eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.8هزار دنبال‌کننده
620 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
رفت به نیزه سر برادر زینب بر روی محمل شکسته شد سر زینب کاش به این نیزه دارها بسپارند تا که نیایند در برابر زینب بوسه زینب روی گلوی حسین است خنجر شمر است روی حنجر زینب روح عقیله اگر چه رفت به کوفه ماند ته قتلگاه پیکر زینب آه که بازار رفت عمه سادات آه کجایی علی اکبر زینب؟ پرده نشینان اهل بیت پیمبر حال نشستند زیر معجر زینب عین طهارت کجا و عین نجاست؟ بزم شراب و وجود اطهر زینب!؟ فاطمه دیده تمام حادثه‌ها را در همه جا بوده است مادر زینب @raziolhossein
محشر نزول کرده قیامت به پا کند فکری بحالِ مردمِ بی دست و پا کند اصلا ًخدا نخواست که زینب بیاورد انگار خواست صبر خودش را بنا کند هفت آسمان به زیرِ پَرش خاک میخورد یک لحظه با اراده اگر بال وا کند بیرون زِ حجره اش برود بی نقاب اگر... خورشید آسمان و زمین را رها کند در خواب هم به فکرِ گدای مدینه است تا سهمِ قرصِ نانِ خودش را عطا کند مشکلگشایِ حضرتِ معصوم زینب است کافیست در نماز شبش ، ربنّا کند یعنی همان که قبله ی حاجاتِ عالم است میخواست تا که خواهرش او را دعا کند اینکه سه روز بی وجناتِ حسین شد نزدیک بود تا نفسش را فدا کند زینب عقیله ، عالمه ی بی معلمه ... خونش حلال هر که جز او ادّعا کند مبهوتِ درکِ پایه ی ایمانی اش همه انگشت میگزند ز حیرانی اش همه از هر چه مرد ، یک سر و گردن اگر سر است این ماده شیرِ شیرِ خداوند ، حیدر است تنها امام زاده ی این خانواده که... سرچشمه ی معارفش از جای دیگر است بهتر به نقلِ قولِ حسن ، اکتفا کنیم تفسیر کردنش چِقَدَر حیرت آور است مبعوث شد که گریه مسلمانمان کند..‌. در کسوت ِ زن است ولیکن پیمبر است ناباورانه بود شبِ خواستگاری اش بالا نشینِ مسندِ دربارِ باور است با شرطِ ضمنِ عقدِ خودش ازدواج کرد هر جا حسین رفت کنارِ برادر است باید که از قداستِ پوشیه اش نوشت وقتی خدا محافظِ این سطحِ معجر است اثبات میکند خبر شام و کوفه اش با مِلّتی ز کُفر حضورش برابر است جانها فدای خطبه ی "یا اشبحُ الرِّجال..." بالله قسم که درخورِ الله ُاکبر است از نای دل نوای علی میرسد بگوش یا للعجب صدای علی میرسد بگوش @raziolhossen
کوفی و شامی یکی از دیگری بدچشمتر ماندهام گویم امان از کوفیان یا شامیان رفتن و ماندن به یک اندازه داغم میکند ماندهام گویم بران ای ساربان یا که مران دیدنت بر نی هم آتش زد هم آرامم نمود ماندهام گویم بمان پیشم حسینجان یا نمان صوت تو دل میبَرد اما امان از سنگها ماندهام گویم بخوان قرآن حسینجان یا نخوان اشک تو بر نیزه هم از دیده جاری میشود ماندهام گویم بدان از حال زینب یا ندان @raziolhossein
بالا نشین نیزه اعدا حسین من آرام جان زینب کبری حسین من پای سر بریده ات ای سایه سرم آید صدای گریه زهرا حسین من دیشب تنور خولی و امروز روی نی برگو کجاست جای تو فردا حسین من قرآن بخوان زنیزه که این کوفیان پست کمتر مرا کنند تماشا حسین من مارا به بزم زاده مرجانه می برند زینب کجا و مجلس اعدا حسین من با دختر سه ساله ات یک دم سخن بگو ذکر لبش ببین شده بابا حسین من @raziolhossein
ای سرت سایه فکنده به سرم هم دمم، هم سخنم، هم سفرم سایه انداخته بـر محمل من هالـه دور سـر تـو دل من حافظ محمل زینب شده‌ای ساربـانِ دل زینـب شده‌ای صوت قرآن تو بی‌تابم کرد لب خشکیـده تـو آبم کرد غم تو می‌شکند پشت، مرا زخم پیشانی تو کشت مرا خاک و خون و رخ نورانی تو؟ کی زده سنگ به پیشانی تو؟ مردم کوفه عجب بی‌دردند همـه انگشت‌نمایت کردند حمله بر قدر و جلالت کردند نیمـه مـاه، هـلالت کـردند مـن که از داغ تـو مالامالم زائر جسم تو در گودالم بـدن بـی‌کفنت را دیدم تن بـی‌پیرهنت را دیدم از تن پاک تو جز اسم نبود جای یک بوسه بر آن جسم نبود حال بگذار که رویت بوسم بـر سـر نیزه گلویت بوسم دست من بسته به بند است حسین چـه کنم؟ نیزه بلند است حسین یـا بیـا بـوسه بـه رویت بزنم یا سر خویش به محمل شکنم دختر فاطمه از تـوست خجل تـو سرِ نیزه و مـن در محمل؟ کـاش ای دوش نبی سنگر تو سـر مـن بـود به جای سر تو کاش تا جان من از تن می‌رفت نیزه خود در جگر من می‌رفت ای چـراغ دل مـن دور مشو دیگر از محمل من دور مشو همه جا دور سرت می‌گردم سنگ آید، سپرت مـی‌گردم دیدم از دور دعـایم کـردی از سر نیزه صـدایم کـردی دوش من هم به نماز شب خود به دعای تو گشودم لـب خود سوز ما در جگر «میثم» ماست نظم او قصه درد و غم مـاست @raziolhossein
ما آب از دو دیده ی گریان گرفته ایم از سفره ی شماست اگر نان گرفته ایم روزی ما به دست شما میخورد رقم پس رزق را ز دست کریمان گرفته ایم از عشق های بی سر و سامان گذشته ایم با عشق روضه هاست که سامان گرفته ایم عالِم زیاد هست که کافر کند مرا از دست روضه خوان تو ایمان گرفته ایم ما مرده ی گناه و گناهی نداشتیم تو آمدی و از نفست جان گرفته ایم دردی به جز تو نیست دوایی به جز تو نیست با درد آمدیم که درمان گرفته ایم شرمنده ایم از غمتان جان نداده ایم مشکل چه بود اینقدر آسان گرفته ایم دل سنگ بوده ایم و کویری دوچشممان همراه زخمهای تو باران گرفته ایم *** با سایه ی سرت سر ما گرم شد أخا... تا کوفه روی سر، مه تابان گرفته ایم إحیا گرفته ایم همه با سرت حسین بر روی سر ببین همه قرآن گرفته ایم @raziolhossein
راس تو را به روی نی ، هرچه نظاره می کنم سیر نمی شود دلم ، نگه دو باره می کنم ز اشک و آه سینه ام ، میان آب و آتشم چو با توام از این میان ،کجا کناره می کنم گمان کنند دشمنان ، نیست به کام من زبان ز دور بسکه با سرت ، به سر اشاره می کنم به دختران خود بگو که گوشواره ها چه شد گریه به گوشواره نی ، به گوش پاره می کنم هم سر تو بر سر نی ، هم سر اکبرت ز پی گاه نگاه سوی مه ، گه به ستاره می کنم رُخٓت به خون که رنگ زد ؟ آینه را که سنگ زد خنده ز آه خویشتن به سنگ خاره می کند @raziolhossein
ای کوفه از نوای خوشت نینوا حسین ای درد عالمی به نگاهت دوا حسین تا دست پیش آرم و گیرم سرت به بر با پای نیزه دار جلوتر بیا حسین خواهم که خون کنم ز رخت پاک حیف، حیف دستم نمی رسد به سر نیزه ها حسین تو در تنور و من به قنوت نماز شب از سوز دل به جان تو کردم دعا حسین ای کاش می برُید سر خواهر تو را تیغی که کرد رأس تو از تن جدا حسین این غم مرا کُشد که به گودال قتلگاه قاتل برید رأس تو را از قفا حسین جای تو روی دوش نبی بود از چه رو در زیر تیغ شمر زدی دست و پا حسین دردا که شد سیه عوض جامه سیاه از تازیانه پیکر صاحب عزا حسین سر بشکنم به چوبۀ محمل که خون از آن گردد روان به حرمت خون خدا حسین آن خنجری که حنجر پاک تو را برید خون گریه کرد و ناله زد و گفت یا حسین هر کس به وقت مرگ کلامی است بر لبش «میثم» تو رازند دم مردن صدا حسین   @raziolhossein
جلوه گری به روی نی سرت چو ماه میکند غروبت ای هلال من عمر تباه میکند درون محمل مرا زنوک نی نظاره کن ببین چگونه دخترت تو را نگاه میکند @Raziolhossein
اگر بینم تنی عریان به خاک افتاده، می سوزم وگر دربند نی بینم سر آزاده، می سوزم برادر! تا سرت بر نیزه هر دم پیش چشمم هست به آتش نیست حاجت، با نگاهی ساده می سوزم سر عباس حتی روی نی هم قوّت قلب است سر اصغر ولی بر نی، نوا سر داده، می سوزم نمی دانم که سرگرم کدامین داغ دل باشم چنان پروانه ای در چلچراغ افتاده می سوزم کدامین داغ را گویم؟ پدر؟ مادر؟ برادرها؟ من آن شمعم، کزآن روزی که مادر زاده می سوزم به قصد بوسه بر زیر گلویت سجده آوردم چو رگ های تو مُهرم شد، سر سجّاده می سوزم گذشت آن روزهایی که زنی پرده نشین بودم کنون حال مرا بنگر، به بزم باده می سوزم قرار ما بدون هم سفر رفتن نبود، اینک به هر گامی که بی تو می نهم بر جاده، می سوزم @raziolhossein
رفتی به روی نیزه ها با سر برادر آتش زدی بر سینه خواهر برادر ماننند ماه اول ماهی چه ماهی پنهان به پشت ابر خاکستر برادر ای کاش میمردم کنار پیکر تو بر نی نمیدیدم سرت دیگر برادر ای کاش از نیزه دمی پایین بیایی تا مثل جان گیرم تو را در بر برادر امن یجیبی نذر من کن از سر نی زینب شده بیچاره و مضطر برادر زینب در اینجا روزگاری محترم بود حالا اسیر و بی کس و یاور برادر در پیش رویت ناله مادر بُنَیَّ پشت سرت ذکر لب خواهر برادر من خطبه می خوانم به لحن مرتضی، تو قرآن بخوان با لحن پیغمبر برادر از سوره کوثر بخوان دورت بگردم پای سرت مادر زند بر سر برادر یادش نیندازی تو را هم نحر کردند آهسته زیر لب بخوان ((وانحر))برادر ای کاش می شد تا گلویت را بپوشم مادر نبیند جای آن خنجر برادر خیلی دعا کردم رباب از غم نمیرد با دیدن راس علی اصغر برادر @raziolhossein‌
به روی نی سر تو می‌برد هوش از سر زینب چه سازد چون کند بی‌تو دل غم‌پرور زینب به سان شمع می‌سوزی به روی نی ولی افسوس که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب جدایی من و تو ای برادر غیر ممکن بود اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست می‌دارم که می‌بخشد صدای تو توان بر پیکر زینب دهد هر تار موی تو خبر از مادرم زهرا گمانم بوده‌ای دیشب به نزد مادر زینب من ژولیده می‌گویم که زینب گفت با افغان به روی نی سر تو می‌برد هوش از سر زینب @raziolhossein