eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.7هزار دنبال‌کننده
734 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدی غمش آخر علی را خون جگر کرد قرآن بخوان اسما که قرآنم سفر کرد هرچند ساکت بود دلگرمی من بود با رفتنش دیگر مرا بی بال و پر کرد یادم نرفته بین محراب عبادت.. با آرزوی مرگ شب ها را سحر کرد خون مردگی چشمهایش را ندیدم از بس که پیش محرمش چادر به سر کرد بیدار بود از درد اما دم نمیزد با دردهای پیکرش مردانه سر کرد غسل تن حوریه ی زخمی چه سخت است از شرم آبم کرد من را محتضر کرد مسماررا کج کرد تا که من بمانم در پشت در پای علی سینه سپر کرد دلشوره و دلواپسی آمد سراغش هروقت که به معجر زینب نظر کرد.. @raziolhossein
هر قدر خوردم کتک یک لحظه چشمم تر نشد هیچ‌کس مانند من با غم مصمم تر نشد تکه‌های خیمه‌ها را جای معجر می‌برم بیش از این چیزی برای ما فراهم‌تر نشد بچه‌ها در بوته‌ها و دختران در شعله‌ها چشمِ نامردان ولی یک لحظه از غم تر نشد خیمه‌ها غارت شدند و گوش‌ها پاره ولی یورشِ این قوم بر طفلان تو کمتر نشد باز آتش بهتر از نامحرمانِ وحشی است مثل آتش هیچ‌کس اینقدر محرم‌تر نشد بی تعادل بودنِ تو کار دستم می‌دهد هرچه می‌کردند سر بر نیزه محکم‌تر نشد روی نیزه نیست عباسم سرش آویخته خواستم بوسم گلویش ساقه‌اش خم‌تر نشد زیر پای این قبایل چند ساعت بوده‌ای اکبرت هم از تو حتی نامنظم‌تر نشد نه لباسی داری و نه سر نه حلقی نه تنی هیچکس مانند تو اینقدر مبهم‌تر نشد خوب شد قبل هجوم اسب سر را برده‌اند خوب شد این سر از اینکه هست درهم‌تر نشد @raziolhossein
پریشان‌ترین شیر کرار زینب کبودِ کش و قوس پیکار زینب کشیده ازین و از آن خورده بسیار.. بمیرم ندارد علمدار زینب پس از آن‌همه عزت و احترامش.. زمین خورد در پیش انظار زینب فراوان دویده فراوان دویده فراوان دویده روی خار زینب شمرده حرم را دوتا دخترش نیست گرفتار زینب! گرفتار زینب! امان خواست از شمر امان خواست از زجر کتک خورد از آن دو هر بار زینب ز روی سرش چادرش را کشیدند چه ها دید از قوم کفار زینب نمی‌گفت از ظهر تا شب چه دیده فقط گریه میکرد بسیار زینب همه خوابشان برد اما نخوابید.. نگهبان شد و ماند بیدار زینب به جای همه سنگ و مشت و لگد خورد مددکار شد بی مددکار زینب چه می‌بینم از دور؟! باور ندارم! لباس اسیریست انگار زینب! @raziolhossein
به روی نيزه‌ها ديدم سرت را ميان خون، رها بال و پرت را چگونه قلب من آرام باشد که دیده ساربان انگشترت را... . . چراغ عمر من پايان گرفته ببین باران الرحمان گرفته تمام دشت احيا دارد امشب که هر نيزه به‌سر قرآن گرفته @raziolhossein
سر آمد روز مهمانی ، عجب شام غریبانی شده چه خیمه سوزانی ، عجب شام غریبانی به جای شمع آتش در حرم آنقدر آوردند شده صحرا چراغانی ، عجب شام غریبانی حرم در آتش و جز اشک زینب هیچ آبی نیست ببارد کاش بارانی ، عجب شام غریبانی یکی سوزد پر و بالش ، یکی دشمن به دنبالش عجب جمع پریشانی ، عجب شام غریبانی پر از خون شد کف پای رقیه آه و واویلا عجب خار مغیلانی ، عجب شام غریبانی زدخترهای پیغمبر ، نقاب و روسری بردند امان از این مسلمانی ، عجب شام غریبانی تمام گوشها پاره ، تمام چهره ها نیلی عجب شام غریبانی ، عجب شام غریبانی به زیر بوته‌ی خاری ، دو دختر بچه جان دادند همه از ترس و حیرانی ، عجب شام غریبانی رباب هر شب علی را شیر که میداد میخوابید ولی امشب نمیدانی ... ، عجب شام غریبانی نه طفلی هست تا شیرش دهد نه گاهواری هست کند گهواره جنبانی ، عجب شام غریبانی . . همه گلهای زهرا برگ برگ افتاده در هر سو چه باغی چه گلستانی ، عجب شام غریبانی سر و سامان عالم پیکرش روی زمین مانده نه سر دارد نه سامانی ، عجب شام غریبانی سرش را از قفا و با لب تشنه جدا کردند نبود این رسم قربانی ، عجب شام غریبانی (سر پیراهن او گریه‌ی ما را در آوردند) حسین ما و عریانی ، عجب شام غریبانی بدن بر خاک گرم و سر روی خاکسترِ گرمِ تنور خولی جانی ، عجب شام غریبانی به غیر از مادری پهلوشکسته گوشه مطبخ ندارد مرثیه خوانی ، عجب شام غریبانی @raziolhossein
امشب تمام کون و مکان گریه می کند گریه کنید! امام زمان گریه می کند زانو بغل گرفته ز غم های کربلا مردی غریب، مثل زنان گریه می کند بی جوهر است ناله ی او از غم حسین آقای ما گرفته زبان، گریه می کند گاهی به یاد ماتم یک شیرخواره است گاهی به یاد داغ جوان، گریه می کند دست بریده ی قمر خانواده را بر سینه اش گرفته، بر آن گریه می کند امشب کنار پیکر بی سر نشسته است در قتلگاه وقت اذان گریه می کند دارد سلام می دهد از روی ناحیه با اشک او زمین و زمان گریه می کند قلبش گرفته، ناله ی او فرق می کند وقتی برای عمه ی شان گریه می کند @raziolhossein
دلی خسته دلی خون دارم امشب چه احوالی پریشان دارم امشب کنار خیمه های نیم سوخته حسین ! شام غریبان دارم امشب دل عرش خدا آتش گرفته وجود ماسوا آتش گرفته تو خوابیدی میان قتلگاه و تمام خیمه ها آتش گرفته سراپا اشک و آه و درد و داغم کسی جز غم نمیگیرد سراغم منم اون باغبون خسته ای که خزون افتاده یکباره به باغم کشید از هر طرف آتش شراره برای ما نمونده راه چاره رباب است و غم و آشفته حالی به غارت رفت حتی گاهواره فراز نی سر خورشید و ماهم خدایا بی پناهم بی پناهم زیارت می کنم تا صبح صد بار گهی در علقمه گه قتلگاهم شدند اهل حرم با چشم گریون همه سرگشته ی دشت و بیابون فضای کربلا از ناله پر شد گرفته فاطمه شام غریبون @raziolhossein
اگر صبح قیامت را شبی هست، آن شب است امشب طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است امشب فلک از دور ناهنجار خود لختی عنان درکش شکایت‌های گوناگون مرا با کوکب است امشب برادر جان یکی سر برکَن از خواب و تماشا کن که زینب بی‌تو چون در ذکر یارب یارب است امشب جهان پر انقلاب و من غریب، این دشت پر‌ وحشت تو در خواب خوش و بیمار در تاب و تب است امشب سرت مهمان خولی و تنت با ساربان هم‌دم مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب بگو با ساربان امشب نبندد محمل لیلی ز زلف و عارض اکبر قمر در عقرب است امشب صبا از من به زهرا گو بیا شام غریبان بین که گریان دیدهء دشمن به حال زینب است امشب @raziolhossein
خواهرت در مقتل و در کنج مطبخ مادرت سهم زینب شد تن تو سهم زهرا شد سرت @raziolhossein