❤️ رمان نه دیگه نمیبخشم ❤️
نویسنده: #نازنین_آقایی
ژانر : #عاشقانه
خلاصه:
من را شراره نام نهاده اند …
زیرا پدرم اعتقاد داشت با شراره های آتش وجودم در هنگام تولد زندگیش را به آتش کشیده ام …
من را شراره صدا زدند خواهر و برادری که مگسان دور شیرینی بودند و هرچه پدر میگفت گوش می نهادند
من شراره بودم و آنها برای خاموش کردن شعله های درونم با نفرت و آزارهایشان آبی می شدند بر روی آتش وجودم ….
حال مردی میگوید با شراره های عشق شعله کشیدم وجودش را
مردی که خود خاکسترم کرد و چیزی از من باقی نگذشت.
http://eitaa.com/joinchat/3192127500C7f92fc9d54
🌺 رمان دربست تا عاشقی 🌺
نویسنده : marii72
تعداد صفحات : 247
خلاصه :
فاطمه و صدرا ، دانشجوی باستان شناسی
هردو شیطون و زبون دراز
با این تفاوت که فاطمه یه دختر چادری و محجبس و شیطون
اما ....
صدرا یه پسر ازاد و با هردختری گرم میگیره و شیطون..
از طرف دانشگاه راهی سفر فرهنگی و تحقیقی میشن که ....
این دوتا از قطار جا میمونن و ....
ژانر : #طنز #عاشقانه
http://eitaa.com/joinchat/3192127500C7f92fc9d54
🌺 رمان فرشته کوچولو 🌺
نویسنده :فاطمه عسگری
ژانر : #عاشقانه
خلاصه :
گاهی صبر در برابر ملالت ها اوج احترام به حکمت خداست و گاهی سکوت برابر نگاهش نهایت ادب عاشقی است و چنان باش که اسکارِ بهترین بازیگر خدا را تو بگیری صبور باش از کجا معلوم که زندگی یک فیلم سینمایی نباشد؟! بازیگر خوبی باش صبور مقاوم و عاشق.
http://eitaa.com/joinchat/3192127500C7f92fc9d54
❤️رمان مسیحای عشق ❤️
نویسنده : فاطمه نظری
تعداد صفحات : ۱۲۷۲
ژانر : #عاشقانه ، #مذهبی
خلاصه :
نیکی، دختر هجده سالهای که بعد از قبولی در کنکور در دام عشق گرفتار میشود و در پی چالش های پیش رویش مسیر متفاوتی برای عشق برمیگزیند.
اما این مسیر،خالی از مشکل نخواهد بود.
#پیشنهاد_ادمین 👌
http://eitaa.com/joinchat/3192127500C7f92fc9d54
🌺 رمان بودنت هست 🌺
نویسنده : طاهره.الف
خلاصه :
خورشید یه دختر چوپانِ روستائیه و حبیب یه پزشکِ جوان شهری!
این دو با هم ازدواج می کنن و توی شهر، کنار خونواده ی حبیب زندگی می کنن ..
نه! قرار نیست مادر شوهر و خواهر شوهرای خورشید اذیتش کنن!!!!
نه! قرار نیست حبیب بد اخلاق بشه و کتکش بزنه و بره یه زن دیگه بگیره!!!!
نه! قرار نیست نتونن بچه دار بشن و بعد همه بهشون سرکوفت بزنن!!!!
فقط قرار بر اینه که حبیب بره و برگرده ..
میره، بر می گرده، می مونه و ..
در آخر یه قبر می مونه که فقط دو ، سه نفر می دونن که “حبیب توش نیست”!
پایان تلخ
ژانر #عاشقانه #مذهبی #غمگین
👈 #پیشنهاد_ادمین
http://eitaa.com/joinchat/3192127500C7f92fc9d54
🌺 رمان یکبار نگاهم کن🌺
نویسنده :baran_amad
ژانر : #عاشقانه
توجه : این رمان دو جلد دارد
خلاصه :
داستان درباره دختر پانزده ساله ای به نام ترنج هست که طی یک سری بازی گوشی های دخترانه به دوست برادرش ارشیا که ده سال از اون بزرگتره علاقه مند میشه و سعی میکنه با شیطنت هاش توجه ارشیا رو به خود جلب کنه ولی….
http://eitaa.com/joinchat/3192127500C7f92fc9d54
🌺 رمان برایم از عشق بگو 🌺
جلد دوم : #یکبار_نگاهم_کن
نویسنده :baran_amad
ژانر : #عاشقانه
خلاصه :
نقش ماکان تو این داستان پر رنگ تر باشه و یه جورایی ارشیا و ترنج کم کم می رن تو حاشیه و ماکان و چند شخصیت جدید وارد ماجرا می شن که کلی میشه گفت یجور عشق ماکان رو نشون میده !
http://eitaa.com/joinchat/3192127500C7f92fc9d54
#کپی_فقط_با_لینک_کانال
🌺 رمان غزال 🌺
نویسنده: nia12
خلاصه:
اين داستان،داستانيه از دنياي غزال…غزال قصه ما با يک تصادف حافظشو از دست ميده و حالا اونه و يک ذهن خالي و يک زندگي پر از معما…غزال بعد از از دست دادن حافظش عوض شده و اطرافيانشو شگفت زده کرده البته خودش اين تغييراتو نمي بينه….غزال که از نظر شخصيتي و مذهبي فوق العاده عوض شده کم کم واقعيت هايي از گذشتشو مي فهمه و…پایان خوش
ژانـــر = #عاشقانه #مذهبی
http://eitaa.com/joinchat/3192127500C7f92fc9d54
#کپی_فقط_با_لینک_کانال
🌺 رمان حجاب من 🌺
خلاصه :
زینب یه دختر گیلانیه یه دختر از یه خانواده ی مذهبی که در ۱۱ سالگی به خواست پدرش بین چادر و مانتو حجاب برتر یعنی چادر رو انتخاب کرده دختر بزرگ میشه غافل از اینکه از وقتی نه سالش بوده یه حسایی نسبت به پسرعموش پیدا کرده و روز به روز حسش شدیدتر میشه اما میفهمه که پسرعموش یکی دیگرو دوست داره و به دختر داستانمون میگه که …………
ژانـــر:#عاشقانه #مذهبی
http://eitaa.com/joinchat/3192127500C7f92fc9d54
#سياستهای_همسرداری
🔴 #زیر_ذرهبین_گرفتن_زن
💠 گاهی مرد باید ساعتی با #دقت تمام، همسرش را هنگام #خانهداری، کار در آشپزخانه و یا بچّهداری زیر #ذرهبین بگیرد تا ببیند چه ریزهکاریها و ظرایفی را هنرمندانه انجام داده و چه زحماتی را متحمّل میشود.
💠 این کار میتواند در #قدردانی از زن و داشتن توقّعات منصفانه از وی و نیز #درک او کمک شایانی به مرد کند.
💠 لذا در #تشکر از او اعلام کنید که گاهی با #دقت، کارهای تو را زیر نظر دارم و متوجه میشوم که واقعاً #زحمت زیادی در منزل میکشی.
💠 این روش، زن را بسیار #دلگرم کرده و برای آینده و سختیهای زندگی به او انرژی داده و #عاشقانه به تلاش خود در ساختن زندگی ادامه میدهد.
http://eitaa.com/joinchat/3192127500C7f92fc9d54
#کپی_فقط_با_لینک_کانال
☀️🌤⛅️🌥☁️🌥⛅️🌤☀️
بیـــــــ ـدار شـــو😍
به دنیــا ســلام کـن✋…
نفسی عمیـــــ ـق بکش😌…
هـــــ ـوا مــــ ـال مـاست✌️…
🔺آرامـــش…
🔻مهـــربانی…
🔺لبخنـــد…
🔻امیــــد…
♦️ #زندگــی مـــال مــاست…!
❊وقتی لبخنـــ ـد روی لبهـــ ـایت می شکفد!!!😄
❊ #عاشقانــه سر سجــــ ـاده دلت بگو...
🌸 #خـــــــــــــدایاشکر…
🌺که همیشــــه پنـ ـاه مایی
🌺و این همـــــ ـه نعمت را بــرای ما آفریده اى…
صبحتــــــ ـون بخیــــ ـر و شـــ ـادی 🌸🍃
روزتون سرشـــــ ـار از #عشـق_الهی🌺🌿
┄┄┅┅┅❅❤️❁❤️❅┅┅┅┄┄
#آرامش_را_در_اینجا_پیدا_کن👇🏻
http://eitaa.com/joinchat/3192127500C7f92fc9d54
🌺 رمان وسوسه 🌺
نویسنده: #نیلا
ژانر: #عاشقانه #ازدواج_اجباری #اجتماعی
خلاصه:
مورد دختريه كه تو يه خونواده تعصبی زندگی ميكنه و پدرش ميخواد به زور شوهرش بده و اين دختر همه تلاششو ميكنه كه از زير اين ازدواج در بره ولی يهو به همون مردی كه قراره باهاش ازدواج كنه علاقه مند ميشه و وقتی كه همه چی داره خيلی خوب پيش ميره يهو ...
#کپی_بدون_لینک_کانال_ممنوع⛔️
http://eitaa.com/joinchat/3192127500C7f92fc9d54
برای دسترسی به قسمت اول رمان و پی دی افها به لیست سنجاق شده بالای کانال مراجعه کنید
🌺 رمان درگیر تقدیر 🌺
نویسنده: #لیلا_م
ژانر: #عاشقانه
خلاصه:
سرگذشت یه عشق پاکه، عشقی که ناغافل به وجود اومد ، ریشه دووند و روز به روز بیشتر و محکم تر شد تا جایی که حتی جور و جفای یار هم خللی تو اون ایجاد نکرد ، گذر زمان هم باعث کمرنگ شدنش نشد ….
مریم دختر مهربون این قصه،یه بار عاشق شد و برای همیشه این عشق و تو دلش نگه داشت،حتی با وجود فاصله ای که بینشون افتاد.یکی از قصه های بازی سرنوشت با ...
#آرامش_را_در_اینجا_پیدا_کن👇🏻
http://eitaa.com/joinchat/3192127500C7f92fc9d54
#کپی_فقط_با_لینک_کانال
🍂🥀♥️🍂🥀♥️🍂🥀♥️🍂🥀♥️🥀🍂
♥️🍂🥀♥️🍂🥀♥️🍂
🍂🥀♥️🥀🍂
♥️🍂
📕 #رمان_نامزدشهادت ♥️
🖍نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🥀 #قسمت_هشتم
💠 و نتوانستم مقابل احساس شکستن زنانه ام بیش از این مقاومت کنم که پیش چشمانش شکستم و ناله زدم :«اصلاً من زن ایده آل تو نیستم! پس ولم کن و برو!!!»
و گریه طوری گلویم را پُر کرد که نتوانستم حرفم را ادامه دهم و با دستپاچگی معصومانه ای از او رو گردانده و به سرعت به راه افتادم.
دیگر برایم مهم نبود که همه داشتند نگاه مان می کردند و ظاهراً برای او هم دیگر مهم نبود که با گام هایی بلند پشت سرم آمد و مثل گذشته #عاشقانه صدایم زد
:«فرشته جان، صبر کن یه لحظه!» سر راه پله که رسیدم، از پشت دستم را کشید و با قدرت مردانه اش نگهم داشت.
به سمتش چرخیدم و میان گریه گفتم :«دستمو ول کن! برو دنبال اون دختری که مثل خودت باشه، من به دردت نمی خورم!»
💠 دستش را مقابل لب هایش گرفت و با همان مهربانی همیشگی اش، عذر تقصیر خواست
:«من فعلاً هیچی نمیگم تا آروم بشی، من معذرت می خوام عزیزم!»
و من هم نمی خواستم عشقم را از دست بدهم که تکیه ام را به دیوار راه پله دادم و همچنان نگاهش نمی کردم تا باز هم برایم ولخرجی کند که با لحنی گرم و گیرا ادامه داد :«اگه این حرفا رو می زنم، واسه اینه که دوسِت دارم!
واسه اینه که دلم می خواد همیشه همون فرشته #نجیب و مهربون باشی!»
و همین عقیده اش بود که دوباره روی آتش دلم اسفند پاشید که مستقیم نگاهش کردم و با تندی طعنه زدم :«تا مثل همه این مردم ساده، گول مون بزنید و تقلب کنید؟!!!»
💠 سپس به نگاهش که دوباره در برابر آتش زبانم گُر گرفته بود،
دقیق شدم و مثل اینکه به همه چیز #شک کرده باشم، پرسیدم :«اصلاً شماها چی هستین؟ تو کی هستی؟ بچه ها میگن #بسیجی های دانشکده همه نفوذی ها و خبرچین های اطلاعاتی هستن!»
و واقعاً حرف های دوستانم دلم را خالی کرده بود که کودکانه پرسیدم :«شماها واقعاً گرای بچه ها رو میدید؟؟؟»...
&ادامه دارد.....
🍂🥀♥️🥀🍂♥️🥀♥️🍂🥀♥️🥀🍂
❌کپی رمان بدون اجازه ممنوع❌
همین الان میخوام
یه روز مامانم اومد خونه، گفت زود باش. پرسیدم چی رو؟ گفت سورپرایزه! مبلها و فرش و میز ناهارخوری و کلاً دکور خونه رو تو ده دقیقه عوض کرد و زنگ در رو زدن. هول شد از خوشحالی. گفت چشماتو ببند. چشمامو بستم. دستمو گرفت برد دم در. در رو باز کرد. گفت حالا چشماتو باز کن. چشمامو باز کردم دیدم یه پیانو یاماها مشکی، همونی که ده سال قبلش هزار بار رفته بودم از پشت ویترین دیده بودمش دم در بود. حالا نمیدونم همون بود یا نه. اما همونی بود که من ده سال قبل واسه داشتنش پرپر زده بودم. خیلی جا خورده بودم. گفت چی میگی؟ گفتم چی میگم؟ میگم حالا؟ الان؟ واقعاً حالا؟ بیشتر ادامه ندادم. پیانو رو آوردن گذاشتن اون جای خالیای تو خونه که مامان خالی کرده بود. من هم رفتم تو اتاقم. نمیخواستم بزنم تو پرش. ولی هزار بار دیگه هم از خودم پرسیدم آخه حالا پیانو به چه درد من میخوره!؟ من که خیلی سال از داشتنش دل کندم. ده سالی تو خونمون خاک خورد و آخرش هم مامانم بخشیدش به نوه عموم.
یه روز اولین عشق زندگیم که چهارده سال ازم بزرگتر بود، رفت فرانسه، اون جا با یه زن فرانسوی که چند سال ازش بزرگتر بود ازدواج کرد. منم که نمیخواستم قبول کنم از دست دادمش شروع کردم واسه خودم داستان ساختن. ته داستانم هم اینطوری تموم میشد که یه روزی بر میگرده، وسط داستان هم اینجوری بود که داره همه تلاشش رو میکنه که برگرده. این وسطا هم گاهی به من از فرانسه زنگ میزد و ابراز دلتنگی میکرد. بعد از هفت سال خیالبافی دیدم چارهای ندارم جز اینکه با واقعیت مواجه شم. شروع کردم به دل کندن. من هی دل کندم و هی خوابش رو دیدم که برگشته. دوباره دل کندم و باز خوابش رو دیدم که برگشته، تا اینکه بالاخره واقعاً دل کندم! چند سال بعدش تو فیس بوک پیدا کردیم همو. اومد حرف بزنه، گفتم حالا؟ واقعاً الان؟ من خیلی وقته که دل کندم!
یه دوستی داشتم کاسه صبرش خیلی بزرگ بود. عاشق یه پسری شده بود که فقط یک ماه باهاش دوست بود. اون یک ماه که تموم شده بود، پژمان رفته بود پی زندگیش و سایه مونده بود با حوضش! بعد چند سال یه روز بهش گفتم دل بکن. خودت میدونی که پژمان برنمیگرده. گفت ولی من صبر میکنم. هر کاری هم لازم باشه میکنم. یک سال بعد رفت پیش یک دعانویس. شش ماه بعدش با پژمان ازدواج کرد. اون روزا دوست بیچارهام خیلی خوشحال بود. به خودم گفتم حتماً استثنا هم وجود داره! دو سال بعدش شنیدم که از هم جدا شدن. پیداش کردم. خیلی عصبانی بود. پرسیدم چی شده؟ گفت پژمان اونی نبود که من فکر میکردم. گفتم پژمان همونی بود که تو فکر میکردی، ولی اونی نبود که الان میخواستی. پژمان اونی بود که توی اون روزا، همون چندسال قبل تو میخواستی که باشه، و وقتی نبود، باید دل میکندی!
#داستان #کوتاه #عاشقانه
💔🌹💔
Bahare Hamon_Romanbaz.pdf
2.08M
#بهار_هامون
💚 رمان بهار هامون
💚 موضوع رمان: #عاشقانه ، #مذهبی
💚 نويسنده رمان: ساجده سوزنچی
💚 تعداد صفحات: 86 صفحه
💚 خلاصه:
هامون هدایت یک پسر کاملا بی مسئولیت و پولدار است.
ارثی که از اجدادش به تک پسر خاندان هامون هدایت رسیده است آنقدر زیاد می باشد که اگر هامون تا آخر عمرش بخورد و بخوابد بازهم تمامی ندارد…
همین پولداری، هامون رو بی مسئولیت کرده و اهل هر کاری…
او شاید در شناسنامه دینش اسلام باشد و مذهبش شیعه، اما در واقعیت…
هامون به هیچ چیزی اعتقاد ندارد…
پس از همچین انسانی هیچ چیزی بعید نیست…
اما یک دفعه چه اتفاقی می افتد که هامون به کلی تغییر می کند؟؟!!
---~❀•°📚❣📚°•❀~---
ࢪمآنهای عاشقــ❣ـانه مذهبی
❣ @repelay ❣
آدم و حوا (رمانچی)_5888623492525459938.pdf
2.95M
#ادم_و_حوا جلد اول
❣رمان آدم و حوا
❣ژانر: #عاشقانه #مذهبی
❣خلاصه :
مارال دختری آزاد از نظر پوشش و بی اعتقاد به دین، بطور اتفاقی با امیرمهدی پسری مذهبی و متدین آشنا می شود. او یک دل نه صد دل عاشق امیرمهدی می شود. همراهی و دوستی با امیرمهدی، مارال را قدم به قدم به خدا نزدیکتر می کند ..
---~❀•°📚❣📚°•❀~---
ࢪمآنهای عاشقــ❣ـانه مذهبی
❣ @repelay ❣
1_869278902.pdf
3.26M
این فایل PDF(پی دی اف) است
💌عنوان رمان : چادرت را میبویم
#چادرت_را_می_بویم
👩🏻💻نویسنده : moon shin
🎭ژانر : #عاشقانه #مذهبی #اجتماعی
📖تعداد صفحات : ۳۵۲
💬خلاصه :
ﺳﺠﺎﺩ ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﻌﺘﻘﺪﻩ ، ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﮔﺸﺖ ﺍﺭﺷﺎﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﺪﻑ باﻻﯾﯽ ﺩﺍﺭﻩ ...
ﻧﺠﺎﺕ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺯ ﻓﺴﺎﺩ. ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺭﺿﻮﺍﻧﻪ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﯽ ﺍﺷﻨﺎ ﻣﯿﺸﻪ. ﺭﺿﻮﺍﻧﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﺧﯿﺎﺑﻮﻧﯽ ﻭﺩﺧﺘﺮ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﭽﻨﺎﻧﯽ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻩ.
ﺭﺿﻮﺍﻧﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻫﻔﺖ ﻗﻠﻢ آﺭﺍﯾﺶ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺘﻮﯼ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻭﺳﺎﭘﻮﺭﺕ ﺑﻪ ﺗﻦ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺤﺠﺒﻪ ﺍﺳﺖ ﻭﭼﺎﺩﺭﯼ. ﺳﺠﺎﺩ ﻭﺭﺿﻮﺍﻧﻪ ﻫﺮﺩﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻦ ، ﻫﺮﺩﻭ آﺩﻣﻬﺎﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺴﺘﻦ ﻭﻟﯽ ﺩﯾﺪﮔﺎﻫﺸﻮﻥ ﺯﻣﯿﻦ ﺗﺎ آﺳﻤﻮﻥ ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﻪ ، یکی ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻣﻘﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﻭﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺭﻭﺷﻦ فکر ...
پایان خوش🌸
---~❀•°📚❣📚°•❀~---
ࢪمآنهای عاشقــ❣ـانه مذهبی
❣ @repelay ❣
Tavaf Va Eshgh_romanbaz.pdf
3.85M
#طواف_و_عشق
💜 رمان طواف و عشق
💜 موضوع رمان: #عاشقانه ، #مذهبی
💜 نويسنده رمان: امیدوار
💜 تعداد صفحات رمان 478 صفحه
💜 خلاصه:
داستان درباره مردی است که به سبب حادثه ای عشقی که در ۲۵ سالگی برایش رخ داده، تصمیم گرفته هرگز ازدواج نکنه.
ولی بعد از ده سال که می خواهد مشرف به حج عمره بشه مجبور میشه علی رغم میلش ازدواج کند و…
---~❀•°📚❣📚°•❀~---
ࢪمآنهای عاشقــ❣ـانه مذهبی
❣ @repelay ❣
1_418544449.pdf
6.96M
#مدافع_عشق
💜رمان مدافع عشق
💜نویسنده : محیا سادات هاشمی
💜ژانر : #عاشقانه #مذهبی
💜تعداد صفحات : ۱۱۱
💜قسمتی از رمان :
یکی از چشمانم را می بندم و با چشم دیگر در چهارچوب کوچک پشت دوربین عکاسی ام دقیق می شوم…
هاله لبخند لب هایم را می پوشاند، سوژه ام را پیدا کردم.
پسری با پیراهن شومیز سرمه ای که یک چفیه مشکی نیمی از بخش یقه و شانه اش را پوشانده.
شلوار پارچه ای مشکی و یک کتاب قطور و به ظاهر سنگین که در دست داشت.
حتم داشتم مورد مناسبـی برای صفحه اول نشریه مان با موضوع ” تاثیر طلاب و دانشجویان در جامعه ” خواهد بود ...
---~❀•°📚❣📚°•❀~---
ࢪمآنهای عاشقــ❣ـانه مذهبی
❣ @repelay ❣
4_490309725594846300.pdf
6.11M
#مهر_و_مهتاب
💜رمان مهر و مهتاب
💜نویسنده : تکین حمزه لو
💜ژانر : #عاشقانه #مذهبی
#غمگین #اجتماعی
💜تعداد صفحات : ۳۳۶
💜خلاصه :
داستان درباره یک دختر از طبقه پولدار جامعه و تقریبا رها از دین هستش که تو دانشگاه با جانبازی شیمیایی آشنا میشه که تمام خانواده ش رو تو جنگ از دست داده و به تنهایی زندگی میکنه. با وجود اینکه خانواده دختر مخالف هستن اما دختره با اصرار اونا رو راضی میکنه تا با پسره ازدواج کنه اما بعد از ازدواج دختره از سمت خانواده ش طرد میشه و باعث میشه که ...
---~❀•°📚❣📚°•❀~---
ࢪمآنهای عاشقــ❣ـانه مذهبی
❣ @repelay ❣
1_847551718(1).PDF
4.13M
این فایل PDF(پی دی اف) است
#رمان
💌عنوان رمان : بی سیم چی عشق
#بی_سیم_چی_عشق
👩🏻💻نویسنده : زهرا بهاروند
🎭ژانر : #عاشقانه #مذهبی
📖تعداد صفحات : ۹۶
💬خلاصه :
قصه ، قصه عشقی در بحبوحه خون و بوی باروت است.
قصه مردی در دوراهی سخت سرنوشت ، بین مرد بودن و عاشق ماندن! و چه کسی گفته که نمیتوان مردانه عاشق بود؟
همهی قصهها شروع و پایانی دارند. قصه من اما ، شروعی بیپایان بود ، دقیقاً از روزی که بعد از یک سال و چند ماه دیدمش ؛ سرنوشت جوری دیگر ورق خورد ...
---~❀•°📚❣📚°•❀~---
ࢪمآنهای عاشقــ❣ـانه مذهبی
❣ @repelay ❣
4_555155876269261559.pdf
750.8K
این فایل PDF(پی دی اف) است
#رمان
💌رمان عاشقی زیر چتر خدا💎
#عاشقی_زیر_چتر_خدا
👩🏻💻نویسنده : paramour
🎭ژانر : #عاشقانه #مذهبی
📖تعداد صفحات : ۳۸
💬خلاصه :
آتنا برای دوری از خانواده و مستقل شدن به اصفهان میره. اونجا هم دانشگاه میره و هم کار می کنه. توی اصفهان پدرش یه باغ داره که همین مسئله باعث میشه پدرش مخالفتی با رفتنش نداشته باشه. عموش که توی جبهه مشغول جنگ بوده بهش پیشنهاد میده که بیاد خوزستان و به مجروحا کمک کنه آتنا میره اما ...
---~❀•°📚❣📚°•❀~---
ࢪمآنهای عاشقــ❣ـانه مذهبی
❣ @repelay ❣
4_5870657996513610434.pdf
2.71M
#تسبیح_فیروزه_ای
💛رمان تسبیح فیروزهای
💛نویسنده : فاطمه باقری
💛ژانر : #مذهبی #عاشقانه
💛تعداد صفحات : ۱۳۱
💛خلاصه :
درباره دختریه به اسم رها که خانواده اش به اجبار میخوان اون رو به ازدواج پسر عموش ، نوید در بیارن در حالی که رها میدونه نوید چه پسر کثیفی هست
برای همین تصمیم میگیره شب عروسیش فرار کنه .
---~❀•°📚❣📚°•❀~---
ࢪمآنهای عاشقــ❣ـانه مذهبی
❣ @repelay ❣
4_5990102295440786654.apk
939.5K
این فایلpdfاست.
#رمان
#دلارام_من
#عاشقانه #مذهبی #دفاع_مقدس
دختری در مسیر ارامش و دلی که به دنبال اتصال به امام زمان عج است