eitaa logo
راوی
134 دنبال‌کننده
41 عکس
26 ویدیو
0 فایل
🌐مجموعه خبری راوی؛ ✍گزارشگر فرهنگ، سیاست و‌ اجتماع ارتباط با ما : @seyed_amir_861
مشاهده در ایتا
دانلود
🌐دینداری و بیماری؛ داستان پر تکرار راوی : سال پر حادثه ۹۸ در حالی پایان یافت که علاوه بر شیوع بیماری کرونا در بیشتر کشورهای جهان، مطابق آمار رسمی بیش از هجده هزار نفر به عنوان مبتلا به این ویروس در ایران شناخته شده‌ و حدود ۷درصد آنان (۱۲۸۴نفر) جان خود را از دست داده‌اند. همچنین در آخرین روز سال رییس‌جمهور گفت که حدود هفتاد درصد ایرانیان همانند مردم آلمان و انگلیس به کرونا مبتلا خواهند شد و دولت می‌کوشد که این پدیده به تدریج اتفاق بیافتد تا بتواند بیماران را بستری و معالجه کند. اگر نرخ هفت درصدی مرگ مبتلایان ایرانی کرونا در سال ۹۸ را نرخ دقیق و نهایی ندانیم و نرخ دو درصد چینی‌ها را ملاک قرار دهیم، مطابق سخن رییس‌جمهور احتمال دارد که صدها هزار ایرانی به دلیل ابتلا به کرونا جان خود را از دست دهند. به نظر می‌رسد با توجه به عدم ممانعت دولت از سفرهای نوروزی و مسافرت صدها هزار نفر در روزهای اخیر، تلاش دولت بر این مبنا تعریف شده که بخش زیادی از مردم از طریق ابتلا به ویروس، به صورت طبیعی واکسینه شوند و برنامه دولت بر محور رسیدگی به وضعیت بیماران و نه قرنطینه کل افراد کشور متمرکز شود. در این میان مسؤولان کشور کوشیدند با تعطیل کردن مکان‌های مهم زیارتی کشور در زمان تحویل سال نو و تعطیلات نوروز، از نقش این اماکن مقدس در گسترش بیماری بکاهند. این تلاش با اعتراضات و تنش‌هایی در مشهد و قم روبه‌رو شد که هنوز هم تا حدی ادامه دارد. با این حال، عراق که مدفن نیمی از امامان شیعه است با تنش‌های کمتری مواجه بوده و تدابیر مسؤولان عراقی برای تعطیلی حرم‌ها با همراهی آرام مردم و علما همراه شده است. با وجود اینکه روز اول فروردین همزمان با سالروز شهادت امام کاظم(ع) است و هر ساله صدها هزار زائر عزادار به کاظمین می‌روند، دولت عراق و مسؤولان حرم امام هفتم اعلام کرده‌اند که حرم و راه‌های ورودی شهر را بسته‌اند تا از ورود زائران جلوگیری شود. همچنین در روزهای اخیر انتشار فیلم سخنرانی مرحوم آقای سید هاشم بطحایی (از استادان حوزه و دانشگاه و عضو مجلس خبرگان رهبری) که در روزهای گذشته به دلیل ابتلا به کرونا درگذشت، بحث‌هایی را درباره نسبت دینداری و بیماری در شبکه‌های اجتماعی به راه انداخته است. مرحوم بطحایی در این سخنرانی با نسبت دادن انتشار ویروس کرونا به آمریکا برای ضربه زدن به چین می‌گوید که خود نیز دچار مشکل ریه شده و با خوردن تربت امام حسین(ع) بهبود یافته است. وی چند روز پس از این سخنرانی به دلیل تشدید بیماری بستری شد و در بیمارستان درگذشت. در پی این مباحث، عبدالکریم سروش؛ مشهورترین چهره جریان روشنفکری دینی کشور در گفتگویی با سایت زیتون همانند متفکران وهابی ادعا کرد نه تنها زیارتگاه‌های شیعه هیچ سابقه‌ای در اسلام ندارند، بلکه امامان و امامزادگان خفته در این حرم‌ها نیز صدای زائران را نمی‌شنوند و قدرت برآوردن حاجات آنان را ندارند. این دو طیف به مثابه دو لبه یک شمشیر؛ خواسته یا ناخواسته در حال ایجاد تشکیک در عقاید دینی هستند و سخنان هر دو نیز فاقد وجاهت علمی و کاملا در تضاد با تجربه زیسته دینداران است. از سویی باید گفت که روایات و فتاوای موجود در مذهب شیعه به هیچ وجه دلالت بر این ندارد که هر کس متوسل به معصومین(ع) شود و یا در مزار آنان حاجتی بطلبد، بدون استثنا و بی هیچ قید و شرطی به آرزو و خواسته خود خواهد رسید. نه تنها توسل به معصومین(ع) بلکه دعا از ذات باری‌تعالی نیز این‌گونه نیست که تحت هر شرایطی ثمربخش و مستجاب باشد. افزون بر آنکه هیچ دلیل نقلی برای این مدعا وجود ندارد، بلکه تجربه هزار و چند صد ساله مؤمنان نشان می‌دهد که تنها برخی از متوسلان و داعیان به حاجات خود رسیده‌اند و ساز و کار آن نیز رازی است از اسرار الهی. یکی از شرایط پذیرش توسل و زیارت نیز آن است که شامل ارتکاب محرمات نباشد و یقیتا یکی از محرمات قطعی، به خطر انداختن جان و سلامت دیگران است. همچنین بر خلاف ادعاهای دکتر سروش، نه تنها زیارت مراقد معصومین(ع) ریشه در روایات مسلم و آشکار اسلامی دارد، بلکه حتی حاجت خواستن از قبر پدر و مادر مؤمن نیز در روایات دینی مورد اشاره قرار گرفته (کافی، ۲۳۰/۳) و بدیهی است که مقابر اهل بیت معصوم پیامبر(ص) به طریق اولی شامل چنین امتیازی است و تجربه زیسته بیش از هزار سال دینداری شیعیان نیز نشان می‌دهد که بارها به واسطه مزار معصومین(ع) و فرزندان گرانقدر آنان از خداوند متعال حاجت گرفته‌اند. کرونا نه نخستین بیماری و بلیه‌ای است که دامن‌گیر بشر شده و نه آخرین بلا خواهد بود. پس بهتر است که از هول آن، آتش به خرمن عقاید حقه مردم و آرامش روانی آنان نزنیم و با سخنان ناسنجیده و ناپخته خود، فضا را ملتهب‌تر نکنیم. @rawinews
🌐سال‌ها و نام‌ها /بازنشر راوی : نوروز ۹۹ بیست و دومین سالی است که آیت‌الله خامنه‌ای برای سال جدید شمسی یک نام تعیین می‌کند. سال گذشته سال «رونق تولید» نام گرفت و امسال هم به عنوان «سال جهش تولید» اعلام شد که نشان‌دهنده وضعیت خاص و اولویت اقتصادی کشور است. نخستین بار در نوروز ۱۳۷۸ به مناسبت صدمین سال قمری تولد امام خمینی، سال ۷۸ به عنوان سال امام خمینی نامگذاری شد. سال ۷۹ نیز چون دو عید غدیر در آغاز و پایان خود داشت، نام سال امام علی(ع) به خود گرفت و سال ۸۱ را نیز که آغاز و پایانش با دهه محرم بود رهبری «سال عزت و افتخار حسینی» نامید. البته رهبری از سال ۱۳۷۳ گاه شعارها و توصیه‌هایی برای سال جدید در پیام نوروزی‌اش تعیین می‌کرد و می‌گفت: «گویندگان راجع به آن بگویند، نویسندگان درباره آن بنویسند، مسؤولین در خصوص آن برنامه‌ریزی کنند و آحاد جامعه خودشان را با این معیار بسنجند و پیشرفت‌های خودشان را ملاحظه کنند». مثلا شعار سال ۱۳۷۳ «وجدان کار و انضباط اجتماعی» و توصیه سال ۱۳۷۵ «توصیه به کار سازنده» بود. در دوره‌ای که نام «سازندگی» را به دوش می‌کشید، ماهیت و رویکرد این شعارها و توصیه‌ها اقتصادی و اجتماعی بود. از سال ۷۸ که رهبری نامگذاری سال‌ها را مرسوم کرد، نام سه سال از بیست سال رویکرد مذهبی داشت؛ امام علی(۷۹)، عزت و افتخار حسینی(۸۱) و پیامبر اعظم(۸۵). نامگذاری پنج سال با رویکرد سیاسی و بقیه سال‌ها نیز واجد ماهیت اقتصادی بوده است. به طور کلی می‌توان گفت که رهبری در طول سه دهه حاکمیت خود کوشیده است از طریق پیام‌های نوروزی‌اش بیشتر یک دغدغه مهم را پیگیری و تثبیت کند: 👈مدیریت رفتار اقتصادی دولت‌ها و مردم تعیین نام برای سال‌ها با بسیج گسترده امکانات برای برگزاری همایش‌ها و تبلیغ وسیع در رسانه‌های رسمی همراه بوده است. حتی یک بار در دولت احمدی‌نژاد، وزارت ارشاد نخستین مجوز کتاب سال جدید را به کتابی درباره نامگذاری آن سال اختصاص داد. با این حال رهبری بارها (از جمله در خطبه عید فطر ۸۸ و سخنرانی‌های نوروزی ۸۹ و ۹۰) از نگاه تشریفاتی به این نامگذاری‌ها، غفلت از پیام آنها و صرف هزینه‌های تبلیغاتی بی‌فایده و زیاد انتقاد کرده‌ است. @rawinews
🌐بعثت؛ رستاخیز عقل و اخلاق/بازنشر راوی : فلسفه و ماهیت بعثت پیامبران در طول تاریخ همواره مورد بحث و مداقه متفکران و فیلسوفان بوده است. اگرچه به تدریج پس از دوره رنسانس و تضعیف جایگاه کلیسا در اروپا عصر ظهور پیامبران عصر تاریکی لقب گرفت٬ تاریخ‌سازانی چون گالیله٬ داروین٬ نیوتن٬ کانت٬ دکارت و مارکس پیامبران عصر جدید شمرده شدند٬ عصر جدید به عصر روشنایی شهره شد٬ عقل خودبنیاد انسان به عنوان مبنا و منشأ تسخیر و تغییر جهان شد و حتی اصل وجود پیامبران (به جز پیامبر اسلام) از نظر علمی و تاریخی زیر سؤال رفت و ذیل اسطوره‌ها جای گرفت٬ اما ناخودآگاهِ ذهن بشر هیچ‌گاه نتوانست پیام و آثار وجودی پیامبران الهی را به طور کامل از صحنه حذف کند. اگر پیامبران، بنا به گفته امام علی(ع) در نخستین خطبه نهج‌البلاغه، آمده بودند که توانایی عقلی بشر را از زیر خروارها خاک جهل و خرافه بیرون آورند٬ اما بعثت هزاران پیامبر در طول هزاران سال نشان داد که حتی پیام‌های انبیای الهی نیز می‌تواند دست‌خوش تحریف جاهلان و معاندان قرار گیرد. با این حال به نظر می‌‌رسد که بعثت آخرین پیامبر الهی قابلیت استمرار در طول باقی‌مانده عمر بشر را داشت و بنابر این عصر خاتمیت آغاز شد و ارتباط انسان با منبع وحی برای همیشه پایان یافت. اهمیت بعثت پیامبر بزرگ اسلام از همین جا روشن می‌شود که او تنها حلقه اتصال میان هزاران پیامبر نامدار و گمنام با انسان امروز است و حتی اصل وجود او نیز بر خلاف اغلب پیامبران بزرگ تاریخ٬ مورد کمترین خدشه تاریخی و علمی قرار گرفته است. او که بعثت خویش را در راستای ارتقای عقلانیت و اخلاق الهی بشر دانسته بود٬ اکنون بیش از هر زمان دیگری به قدرت‌نمایی و اثرگذاری در جهان می‌‌پردازد. در دیانتی که او به بشر عرضه کرد و به ارمغان گذاشت٬ دو عنصر «عقل» و «اخلاق» کارکرد ویژه‌ای داشت. در کهن‌ترین منابعی که شیعه و سنی در دست دارند پیامبر بزرگ اسلام بر کارکرد ویژه اخلاق در ارتقا و تکمیل ایمان انسان تأکید کرده و نیز تصریح داشته که تمامیت خیر و خوبی جز با عقلانیت به دست نمی‌آید و حتی صریح‌تر از آن گفته که: هر کس عقل ندارد دین‌دار هم نیست (بنگرید به: تحف‌العقول). حتی در کتاب آسمانی خویش نیز که سرشار از توصیه به تعقل و تدبر است٬ تعقل و خردورزی در کنار تبعیت از سخنان پیامبران و به موازات آن٬ به عنوان یکی از دو راه نجات از دوزخ یاد شده است (آیه ۱۰ سوره ملک). معنابخشی به زندگی بشر در قالب ایمان به خدا و جهان آخرت نیز که مهم‌ترین کارکرد بعثت انبیا بوده است٬ به تصریح مکرر قرآن و سخنان متعدد پیامبر اکرم(ص) جز با خردورزی ممکن نیست و همین فلسفه و کارکرد است که هنوز بشر را با وجود سیطره و هیمنه حیرت‌آور علم جدید٬ از پیام انبیای الهی بی‌نیاز مطلق نکرده است. برتراند راسل در پایان کتاب «نبرد علم و دین» ابراز نگرانی کرده بود که ممکن است بشر بار دیگر به واسطه دوری از عقلانیت به عصر تاریکی بازگردد٬ همان‌گونه که پس از عصر روشن دوره یونان باستان به دوران تاریک قرون وسطی رسیده بود. فارغ از انگیزه و مراد راسل و بدون جدال بر سر مقصود او از خردورزی٬ بی‌راه نیست اگر بگوییم که بی‌اعتنایی به عقل که ودیعه بزرگ الهی است٬ همان‌گونه که بارها انسان را گرفتار سیر قهقهرایی کرده است٬ هنوز هم می‌تواند چنین بلیه‌ای خلق کند. اما هر چه شود٬ پیام آخرین رسول الهی به قدری شفاف و ماندگار است که برای تثبیت آن نیاز به بعثت هیچ پیامبر دیگری نیست و این رسالت دشوار به عقل انسان واگذار شده است. ما قرن‌هاست که با عقل خود از عقلانیت الهی‌مان نگاهبانی می‌کنیم و جهان را مؤمنانه به سمت بهتر شدن پیش می‌بریم. اینجاست که حدیث شریف نبوی «لا دین لمن لا عقل له» معنای نوینی می‌یابد. @rawinews
🌐تأملی در باب نسبت و مکانت مادران هفت امام(علیهم‌السلام) 🌙به بهانه زادروز امام دوازدهم شیعیان(عج) راوی : با توجه به گزارش‌های تاریخی و دینی موجود به نظر می‌رسد که مادر هفت امام از ائمه شیعیان دوازده امامی نه تنها از عرب‌ها نبوده‌اند، بلکه به عنوان اسیران جنگی به بردگی و کنیزی خرید و فروش می‌شده‌اند که امامان شیعیان با خریداری و آزاد کردن آنان، احترام ویژه‌ای برایشان قائل شده‌اند؛ به اندازه‌ای که مادران هفت امام از دوازده امام شیعه اثنی‌عشری از همین زنان اسیر و برده بوده است. مادر امام چهارم که 9 امام شیعه از نسل او هستند شاهزاده‌ یا اشراف‌زاده‌ای ایرانی و بنا به قول برخی از مورخین اسلامی، دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی بوده که در جریان فتح ایران به اسارت گرفته می‌شود و بعدها در مدینه از طرف امیرالمؤمنین علی(ع) به عقد فرزندش امام حسین(ع) درمی‌آید و گویا هنگام ولادت امام سجاد(ع) از دنیا می‌رود. طبق برخی اقوال دیگر نیز مادر امام چهارم، کنیزی از اهالی پاکستان کنونی بوده است. مادر امامان هفتم تا دوازدهم نیز بنا به بسیاری از اقوال و گزارش‌های تاریخی، برده یا اسیر جنگی غیر عرب (آفریقایی و اروپایی) بوده‌اند. مادر امام هفتم به قولی از نژاد بربر (آفریقایی) و بنا به قولی نیز اهل جنوب اسپانیا بوده است. حتی برخی نیز وی را اهل روم دانسته‌اند. مادر امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) نیز اهل نوبه آفریقا و یا مارسی فرانسه بوده است. مادر امام نهم برده‌ای اهل مصر یا مراکش بود. مادر امام دهم نیز از شمال آفریقا (مغرب) به عراق آورده شده بود. مادر امام یازدهم نیز که گویا اشراف‌زاده‌ای دانشمند بوده و به عنوان اسیر جنگی به بردگی گرفته شده بود، جایگاه ویژه‌ای در زمان سه امام آخر شیعه داشته است، ولی با این حال مشخص نیست که اهل کدام منطقه بوده و تنها شاید از نام او (سوسن) بتوان حدس زد که از ترک‌های آسیانه میانه بوده و با توجه به حضور گسترده ترکان از اوایل قرن سوم در مرکزیت خلافت عباسی نیز بعید نیست این بانو از ترکان بوده باشد. وی را پناه شیعیان در ایام حصر و دشواری میانه قرن سوم هجری قمری دانسته‌اند. درباره مادر امام دوازدهم هم قول واحدی وجود ندارد. برخی او را کنیزی سیاه‌پوست از شمال آفریقا و برخی دیگر نیز شاهزاده‌ای از روم دانسته‌اند که نسب به شمعون حواری عیسی مسیح(ع) می‌برده است. هرچند روایت رومی و شاهزاده بودن وی چندان قوتی ندارد ولی با توجه به غلبه نام نرجس در روایات به عنوان نام اسیر جنگی یا برده‌ای که مادر امام دوازدهم شیعیان بوده است و نظر به ریشه‌های اساطیری این نام در افسانه‌های اروپایی بعید نیست که وی نیز از اسیران جنگی اروپایی (یونانی یا ایتالیایی) باشد که اشراف‌زاده بوده و در عراق خرید و فروش می‌شده است. نکته مهمی که در باب این زنان می‌توان گفت این است که در اسلام و به ویژه شیعه، تأکید ویژه‌ای بر کفو و همتا بودن زن و شوهر شده و نکته مهم‌تر اینکه پیشوایان دینی مورد قبول و باور شیعیان دقت ویژه‌ای در انتخاب زنانی که قرار بوده مادر پیشوای بعدی شیعه باشند داشته‌اند؛ چرا که مادر امام شیعه نباید دارای منزلت معنوی نازل یا جایگاه اخلاقی منفی و نکوهیده باشد. از همین رو به نظر می‌رسد که این زنان اگرچه ریشه غیر اسلامی و غیر عربی داشته‌اند، اما به باور شیعیان و طبق گزارش‌هایی که خود ائمه شیعه داده‌اند، زنانی پاکدامن، وارسته و گاه دین‌شناس و دانشمند بوده‌اند. اگرچه طبق ارزش‌های مقبول در آن روزگار، به دلیل عرب نبودن و فقدان تبار اسلامی یا تعلق به جوامع و طبقات فرودست، گاه حتی به عنوان زنانی بی اصل و نسب والای اجتماعی و برده و کنیز تحقیر می‌شده‌اند، اما ائمه شیعه بی‌توجه به این ارزش اجتماعی رایج و غالب، آنان را با لحاظ ویژگی‌های فردی مثبت‌شان و لحاظ ارزش و کرامت قرآنی «تقوا» به عنوان مادران امامان شیعه به چنین جایگاه معنوی و اجتماعی والایی ارتقا داده‌اند. 🔻راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع @rawinews
🌐نیمه شعبان، کرونا و آخرالزمان راوی : ویروس جدید کرونا همه بشریت را درگیر کرده و زندگی عادی انسان‌ها را با اختلال بی‌سابقه‌ای مواجه ساخته است. ملکه الیزابت دوم در یک سخنرانی کم‌سابقه برای میلیون‌ها بریتانیایی، بحران کرونا را با جنگ جهانی دوم مقایسه کرده و فرمانده سپاه بهداشت آمریکا نیز آن را مشابه حملات یازده سپتامبر دانسته است. امروز نیز اعلام شد آمار تلفات کرونا در نیویورک از آمار کشته‌های یازده سپتامبر فراتر رفته و به بالای چهار هزار کشته رسیده است. دبیرکل سازمان ملل نیز این بحران را بزرگ‌ترین بحران بشریت پس از جنگ جهانی دوم دانسته است. اما برخی مذهبی‌ها در کشورهای مختلف می‌کوشند این بحران را به عنوان یکی از نشانه‌های آخرالزمان تلقی کنند. در میان مسلمانان نیز روایات مذهبی فراوانی درباره رخدادهای آخرالزمان از قرون اولیه اسلامی به دست ما رسیده که به آنها «اخبار مَلاحم و فِتَن» گفته می‌شود و خبر از جنگ‌های خونین و اتفاقات مرگبار در آخرالزمان داده است. در برخی وقایع مهم تاریخی، گروهی از مسلمانان کوشیده‌اند میان این وقایع با اخبار آخرالزمانی مطابقت برقرار کنند. یکی از مهم‌ترین کتب درباره این روایات را سید بن طاوس؛ فقیه بزرگ شیعه در قرن هفتم هجری نوشته که «التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن» یا «الملاحم و الفتن» نام دارد. وی این کتاب را در نخستین سال‌های حکومت هلاکوخان مغول نوشته و خود نیز در کتاب «اقبال الاعمال» گفته که سقوط بنی‌عباس به دست مغول‌ها را از مصادیق سرورآفرین اخبار ملاحم می‌داند (ج3، ص 116). بنابر این، چنین موضوعی در میان شیعیان دوازده امامی به دلیل باور عمومی آنان به ظهور امام دوازدهم در آخرالزمان اهمیت بیشتری دارد. حتی اتفاقاتی مانند اعدام شیخ فضل‌الله نوری و پیروزی انقلاب اسلامی از سوی برخی روحانیون دهه‌های گذشته به‌عنوان نشانه ظهور قلمداد می‌شده است. در سخیف‌ترین نوع این تطبیق‌ها، برخی نزدیکان و دوستداران احمدی‌نژاد می‌کوشیدند ریاست‌جمهوری او را نیز از نشانه‌های نزدیکی ظهور امام عصر(ع) بدانند. مسیحیان هم تجربه تاریخی مشابهی درباره بیماری همه‌گیر طاعون دارند که عملکرد کلیسا در آن زمان به سمت ربط دادن این بیماری با آخرالزمان متمایل شده بود. در جریان شیوع طاعون در قرن چهاردهم میلادی - که آن هم از چین آغاز شد و پس از کشتن هزاران ایرانی به اروپا رسید - اروپای خسته از سال‌ها جنگ صلیبی با مسلمانان، یک سوم جمعیت خود را طی سه سال به دلیل طاعون از دست داد. در آن سال‌های سیاه، کلیسا که باعث و بانی اصلی جنگ‌های صلیبی بود، می‌کوشید پس‌مانده ایمان مسیحیان را از چنگ طاعون نجات دهد؛ از همین رو به خرافات مذهبی دامن زد و با سوزاندن جادوگران و تخطئه گناهکاران می‌کوشید آنان را مقصر شیوع طاعون و مرگ میلیون‌ها نفر جلوه دهد. همچنین با پررنگ کردن روایات آخرالزمانی تلاش کرد طاعون را به بازگشت مسیح ربط دهد و مؤمنان را آرام کند. اما همین عملکرد نادرست، مقدمه‌ای بر زوال قدرت کلیسا و ایمان سنتی در دوره رنسانس شد. بنابر این هرگونه ایجاد نسبت میان دین و چنین بلایایی باید با ملاحظه تجربه تلخ طاعون در قرون میانه باشد. نکته مهم در این مطابقت‌ها، سند ضعیف بسیاری از روایات ملاحم است؛ دلالت آنها نیز ابهاماتی دارد که باعث می‌شود نتوان آنها را به راحتی بر واقعه‌ای خاص - مانند ظهور - تطبیق داد. همچنین رواج این‌گونه تحلیل‌های سلیقه‌ای و ذوقی می‌تواند منجر به کاهش اعتقاد عمومی به ظهور شود و آن را دست‌مایه تمسخر مخالفان مذهب کند. از سویی، طبق روایات شیعی ظهور امام دوازدهم به معنای پایان عمر جهان و انقراض نسل بشر نیست و عصر طلایی زندگی انسان پس از ظهور منجی موعود آغاز خواهد شد. اما نکته مهم درباره کرونا، آینده مبهم این بیماری است؛ هنوز بسیاری از ابعاد آن ناشناخته است و خطر آن برای حیات در کره زمین جدی‌تر می‌شود. هرچند بشریت پیش از این با بیماری‌ها و بلاهای بزرگی درگیر بوده و موفق شده با توانایی خدادادی‌اش با بسیاری از آنها مواجه شود و زنده بماند. شاید اگر به همین منوال پیش برویم، کرونا به یک بحران بی‌سابقه تبدیل شود؛ اما بعید هم نیست که با کشف دارو به زانو درآید و همچون برخی بیماری‌های کشنده و بزرگ (مانند وبا و طاعون) به خاطره‌ای تلخ و عبرت‌آموز برای بشر تبدیل شود. در بدترین حالت نیز ممکن است زندگی بشر با قوانین سخت‌گیرانه‌تری استمرار یابد تا این بیماری منجر به انقراض حیات زمینی نشود. هیچ نشانه محکمی در تطبیق این بیماری با اخبار ملاحم و فرارسیدن آخرالزمان وجود ندارد. بررسی تطبیق‌های پیشینیان نشان می‌دهد که دینی‌ترین و عاقلانه‌ترین مواجهه با بلایای طبیعی و غیر طبیعی، تمسک به اصول یقینی (همچون دعا و توکل و توسل) و عمل به توصیه‌های عقلانی متخصصین است؛ خاصه آن‌که دانش بشر، هم در امور غیبی و هم در امور تجربی و محسوس بسیار اندک است. @rawinews
🌐عراق؛ در جستجوی آرامش در حضور دیگران راوی : حدود چهار ماه از استعفای عادل عبدالمهدی از سمت نخست‌وزیری عراق در پی اعتراضات مردمی می‌گذرد و این کشور همچنان بدون نخست‌وزیر است. دیروز پس از آنکه عدنان الزرفی نیز از تشکیل کابینه انصراف داد، مصطفی الکاظمی از سوی برهم صالح؛ رییس‌جمهور عراق مأمور تشکیل کابینه گردید. پیش از الزرفی نیز محمد توفیق علاوی مأمور تشکیل کابینه شده بود که او نیز در موعد مقرر موفق به تشکیل کابینه نشد. بدین ترتیب الکاظمی سومین گزینه برای تشکیل کابینه پس از استعفای عادل عبدالمهدی است. 🔹 مصطفی الکاظمی که مسؤولیت سازمان اطلاعات و امنیت عراق را برعهده داشته، در دوران فعالیت رسانه‌ای خود از جمهوری اسلامی ایران به نیکی یاد کرده و حتی در اظهاراتی که به وی منتسب است، از آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان عامل صلح جهانی نام برده است. وی که داماد یکی از رهبران حزب‌الدعوه است، در دوران مسؤولیتش در سازمان اطلاعات و امنیت از تأثیر امریکا بر این سازمان کاست. در حالی که پاییز گذشته برخی رسانه‌های عراقی از حمایت سردار سلیمانی از کاظمی برای جانشینی عبدالمهدی خبر می‌دادند، برخی مخالفان کاظمی نیز وی را متهم می‌کنند که در جریان ترور سپهبد سلیمانی با امریکایی‌ها همکاری داشته است؛ مسأله‌ای که البته خود کاظمی آن را شدیدا انکار می‌کند. عده‌ای از تحلیلگران معرفی وی را به‌عنوان گزینه نخست‌وزیری نتیجه توافق پشت پرده ایران و امریکا می‌دانند؛ امری که نهایتاً و از نگاه این تحلیل ممکن است به کاهش تنش میان امریکا و ایران در عراق منجر شود. 🔹 اما آیا مصطفی الکاظمی موفق به تشکیل کابینه و نهایتاً سامان‌دادنِ نسبی به اوضاع عراق خواهد شد؟ به‌ نظر می‌رسد پرسش اصلی ـ به‌جای این‌که «چه کسی می‌تواند کابینه تشکیل دهد؟» ـ این باشد که چه عامل یا عواملی باعث شده که گزینه‌های پیشنهادی تاکنون موفق به تشکیل کابینه نشده‌اند؟ در پاسخ می‌توان تعارض چهار دسته مطالبه را به‌ عنوان پاسخ پرسش مذکور ذکر کرد: 1⃣مطالبات معترضان: اعتراضات گسترده مردم عراق از اول اکتبر سال ۲۰۱۹ شروع شد و کم و بیش تاکنون ادامه دارد. محورهای اصلی اعتراضات را می‌توان در این موارد خلاصه کرد: «شانزده سال فساد مالی، بیکاری و خدمات عمومی ناکافی»، «طایفه‌گرایی در ساختار قدرت سیاسی» و «دخالت بیگانگان در شؤون داخلی عراق». بازه زمانی «شانزده سال» به دوره پس از سقوط صدام حسین اشاره دارد و منظور از «بیگانگان» هم ایران و امریکا است. می‌توان تعاملی دیالکتیک را میان محورهای ذکرشده تصور کرد؛ بدین ترتیب که ـ از نگاه معترضین‌ ـ حاکمیت عراق در دوران پساصدام تحت تأثیر طایفه‌گرایی و دخالت خارجی‌ها، نه‌تنها نسبت به دوران صدام موفقیتی کسب نکرده، بلکه باعث افزایش فساد مالی، بیکاری و نارسایی در خدمات عمومی شده است. شاید به همین علت باشد که ذهنیت «به‌نیکی‌یادکردن از دوران صدام» اندک‌اندک در میان برخی عراقیان ملی‌گرا در حال برجسته‌ شدن است. بنابراین از نگاه معترضین هر گزینه‌ای که برای نخست‌وزیری معرفی شود، اگر به نحوی در ساختار سیاسی شانزده‌سال گذشته (دوران پس از سقوط صدام) حضور داشته یا ارتباطش با قدرت‌های مؤثر خارجی محرز باشد، طبیعی است که مورد پذیرش نخواهد بود و درنتیجه آتش اعتراضات نیز فروکش نخواهد کرد. 2⃣مطالبات گروه‌های شبه‌نظامی: ظهور گروه‌های شبه نظامی در عراق پس از سقوط صدام شاید از مهم‌ترین عوامل عدم ثبات سیاسی در این کشور باشد. این گروه‌ها نیز که اکنون تعدادشان هم زیاد شده، خواسته‌هایی دارند و در صورتی که گزینه مطلوبشان بر کرسی نخست‌وزیری تکیه نزند و کابینه مطلوبشان تشکیل نشود، با روش‌های خودشان (مانند حمله به سفارتخانه‌ها یا پایگاه‌های نظامی خارجی) مشکل‌ساز خواهند بود. 3⃣منافع ایران و امریکا: ایالات متحده به‌عنوان ناجی عراقی‌ها از دست حکومت بعثی صدام برای خود حق و حقوقی در عراق قائل است. جمهوری اسلامی ایران نیز به‌عنوان کشور همسایه و هم‌مذهب با عراق خواسته‌ها و منافعی در این کشور دارد. خواسته‌ها و منافع ایران و امریکا در عراق غالباً در تضاد با یکدیگر است. 4⃣منافع احزاب پارلمان: اگرچه قانون انتخابات مجلس بعدی با فشار معترضان تغییر کرده و مردم دیگر به فهرست‌ها رأی نخواهند داد، اما مجلس فعلی تحت سیطره احزاب و لیست‌هاست و همین تاکنون مانع توافق بر تشکیل دولت انتقالی برای برگزاری انتخابات زودهنگام شده است. باید دید کاظمی می‌تواند رضایت همه معترضان و گروه‌های سیاسی و شبه نظامی را جلب کند یا همچون علاوی و زرفی شکست خواهد خورد. کاظمی یک روزنامه‌نگار و مسؤول امنیتی بوده و سابقه سیاسی جدی ندارد. مواجهه با چالش‌های مذکور نیاز به یک بازیگر سیاسی قهار دارد که عراق تاکنون به چشم ندیده است. 📸عکس: شعار گروهی از معترضان عراقی علیه پارلمان و دخالت خارجی @rawinews
🌐حواشی جرم‌انگاری توهین به مراجع راوی : در روزهای گذشته، بیانیه دفتر آیت‌الله‌العظمی سیستانی در نجف اشرف درباره نارضایتی ایشان از محکومیت قضایی فردی در شهر حله واقع در استان بابِل عراق به جرم توهین به ایشان بسیار خبرساز شده است. تلاش‌های راوی برای اطلاع از هویت فردی به نام «کاظم عبیس عبد» و مطلب توهین‌آمیز وی که گویا در صفحه فیس‌بوک منتشر کرده، بی‌نتیجه ماند و تنها اطلاعات موجود از او حکمی است که یک دادگاه عراقی ۱۴ آذر ۱۳۹۸ مطابق ماده ۳۷۲ قانون مجازات عراق (مصوب ۱۹۶۹) داده و او را به دو سال زندان محکوم کرده است. بر اساس این ماده می‌شود توهین‌کنندگان به افراد مورد احترام ادیان و مذاهب را نهایتا به سه سال زندان یا سی‌صد دینار جریمه نقدی محکوم کرد. تصویر این حکم و بیانیه دفتر آقای سیستانی در سایت شفقنا (رسانه وابسته به دفتر آیت‌الله سیستانی) منتشر شده و در بیانیه ۲۵ فروردین دفتر آمده که آقای سیستانی راضی نیست که هیچ فردی به جرم نشر مطالب‌ توهین‌آمیز علیه ایشان مجازات شود. انتشار این بیانیه با استقبال گسترده کابران ایرانی و عراقی قرار گرفت و اغلب آنها این اقدام را ستودند. هرچند برخی ضمن انتقاد از بیانیه دفتر آقای سیستانی گفتند که این توهین علیه جایگاه و مقام مرجعیت صورت گرفته و شاکی نیز مدعی‌العموم است و شخص ایشان نمی‌تواند گذشت کند و این بیانیه هیچ ارزش قانونی ندارد. به نظر می‌رسد این بیانیه در ادامه رویه پیشین آیت‌الله سیستانی باشد که می‌کوشد مرجعیت را موضع اختلاف و جدال بین مردم قرار ندهد و از رویارویی با مردم بپرهیزد. از پاییز گذشته که تظاهرات در عراق علیه حکومت این کشور آغاز شد، آقای سیستانی همواره کوشیده جانب مردم و تمامیت ارضی و اتحاد ملی عراق را بگیرد و به پشتوانه همین سیاست بود که برخی تظاهرات و شعارهای پراکنده علیه وی و مرجعیت و حوزه نجف که در ابتدای تظاهرات شنیده می‌شد فروکش کرد. گویا کاظم عبیس عبد نیز مطلب موهن خود را در همان روزهای نخست تظاهرات منتشر کرده که منجر به بازداشت وی در پنجم آذر شده است. در ایران نیز مشابه چنین قانونی وجود داشت؛ نخستین بار در هشتم اردیبهشت ۱۳۳۲ دکتر مصدق متمم اول قانون مطبوعات را امضا کرد که طبق آن، توهین به «شخص اول روحانیت و مرجع تقلید عمومی» یک جرم عمومی است و نیاز به شاکی خصوصی ندارد و مرتکب آن به سه ماه تا یک سال زندان محکوم می‌شود (سیاست‌های مطبوعاتی دولت دکتر مصدق، مجله کلک، ش ۸۴، اسفند ۷۵، ص ۱۵۵). امضای این متمم را باید حاصل رابطه حسنه مصدق با گروهی از علمای تهران دانست که در قالب «هیئت علمیه تهران» فعالیت می‌کردند و با آیت‌الله‌العظمی بروجردی نیز رابطه نزدیکی داشتند. پس از سقوط مصدق و در مرداد ۱۳۳۴ این قانون به عنوان ماده ۱۷ قانون مطبوعات تصویب شد و عنوان به توهین و افترا علیه «شخص اول روحانیت و مراجع مسلم تقلید» تغییر کرد که شامل مراجع دیگری جز آیت‌الله بروجردی نیز باشد. در جریان مقاله توهین‌آمیز روزنامه اطلاعات علیه امام خمینی در ۱۷ دی ۱۳۵۶ برخی مخالفان شاه به همین ماده قانونی برای محکومیت مقاله استناد می‌کردند (نهضت روحانیون ایران، ج ۷، ص ۶۰). پس از انقلاب طبق ماده ۲۷ قانون مطبوعات، مجازات توهین‌کننده به دادگاه واگذار شده و صرفا به لغو امتیاز نشریه توهین‌کننده اشاره شده است. همچنین در قانون مجازات اسلامی (تعزیرات و مجازات‌های بازدارنده) توهین به امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای محکومیت به زندان شش ماهه تا دو ساله دارد، ولی درباره توهین به مراجع تقلید سکوت شده و تنها به مجازات سوءقصد علیه آنان اشاره شده است. از مهم‌ترین موارد توقیف یک نشریه به دلیل توهین به مراجع، توقیف نشریه شلمچه (به مدیریت مسعود ده‌نمکی) در دی ماه ۱۳۷۷ بود. این نشریه در شماره ۴۰ خود که مهر ۷۷ منتشر شده بود، در واکنش به انتشار آرای آیت‌الله‌العظمی خویی درباره ولایت فقیه در نشریه راه نو (به مدیریت اکبر گنجی)، بخشی از سخنان امام خمینی در هشتم تیر ۱۳۶۰ را منتشر کرده و آن را به آقای خویی تطبیق داد. مهاجرانی سه ماه پس از انتشار این مطلب، دستور توقیف شلمچه را به دلیل توهین به آقای خویی صادر کرد. همچنین سال ۷۸ روزنامه آزاد با انتشار کاریکاتوری به آیت‌الله مصباح یزدی توهین کرد و توقیف شد، ولی نشریه پرتو سخن (وابسته به مؤسسه آقای مصباح) با وجود انتشار کاریکاتور آیت‌الله‌العظمی منتظری توقیف نشد. نیروهای سیاسی موسوم به اصلاح‌طلب معتقدند که قانون لغو امتیاز نشریات به اتهام توهین به مراجع تقلید، به صورت سلیقه‌ای اجرا می‌شود و اهانت به برخی مراجع تقلید مورد اغماض قرار می‌گیرد. ولی مدافعان رویه کنونی می‌گویند که تأیید صلاحیت مجتهدان برای تصدی مرجعیت تقلید به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم واگذار شده است و این نهاد حتی مسؤولیت نظارت بر چاپ رساله‌های توضیح‌المسائل مراجع را بر عهده دارد. @rawinews
🌐تفلسف در روزهای کرونا راوی : کرونا هم مثل هر بلای دیگری فقط پزشکان، سیاستمداران، فقیهان و اقتصاددانان را نگران و درگیر نکرده و فیلسوفان هم به اندازه خود درباره این ویروس جهان‌گیر فلسفه‌ورزی کرده‌اند. هرچند قرن بیست و یک به اندازه قرون گذشته، شاهد حضور اثرگذار غول‌های فلسفه نیست، اما همین چند فیلسوف بزرگ جهان هم که شاید ماه‌ها و سال‌های پایانی حیات خود را می‌گذرانند، درباره ابعاد فلسفی این ویروس مخوف سخن گفته‌اند؛ هرچند در این هیاهو یک فیلسوف کهنه‌کار کمونیست به نام لوسین سِو در سن ۹۳ سالگی به دلیل ابتلا به کرونا در فرانسه درگذشت. 🔺کرونا؛ فریاد جهل و ناتوانی بشر در صدر این فیلسوفان باید از نوام چامسکی ۹۱ ساله یاد کرد که برخی وی را مهم‌ترین متفکر زنده جهان می‌دانند. این فیلسوف یهودی‌تبار آمریکایی بار دیگر نوک حمله را متوجه دولت آمریکا کرد و «نئولیبرالیسم» و سرمایه‌داری را مقصر اصلی همه‌گیری کرونا دانست. او لحظات کنونی را یکی از مهم‌‌ترین لحظات تاریخ بشر دانست و گفت دنیای پس از کرونا یا شاهد حکومت‌های بسیار مستبد و بی‌رحم خواهد بود و یا با مقاومت مردم، دنیایی بهتر ساخته خواهد شد. وی هشدار داده که نئولیبرالیسم هیچ مشکلی با دولت‌های بسیار مستبد ندارد و مردم جهان باید متحد شوند. در اروپا نیز یورگن هابرماس ۹۰ ساله آلمانی که جزو بزرگ‌ترین فلاسفه کنونی جهان است، پیام ظهور ویروس کرونا را «افزایش علم بشر به جهل خود» دانست و گفت حالا هم دولت‌ها و هم مردم می‌دانند که دانسته‌های بشری محدود است. هابرماس نیز مثل چامسکی خواهان همبستگی مردمی برای مقابله با بحران‌های آینده بشر شده است. اسلاوی ژیژک؛ فیلسوف ۷۱ ساله اروپایی نیز پیام کرونا را افزایش آگاهی بشر نسبت به اهمیت اتحاد و همبستگی بیشتر دانست و گفت بازنده اصلی این بحران، ملی‌گراها و نژادپرستانی هستند که با اتحاد همه انسان‌ها مخالف بوده‌اند. ژیژک هم مانند چامسکی و هابرماس خواهان واکنش شبه‌جنگی در مقابل کرونا شده و گفته که شاید عقلانیت جدیدی پس از کرونا شکل بگیرد. آلن دو باتن؛ فیلسوف میانسال انگلیسی و نویسنده محبوب فلسفه‌دوست‌های ایرانی هم در گفتگو با نشریه اسرائیلی هاآرتص پیام ظهور کرونا را اعلام جهل بشر و محدود بودن منابع ذهنی او دانسته و گفته که انسان، حیوانی ناقص و غریب است که در حماقت و تکبر به سر می‌برد. وی معتقد است ما فقط در این جهان یک بازدیدکننده هستیم. آن‌قدر ضعیفیم که به اندازه یک تکه کاغذ آسیب‌پذیر به نظر می‌آییم و می‌توانیم خیلی راحت پاره شویم. 🔻کرونا و فلسفه‌ورزی رییس‌جمهور فرنگ به جز این فلاسفه صاحب‌نام، امانوئل مکرون؛ رییس‌جمهور فلسفه‌خوانده فرانسه هم دیروز موضع‌گیری فیلسوفانه درباره کرونا گرفت و گفت: «نمی‌توان میان روش حکومت اقتدارگرای چین با نظام‌های دمکراتیک غربی در برخورد با کرونا قیاس کرد ... معلق‌کردن آزادی‌ها برای کارزار با فراگیری یک بیماری، دمکراسی‌های غربی را تهدید می‌کند. ما نمی‌توانیم تار و پود هستی‌مان را با یک بحران بهداشتی رها کنیم». اگر تا دیروز همه غربی‌ها به این سخن بنجامین فرانکلین؛ دانشمند و نظریه‌پرداز و یکی از پدران ایالات متحده امریکا افتخار می‌کردند که در قرن هجدهم گفته بود: «آنان که آزادی و حقوق فردی را فدای امنیت می‌کنند، نه شایستگی آزادی را دارند و نه لیاقت امنیت را، و هر دو را از دست خواهند داد». اکنون یک رهبر فلسفه‌خوانده غربی می‌گوید که بین مسیر آزادی و دموکراسی و مسیر بهداشت و سلامت مردم، اولی را انتخاب خواهد کرد. مکرون شاگرد و دستیار علمی پل ریکور؛ فیلسوف نامدار فرانسوی بوده است. ریکور که سال ۲۰۰۵ در ۹۲ سالگی درگذشت، معتقد بود که بحران بیماری‌های واگیردار نیز بخشی از مسائل سیاسی روزگار ماست و این مسائل بدون همکاری بین‌المللی و تنها به دست یک کشور قابل حل نیست. او اختلافات نژادی و زبانی و سلطه‌های نظامی را از موانع شکل‌گیری همکاری بین‌المللی می‌دانست و می‌گفت حضور شهروندان می‌تواند این موانع را برطرف کند. ریکور می‌گفت برای این کارها نیاز به یک حکومت جهانی واحد نیست، بلکه حضور مردم در نهادهای مدنی می‌تواند با این بحران‌ها مقابله کند (اندیشه‌های پل ریکور، ص ۵۷). راهکار پل ریکور همان راهکاری است که فلاسفه کنونی جهان نیز پیشنهاد داده‌اند: کمک گرفتن از مردم و حضور پررنگ و منسجم آنان در اداره جوامع. اگر دو جنگ‌ جهانی قرن بیستم با هفتاد میلیون کشته به حاکمان آموخت که مردم را بیشتر ببینند و بازی دهند، شاید کرونا بتواند حاکمان را وادار کند که تمکین بیشتری در قبال توده‌های آسیب‌پذیر جوامع نشان دهند و مسؤولیت‌پذیرتر شوند. 📸عکس: امانوئل مکرون در کنار استادش پل ریکور (سال ۲۰۰۳) @rawinews
🌐هزار صفحه در بیست روز! راوی : بحران کرونا و معضل قرنطینه‌نشینی برای اصحاب پژوهش و اندیشه، توفیقی اجباری است که به مدد آن می‌توانند به دور از هیاهوی بوروکراسی و سروصدای تکنولوژی (این فرزندان آسایش‌آور و آرامش‌بَر مدرنیته) در کنجی بنشینند و بخوانند و بنویسند. حجة‌الاسلام دکتر رسول جعفریان؛ استاد پرکار تاریخ دانشگاه تهران که اکنون ۵۶ ساله است و نخستین کتابش را در ۲۰ سالگی منتشر کرده، تاکنون تألیف حدود ۷۰ کتاب و ترجمه و تحقیق ۹۰ کتاب را در کارنامه خود دارد. طبیعی است که این مورخ پرکار از ایام قرنطینه نیز بیشترین بهره را ببرد. 🔹«هادی‌نامه» اثری ۱۰۷۹ صفحه‌ای است به یاد یکی از خسروان عرصه پژوهش و تألیف؛ مرحوم حجة‌الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی که سوگمندانه از اولین قربانیان بلای عالم‌گیر کرونا بود. این کتاب در مدت حدود ۲۰ روز جمع‌آوری شده و شامل ۵۴ مقاله به قلم ۵۲ نفر از اهالی حوزه و دانشگاه است (۳ مقاله به قلم خود استاد جعفریان است). در میان مؤلفین مقالات، نام‌های مطرحی نیز به‌چشم می‌خورد؛ مانند آیت‌الله رضا استادی، دکتر مصطفی محقق داماد، سید عباس صالحی (وزیر ارشاد)، احمد واعظی، محمدعلی مهدوی‌راد، مهدی مهریزی، محسن الویری و محققان جوانی چون محسن‌حسام مظاهری. ۱۳ مقاله از میان ۵۴ مقاله، درباره خود مرحوم خسروشاهی است؛ مابقی یا موضوعاتی است که به‌نوعی از دغدغه‌های مرحوم خسروشاهی بوده و یا صرفاً موضوعات مورد علاقه نویسندگان است که به‌یاد آن مرحوم در این ارج‌نامه منتشر شده. از جمله مقالات دسته‌ اخیر می‌توان به این موارد اشاره کرد: «مکتب فلسفی تهران؛ آغاز گفت‌وگوی فلسفی شرق و غرب» (مصطفی محقق داماد)؛ مقاله فلسفی «وجدان به مثابه راهنمای طبیعی انسان» (محسن جوادی)؛ «گفتمان تطبیق احادیث با علوم جدیده در ادبیات دینی معاصر» (رسول جعفریان). 🔹 اما در مطالب مربوط به خود مرحوم خسروشاهی، نکات جالب و کمترشنیده‌شده‌ای درباره دغدغه‌ها و علاقه‌های آن مرحوم به چشم می‌خورد؛ خاصه آن‌که حوزه فعالیت‌های علمی، عملی و ارتباطات مرحوم خسروشاهی بسیار متنوع و گاه ـ به‌ظاهر ـ متضاد بود. آن فعال فقید فرهنگی و سیاسی به جریانات مهم بیداری اسلامی و رهبران فکری آنها مانند سیدجمال و سیدِ قطب علاقه داشت و بخش مهمی از آثارش مستقیم یا غیرمستقیم در این حوزه است؛ به‌عنوان نماینده جمهوری اسلامی هم در واتیکان فعالیت داشته و هم در قاهره؛ علی‌رغم رویکرد تقریبی، به جنبش رادیکال اخوان‌المسلمین نیز علاقه داشت؛ از سویی دوستدار سید موسی صدر بود و از دیگر سو هوادار نواب صفوی؛ توأمان دلبسته امام خمینی و آیت‌الله‌العظمی شریعتمداری بود. طبعاً شنیدن سیره علمی و عملی چنین شخصیتی از زبان دوستان و شاگردانش برای اهل پژوهش و دانش جذاب است. اثر جامع «هادی‌نامه» از مؤلفانی بهره گرفته که آرا و اقوال متکثر و متنوعی دارند و خواننده را با انظار مختلف مواجه می‌کنند؛ مثلاً درباره دیدگاه مرحوم خسروشاهی نسبت به جریان فداییان اسلام در یک جای کتاب چنین نقل شده که: «در قصه فداییان اسلام با اینکه به آن جمعیت و شخص نواب صفوی ارادت قوی داشت، اما مکررا ادعاهای بزرگان آنها را تکذیب، و تأکید می‌کرد که آیت‌الله‌العظمی سید صدرالدین صدر اجازه‌ هیچ تروری را به آنها نداده بود.» (ص ۴۲۵). در جای دیگر می‌خوانیم: «از منظر وی این جمعیت (فداییان اسلام) در کنش و واکنش‌های خویش کاملاً به موازین پیش‌گفته فقهای شیعه پای‌بند بوده و هرگز از آن عدول نکرده‌اند» (ص ۴۸۳). 🔹 از مطالب جالب دیگر کتاب، بخشی از خاطرات دکتر محسن کمالیان درباره علاقه توأمان مرحوم خسروشاهی به امام خمینی و آیت‌الله‌العظمی شریعتمداری است که استقلال فکری او را در مواجهه با مسائل نشان می‌دهد: «به رغم اعتقاد و امیدی که به حرکت انقلاب اسلامی، شخص امام خمینی و نظام جمهوری اسلامی داشت، برخی ملاحظات جدی را نیز بر خط مشی و عملکرد این مجموعه وارد می‌دانست... بعد از انقلاب نیز از برخوردی که با آیت‌الله شریعتمداری شد خصوصاً پس از آنچه کودتای نوژه نامیده شد، تا آخر عمر متأثر و متأسف بود... استاد به امام علاقه داشت، اما بیت ایشان را قبول نداشت. روزی جلوی درب نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران سبب عدم پیگری سرنوشت امام صدر را برای نگارنده چنین تبیین کرد: "چون دو امام در یک اقلیم نمی‌گنجیدند!"؛ کنایه ایشان به دفتر امام بود نه خود آن بزرگوار... در مراسم تشییع سید احمد خمینی حضور نیافت ...»(ص۴۲۴). 🔹«هادی‌نامه» هرچند اثر جامع و مفیدی است، ولی قیمت ۱۵۵ هزارتومانی و شمارگان ۲۰۰ جلدی کتاب این امید را در مخاطبان تقویت می‌کند که این اثر نیز شامل ایده استاد جعفریان مبنی بر رونق کتاب مجازی و غیر کاغذی شده و همه از آن بهره ببرند. @rawinews
🌐سعدی‌نوشت راوی : مشرف‌الدین مصلح بن عبدالله شیرازی؛ مشهور به سعدی (۶۹۰-۶۰۶ق) شاعر بزرگ ایران در زمان حمله مغول است که زبان فارسی امروز بیش از هر کسی وامدار و متأثر از اوست. او را شخصیتی منعطف و مصلحت‌اندیش دانسته‌اند که بی‌شباهت به مرام فیلسوفان پراگماتیست قرون معاصر نیست. شهرت امروزین او مدیون سعدی‌پژوهان نامداری چون محمدعلی فروغی (۱۳۲۱-۱۲۵۴) و غلامحسین یوسفی (۱۳۶۹-۱۳۰۶) نیز بوده است. فروغی (عکس سمت چپ) سیاستمدار، ادیب ‌و فلسفه‌پژوه بزرگ عصر رضاشاه بود و مغز متفکر فرهنگی پهلوی اول به شمار می‌رفت. او نقش مهمی در تأسیس دانشگاه تهران، شناساندن فلاسفه غربی و ترویج فرهنگ فارسی داشت و تصحیح کلیات سعدی و ساخت مقبره مجلل برای سعدی، حافظ، فردوسی، خیام و ابن‌سینا از آثار دولت اوست. فروغی معتقد بود: «قوم ایرانی اگر به جز شيخ سعدی كسی ديگر نپرورده بود، تنها اين يكی برای جاويد كردن نام ايرانيان بس بود. هيهات كه چشم روزگار ديگر مانند او ببيند»(مقالات فروغی،ج۱، ص۲۵۷). غلامحسین یوسفی (عکس راست)؛ استاد برجسته دانشگاه فردوسی مشهد نیز اثر سعدی را از روی نسخه سال ۷۶۶ تصحیح کرد و نقش مهمی در ترویج سعدی داشت. @rawinews
🌐مُبلّغ ساده‌گو و ساده‌نویس دین راوی : آیت‌الله ابراهیم امینی نجف‌آبادی؛ از مهم‌ترین علمای فعال نیم قرن اخیر در سن ۹۵ سالگی در قم درگذشت. آقای امینی که شاگرد امام خمینی و علامه طباطبایی و سال‌ها نایب‌رییس مجلس خبرگان، امام جمعه قم، امام جماعت مسجد اعظم قم و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، در سال‌های پایانی عمر به دلیل کهولت و بیماری، فعالیت کمتری داشت. آن‌گونه که مرحوم آیت‌الله‌العظمی منتظری در خاطرات خود نوشته، وی به همراه آقای امینی نقش مهمی در مدیریت اعتراضات علما علیه بازداشت امام خمینی در سال ۴۲ و مهاجرات علمای معترض به تهران داشته است. رابطه حسنه آقای امینی با مرحوم منتظری تا پایان عمر آن مرحوم ادامه یافت و حتی در جریان اعتراض به سخنرانی ۱۳ رجب آیت‌الله منتظری، مرحوم امینی در خطبه‌های نماز جمعه کوشید جانب میانه را بگیرد و ضمن گلایه از سخنان آقای منتظری، از شعارهای تند معترضان علیه وی نیز انتقاد کرد. آقای منتظری در سال ۶۵ آقای امینی را مسؤول اداره مدارس حوزوی وابسته به خود کرده بود. همچنین امام خمینی در هفته‌های آخر زندگی، آقای امینی را به عضویت شورای بازنگری قانون اساسی منصوب کرد. مرحوم امینی به عنوان نویسنده حوزوی برجسته‌ای شناخته می‌شد که می‌کوشید با قلم روان و عامه‌فهم خود به ترویج و تبلیغ آموزه‌های دینی بپردازد. آثاری همچون «همسرداری» و «دادگستر جهان» در کنار تألیف برخی کتب درسی آموزش و پرورش از تلاش‌های مطرح او بود. آن مرحوم همچنین در خطبه‌های نماز جمعه قم می‌کوشید به بررسی مشکلات جوانان بپردازد و نهاد خانواده را تقویت کند. او پس از نماز جماعت مسجد اعظم در کنار جوانان می‌نشست و به پرسش‌های آنان پاسخ می‌داد. او زندگی و منش ساده خود را همانند قبل انقلاب ادامه داد و در نزاع‌های سیاسی نیز جانب میانه را برمی‌گزید. 📸 عکس: عیادت آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی از مرحوم آیت‌الله امینی @rawinews
🌐یادداشت استاد مهدوی‌راد درباره گزارش «راوی» از کتاب «هادی‌نامه» در پی انتشار گزارشی از کتاب «هادی‌نامه» در «راوی»،‌ جناب حجت‌الاسلام والمسلمین استاد مهدوی‌راد؛ قرآن‌پژوه برجسته و دبیر علمی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران یادداشت کوتاهی ارسال کرده است: ✍به نام حق روایتگر «راوی» درباره مجموعه سترگ «هادی‌نامه» توضیحی نوشته بودند دلنشین و از سر آگاهی و احساس مسؤولیت. بنده می‌افزایم که این‌گونه مجموعه‌ها به لحاظ روش همین است که رقم خورده است و تلاش حضرت جعفریان را که همتی کوه‌وش و طاقتی ستودنی دارد و در زمانی کوتاه این مجموعه بسیار خواندنی را تدوین کردند باید ستود. این بنده خدا در کتابخانه شخصی‌ام بیش از سی‌صد عنوان از این مجموعه‌ها را دارم؛ از کهن‌ترین آنها؛ «محیط ادب»، «گنابادی‌نامه» تا ارج‌نامه‌های اخیر. صد البته زنده‌یاد خسروشاهی شایسته چنین ارج‌نامه‌ای بودند، بل شایسته ارج‌نامه‌های دیگر. به‌ویژه اکنون باید فاضلان تبریزی همت ورزند و مجموعه‌هایی دیگر رقم زنند و نام آن عزیز را فراز آورند. به هر حال، هوشمندی روایتگر «راوی» را می‌ستایم و به آن عزیز دست مریزاد می‌گویم و از خداوند سبحان، غفران و رحمت الاهی را برای آن زنده‌یاد خواهانم، و توفیق و عزت و سلامت برای مورخ و محقق سخت‌کوش؛ حضرت جعفریان. 📸عکس: استاد مهدوی‌راد و استاد جعفریان در کنار مرحوم استاد سید هادی خسروشاهی @rawinews
🌐استاد مطهری از چهار منظر 1️⃣آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی در وصف استادش شهید مطهری گفته است: «آقای مطهری نسبت به اقرانش در سطح خیلی بالاتر و عالم با استعداد و خوش‌فکری بود. آقای منتظری می‌گفت: من با آقایی که خیلی مدعی فضل بود و خودش را خیلی قبول داشت بحث می‌کردم. آن شخص به مطلبی از مطالب آقای بروجردی اشکال داشت. من وقتی با کسی بحث می‌کردم، اگر می‌دیدم نمی‌خواهد زیر بار حق برود، ادامه نمی‌دادم. آقای مطهری که در بحث حاضر بود، بحث را ادامه داد و ظاهر تعبیر آقای منتظری این بود که آقای مطهری آن شخص را له کرد. آن شخصِ مدعی به آقای مطهری می‌گفت: نمی‌خواهم دیگر بحث را ادامه بدهم، کافی است. اما آقای مطهری می‌گفت: نه، من باید بگویم. ارشاد جاهل واجب است (جرعه‌ای از دریا، ج۳، ص ۶۰۳). آیت‌الله شبیری همچنین گفته که علاقه باطنی آقای مطهری به زندگی طلبگی در قم بود، ولی اضطرار معیشتی سبب شد که به تهران برود و تدریس در دانشگاه را برای اداره زندگی انتخاب کند. از سویی، مرحوم دکتر ابراهیم یزدی ادعا می‌کرد که آقای مطهری در اواخر حکومت پهلوی به توصیه دکتر نصر قرار بود به قم برگردد و به‌تدریج در سلک مراجع تقلید درآید که این ایده با پیروزی انقلاب به فراموشی سپرده شد. 2️⃣دکتر سید حسین نصر اگر چه استاد مطهری را مانند برادر خود می‌دانسته، اما در نقدی گفته است: «با مرحوم آقای طباطبایی صحبت این را می‌کردیم که مثلا آقای مطهری می‌خواهد در زمره اینها باشد (مهدی حائری یزدی و عبدالجواد فلاطوری که فلسفه خوانده و زبان خارجی می‌دانستند). تا حدی هم بود ولی هیچ زبان خارجی‌ را درست نمی‌دانست. هر چه راجع به کانت و اینها می‌خواند، از کتاب‌های لطفی جمعه و ترجمه‌های عربی می‌خواند. دست و پا شکسته، خیلی خیلی کارش خراب بود. و این مبتلا همه جای دنیای اسلامی دیده می‌شود و این به خاطر ضعف فرهنگی است که در تمام تمدن‌های غیر غربی پیدا شد» (حکمت و سیاست، ص ۴۵۴). 3️⃣امام خمینی اجازه داده بود تا استاد مطهری برای تدریس به مؤسسه دارالتبلیغ اسلامی (وابسته به آیت‌الله‌العظمی شریعتمداری) برود، با این حال مورد اعتراض انقلابیون قرار می‌گرفت. زمانی حجت‌الاسلام جمی (امام جمعه آبادان در زمان جنگ) به خدمت استاد مطهری می‌رسد. در آن هنگام طلبه‌ای که ارادت ویژه‌ای به مطهری داشته و همیشه به دست بوسی وی می‌آمده نیز در محفل حضور می‌یابد و بدون عرض ارادتی در گوشه‌ای می‌نشیند و پس از دقایقی برخاسته و می‌رود. مطهری رو به آقای جمی کرده و می‌گوید: این آقا همیشه هر جا به من می‌رسید، خم می‌شد و دست مرا می‌بوسید و به من خیلی احترام می‌گذاشت، اما از آن وقتی که به دارالتبلیغ می‌روم، از من خیلی ناراحت است (خاطرات حجت‌الاسلام جمی، ص ۱۶۱). 4️⃣در ماجرای فدائیان اسلام، رابطه‌ آیت‌الله‌العظمی بروجردی با آقای مطهری به کدورت انجامید. مطهری زمانی که عزم سفر به تهران می‌کند، نامه‌ای به آیت‌الله بروجردی نوشته و از او خداحافظی می‌کند. نامه را به دست مرحوم آیت‌الله‌العظمی منتظری می‌دهد که او به آیت‌الله برساند. منتظری در محفل آیت‌الله بروجردی حاضر می‌شود: «روز پانزدهم شعبان بود، آقای بروجردی نشسته بود و جمعیت زیادی هم اطراف ایشان بودند. من رفتم خدمت ایشان و گفتم آقای مطهری این نامه را دادند خدمتِ شما و خداحافظی کردند. آقای بروجردی نامه را نگرفت، گفتم بالأخره ایشان ... ایشان گفته ... . با ناراحتی نامه را کنار زد، من پیش دیگران خجالت‌زده شدم» (خاطرات آیت‌الله منتظری، ج۱، ص ۱۴۳). یکی از اطرافیانِ آیت‌الله بروجردی به آقای منتظری می‌گوید که مگر نمی‌دانی به آقای بروجردی گفته شده که آقای خمینی و مطهری بودند که فدائیان و نواب صفوی را علیه شما تحریک می‌کردند؟ آن وقت تو آمده‌ای نامه اینها را می‌دهی به آقای بروجردی؟! منتظری از این موضع مرحوم بروجردی گلایه می‌کند که: «تا آن وقت من نمی‌دانستم که پیش آقای بروجردی تا این حد تفتین شده است و تا این اندازه ممکن است در ذهنِ بزرگان اثر گذاشت، در صورتی که خودِ آقای مطهری به من گفت که من رفتم با نواب صحبت کردم و گفتم با این تندی که شما دارید نتیجه نمی‌گیرید و حوزه را به هم می‌زنید» (همان‌جا). @rawinews
🌐مرگ «گنجینه زنده بشری» راوی : نجف دریابندری؛ مترجم و نویسنده نامدار ایرانی که سازمان میراث فرهنگی نامش را به عنوان «گنجینه زنده بشری» ثبت کرده بود، در ۹۰ سالگی درگذشت. نجف متولد آبادان بود. حضور انگلیسی‌ها در شرکت نفت آبادان، سبب علاقه او به زبان انگلیسی شد و کتاب «وداع با اسلحه» اثر ارنست همینگوی نخستین اثری بود که به فارسی برگرداند. او در جوانی به فعالیت‌های سیاسی هم می‌پرداخت. یک سال پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و همزمان با چاپ اولین اثرش به زندان افتاد. در زندان چهار ساله بود که به مسائل فلسفه هم علاقه‌مند شد و کتاب «تاریخ فلسفه غرب» اثر برتراند راسل را ترجمه کرد که چندین دهه مورد استفاده دانشجویان فلسفه بوده است. ترجمه کتاب‌های «پیامبر و دیوانه» و «قدرت» از دیگر آثار اوست. او همچنین به همراه همسرش فهیمه راستکار «کتاب مستطاب آشپزی؛ از سیر تا پیاز» را نوشت. کتاب تألیفی دیگرش «درد بی‌خویشتنی: بررسی مفهوم الیناسیون در فلسفه غرب» نام داشت که آن را به انگلیسی هم ترجمه کرده است. او را می‌توان از افراد اثرگذار فرهنگی ایران در دوره معاصر دانست. 📸عکس: نجف دریابندری در کنار دکتر شفیعی کدکنی @rawinews
🌐خُلق نیک امام حسن(ع) راوی : نقل است که شخصی نامه‌ای به امام حسن مجتبی(ع) داد که در آن درخواستی مالی بود. حضرت بدون خواندن نامه فرمود که حاجت تو برآورده است. پس از آن برخی به امام(ع) گفتند آیا بهتر نبود که نامه‌اش را می‌خواندی و به قدر نیاز به او کمک می‌کردی؟ حضرت فرمود: ترسیدم برای مدتی که این مرد با خواری می‌ایستد تا نامه‌اش خوانده شود، خداوند از من مؤاخذه کند (فضائل الثقلین، احمد بن شافعی ایجی، ص ۴۸۶). 🔺منقول است که امام مجتبی(ع) همسایه‌ای یهودی داشت که از دیوار خانه‌اش نجاست وارد منزل حضرت می‌شد و آن مرد از این امر اطلاعی نداشت. روزی زن آن یهودی به منزل امام(ع) آمد و از مسأله‌ مذکور مطلع شد و به همسرش خبر داد. مرد یهودی به نزد امام حسن(ع) آمد و معذرت بسیار خواست. حضرت نیز به او فرمود که جدم مرا به رعایت همسایه بسیار توصیه فرموده است ( نزهه المجالس و منتخب النفائس، عبدالرحمن شافعی، ج۲،ص ۱۹). 🔻مروی است که مردی از شام به مدینه آمد. از دور امام(ع) را دید که بر شتری سوار است. پرسید او کیست؟ گفتند که حسن بن علی(ع) است. آن مرد شامی که تحت تأثیر تبلیغات معاویه در شام بود، پس از شناخت حضرت، کینه‌ خود را بروز داد و نزد امام(ع) رفت و به ایشان و پدر بزرگوارش ناسزا گفت. آن حضرت ساکت بود. سپس امام(ع) لبخندی زده و فرمود که گمان می‌کنم غریب هستی و از اهالی شام. به منزل من بیا تا از تو پذیرایی کنم و اگر مالی بخواهی به تو بدهم. مرد شامی پس از اینکه خُلق امام را دید گفته بود که محبوب‌تر از او در زمین برایم وجود ندارد (کشف الغمه فی معرفه الائمه، علی بن عیسی اربلی، ج۱، ص ۵۶۱). 🔺گفته می‌شود که مروان بن حکم هر جمعه امیرالمؤمنین(ع) را بر منبر دشنام می‌داد. امام حسن(ع) می‌شنید و واکنشی نشان نمی‌داد. مروان از عصبانیت شخصی را نزد امام(ع) فرستاد تا به ایشان بگوید که همه‌ این دشنام‌ها را به تو و پدرت می‌دهم. امام در پاسخش فرمود: به خدا سوگند من آنچه را گفتی با دشنام گفتن به تو محو نمی‌کنم. اگر راستگو باشی خداوند پاداش صدقت را می‌دهد و اگر دروغگو باشی به سخت‌ترین صورت کیفر می‌دهد (الطبقات الکبری، محمد بن هاشمی بصری، ج۱۰، ص ۳۹۹). نقل شده که مروان پس از شهادت امام حسن(ع) گفته بود: به خدا من به کسی بدی می‌کردم که از کوه هم استوارتر و حلیم تر بود (تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۱۳، ص ۲۵۲). @rawinews
🌐راه ناهموارِ مکاشفه راوی : یازده سال پس از وفات آیت‌الله العظمی بهجت(ره). هنوز هم حکایات عجیب و تازه‌ای از کرامات او بازگو می‌شود. به‌تازگی نیز شیخ کاظم صدیقی در تلویزیون به بیان خاطره‌ای درباره دستورالعمل‌های عرفانی آقای بهجت برای ملاقات با امام زمان(ع) پرداخت. با این حال، آنچه در سیره‌ مرحوم آیت‌الله بهجت شاهد بودیم غالباً توصیه به همین دستورات شرعی است و نه نسخه‌‌های عرفانی مجزا و اختصاصی. مرحوم بهجت، خود نیز التزام تام و تمام به شریعت داشت؛ تا جایی که گفته می‌شود در اوایل حضور ایشان در محفل سید علی آقا قاضی طباطبایی، عده‌ای از فضلای نجف به پدر ایشان نامه‌ای می‌نویسند که پسرت نزد آقای قاضی می‌رود و گمراه می‌شود. پدر ایشان نیز برایش نامه‌ای می‌نویسد که راضی نیستم به جز واجبات و زیارت عاشورا عمل دیگری انجام دهی و راضی نیستم درس فلانی بروی. ایشان نامه پدر را خدمت آقای قاضی می‌آورد و می‌گوید پدرم چنین نوشته است. در این حال تکلیف من چیست؟ آقای قاضی می‌گوید مقلد چه کسی هستی؟ بهجت جوان می‌گوید آسید ابوالحسن اصفهانی. مرحوم قاضی به ایشان می‌گوید: بروید و از مرجع تقلیدتان سؤال کنید. ایشان نیز به محضر آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی می‌رود و کسب تکلیف می‌کند. سید هم می‌گوید اطاعت پدر واجب است. از آن پس آیت‌الله بهجت توصیه‌ پدر را عملی می‌کند و تا زمانی که ایشان اجازه نداده، به محضر آقای قاضی حاضر نمی‌شود وفقط به واجبات بسنده می‌کند (فریادگر توحید، صص 36-37). آیت‌الله العظمی خویی(ره) نیز پس از مدتی که به وادی سیر سلوک وارد شده بود، به توصیه پدرش از این عرصه بیرون رفته و ادامه نداد (جرعه‌ای از دریا، ج1، ص 616). مرحوم قاضی را نیز با عنوان کشف و کرامات می‌شناسند. در حالی که در سیره‌ ایشان می توان دریافت که وی با ابراز کرامات مخالفت می‌کرده است (عطش، ص 102). به نظر می‌رسد که سخن گفتن از کشف و کرامات باید با ملاحظات و احتیاطاتی همراه باشد. از همین رو بود که چندی پیش در سخنانی که از آیت‌الله‌العظمی سیستانی نقل شد، ایشان نهیب داده بود که: «هی گفتید آقای بهاءالدینی این‌طور است و آن‌طور است. هی کرامات گفتید» (مسیح مهاجری، آیت‌الله سیستانی و عراق جدید، صص 52-54). آقای سیستانی از رواج نقل بی‌محابای این کرامات در سطح جامعه به شدت پرهیز داده و برخی مراجع دیگر نیز چنین توصیه‌هایی داشته‌اند. به نظر می‌رسد که عرصه‌ عمومی جامعه، وادی مناسبی برای نقل چنین کراماتی برای غیر معصومین نیست و نتایج منفی فراوانی دارد. امور عرفی و انسان‌های عادی را نمی‌توان با امر قدسی تدبیر و با معصومین(ع) قیاس کرد. آنچه بدان توصیه شده‌ایم و می‌باید بدان التزام داشت، توجه به عقل و منطق و عمل به دستورات معتبر شرعی است و این سخنی است که افرادِ صاحب کرامت نیز توصیه کرده‌اند. مرحوم آیت‌الله بهجت بارها به صورت کتبی و شفاهی توصیه می‌کرد که افراد فقط به واجبات عمل کرده و از محرمات دوری کنند و راه رسیدن به کمال مطلوب، جز در عمل به دستورات معتبر شرعی نیست. @rawinews
🌐جدال در احوالات عمر خیام راوی : غیاث‌الدین عمر خیام نیشابوری (۵۳۶-۴۴۰ قمری) این روزها مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. برخی اشعار او سبب شده وی را فردی خوشگذران و دم‌غنیمت‌شمار بدانند و بسیاری به او اقبال کنند. برداشت‌ها از اشعار خیام متفاوت است. در میان متفکران ایرانی هم این اختلاف نظر دیده می‌شود. صادق هدایت که با امور دینی موافقتی نداشت، اشعار خیام را در راستای اهداف خود تفسیر می‌کرد. او گفته بود که خیام به مسائل دینی با تمسخر نگریسته و از روی تحقیر به علما و فقها یورش برده است. وی سِرّ فراگیری اشعار خیام را هم در دنیاگروی او جستجو کرده بود (صادق هدایت، ترانه‌های خیام، ص۲۴). این رویکرد صادق هدایت این‌گونه مورد انتقاد استاد مرتضی مطهری قرار گرفت که خیام نمی‌توانسته فردی لاقید باشد. مطهری با استناد به سبک زندگی خیام و همچنین برخی آرای وی گفت که جالب است کسی شعر کفرآمیز بگوید ولی سفر حج برود و کتاب و رساله‌ای با محتوای تشریع توحید الهی بنویسد و نماز بخواند (خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۴۸۵). مطهری اندیشه‌های دیندارانه‌ خیام را اصل می‌دانست و ما بقی را ایده‌هایی منتسب به وی دانسته که حظّی از واقعیت ندارند. استاد محمد مهدی فولادوند نیز همین رویّه را در پیش گرفت و گفت که خیامِ پنداری با خیام واقعی تفاوت می‌کند و بسیاری از رباعیات منتسب به خیام است اما در واقع از آن او نیست (محمد مهدی فولادوند، خیام‌شناسی، ص ۳۵). در این میان، برخی نیز معتقدند که اشعار منتسب به خیام، دارای صحّت است اما می‌باید آنرا تفسیری معقول کرد. محمد علی فروغی بر همین مبنا گفته بود که فی‌المثل وقتی خیام از شراب سخن می‌گوید به این معنا است که دم را غنیمت بشمار و قدر وقت را بشناس و عمر را بیهوده تلف نکن (محمد علی فروغی، مقدمه بر مجموعه رباعیات خیام، ص۱۴). دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن توجیهی دیگر را در این خصوص مطرح کرده و گفته است که خیام اشعار سُکرآور و شراب‌خوارانه‌اش را در لحظاتی به صورت تفنّن گفته و آنها را پنهان نگه می‌داشته است. اما این اشعار بعدها برملا شده است (اسلامی ندوشن، خیامِ فیلسوف، خیامِ شاعر، نقل از پایگاه خبری آفتاب). علی دشتی دیگر پژوهشگری بود که به موضوع خیام توجه کرد. او با توجه به زمینه و زمانه‌ خیام ادعا کرد که با توجه به زمانه‌ای که وی در آن می‌زیسته، سعی کرده تا ریاکاری و تمسّک به باورهای دینی را برای پیشبرد امور مورد نقد قرار دهد. با این حال خیام هیچ‌گاه در به روی الحاد نگشوده است اما با قشری‌گری مذهبی هم موافق نبوده است (علی دشتی، دمی با خیام، ص ۱۸۹). در این تضارب آرا، عبدالکریم سروش هم به ارائه‌ نظری در خصوص خیام پرداخت. او این توجیه‌ها به نفع خیام را روا نمی‌داند و در عباراتی بیان می‌کند که: «خیام شب تاریکی را نشان می‌دهد که ظلمت در ظلمت است؛ رضایت دادن به زندگی پر ملال است. خیام شما را در شب باقی می‌گذارد و رها می کند». سروش گفت که «نمی‌دانم چرا باید فردی چون خیام را در کنار حافظ و مولوی نام ببریم. نه به لحاظ شاعری و نه به لحاظ حکمت او در اندازه‌ شعرای بزرگ ایران نیست. یک نفر با چهل یا پنجاه تا رباعی نمی‌تواند شاعر درجه اول باشد» (سخنرانی تحت عنوان «خیام که خیمه‌های حکمت می‌دوخت»). 📸 عکس: مجسمهٔ خیام در دفتر سازمان ملل در وین @rawinews
🌐مجلس تمام گشت راوی : آخرین جلسه دهمین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار شد و علی لاریجانی نیز پس از ۱۲ سال ریاست پارلمان و رکوردزنی در این زمینه، با اعلام اینکه «مجلس دهم مظلوم‌ترین مجلس بود»، زنگ پایان «مجلس تدبیر و امید» را به صدا درآورده و خود نیز با پارلمان وداع کرد. وی گفته که از سیاست کناره‌گیری می‌کند و به تدریس فلسفه در دانشگاه خواهد پرداخت. رییس ۶۳ ساله مجالس هشتم، نهم و دهم به‌تازگی از کرونا بهبود یافته است. مجلس دهم که در انتخاباتی پرشور و با مشارکت ۶۲ درصدی تشکیل شده و ۲۰۰ قانون را تصویب کرده بود، زمام قانونگذاری را به مجلسی تحویل خواهد داد که با مشارکت ۴۲ درصدی و در انتخاباتی سرد تشکیل شده و اصولگرایان منتقد دولت در آن اکثریت قاطع را در اختیار دارند. انفعال مجلس دهم در ماه‌های پایانی‌اش مورد انتقادهای فراوانی قرار داشت و کرونا نیز آن را هفته‌ها تعطیل کرد. @rawinews
🌐بیماری مُسری؛ جرقه تحول راوی : برخی مشکلات و سختی‌ها که فراگیر می‌شود، می‌تواند جرقه‌ تحولاتی را نیز فراهم کند. بیماری فراگیری که این روزها دامن‌گیر ایران و جهان است نیز شاید تواند جرقه‌هایی در ساحات مختلف بشری بزند. سال ۱۹۴۷ در قاهره بیماری وبا شیوع پیدا کرده بود. هر روز تعداد تلفات بالا می‌رفت. خانم نازِک‌الملائکه (۲۰۰۷-۱۹۲۳) که از شاعران مطرح عراقی بود، با شیوع این بیماری شعری سرود که در قالب‌های مرسوم شعری آن زمان نمی‌گنجید. این شعر «الکولیرا» به معنای وبا (Cholera) نام داشت. غم و اندوهی که بر سینه‌ این شاعر سنگینی می‌کرد، جایش را در قالب شعری جدیدی یافته بود. گفته می‌شود وی با همین شعر به طلایه‌دار شعر نوی عربی بدل شد و جایگاهی مشابه نیما یوشیج در ادبیات عربی یافت. این شعر دسامبر ۱۹۴۷ در مجله «العروبة» بیروت منتشر شد و مخالفت‌های حامیان شعر سنتی را برانگیخت، اما شاعران جوان از آن استقبال کردند. البته خود نازک‌الملائکه در چاپ پنجم کتاب «قضایا الشعر المعاصر» اذعان کرد که سابقه شعر نوی عربی به ۱۹۲۳ در عراق برمی‌گردد. اگرچه شعر وبا نخستین شعر نوی مشهور و اثرگذار عربی محسوب می‌شود. برخی اشعار سنتی نیز در کارنامه‌ نازک‌الملائکه به ثبت رسیده است. در شعر او اندوه و غم موج می‌زد و گاه از ناتوانی انسان در مواجهه با هستی سخن می‌گفت. تحولات سیاسی عراق و حاکمیت بعثی‌ها، سال‌ها زندگی در غربت را برای این شاعر با احساس رقم زده بود و رنج و یأس؛ روح غالب بر اشعارش شده بود؛ اما آنچه ویژگی ممتاز شعر او بود، دوری از پیچیدگی است. دوران شیوع وبا در مصر، این شاعر را به سمتی کشانده بود که می‌توانست رنگ ادبیات عرب را متحول کند. شاید دوران شیوع کرونا هم بتواند این‌گونه تحولات را در اندیشه و ادبیات ما به همراه آورد؛ همان‌گونه که بیماری‌ها منجر به تحولات مدیریتی و فرهنگی فراوانی در تاریخ بشر شده است. 📸عکس: دیدار نازِک‌الملائکه با جمال عبدالناصر؛ رییس‌جمهور مشهور مصر @rawinews
🌐توسل ترامپ به مذهب برای مهار شورش راوی : در حالی که ده‌ها شهر آمریکا طی هفته گذشته در التهاب ناشی از اعتراضات مردمی نسبت به قتل یک سیاه‌پوست به دست چند پلیس قرار گرفته، ترامپ پس از سخنرانی در کاخ سفید و برای قدرت‌نمایی، شرایط ملتهب اطراف کاخ ریاست‌جمهوری را نادیده گرفت و با پای پیاده به بازدید از کلیسای دویست ساله واشنگتن رفت که بخشی از آن در جریان اعتراضات اخیر آتش گرفته بود. ترامپ در حالی که انجیلی در دست گرفته بود، رفتار معترضان را غیر خدایی خواند و از تشدید تدابیر امنیتی سخن گفت. تاکنون در این اعتراضات کم‌سابقه، یک پلیس کشته شده و صدها نفر بازداشت شده‌اند. حجم تخریب اموال دولتی نیز بسیار است.‌ اوباما از معترضان خواسته آرام باشند و اعتراض خود را در انتخابات پنج ماه بعد نشان دهند. 📸عکس: ترامپ در حال حرکت از کاخ سفید به سمت کلیسای سنت جان. روی دیوارها شعارهای تندی علیه ترامپ و پلیس آمریکا نوشته‌اند. @rawinews
🌐داستان این روزهای حقوق بشر راوی : ماجرای این روزهای امریکا بار دیگر بحث از حقوق بشر را بر سر زبان‌ها انداخته است. برخی به واسطه همین جفاها که در حق بشر می‌رود، اساس «حقوق بشر» را مورد انتقاد و انکار قرار می‌دهند. برخی از متفکران غربی اما پیش‌تر به این معضل توجه کرده بودند. آلن بیوکنن (متولد ۱۹۴۸) فیلسوفی امریکایی است که در موضوع حقوق بشر به تحقیقاتی پرداخته است. وی هم اکنون استاد کرسی حقوق بشر در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه دوک امریکا است. او آثار متعددی در حوزه مبانی فلسفی و اخلاقی حقوق بشر به رشته تحریر در آورده و از جمله کتابی با عنوان «قلب حقوق بشر» در سال ۲۰۱۳ نوشته است. بیوکنن در این کتاب، رویکردی انتقادی به ماجرای حقوق بشر در دنیای امروز را برگزیده و ادعا کرده که نگاهش به مسأله حقوق بشر در قیاس با سایر متفکران این عرصه، متمایز است. وی در مقدمه کتاب خود برای فهم نظام حقوق بشر، عنوان می‌کند که علاوه بر نگاه فلسفی به مبانی حقوق بشر، می‌بایست حق‌ها در قالب موارد عینی و تحقق یافته حقوق جهانی نگریسته شود. به عبارت دیگر، درک نظام حقوق بشر، صرفاً منوط به بررسی فلسفی و انتزاعی حق‌ها و مبانی توجیهی آنها نیست. به باور وی، نحوه تکوین و تدوین حق‌های بشری در بستر حقوق بین‌الملل و عمومی نیز به اندازه مطالعات فلسفی دارای اهمیت و ضرورت است. او به این موضوع توجه داده که باید دید این حقوق در جامعه چگونه به اجرا درمی‌آید و چه نیازهایی را برآورده می‌کند. وی می‌گوید که برای درک نظام بین‌المللی حقوق بشر، علاوه بر امعان نظر به مبانی فلسفی و توجیهی، می‌بایست به رویّه نهادهای اجرایی و تفسیری حقوق بشر نیز توجه کرد. به باور او قوانین اگر در صِرف انتزاعیات خلاصه شود، ثمره‌ای را به ارمغان نمی‌آورد. بلکه در این میان می‌باید به دادگاه‌هایی نیز نگاه کرد که این قوانین را به اجرا می‌گذارند. به باور وی بسیاری از دادگاه‌هایی که داعیه حقوق بشری دارند، ثمره‌ای جز ناعدالتی را به ارمغان نیاورده‌اند؛ نهادهایی مانند دادگاه‌های اروپایی حقوق بشر، دادگاه امریکایی حقوق بشر، دادگاه آفریقای جنوبی حقوق بشر، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و کمیته‌های کنوانسیون‌های حقوق بشر مواردی است که می‌توان در عمل، شاهد و ناظر اجرای اعمال آنها بود و به ضعف‌های آن پی برد. بیوکنن بر این باور است که با توجه به رویّه‌های دادگاه‌های حقوق بشری این‌گونه نیست که تمامی حق‌های بشری مندرج در اعلامیه جهانی به یک کیفیت در دادگاه‌های منطقه‌ای حقوق بشر کارایی دارد. او بر این نکته توجه می‌دهد که قوانین حقوق بشری، در مقام عمل و تحقق بیرونی بارها و بارها به ظلم‌هایی انجامیده است. وی با این رویکرد است که میان قوانین نوشته شده، با آنچه که تحقق عینی و بیرونی یافته است، تمایز قائل می‌شود. وقایع اخیر در امریکا نشان داد به هر میزان هم که قوانین حقوق بشری مقبول باشد، اما تحقق و اجرای آنها مرحله‌ای دیگر است که بعضاً ناکامی‌هایی در آن رخ داده است. @rawinews
🌐کُربن؛ همیشه سوژه راوی : دکتر مصطفی محقق داماد در سخنرانی کوتاه تصویری که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده، از گفتگوی دایی‌اش مرحوم آیت‌الله مرتضی حائری یزدی با علامه طباطبایی یاد کرده که علامه در آنجا در پاسخ به مرحوم حائری می‌گوید: «هانری کُربن شیعه از دنیا رفت». هانری کربن (۱۹۷۸-۱۹۰۳) ایران‌شناس و شیعه‌شناس برجسته فرانسوی بود که حدود دو دهه پایانی حکومت پهلوی را به ایران می‌آمد و جلسات گفتگوی فلسفی با علامه طباطبایی داشت. هانری کربن (Henry Corbin) که شاگرد لویی ماسینیون (اسلام‌شناس مشهور اثرگذار بر شریعتی) بود، بر نسلی از شیعه‌شناسان و‌ فیلسوفان معاصر همچون سید حسین نصر، ویلیام چیتیک، محمدعلی امیرمعزی، داریوش شایگان و کریستین بونو اثر گذاشت و تلقی معنوی، باطنی و غیر سیاسی از شیعه را رواج داد. سخن گفتن درباره او همیشه از سوژه‌های جذاب فلسفی و دینی پس از انقلاب بوده است. درباره شیعه شدن او پیش‌تر نیز از قول پسر علامه طباطبایی سخنانی نقل شده، ولی حسین نصر که سال‌ها با کربن ارتباط داشت و از عوامل مهم حضور وی در ایران و‌ نیز سال‌ها تدریسش در دانشگاه تهران بود، می‌گوید کربن اگرچه از نظر وجودی و هویتی به تشیع گرایش یافته بود و از عبارت «ما شیعیان» استفاده می‌کرد و حالات عجیبی در زبارتگاه‌های شیعیان داشت، اما نماز و سایر اعمال عبادی اسلام را انجام نمی‌داد (مجله اطلاعات حکمت و معرفت، اردیبهشت ۸۸، ص۱۰). این ادعا درباره ایزوتسو؛ اسلام‌شناس و فیلسوف ژاپنی (۱۹۹۳-۱۹۱۴) نیز مطرح شده و برخی معتقدند شواهدی دال بر مسلمان شدن این قرآن‌پژوه برجسته وجود دارد. @rawinews
🌐نیاز به دین در جهان امروز راوی : دین و دینداری در دنیای امروز رقیبان بسیاری پیدا کرده. با این وجود، همچنان دینداری به عنوان یکی از عمده‌ترین گرایش‌های انسان مورد توجه است و در ناملایمات، این گرایش انسان بیشتر رخ می‌نماید. علاوه بر آنکه دین می‌تواند نقش مهمی در معنابخشی به زندگی در دنیای متلاطم کنونی ایفا کند. متفکران بسیاری در نقد دین سخن گفته‌اند. اما هستند اندیشمندانی که سویه‌ای از دین را در دنیای امروز برجسته دیده و به آن تأکید کرده‌اند؛ 🔺هیوستن اسمیت از جمله افرادی بود که زنده شدن دین در دنیای جدید را خواستار بود. توجه او به برجسته کردن اخلاق و معنویت در ادیان بود. او آموزه‌های بشر جدید در راه کسب معنویت را «معنویت قهوه خانه‌ای» می‌نامید و معتقد بود که آن معنویتی که در ادیان معرفی می‌شود هیچ‌گاه نمی‌تواند از راه آموزه‌های انسانی به دست آید. 🔻دنیل دنت هم که از متفکران آتئیست محسوب می‌شود به جنبه‌ای از دین اشاره کرده که آن را سبب ابقای دین در دنیای جدید می‌داند. او معتقد است که دین در جهان جدید روز به روز نحیف‌تر و از عرصه‌ عمومی خارج می‌شود، اما رگه‌هایی از دین همچنان در انسان‌ها وجود دارد. دنت این جنبه‌های دینی در افراد را از این بابت می‌داند که دین، کارکردهایی داشته است. او معتقد است که دین به نظم اجتماعی انسان‌ها کمک کرده و این سبب شده که همچنان به آن رجوع شود. به باور او، دین به این خاطر باقی مانده که قدرت نظم بخشیدن به اجتماع را داشته وگرنه طبیعت آن را از بین می‌برد. دنت ملاک ماندگاری و توجه به دین را در همین نظم‌بخشی دین به امور اجتماعی می‌داند. وی حتی اذعان می‌کند که به خاطر این ویژگی دین، حتی می‌باید در مدارس نیز به دانش آموزان، دین را تدریس کرد. 🔺آلن دوباتن هم از جمله افرادی است که روش تعلیمی ادیان را می‌پسندد. او اگر چه اعتقاد و التزامی به دین ندارد، اما می‌گوید که روش ادیان برای تعلیم به بشریت، شیوه‌ای برتر در دنیای سرعت زده‌ امروزی است. او می‌گوید که در دنیای امروز، دانش‌های مختلفی به بشر عرضه می‌شود اما همگی این آموزه‌ها زودگذر است. اما ادیان، شیوه‌ تکرار را برای تعالیم خود برگزیده‌اند. ادیان بر این باورند که اگر می‌خواهید چیزی را در ذهن ابناء بشر جا بیاندازید باید آن را ده یا پانزده بار در روز تکرار کنید، در غیر این صورت فراموش خواهند کرد. به خاطر همین است که تمام ادیان عادت نیایش کردن را از صبح تا شب در برنامه خود دارند. چون می‌دانند چیزی که ساعت ده صبح یاد بگیریم، تا موضع ظهر یادمان می‌رود. 📸عکس: تپه موریا در بیت‌المقدس؛ مکانی مقدس برای سه دین بزرگ ابراهیمی @rawinews
🌐 دو فقیه، دو روش انتقادی راوی : آیات عظام سید حسن طباطبایی قمی و شیخ محمد فاضل لنکرانی در دهه آخر خرداد 1386 از دنیا رفتند؛ مرحوم طباطبایی قمی در 96 سالگی و مرحوم فاضل لنکرانی در 76 سالگی. هر دو در خانواده‌ای اهل فقاهت دیده به جهان گشودند. مرحوم سید حسن فرزند آیت‌الله العظمی سید حسین قمی (از مراجع منتقد رضاشاه) بود. پدر آقای فاضل لنکرانی نیز از فقهای نزدیک به آیت الله بروجردی محسوب می‌شد. در جریان فعالیت‌های سیاسی پیش از انقلاب، این هر دو از فعالین بودند. سید حسن طباطبایی البته در جایگاه مرجعیت بود و بارها به حاکمیت پهلوی اعتراض کرد. او از پیشگامان مبارزه محسوب می‌شد و به مدت طولانی تبعید و حصر شد. فاضل لنکرانی هم از روحانیون فعال بود و سابقه‌ تبعید به یزد و بندر لنگه در کارنامه داشت. هر دو از دوستداران امام خمینی بودند. مرحوم قمی از نخستین روحانیونی بود که به حمایت از امام پرداخت. وی در تعبیری گفته بود که: «حضرت آیت‌الله خمینی نه تنها زبان گویای جامعه روحانیت، بلکه بیان‌کننده خواسته‌های واقعی همه مسلمین جهان است» (نهضت امام خمینی، ج اول، ص 752). وی بارها در زمان تبعید و حبس امام به ایشان نامه نوشته و ابراز همدردی کرد. امام نیز همین‌گونه اقدام می‌کرد. در ابراز ارادت مرحوم فاضل لنکرانی به امام نیز گفته شده که ایشان به دلیل علاقه و ارادت به امام، کتاب «تحریر الوسیله» ایشان را به عنوان متن اصلی کتاب مفصل فقهی خود قرار داد تا به این وسیله در طول سالیان تدریس، هم نام امام را بر زبان داشته باشد و هم از کتاب امام در حوزه‌ها استفاده شود (نقل از گفتگو با آیت‌الله استادی درباره مرحوم فاضل لنکرانی، وبسایت استاد محمد جواد فاضل لنکرانی). مرحوم قمی که دایی امام موسی صدر بود، پیش و بعد از انقلاب اختلاف نظرهایی با امام داشت. پیش از انقلاب زمانی که کارکنان شرکت نفت اعتصاب کرده بودند و امام گفته بود که حقوق آنها را از سهم امام و حتی سهم سادات پرداخت خواهد کرد، آیت‌الله قمی ابراز تعجب کرده و اختصاص سهم امام به کارکنان نفت را مقبول نمی‌دانست (امام خمینی در آیینه اسناد ساواک، ج6، ص 398). پس از انقلاب نیز ایشان در ماجراهای جنگ، طرح موضوع ولایت فقیه و برخی سیاست‌های قضایی در ابتدای پیروزی انقلاب اعتراض‌هایی داشت که منجر به حصر خانگی‌اش در مشهد شد. مرحوم فاضل لنکرانی نیز اگرچه برخلاف مرحوم طباطبایی قمی، با نظام جمهوری اسلامی همراهی کامل داشت، ولی پس از انقلاب هیچ منصب غیر حوزوی نپذیرفت. البته مدت‌ها ریاست جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را بر عهده داشت که عالی‌ترین نهاد حوزوی کشور محسوب می‌شود. او نقش مهمی در صدور اعلامیه معرفی مراجع در آذر 1373 داشت. وی به استقلال مالی حوزه حساس بود و نقل شده است زمانی که یکی از مسؤولان از دولتی شدن بودجه‌های حوزه سخن گفت، ولی ایشان واکنش نشان داده و می‌گوید که این پیشنهاد برای آینده حوزه‌ها خطرناک است و در نهایت به حوزه علمیه لطمه می‌زند (مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با محمد جواد فاضل لنکرانی، منتشر در وب‌سایت آقای فاضل، 4 آذر 1398) . مرحوم فاضل لنکرانی همچنین از منتقدان ربای بانکی و حضور زنان در ورزشگاه‌ها بود. آیت‌الله‌العظمی وحید خراسانی بر پیکر هر دو فقیه نماز خواند؛ مرحوم طباطبایی قمی در حرم امام هشتم و مرحوم فاضل لنکرانی در حرم قم به خاک سپرده شدند . 📹کلیپ همین نوشته: instagram.com/p/CBdthfZJd2r @rawinews
🌐پایان چهل سال مجلس تفسیر راوی : آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی در روزهای کرونایی تعطیلی درس‌های حوزه، پس از سال‌ها تدریس در مسجد اعظم، با اتمام تفسیر سوره ناس در روز جمعه 29 فروردین 99 به درس تفسیر حدوداً چهل‌ساله خود پایان داد. به گفته وی در آخرین جلسه؛ در طی سال‌ها در ذهن خیلی‌ از افراد بود که باید به تدریس و ترویج تفسیر قرآن پرداخته شود، اما در زمان تصمیم وی برای آغاز درس تفسیر، هیچ‌کس به ایشان چنین پیشهادی نداده بود. جرقه‌های درس تفسیر در حوزه قم، در قرن اخیر با بی‌اعتنایی‌هایی همراه بود و علامه طباطبایی از نخستین افرادی است که با این واکنش مواجه شد. مرحوم علامه غفلت از فهم بایسته قرآن را مورد نقد قرار داده و در گلایه‌ای اشاره کرده بود که ممکن است فردی بتواند حتی به مرتبه‌ اجتهاد برسد، ولی قرآن را آن‌طور که بایسته است کاملاً نخوانده یا مصحف را لمس نکرده باشد. به این صورت است که مردم در حقیقت از قرآن مگر برای ثواب یا گردن‌آویز فرزندان خود برای محافظت از بلاها استفاده نمی‌کنند (المیزان: 5/ 276). انتقاد علامه در برخی موارد و در آثار برخی دین‌پژوهان ممکن است نمونه‌هایی را داشته باشد، اما شیوه معمول عالمان برجسته امامیه که علامه از همین گروه است، نشان می‌دهد این سخن گزاره‌ای عام یا مطلق نیست. برای مثال آیت‌الله‌العظمی خویی که در درس‌های فقه و اصول استدلالی خود همچون دیگر فقیهان به آیات قرآن استدلال‌ها و استنادهای گوناگونی دارد، در مقدمه تفسیرش از اشتیاق فراوان خویش از دوران کودکی به تلاوت قرآن، کشف مطالب پیچیده و دست‌یابی به معانی و مقاصد آن سخن می‌گوید(البیان: 12). در سال‌های اخیر درس تفسیر آیت‌الله جوادی آملی روزانه از طریق رادیو معارف و مقاطعی از آن در شبکه قرآن تلویزیون پخش می‌شد. افزون بر صوت و متن درس‌ها که در پایگاه اطلاع‌رسانی مؤسسه اسراء منتشر می‌شود، تاکنون متن مدوّن درس‌های تفسیر آقای جوادی در 53 جلد و ترجمه عربی آن در 17 جلد با تحقیق و تنظیم برخی شاگردان و با نظارت ایشان به نام «تفسیر تسنیم» در حال انتشار بوده و همچنان به انتظار تکمیل نشسته است. تاکنون در مقالات و یادداشت‌هایی، اندیشه تفسیری ایشان تبیین شده یا به بوته بررسی گذاشته شده است؛ از جمله اینجا و اینجا که به تبیین و توضیح مبانی تفسیری ایشان و در مقابل، اینجا و اینجا که به انتقاد از روش و برخی آرای تفسیری ایشان پرداخته‌ شده است. نمونه استقبال بعضی از نهادهای فکری و فرهنگی جهان اسلام از این تفسیر، عملکرد سازمان آموزشی، علمی، فرهنگی سازمان کنفرانس اسلامی آیسسکو است که در سال 1385 این تفسیر را به عنوان تحقیق برتر در عرصه مطالعات اسلامی و قرآنی برگزید. 🔺فردا در ادامه این نوشتار به گزارشی از محتوای تفسیر تسنیم خواهیم پرداخت. @rawinews