eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.7هزار دنبال‌کننده
734 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
كمتر از هيچم اگه زياد ميخوام از خوده باب المراد،مراد ميخوام ميدونم كمم نميزارن آخــه حاجتامو از امام جواد ميخوام ..... عشق من به اين آقا اراديه فارغ از تعصّب نژاديه مطمئنّم كه رضا ميخَردش هركي مثل من امام جواديه ..... نميرم مثل گداها هـر كُــجا رو نمي زنم به بنده هات خُـدا شنيدم جواد به اون كسي ميگن كه خودش ميگرده دنـبــال گـدا ..... حالا كه ميشنوه خواهش منو كاش خودش درد و دوا بشه منو واسه چي رو بزنم به اين و اون؟ عــمّه شون كرده سفارش منو .... گريه دَرمونمه پس گريه ميخوام تو مُحـرّم يه نفس گريه ميخوام همه چيم خلاصه ميشه توي اشك به دادِ چشام برَس گريه ميخوام ..... دوس دارم مُحـرّما گريه كُـنم جايِ باباتون رضـا گريه كُنم قول ميدم اشكم اگه زياد بشه به نيابت از شما گريه كُـنم .... دين من يقين مو ازت ميخوام مشهد و مدينه مو ازت ميخوام ميدونم رو مو زمين نميزني رزقِ اربعين مو اَزت ميخوام @raziolhossein
به لطف خــدايِ جوادالائــمّه گدايم ، گـــدايِ جوادالائــمّه غريبم نخوانيد ياايّهاالنّاس شدم آشنايِ جوادالائــمّه رسيدم به آزادگي تا دلم شد اسيــرِ ولايِ جوادالائـــمّه ازآن صورت گندمين عطر گندم گرفتــه هوايِ جوادالائـــمّه رضايِ خُدايِ امامِ رضا را بِـجُوْ در رضـايِ جوادالائـــمّه اگر عاشقي هر نفس مثل سايه برو در قفايِ جواد الائـــمّه تو و جنّت و قصر و حور،آي زاهد من و خـاك پــايِ جوادالائــمّه مَلَـك در لباس كبوتر مي آيد به ايوانْ طلايِ جوادالائـــمّه نه تنها فلك،عرش هم تكيه داده به گلدسته هايِ جوادالائــمّه شميم دل انگيز مشهد مي آيد ز صحن و سرايِ جوادالائـــمّه در اين آخر ماه ذي القعده بايد بسوزم برايِ جوادالائـــمّه مرا بيمه ام مي كند تا مُحرّم لباسِ عــزايِ جوادالائـــمّه زني بود و ظلم و دَف و پايكوبي عطش بود و نايِ جوادالائـــمه در حجره را بسته اند، آه خانه شده كــربلايِ جوادالائــــمّه بريده بريده ، شكسته شكسته مي آيد صدايِ جوادالائــــمّه دم العطش شد دم وا حسينا عوض شد نوايِ جوادالائـــمّه . شبيه حسين ، آه آبـــش ندادند صدا زد ، بميرم جوابش ندادند كنيزان شنـيدند آهش بلند است جوابي به حــالِ خـرابش ندادند اگر منع كردند از شُـرب آبش ولي جا به بزم شرابـش ندادند تنش را رها بر روي بام كردند ولي تيغ و نيزه عذابش ندادند دم آن همه كفـتر باوفـــا گرم كه تحـويل بر آفتابش ندادند تنش از سر بام در كوچه افتاد ولي نعل ها پيچ و تابش ندادند دگر سنگها بغض خود را نشانِ گُلِ رويِ از خون خضابش ندادند زماني كه تشيـيع شد،رهگذرهـا عذابي به عاليـجنابش ندادند ولي آه ، در گوديِ قتله گــاهي غروبي ، غريبي پس از بي سپاهي تنــش زير سُمّ ستوران رهــا شد به بغض علي يكصد و ده هجا شد همين كه سرش رفت روي سنان ها نشستند در موج خون آسمان ها در آمد ز عمق جگـر ، آه زنــها كه در بين گودال مي گفـت تنها--- ---زني قد خميده : بُنـيّ بُـنـيّ گُل سر بُـريده : بُـنيّ بُـنيّ @raziolhossein
گرچه مـقـامِ رَفْعَت او را كسي نداشت هنگام خشم، رأفت او را كسي نداشت شمشير خويش را به عدو داد وقت جنگ پس شك نكن،مروّت او را كسي نداشت وقت ركوع بود كه فهــميد آن فقــــير يك خَرْدَل از سخاوت او را كسي نداشت بُت هاي كعبه بر قدمش سجده كرده اند يعني شكوه و هيبت او را كسي نداشت از قامت رشيد پسرهاي او بِـفَـــهم "قدْ قامتِ" قيامتِ او را كسي نداشت هرشب هزار ركعت او تا به عرش رفت يك لحظه از عبادت او را كسي نداشت با اينكه شاه بود و جهان زيرِ سُلطه اش آزاديِ رَعـيّـــتِ او را كسي نداشت بر كفش وصله دار خودش وصله زد علي در بُرهه اي كه ثروت او را كسي نداشت انشاء كرده خطبه ي بي نقطه،بي الف اقرار كن ، فصاحت او را كسي نداشت محضِ دعـــايِ فاطمه نورش طلوع كرد روزي كه درك عصمت او را كسي نداشت ناموس كردگار، بلي گفت اگر به او چون غيرِ او لياقت او را كسي نداشت محراب كوفه ، بهر علي قتــله گاه شد چون طاقتِ عدالت او را كسي نداشت @raziolhossein
بسكه تصويري از اندوه به هر مرحـله داشت خوشيِ كودكي از خاطر او فاصله داشت بــه حسـابي كه پـسر آيــنه دار پـدر است او هم از كوفه و از شـام، فراوان گِـله داشت صنــم سلسله مويي كه دل ما با اوست سالها دور گــلويش اثـر از سلسله داشت چون ولي بود بَـلا ديد ، ولي سنگين تر پاي او بيشتر از عمّه ي خود، آبلـه داشت بعد پنجاه و سه سال از غمِ جانسوز عطش جگر سوخته ، با آب خُنــك مسئله داشت دل او محفل يك روضـه ي زهـــرايي بود اُنـس با فاطمه ي سوخــته ي قافله داشت كينه از شمر به دل داشت ولي بيش از آن نفرت از خولي و بُغضي به دل از حرمله داشت شام ديده ست كه در بـزم شرابِ اُمَــوي نطق كوبنده ي او حالت يك زلزله داشت لب به نفرين نگشود اين نوه ي شاه كرم بسكه در صبر همانند حسن حوصله داشت آه برعكس همه ، موقعِ طفليش ، اين مَـــرد خاطرات بدي از سـاز و كف و هلهله داشت @raziolhossein
باز دلم در هوايِ حضرت هادي پرزده تا سامرايِ حضرت هادي مي كِـشدم سمت بارگاه رفيعش جَذْبه ي گنبدْ طلايِ حضرت هادي پَر زده ام تا كــه آشيانه بگيــرم گوشه ي صحن و سرايِ حضرت هادي بارِ سفر بسته از دلم ، غمِ عالَم در دلِ بيتُ الــولايِ حضرت هادي جامعه را خط به خط،به چشم كشيدم با نَفَسِ دلگُشـــايِ حضرت هادي بلكه هدايت شَوَم ، مُدام مي اُفتم مُلتمــسانه به پايِ حضرت هادي چاييِ شيرينِ مُوكبِ دَمِ صحن است دارويِ دارُ الشّـــفايِ حضرت هادي زاده ي إبنُ الرّضاست،حضرت حق هم ---هست رضا، با رضايِ حضرت هادي نيمه ي ذي الحجّه مي رسد،چه قشنگ است ---ذبح شَدن ، در مِــنايِ حضرت هادي نيمه ي ماه است و بين ماه هويداست عكــسِ رُخِ دلــرُبايِ حضرت هادي بُرده دل از حضرت جوادُ الائمّـــه چهره ي چون مرتضايِ حضرت هادي اي به فداي لبــش كه غنچـه ي بوسـه ---كـــاشته بر گونه هايِ حضرت هادي "فاطمــه" آورده گُـل براي "سمــانه" در عــوضِ رو نــمايِ حضرت هادي گرچه زمينش كشيده است در آغوش مســـندِ عرش است جايِ حضرت هادي كوريِ چشمان شورِ خصم،بلند است ---قامـتِ سبـــزِ لوايِ حضرت هادي كاش كه "سائل"شبي كنار ضريحش شعــر بخواند برايِ حضرت هادي @raziolhossein
ايراني ام ، رعيّـتِ موسي بن جعفرم من شهـروندِ دولتِ موسي بن جعفرم دنـبال هيـچ فرقه و حذبي نمي روم در حيطه ي ولايتِ موسي بن جعفرم مأمومم و به كوري مأمون پرست ها دل داده ي امامتِ موسي بن جعفرم در اوج فقـر رو به سُليمان نمي زنـم وقتي گداي ساحتِ موسي بن جعفرم هم شُـغل با مَن اند تـمام ملائكـه مشغول تا به خدمتِ موسي بن جعفرم امروز،زير سايه ي الطـافِ دخترش در حشر،جـزو أُمّتِ موسي بن جعفرم با اين حُسين گفتن و زينب شنـيدنم پيوسته در حمايتِ موسي بن جعفرم مديون شدن به مردم دنيا بُـود گِـران بر من كه زير منّتِ موسي بن جعفرم با اينكه خاك پاي سگش هم نمي شوم دربست وقفِ خدمت موسي بن جعفرم ديديد اگـر كه بعد غديرم هـنوز شــاد خوشحال از ولادتِ موسي بن جعفرم بعد از غدير اگر كه به "ابـواء"* پر زدم چون تشنه ي كرامتِ موسي بن جعفرم يوسف ميا به جلوه گري پيش من كه من ديوانه ي ملاحـتِ موسي بن جعفرم گر پُشت هم به كعبه كنم روبه قبله ام وقتي كه در زيارتِ موسي بن جعفرم از اينكه با امام رضا آشنا شـدم ممنونِ لطفِ حضرتِ موسي بن جعفرم @raziolhossein
اون كه خـوب بنده نـوازي بَلده دست رد هيچوقت به سينه م نزده واســه ي همينه كه ذكـره لبـم هميشه (موسي بن جعفر مدده) چـه شرافتي تـو نامِ كاظمه ! آره ، كـظمِ غيظ ، مَرامِ كاظمه هر كسي كه دلش اهل بيتيه خيلي مديونه امامِ كاظمه شايد اين حرفا يه جور تذكّـره برا اونكه دل به غُصه مي سپُره زشته نا اميدي واسه كسي كه از سَرِ اين سُفره روزي ميخُوره اگه ميگن خاك ما مثلِ طلاست آسمون مون اگـه رنگ خُداست يه دليل داره ، آخه كشوره مـا مِلكِ طِلقِ باباي امام رضاست ما كه توي خيل عاشقاش گُميم فـقيرايِ صحن مشهد و قُـميم سر هر سفره اي هم كه بشينيم كاسه ليســايِ امام هـفتميم توي مشهد پسرش امام رضا سايه داره رو سـره كشـورِ ما قم هم از بركت بي بي معصومه شده سرپناه ، برا فـاطـميـا نوكراي علوي رو دوس داريم خادماي رضوي رو دوس داريم ولي ما كه تو قُميم يه جور ديگه سيّداي موسوي رو دوس داريم توي كاظمين ، برام قــدم زدن يعني پُشتِ پا به هرچي غم زدن "يا امام رضا" تو صحـنِ پدرت چه قَـدَر مي چسبه از تو دم زدن كي ميگه تو دير گِـرِه وا مي كني؟ كي ميگه امروز و فـردا مي كني؟ مطمئنم همين الان آقـاجون كاظمين منو امـضا مي كني... @raziolhossein
بر ساحت کاظمین دائم صلوات بر جود جواد و حلم کاظم صلوات در محضر معصومه مداوم بفرست نذر فرج امام قائم صلوات ...... یک جرعه از آن نگاه لازم داریم درسینه فقط حبِ اعاظم داریم آن‌روز که بندگان همه حیرانند روزی‌ست که ما امامِ کاظم داریم ....... شهری که شبش به عشق پر نور شده بر آن دو نگین رکاب ، منظور شده از بس ز امام آن کرامت دیدند آن خاک به کاظمین مشهور شده @raziolhossein
عزیز کرده‌ی ارباب ماست حضرتِ سجّاد حُسین‌سیرت‌وحیدرنِماست‌حضرتِ سجّاد پس‌ازحُسین که سلطان اولیای الهی‌ست یگانه‌ مالکِ مُلکِ‌ خُداست‌حضرتِ سجّاد قسم‌به‌یکصد و بیست‌و‌چهار هزار پیمبر که‌یک‌تنه‌ همه‌ی انبیاست حضرتِ سجّاد همان‌قَدَر که علی‌اکبر است مثل پیمبر همان‌قَدَر علیِ‌مُرتضاست حضرتِ سجّاد به‌این‌‌دلیل‌که‌میراث‌دارِ حضرتِ مولاست فضائلش‌ یَمِ بی‌اِنتهاست‌؛حضرتِ سجّاد زبانزد است‌در آقایی‌و کرامت‌و احسان اِدامه‌ی‌حُسن مُجتباست حضرتِ سجّاد حدیث‌لوح‌بخوان‌تا بفهمی ای‌دل‌غافل حسابش‌ازهمه‌عالم‌جُداست‌حضرت‌سجاد امام؛‌حاکم‌دین؛اصل‌دین؛تمامی‌دین‌است نماز‌ و روزه‌وحجّ‌ودُعاست‌حضرِت‌سجّاد به اقتضای مَشیّت به تب نشسته وگرنه به‌دردِخَلق‌دوعالم‌دواست حضرتِ‌سجاد به‌ روز‌ حشر که جمعند خلق اول و آخر شنیدنی‌ست‌ندایِ(کجاست‌حضرت‌ِسجّاد؟) یزید را به حقارت کشید خُطبه‌ی‌ تُندش به‌طرز جنگ‌اگر برنخاست حضرت‌ِسجّاد پس‌از گذشت‌سی‌وچندسال‌هر نفسش را به‌یاد‌ تشنه‌لب‌ کربلاست‌حضرت‌ِسجّاد پس‌از حسین‌واباالفضل‌وعون‌وقاسم‌واکبر پناه بی کسی عمّه‌هاست‌حضرت‌ِسجّاد هزار و یک‌غم‌سنگین‌نشسته‌ بر دلش امّا شکسته‌ از غم شامِ بلاست‌حضرت‌ِسجّاد *فرازی از حدیث شریف لوح ((أَوَّلُهُمْ عَلِی سَیدُ الْعَابِدِینَ وَ زَینُ أَوْلِیائِی الْمَاضِینَ)) @raziolhossein
بگو كه مرثـيه ي شهر شام را چه كنم ؟ نــگاهِ فـاســدِ مُشتي عوام را چه كنم ؟ گرفتم اين كه نگفـتم از آن طنابِ سياه گذشتن از وسطِ ازدحام را چه كنم ؟ دلا، نگفتنِ اين ظلم ها خودش ظلم است اگر بيان نـشد ، امرِ امــام را چه كنم ؟ صداي ضجّه ي يك كاروان اسير كم است؟ صداي هلهله ي خاص و عام را چه كنم ؟ اگر به سبّ علي ، شمر دون دهن وا كرد حضور حـضرتِ خــيرالانـام را چه كنم ؟ به عمد مي گذرد هي ز پيش چشم رباب بــگـو كه حرمله ي بي مرام را چه كنم ؟ گرفتم اينكه سرت روي منبر ني رفت به نيزه بســتنِ ماهِ تمــام را چه كـنم ؟ صدايِ زجر ، نگاهِ سنان ، تمسخرِ شمر برادر اين همه زجرِ مُدام را چه كنم ؟ اگر چه آتش دل هم دمي شود خاموش هـجـوم آتـشِ بالايِ بــام را چه كنم ؟ رســيده قافله ، نزديكيِ خرابه ، حسين ! خودت بگو كه من اين چند گام را چه كنم ؟ @raziolhossein
بهت حق ميدم آقاجون كه خون جاريشه از چشمات كـه بُــردن عمّه جانت رو ، دمِ دروازه ي سـاعـات ميگم با ناله و گريه ، بميــرم واسَــت اي آقــام ميگي با ناله و گريه ، اَمون از شام اَمون از شام چه قدر رقّـاصه آوردن ، چه قدر بي دردِ لَـجّـاره نـمي دونن مگه اينا ؟ كه اين خــانوم عــزاداره پـوشيدن پيرهنايِ نـو ، يه مُشت نامرده "لامذهب" فقط سنگــه كه از رو بام ، خوش آمد ميگه به زينب پريشون ، زار ، دلخسته ، طنابي دستاشو بســته سرِ راش هركي وايساده ، شراب تو دستشه مـستـه سَـــرِ مردايِ دنيا رو ، زدن بر نيزه ها ، اي واي داره خون مي چكه رو خاك ، از اين سرنيزه ها اي واي ببين قرآن و رو نيزه ، كه آيه آيــه مي خــونه كــنارِ ناقه ي زينب ، سرِ عبّاس ، گريــونه سر شش ماهه با اينكه ، به ني با پارچه بنده اگه دقّت كني پيـداس ، هنوزم داره مي خــنده رقيّـــه با سر انگشتش ، داداشش رو نشون ميده ربابم ديدتش انــگار ، كه دستاشو تـكون ميده ميگه ليلاي غمديده ، بمــيرم واسَت اي مادر كه ديدم از رويِ نيزه ، سرت افتاد علي اكبر ميونِ اين همه دشنام ، ميونِ اين همه آزار الهي وا نشه پايِ ، بي بي زينب سرِ بازار سراغ از عمّه مي گيرن ، سياهي ها كبودي ها تلافي مي كنن امروز ، سرِ كوچه ، يهودي ها @raziolhossein
مجموعه‌ی‌خِصال علی میشود حسن آیینه‌ی زُلال علی میشود حسن دقّت که میکنیم در این یازده امام زیباترین جمال علی میشود حسن "یا مَظهرَ العُلُوِّ"علی هست اگر حسین "یا مَظهرَ الکَمالِ"علی میشود حسن اوج کرامتند تمامی اهل بیت امّا کریم آل علی میشود حسن در اوج آسمان سخاوت بدون شک خورشید بی‌زوال علی میشود حسن قدر مُسلّم است در باب صبر و حِلم واضح‌ترین مِثال علی میشود حسن هم وارث شکوه بِلا مِثل مصطفی هم وارث جلال علی میشود حسن تعریفِ اِحتشامِ علی چونکه شد حسین توصیفِ اعتدالِ علی میشود حسن بی مِنّت بُراق به معراج می‌رود چون غرق در خیالِ علی میشود حسن مِن‌باب حُسن خاتمه‌ی این غزل حسن صلّ علی محمد و صلّ علی‌ الحسن @raziolhossein