eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
6.6هزار دنبال‌کننده
509 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر قدر خوردم کتک یک لحظه چشمم تر نشد هیچ‌کس مانند من با غم مصمم تر نشد تکه‌های خیمه‌ها را جای معجر می‌برم بیش از این چیزی برای ما فراهم‌تر نشد بچه‌ها در بوته‌ها و دختران در شعله‌ها چشمِ نامردان ولی یک لحظه از غم تر نشد خیمه‌ها غارت شدند و گوش‌ها پاره ولی یورشِ این قوم بر طفلان تو کمتر نشد باز آتش بهتر از نامحرمانِ وحشی است مثل آتش هیچ‌کس اینقدر محرم‌تر نشد بی تعادل بودنِ تو کار دستم می‌دهد هرچه می‌کردند سر بر نیزه محکم‌تر نشد روی نیزه نیست عباسم سرش آویخته خواستم بوسم گلویش ساقه‌اش خم‌تر نشد زیر پای این قبایل چند ساعت بوده‌ای اکبرت هم از تو حتی نامنظم‌تر نشد نه لباسی داری و نه سر نه حلقی نه تنی هیچکس مانند تو اینقدر مبهم‌تر نشد خوب شد قبل هجوم اسب سر را برده‌اند خوب شد این سر از اینکه هست درهم‌تر نشد @raziolhossein
شب است و دشت، هیاهوی مبهمی دارد ستاره‌سوخته‌ای، صحبت از غمی دارد شب است و بر لب شطّ فرات، زمزمه‌ای‌ست به پای نخل که گیسوی درهمی دارد شب است و ماه به هر خیمه‌ای که می‌نگرد نشسته مادری و بزم ماتمی دارد شب است و دشت، به خون خفته؛ خیمه، سوخته است به وسعت ابدیّت، جهان غمی دارد شب است و سنگ صبوری به ناله می‌گوید کجاست دُرّ یتیمی که همدمی دارد؟ شب است و دختر معصوم سیدالشهدا برای نوحه‌گری، فرصت کمی دارد شب است و سایۀ اهریمنی شتاب‌آلود رَود به سوی سلیمان که خاتمی دارد شب است و داغِ جگرسوزِ سینۀ مظلوم ز اشک فاطمه، امّید مرهمی دارد شب است و این همه غم، در عوالم ملکوت خدا گواست، پیمبر چه عالمی دارد شب است و ماتم اصغر گرفته است، رباب ز گاهوارۀ او، چشم برنمی‌دارد شب است و قافله‌سالار شاهدان شهید به دست، مشعل و بر دوش، پرچمی دارد شب است و بر سر سجّاده‌ای پُر از اخلاص بلند‌‌قامت عصمت، قد خمی دارد شب است و زینب دور از حسین می‌داند نفس کشیدن بی‌او، چه ماتمی دارد @raziolhossein
خورشید ز غُصّه غرقِ در تب شده است مشکی به تن روز شده، شب شده است آن شعله که درب خانه ات را می زد مهمان درِ خیمه ی زینب شده است @raziolhossein
بنویسید که جز خون خبری نیست که نیست به تن این همه سردار سری نیست که نیست بنویسید که خورشید به گودال افتاد و پس از شام غریبان سحری نیست که نیست آتش از بال و پر سوخته جان می‌گیرد زیر خاکستر ما بال و پری نیست که نیست یک نفر سمت مدینه خبرش را ببرد پس از این ام بنین را پسری نیست که نیست یا به آن مادر سرگشته بگویید: نگرد. چون ز گهواره‌ اصغر اثری نیست که نیست تازیانه به تسلای یتیمی آمد تازه فهمید که دیگر پدری نیست که نیست @raziolhossein
آه از آن روز که جان از تن خواهر می رفت سنگ ها بال زنان سوی برادر می رفت آسمان ها و زمین داشت به هم می پیچید سمت گودال کسی دست به خنجر می رفت ساعتی بعد که آتش به حرم بر پا شد همه سر ها به روی نیزه ی لشگر می رفت خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست بین گهواره ی خالی دل مادر می رفت از یتیمان حرم نیز غنیمت بردند گوشواره که نه گیسو پی معجر می رفت نیمه شب با عجله داشت خبر را میبرد یک نفر در طمع جایزه با سر می رفت @raziolhossein
خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده در شب بیماری ام آتش پرستارم شده ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم از چه دیگر شعله ها یار دل زارم شده پیش از این سقای ما بودی علمدار حسین امشب اما جای او آتش علمدارم شده ای فلک جان مرا هر چند می خواهی بسوز مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند در شب تنهایی ام تنها همین یارم شده من که شب را تا سحر بی خواب و سوزانم چو شمع از چه دیگر شعله ها شمع شب تارم شده بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده؟ جز دو چشمم هیچکس آبی بر این آتش نریخت مردم چشمان من تنها وفا دارم شده گر گلستان شد به ابراهیم آتش ها ولی سوخت گلزار من و آتش پدیدارم شده شعله های کربلا آتش به جانم زد "حسان" آتشین از این جهت ابیات اشعارم شده @raziolhossein
می کِشم آه از جگر با یا حسین شد دلم خون دیده ام دریا حسین حضرت مظلومِ بی همتا حسین ای شهید تشنه و تنها حسین نیست بر روی لبم اِلّا حسین کربلا امّید را از من گرفت هیجده خورشید را از من گرفت ماه را ، ناهید را از من گرفت دودِ آتش ، دید را از من گرفت سوخت وقتی چادرم اینجا حسین بر زمین چون وحیِ مُنزَل دیدمت یکّه خوردم وقتی اول دیدمت روی خاک گرمِ مقتل دیدمت بی نفس بودی که از تل دیدمت زیر دست و پای کوفی ها حسین قلب من از غصه مالامال شد هر کجایی حرف از گودال شد یادم آمد عشقِ من پامال شد باز ، از پای زنان خلخال شد وا محمد ، وا علیّا ، وا حسین شمر زد بر زخم دلها نیشتر دیدمت بر نی دلم شد ریشتر دشمنت وقتی که آمد پیشتر آتش دامانمان شد بیشتر با دویدن در دلِ صحرا حسین یک جهان غصه انیسِ دل شده قاتل من خندهء قاتل شده از غم تو خون دل حاصل شده قسمت من چوبۀ محمل شده قسمت تو نیزهء اعدا حسین خیمه ها بعد تو غارت شد اخا بر نوامیست جسارت شد اخا قامتم خم در کنارت شد اخا بر تنم رخت اسارت شد اخا می شنیدم نالۀ زهرا حسین با نظر بر اشکهای جاری ام می دهی از روی نی دلداری ام سنگ خورده بر لبت ای قاری ام کشتۀ این زخمهای کاری ام پس دعا کن خواهر خود را حسین @raziolhossein