و چنين رَجَز مى خواند : حقيقتِ جنگ ، نمايان شده است و پس از آن ، راستى و پايدارى ، آشكار مى شود . به خداى صاحب عرش ، سوگند ، نه شما را رها مى كنيم و نه شمشيرهايمان را غلاف مى كنيم . او به جنگ ، ادامه داد و دويست نفر را كُشت. _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
‌مقتل حضرت علی اکبر سلام الله علیه (۳) منبع: مقتل الحسين علیه السلام خوارزمی ، ج۲، ص۳۰ الارشاد، ج۲، ص۱۰۶ فراز سوم از مقتل: ثُمَّ ضَرَبَهُ مُنقِذُ بنُ مُرَّةَ العَبدِيُّ عَلى مَفرِقِ رَأسِهِ ضَربَةً صَرَعَهُ فيها - و رماه بسهم - ، و ضَرَبَهُ النّاسُ بِأَسيافِهِم، فَاعتَنَقَ الفَرَسُ فَحَمَلَهُ الفَرَسُ إلى عَسكَرِ عَدُوِّهِ، فَقَطَّعوهُ بِأَسيافِهِم إرباً إرباً، فَلَمّا بَلَغَت روحُهُ التَّراقِيَ ، نادى بِأَعلى صَوتِهِ: يا أبَتاه! هذا جَدّي رَسولُ اللّه ِ، قَد سَقاني بِكَأسِهِ الأَوفى شَربَةً لا أظمَأُ بَعدَها أبَداً، وهُوَ يَقولُ لَكَ: العَجَلَ! فَإِنَّ لَكَ كَأساً مَذخورَةً. فَصاحَ الحُسَينُ عليه السلام : قَتَلَ اللّه ُ قَوماً قَتَلوكَ! يا بُنَيَّ، ما أجرَأَهُم عَلَى اللّه ِ ، وعَلَى انتِهاكِ حُرمَةِ رَسولِ اللّه ِ! عَلَى الدُّنيا بَعدَكَ العَفا. ترجمه: سپس ، مُنقِذ بن مُرّه عبدى ، ضربه اى بر فرقِ سرش زد كه او را به زمين انداخت. - منقذ بن مره تیری نیز پرتاپ کرد- ديگر سپاهيان نيز شمشيرهايشان را بر او فرود آوردند . او از گردن اسب ، آويخت . اسب ، او را به ميان دشمن بُرد و آنان ، او را با شمشيرهايشان ، تكّه تكّه كردند . چون جان به گلويش رسيد ، با بالاترين صدايش ندا داد : اى پدر ! اين ، جدّم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است كه با كاسه لبريزش ، به من شربتى نوشانْد كه پس از آن ، هرگز تشنه نخواهم شد و به تو مى فرمايد : «بشتاب كه كاسه اى برايت ، نگاه داشته اند !» . حسين عليه السلام ، بانگ بر آورد : «خداوند ، بكُشد كسانى را كه تو را كُشتند ، اى پسر عزيزم ! چه قدر در برابر خدا و بر هتك حرمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، گستاخ بودند ! دنيا ، پس از تو ، ويران باد !» _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل حضرت علی اکبر سلام الله علیه (۴) منبع: الارشاد، ج۲، ص۱۰۶ فراز پایانی مقتل : و خَرَجَت زَينَبُ اُختُ الحُسَينِ مُسرِعَةً تُنادي: يا اُخَيّاه وَابنَ اُخَيّاه، و جاءَت حَتّى أكَبَّت عَلَيهِ، فَأَخَذَ الحُسَينُ عليه السلام بِرَأسِها فَرَدَّها إلَى الفُسطاطِ، و أمَرَ فِتيانَهُ فَقالَ: اِحمِلوا أخاكُم، فَحَمَلوهُ حَتّى وَضَعوهُ بَينَ يَدَيِ الفُسطاطِ الَّذي كانوا يُقاتِلونَ أمامَهُ. ترجمه: زينب عليهاالسلام خواهر حسين عليه السلام ، به شتاب ، بيرون دويد و ندا داد : اى برادرم و فرزند برادرم ! آن گاه ، آمد تا خود را بر روى پيكر على اكبر عليه السلام انداخت . حسين عليه السلام ، سر او را گرفت و او را بلند كرد و به خيمه اش باز گردانْد و به جوانان خاندان خود ، فرمان داد و فرمود : «برادرتان را ببريد !» . آنان ، او را بُردند و در خيمه اى گذاشتند كه جلوى آن ، مى جنگيدند . _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل حضرت عباس بن ابیطالب و برادرانش علیهم السلام (۱) الف) إنَّ المُختارَ بَعَثَ عَبدَ اللّه ِ بنَ كامِلٍ إلى حَكيمِ بنِ طُفَيلٍ الطّائِيِّ السِّنبِسِيِّ، و قَد كانَ أصابَ سَلَبَ العَبّاسِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام. منابع: تاريخ الطبري: ج ٦ ص ٦٢ أنساب الأشراف: ج ٦ ص ٤٠٧ وسَلَبَ ثِيابَهُ حَكيمُ بنُ طُفَيلٍ الطّائِيُّ. منبع: أنساب الأشراف : ج ٣ ص ٤٠٦ ترجمه: مختار ، عبد اللّه بن كامل را به سوى حُكَيم بن طُفَيل طايى سِنبِسى فرستاد چرا كه تجهیزات و لباس هاى عبّاس عليه السلام را به تاراج برده و عباس علیه السلام را بدون لباس بر روی خاک داغ کربلا رها کرده بود. حُكَيم بن طُفَيل طايى ، لباس های عباس علیه السلام را غارت کرد و برد. (همچون مولایش حسين عليه السلام او را نیز برهنه بر روی زمین رها کردند) امان از دل زینب امان از دل زینب امان از دل زینب یا حسین یا حسین یا حسین _____ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل حضرت عباس بن ابیطالب و برادرانش علیهم السلام (۲) ب) تَكاثَروا عَلَيهِ و قَطَعوا يَدَيهِ و رِجلَيهِ حَنَقاً عَلَيهِ ، و لِما أبلى فيهِم و قَتَلَ مِنهُم. منبع: شرح الأخبار: ج ٣ ص ١٩١ ترجمه: _ پس از اینکه حضرت عباس علیه السلام را از اسب به زمین انداختند - دشمنان بر او غلبه كردند و دور او را گرفتند و دست ها و پاهايش را از سرِ كينه ورزى با او و به سبب گرفتارى هايى كه از صبح عاشورا تا به عصر برايشان به وجود آورده بود و كُشتارى كه از آنها كرده بود ، بریدند و قطع كردند. (توضیح: عبارت مقتل حاکی از آن است که از پشت نخل ها قسمتی از دستان راست و چپ حضرت را جدا کرده بودند و همه دست بطور کامل قطع نشده بود و وقتی روی خاک داغ کربلا افتاد سر فرصت تا امام حسین علیه السلام خودش را برساند بر بالین برادر، باقیمانده دست ها را هم بریدند و سپس پاها . چه گذشته بر امام حسین علیه السلام وقتی که به مقتل برادر رسید ... چه دید که با صدای بلند گریه کرد و ...) _____ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم اکنون تکیه خوریا شهرستان دامغان
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری عاشورا ،تکیه خوریا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقتل خوانی و روایتگری عاشورا حجت الاسلام والمسلمین دکتر ملاکاظمی ،تکیه خوریا دامغان
💠 مقتل خوانی و روایتگری عاشورا - تکیه خوریا شهرستان دامغان _ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل حضرت عباس بن ابیطالب و برادرانش علیهم السلام (۳) ج) وَ اشتَدَّ العَطَشُ بِالحُسَينِ عليه السلام ، فَرَكِبَ المُسَنّاةَ يُريدُ الفُراتَ، وَ العَبّاسُ أخوهُ بَينَ يَدَيهِ، فَاعتَرَضَتهُما خَيلُ ابنِ سَعدٍ، فَرَمى رَجُلٌ مِن بَني دارِمٍ الحُسَينَ عليه السلام بِسَهمٍ فَأَثبَتَهُ في حَنَكِهِ الشَّريفِ، فَانتَزَعَ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ السَّهمَ، و بَسَطَ يَدَهُ تَحتَ حَنَكِهِ حَتَّى امتَلَأَت راحَتاهُ مِنَ الدَّمِ، ثُمَّ رَمى بِهِ وقالَ: اللّهُمَّ إنّي أشكو إلَيكَ ما يُفعَلُ بِابنِ بِنتِ نَبِيِّكَ. ثُمَّ اقتَطَعُوا العَبّاسَ عليه السلام عَنهُ، و أحاطوا بِهِ مِن كُلِّ جانِبٍ و مَكانٍ. (الملهوف: ص ⁩ 170) مَضى بِطَلَبِ الماءِ فَحَمَلوا عَلَيهِ و حَمَلَ هُوَ عَلَيهِم، و جَعَلَ يَقولُ: لا أرهَبُ المَوتَ إذِ المَوتُ رَقى حَتّى اُوارى فِي المَصاليتِ لِقا نَفسي لِنَفسِ المُصطَفَى الطُّهرِ وَقا إنّي أنَا العَبّاسُ أغدو بِالسَّقا ولا أخافُ الشَّرَّ يَومَ المُلتَقى فَفَرَّقَهُم، فَكَمَنَ لَهُ زَيدُ بنُ وَرقاءَ الجُهَنِيُّ مِن وَراءِ نَخلَةٍ، وعاوَنَهُ حَكيمُ بنُ طُفَيلٍ السِّنبِسِيُّ، فَضَرَبَهُ عَلى يَمينِهِ، فَأَخَذَ السَّيفَ بِشِمالِهِ، و حَمَلَ عَلَيهِم و هُوَ يَرتَجِزُ: وَاللّه ِ إن قَطَعتُمُ يَميني إنّي اُحامي أبَداً عَن ديني وعَن إمامٍ صادِقِ اليَقينِ نَجلِ النَّبِيِّ الطّاهِرِ الأَمينِ فَقاتَلَ حَتّى ضَعُفَ، فَكَمَنَ لَهُ الحَكيمُ بنُ الطُّفَيلِ الطّائِيُّ مِن وَراءِ نَخلَةٍ، فَضَرَبَهُ عَلى شِمالِهِ، فَقالَ: يا نَفسُ لا تَخشَي مِنَ الكُفّارِ وأبشِري بِرَحمَةِ الجَبّارِ مَعَ النَّبِيِّ السَّيِّدِ المُختارِ قَد قَطَعوا بِبَغيِهِم يَساري فَأَصلِهِم يا رَبِّ حَرَّ النّارِ فَقَتَلَهُ المَلعونُ بِعَمودٍ مِن حَديدٍ. فَلَمّا رَآهُ الحُسَينُ عليه السلام مَصروعاً عَلى شَطِّ الفُراتِ فَبَكَى عليه السلام بُكاءً شَديداً. وفي ذلِكَ يَقولُ الشّاعِرُ: أحَقُّ النّاسِ أن يُبكى عَلَيهِ فَتىً أبكَى الحُسَينَ بِكَربَلاءِ (منابع: الملهوف: ص ⁩ 170 المناقب لابن شهرآشوب: ج ٤ ص ١٠٨) ترجمه: تشنگى حسين عليه السلام ، شدّت گرفت . از سيلْ بندِ فرات ، بالا رفت تا خود را به آب برساند و عبّاس عليه السلام ، برادرش نيز پيشِ رويش بود . سواران ابن سعد ، راه را بر آن دو گرفتند و مردى از بنى دارِم ، تيرى به سوى حسين عليه السلام پرتاب كرد و آن را در گلوى شريفش نشانْد . امام كه درودهاى خدا بر او باد ، تير را بيرون كشيد و دستش را زير گلويش گرفت تا كفِ هر دو دستش از خون ، پُر شد . سپس آن را پاشيد و گفت : «خدايا ! من از آنچه با پسر دختر پيامبرت مى كنند ، به تو شكايت مى كنم» . سپس ، عبّاس عليه السلام را از او جدا كردند و او را از هر سو ، در ميان گرفتند. عباس علیه السلام در طلب آب رفت كه بر او حمله بُردند . او هم به آنها حمله بُرد و چنين مى خواند : از مرگْ نمى هراسم ؛ زيرا مرگ ، ترقّى و صعود است ؛ كه مرا در پشت شمشيرها ، پنهان مى كند؛ جانم ، سپر جان پاكيزه مصطفى باد؛ من ، عبّاسم كه سقّا گشته ام؛ و به روز برخورد و شدت ، هراسى از شرّ ندارم پس آنان را متفرّق كرد . زيد بن وَرقاى جُهَنى ، در پشت درخت خرمايى به كمين او نشست و حَكيم بن طُفَيل سِنبِسى نيز او را يارى داد و بر دست راست عبّاس عليه السلام ضربه اى زد و آن را قطع كرد . عبّاس عليه السلام ، شمشير را به دست چپ گرفت و به آنها حمله بُرد و چنين رَجَز مى خواند : به خدا سوگند ، اگر دست راستم را قطع كنيد ؛ من ، هميشه از دينم حمايت مى كنم ؛ و نيز از امام راستگو و استوارباورى ؛ كه نواده پيامبرِ پاك و امين است . آن گاه ، جنگيد تا ناتوان شد . حَكيم بن طُفَيل طايى ، از پشت درخت خرما به او كمين زد و بر دست چپش ضربه اى زد و آن را قطع كرد . عبّاس عليه السلام نيز خواند : اى جان ! از كافران مترس ؛ و به رحمت خداى جبران كننده ، بشارتت باد ؛ همراه با پيامبر صلى الله عليه و آله ، سَرور برگزيده ؛ با سركشى شان ، دست چپم را قطع كردند ؛ پروردگارا ! آنان را به داغىِ آتش برسان ! پس آن ملعون ، با عمود آهنين به او زد و عبّاس عليه السلام را به شهادت رساند . هنگامى كه حسين عليه السلام ، او را بر كناره رود فرات ، افتاده دید به شدّت گريست . شاعر ، در اين باره گفته است : سزامندترين كس به گريه مردم بر او جوانى است كه حسين عليه السلام را در كربلا به گريه انداخت... _____ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۱) الف) لَمّا اُثخِنَ الحُسَينُ عليه السلام بِالجِراحِ و بَقِيَ كَالقُنفُذِ ، طَعَنَهُ صالِحُ بنُ وَهبٍ المُزَنِيُّ لَعَنَهُ اللّه ُ عَلى خاصِرَتِهِ طَعنَةً ، فَسَقَطَ الحُسَينُ عليه السلام عَن فَرَسِهِ إلَى الأَرضِ عَلى خَدِّهِ الأَيمَنِ ، ثُمَّ قامَ عليه السلام . قالَ الرّاوي : و خَرَجَت زَينَبُ عليهاالسلام مِن بابِ الفُسطاطِ و هِيَ تُنادي : وا أخاه ! وا سَيِّداه ! وا أهلَ بَيتاه ! لَيتَ السَّماءَ انطَبَقَت عَلَى الأَرضِ ، ولَيتَ الجِبالَ تَدَكدَكَت عَلَى السَّهلِ . قالَ : و صاحَ شِمرٌ بِأَصحابِهِ : ما تَنتَظِرونَ بِالرَّجُلِ ؟! قالَ : فَحَمَلوا عَلَيهِ مِن كُلِّ جانِبٍ . فَضَرَبَهُ زُرعَةُ بنُ شَريكٍ عَلى كَتِفِهِ اليُسرى فَأَبانَها ، فَجَعَلَ يَبكي ، فَضَرَبَ الحُسَينُ عليه السلام زُرعَةَ فَصَرَعَهُ ، و ضَرَبَهُ آخَرُ عَلى عاتِقِهِ المُقَدَّسِ بِالسَّيفِ ضَربَةً كَبا عليه السلام بِها عَلى وَجهِهِ . و كانَ قَد أعيا فَجَعَلَ يَنوءُ و يَكبو ، فَطَعَنَهُ سِنانُ بنُ أنَسٍ النَّخَعِيُّ لَعَنَهُ اللّه ُ في تَرقُوَتِهِ ، ثُمَّ انتَزَعَ الرُّمحَ فَطَعَنَهُ في بَواني صَدرِهِ ، ثُمَّ رَماهُ سِنانٌ أيضا بِسَهمٍ فَوَقَعَ السَّهمُ في نَحرِهِ. منابع: الملهوف : ص ١٧٤ ، مثير الأحزان : ص ٧٥ ترجمه: هنگامى كه حسين عليه السلام از شدّت زخم ها ، سنگين و از بسيارىِ اصابت تيرها مانند خارپشت شد ، صالح بن وَهْب مُزَنى كه خدا ، لعنتش كند، نيزه اى به پهلوى امام عليه السلام زد . حسين عليه السلام ، با گونه راست ، از اسب بر زمين افتاد و سپس برخاست . زينب عليهاالسلام ، از درِ خيمه بيرون آمد ، در حالى فرياد مى زد : واى ، برادر من ! واى ، سَرور من ! واى ، خاندان من ! كاش آسمان ، خراب مى شد و بر زمين مى افتاد ، و كوه ها خاك شده ، در دشت ها پراكنده مى شدند ! شمر ، بر يارانش فرياد زد : از او چه انتظار داريد ؟ از هر سو ، به او حمله كردند . زُرَعة بن شريك ، بر شانه چپ امام عليه السلام ضربه اى زد و دست چپ را جدا کرد ، حسین علیه السلام‌ به گریه افتاد. حسين عليه السلام نيز با ضربه اى زُرْعه را زد و بر زمين انداخت . شخص ديگرى بر گردن مقدّسش ضربه اى زد كه بر اثر آن ضربه ، حسین علیه السلام به رو بر خاك افتاد . خيلى ناتوان شده بود . به زحمت ، بلند مى شد و باز ، به رو ، بر زمين مى افتاد . سِنان بن اَنَس نَخَعى كه لعنت خدا بر او باد ، نيزه اى در تَرقُوه اش فرو بُرد و سپس ، آن را در آورد و در قفسه سينه امام عليه السلام ، فرو كرد . سِنان، تيرى نيز به سوى امام عليه السلام انداخت كه بر گودىِ گلويش نشست. یک نکته جانسوز روضه: امام در آخرین لحظات و هنگام جدا شدن سر از بدنش ، یک دست نداشت -دست چپ از ناحیه کتف قطع شده بود- وقتی سر را جدا کردند حضرت با یک دست ، دست و پا می زد... آجرک الله یا صاحب الزمان یا بقیه الله. _____ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۲) ب) رَوى هِلالُ بنُ نافِعٍ قالَ : إنّي لَواقِفٌ مَعَ أصحابِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ ، فَخَرَجتُ بَينَ الصَّفَّينِ ، فَوَقَفتُ عَلَيهِ فَإِنَّهُ لَيَجودُ بِنَفسِهِ ، فَوَاللّه ِ ما رَأَيتُ قَتيلاً مُضَمَّخا بِدَمِهِ أحسَنَ مِنهُ و لا أنوَرَ وَجها ، و لَقَد شَغَلَني نورُ وَجهِهِ و جَمالُ هَيأَتِهِ عَنِ الفِكرِ في قَتلِهِ ، فَاستَسقى في تِلكَ الحالِ ماءً ، فَسَمِعتُ رَجُلاً يَقولُ لَهُ : وَاللّه ِ لا تَذوقُ الماءَ حَتّى تَرِدَ الحامِيَةَ فَتَشرَبَ مِن حَميمِها . فَقالَ لَهُ الحُسَينُ عليه السلام : لا ، بَل أرِدُ عَلى جَدّي رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، و أسكُنُ مَعَهُ في دارِهِ ، في مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَليكٍ مُقتَدِرٍ ، و أشرَبُ مِن ماءٍ غَيرِ آسِنٍ ، و أشكو إلَيهِ مَا ارتَكَبتُم مِنّي وفَعَلتُم بي. منابع: الملهوف : ص ١٧٤ ، مثير الأحزان : ص ٧٥ ترجمه: هلال بن نافع که در لشکر عمرسعد _ لعنهما الله_ حضور داشت می گوید: من از ميان صف دو لشكر ، بيرون آمدم و بر سرش ايستادم . حسین علیه السلام در حال جان دادن بود . به خدا سوگند ، هيچ كشته غرق به خونی را نديده ام كه از او ، زيباتر و نورانى تر باشد ، و نور صورت و زيبايى شمايلش ، مرا از انديشيدن به كُشتن او ، باز داشت . در آن حال ، آب خواست . شنيدم كه مردى مى گفت: به خدا سوگند ، هيچ آبى نمى نوشى تا به دوزخ ، در آيى و از آب سوزان آن ، بنوشى ! حسين عليه السلام به او گفت : «نه ؛ بلكه بر جدّم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در مى آيم و در خانه اش با او سُكنا مى گُزينم ، در جايگاه راستى و نزد فرمان رواىِ مقتدر ، و از آبى زلال و خوش بو مى نوشم و از آنچه بر من روا داشتيد و با من كرديد ، به او شِكوه مى بَرم» . _____ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مقتل امام حسین علیه السلام (۳) ج) مقتل جدا شدن سر مطهر حضرت سوال: سر را چه کسی جدا کرد؟ شمر لعنه الله؟ یا سنان بن انس لعنه الله ؟ یا خولی لعنه الله؟ در منابع تاریخی و کتب مقاتل ، نام هر سه نفر آمده است. در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: الشِّمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِكَ ، مولِغٌ سَيفَهُ عَلى نَحرِكَ ، قابِضٌ عَلى شَيبَتِكَ بِيَدِهِ ، ذابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِهِ. ترجمه: شمر ، بر سينه ات نشسته است و شمشيرش را بر گلویت کشیده و در گودىِ گلويت فرو برده است و محاسن سپيدت را به دستش گرفته و با شمشير هندى خود تو را ذبح مى كند. از آن طرف در مقتل خوارزمي و دیگر منابع آمده : ضَرَبَهُ بِسَيفِهِ اثنَتَي عَشرَةَ ضَربَةً ترجمه: دوازده ضربه با شمشيرش به او زد... سر توسط چه کسی و چگونه جدا شد؟ بررسی های فراوان و تتبع در منابع ما را به مطالب زیر رسانده است: ۱. برای جدا کردن سر حضرت سه تعبیر در منابع آمده: ذبح، حز، جز عمل "ذبح" کار شمر بوده عمل "حز " کار سنان بوده عمل "جز " کار خولی بوده در زیارت ناحیه عمل ذبح را حجت خدا و ولی خدا ذکر کرده است که کار شمر بوده در منابع تاریخی هم ابن اعثم کوفی در کتاب الفتوح آن را آورده است. "ذبح" یعنی گلو را بریدن و پاره کردن . "حز" دو معنا دارد: الف. قطعه و لم یفصل : چیزی را قطع کنی ولی جدا نشود ب. قطع کردن چیزی با ضربات متناوب و پشت سر هم ولی نامنظم "جز" یعنی چیزی را یکدفعه- دفعتا- و یکباره از ریشه کندن ۲. حال برویم سراغ عبارات مقتل در منابع اولین مرحله ی جدا کردن سر که توسط شمر لعنه الله اتفاق افتاد: جاءَ إلَيهِ شِمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ و سِنانُ بنُ أنَسٍ وَالحُسَينُ عليه السلام بِآخِرِ رَمَقٍ يَلوكُ بِلِسانِهِ مِنَ العَطَشِ . فَرَفَسَهُ شِمرٌ بِرِجلِهِ ، و قالَ : يَابنَ أبي تُرابٍ ، ألَستَ تَزعُمُ أنَّ أباكَ عَلى حَوضِ النَّبِيِّ يَسقي مَن أحَبَّهُ ؟ فَاصبِر حَتّى تَأخُذَ الماءَ مِن يَدِهِ . جَلَسَ عَلى صَدرِ الحُسَينِ عليه السلام ، و قَبَضَ عَلى لِحيَتِهِ ، و هَمَّ بِقَتلِه. قالَ لَهُ : أتَقتُلُني ، أوَ لا تَعلَمُ مَن أنَا ؟ قالَ : أعرِفُكَ حَقَّ المَعرِفَةِ : اُمُّكُ فاطِمَةُ الزَّهراءُ ، و أبوكَ عَلِيٌّ المُرتَضى ، و جَدُّكَ مُحَمَّدٌ المُصطَفى ، و خَصمُكَ اللّه ُ العَلِيُّ الأَعلى ، و أقتُلُكَ و لا اُبالي. فَضَرَبَهُ بِرِجلِهِ فَأَلقاهُ عَلى قَفاهُ ، ثُمَّ أخَذَ بِلِحيَتِهِ ثُمَّ جَعَلَ يَضرِبُ بِسَيفِهِ لَعَنَهُ اللّه ُ عَلى مَذبَحِ الحُسَينِ عليه السلام . فَغَضِبَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ ، ثُمَّ قالَ لِرَجُلٍ : اِنزِل أنتَ إلَى الحُسَينِ فَأَرِحهُ ! ترجمه: شمر بن ذى الجوشن و سِنان بن اَنَس ، در آخرين لحظه هاى زندگى حسين عليه السلام كه ديگر رمقى نداشت و از تشنگى ، زبانش را مى چرخاند ، نزد حسين عليه السلام آمدند و شمر ، با پا به سينه او زد و گفت : اى پسر ابو تُراب ! آيا تو ادّعا نمى كنى كه پدرت بر حوض پيامبر ، ايستاده است و هر كه را دوست دارد ، سيراب مى كند ؟ پس شكيبايى كن تا اين كه آب را از دست او بگيرى ! شمر لعنه الله ، بر سينه حسين عليه السلام نشست و محاسنش را گرفت و تصميم به كُشتن او گرفت . حسين عليه السلام به او فرمود : «مرا مى كُشى ؟ آيا نمى دانى من كيستم ؟» . شمر لعنه الله گفت : تو را كاملاً مى شناسم . مادرت ، فاطمه زهرا و پدرت ، على مرتضى و جدّت ، محمّدِ مصطفى و پشتيبانت ، خداى بلندمرتبه والاست . تو را مى كُشم و هيچ باكى ندارم . سپس از روی سینه بلند شد با پايش ، ضربه اى به حسين عليه السلام زد و او را به پشت خوابانْد و محاسن او را گرفت سپس با شمشير بر گلوى حسين عليه السلام کشید و گلو را پاره کرد. در این هنگام حسين عليه السلام شروع کرد دست و پا زدن و ... عمر بن سعد ، خشمگين شد و به مردى گفت : فرود بيا و حسين را راحت كن و کسی نبود جز سنان بن انس لعنه الله. مرحله دوم جدا شدن سر : نَزَلَ فَحَزَّ رَأسَهُ بَعدَ أن ذَبَحَهُ . ضَرَبَهُ بِسَيفِهِ اثنَتَي عَشرَةَ ضَربَةً ، ثُمَّ حَزَّ رَأسَهُ. سنان لعنه الله از اسب پیاده شد و جلو رفت و عمل " حز " توسط او صورت گرفت پس از آنکه عمل " ذبح " توسط شمر صورت گرفته بود. ۱۲ ضربه پیاپی و نامنظم بر گردن حسين عليه السلام فرود آورد و سر را قطع کرد اما کامل جدا نشد - فقط به یک استخوان بند بود - مرحله سوم جدا شدن سر: فَنَزَلَ وجَزَّ رَأسَهُ خولی لعنه الله از اسب بسرعت پیاده شد و عمل "جز" را انجام داد یعنی بسرعت سر را کند. و اینگونه بود که سر جدا شد. منابع: الفتوح : ج ٥ ص ١١٨ شرح الأخبار : ج ٣ ص ١٦٤ ح ١٠٩٢ المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ١١١ مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ٢ ص ٣٦ تذكرة الخواصّ : ص ٢٥٣ الملهوف : ص ١٧٤ _ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
مجموعه ای از فایل های صوتی حجت الاسلام دکتر ملاکاظمی با موضوع: معرفی حضرت علی اکبر سلام الله علیه بصورت فایل های موضوعی در ادامه این پست، در کانال دکتر ملاکاظمی و نیز کانال مقتل خوانی تقدیم می گردد. _____ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala