eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
3هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
466 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin وابسته به موسسه روایت سیره شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 غیوری که غیورانه به اصل خود رسید! سردار شهید علی غیور اصلی چهارم بهمن ۱۳۳۱ شب اربعین حسینی در مشهد به دنیا آمد. طفلی آرام، خوش روزی و خوش چهره بود. خانواده علی از نظر اقتصادی در وضعیت مطلوبی قرار نداشت و او در ۴ سالگی با متارکه پدر و مادرش، ناملایمات بیشتری متحمل شد. چند سالی را نزد مادر رشد یافت و سپس تحت سرپرستی پدرش قرار گرفت. اعتماد به نفس خصوصیتی دایمی در وی بود که از دوران کودکی به مدد آن مشکلات را از میان برمی داشت و همیشه این ویژگی در کنار ادب و مهربانی اش باعث جذب دیگران می شد و این گونه حس محبت و احترام افراد را نسبت به خود برمی انگیخت. از ۶ سالگی فرایض دینی را به خوبی انجام می داد. پیش از دبستان مدتی به مدرسه ملی رفت و سپس در ۷ سالگی درس و مدرسه را به طور جدی آغاز کرد. با علاقه درس می خواند و از قدرت درک خوبی برخوردار بود. روحیه فعال و اجتماعی داشت و علاوه بر این که کمک موثری در کارهای منزل به حساب می آمد، در اوقات فراغت حرفه نجاری را فرا گرفت. در کنار این فعالیت ها به ورزش فوتبال (که بسیار مورد علاقه اش بود) می پرداخت و در نوجوانی مدتی در باشگاه ورزشی بود. علی غیور اصلی پس از اتمام دوره راهنمایی به تهران عزیمت کرد و در واحد تیپ نیروهای ویژه هوابرد ارتش استخدام شد. او بسیار زیرک و سخت کوش بود و پس از این که دوره های متعددی را در داخل کشور گذراند، برای تکمیل تجربیات نظامی به چند سفر خارج از کشور از قبیل آلمان، ایتالیا، مصر و اردن فرستاده شد و علاوه بر آشنایی هر چه بیشتر با مسائل و تاکتیک های نظامی این فرصت را یافت تا فرهنگ های مختلف را از نزدیک مشاهده کند. با تواضع و متانت در رفع مشکلات دیگران از تجربیات خود سود می جست و از هیچ تلاشی فروگذار نبود. در سال ۱۳۵۲ به سبب شناختی که به واسطه رابطه فامیلی از خانم طاهره دانشمندی داشت، ایشان را برای ازدواج انتخاب کرد و زندگی مشترک را در منزلی استیجاری در تهران آغاز کردند. حاصل این ازدواج دو فرزند به نام های شادی (متولد سال ۱۳۵۴) و محمد علی( متولد سال ۱۳۵۹) بود. غیور اصلی در تمام دوران زندگی اش بسیار به مذهب و اعتقادات دینی اش اهمیت می داد و اطرافیانش را به نماز اول وقت توصیه می کرد. فرزند شهید در خاطره ای به این ویژگی او اشاره می کند: «پدرم هر وقت در منزل بودند، نماز را با هم برگزار می کردیم. ایشان جلو می ایستاد و من و مادرم پشت سرش نماز را اقامه می کردیم.» مادر علی، از او به عنوان انسانی وارسته یاد می کند و برادر وی در مورد عقاید و روش زندگی اش می گوید: «خدمت در ارتش، موقعیت هایی که به دست می آورد و جو حاکم بر ارتش آن زمان هرگز در عقاید و روش زندگی او تغییر ایجاد نکرد. ساده زندگی می کرد. به بزرگ ترها خیلی احترام می گذاشت همیشه از لحاظ رفتاری جلوتر از همه بود. از قدرت جذب بالایی برخوردار بود.» صراحت بیان داشت. توصیه او همیشه این بود: «مواظب باشید، خطرات همه جا هست. فقط با انسان مومن و واقعی دوستی کنید و از افراد بی اعتقاد دوری نمایید.» بسیار صحیح و با قرائت نماز می خواند و به همین دلیل در ارتش به او نظر مساعدی نداشتند. ارتش به مرور، همزمان با آشنا کردن هر چه بیشتر او با مسائل نظامی، فرصت اندیشیدن به ظلم ها و نابسامانی ها ( که ناشی از یک رژیم دیکتاتوری بود) را هم به وی داد. غیور اصلی که علاقه زیادی به مطالعه کتاب های تاریخی و تاریخ اسلام داشت، به آثار استاد شهید مطهری جذب شد و مصرانه سخنرانی های ایشان را دنبال می کرد. همزمان با انقلاب به سبب تحولاتی که در غیور اصلی ایجاد شده بود، ارتش از جانب او احساس خطر می کرد و او را با تمام تجربیاتش به لشکر ۹۲ زرهی اهواز انتقال داد. او روحیه بسیار بالایی داشت و به گفته فرزندش: « اهل عمل بود و هرگز در مقابل مشکلات عقب نشینی نمی کرد.» 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
♦️مدتی در برخی کشورهای عربی علیه رژیم دست به فعالیت هایی زد. سرانجام در جریان جشن های ۲۵۰۰ ساله رژیم شاهنشاهی، به همراه یک تشکیلات مذهبی- اسلامی قصد ترور شاه را داشتند، که موضوع فاش شد و علی موفق به فرار گردید. پس از آن به مدت یک سال با وانت در بین شهرهای مختلف به کار مشغول بود و خانواده اش تا مدتی از وی بی خبر بودند. تا این که در اوایل سال ۱۳۵۷ دستگیر و به بازداشتگاه دژبان اهواز منتقل شد. طی مدتی که محاکمه می شد، در بند مشترک بود. به دلیل تاثیر گذاری بر نظامیان و تشویق آنان به فرار از ارتش برای پیوستن به نیروهای انقلابی به بند انفرادی انتقال یافت. وی در طی آن دوران دفتری از اشعار خود تهیه کرد. پس از چند ماه حکم اعدام غیوراصلی صادر شد اما با پیروزی انقلاب اسلامی به همراه دیگر زندانیان سیاسی، آزاد شد و مدتی بعد به همراه علی شمخانی، انجمن اسلامی را تشکیل دادند. او که استوار دوم نیروی زمینی لشکر ۹۲ اهواز بود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و مسئول آموزش نظامی کل استان خوزستان شد. علاقه زیادی به امام خمینی (ره) داشت. از ایشان به عنوان هدیه ای آسمانی نام می برد و سعی می کرد هدف امام خمینی(ره) را از انقلاب و مبارزه با استکبار بهتر درک کند و به دیگران هم انتقال دهد. با آغاز شورش های ضدانقلاب در کردستان و شرارت های ضد انقلاب علیه مردم به فرمان امام خمینی(ره) به همراه بقیه نیروها به منطقه شتافت و با عارف شهید (دکتر مصطفی چمران) با سعی و تلاش بی وقفه، نقشه های جنگی را طرح می کردند و به اجرا می گذاشتند. پس از این که تا حدودی امنیت در منطقه برقرار شد، غیور اصلی بلافاصله به اهواز برگشت و بدون لحظه ای استراحت، دوباره به کار پرداخت. او استراحت را در آن شرایط بحرانی جایز نمی دانست و می گفت:« کار برای خدا ساعت مشخصی ندارد. باید همگی خالص و مخلص باشیم و فقط برای او کار کنیم و برای تداوم این انقلاب اسلامی، همه از زن و مرد و کوچک و بزرگ بکوشیم و از جان و مالمان برای آن سرمایه گذاری کنیم.» پس از مدتی به عنوان فرمانده عملیات سپاه اهواز، با حفظ مسئولیت قبلی (فرمانده آموزش نظامی استان) منصوب شد. طبق خصلت همیشگی اش کارها را به نحو احسن انجام می داد و غرور و تکبر از منفورترین صفات، نزد وی بود. در آن دوران تحولات عمیق تری در وی مشاهده می شد. به گفته همسرش: او بسیار سجده می کرد و با حال و هوای خاصی، صدای گریه و ذکر الهی العفو او بلند بود. او امر به معروف را از خانه به جامعه گسترش داد و همیشه با رفتارش به دیگران پند می داد تا مبادا باعث رنجش آنان شود. فرزندش از قول یکی از هم رزمانش نقل می کند: یک روز علی وارد محل کارش شد و آن جا را بسیار نامرتب و به هم ریخته یافت. فورا بدون توجه به موقعیت خود مشغول مرتب کردن آن محل شد و به این ترتیب همه را با خود همراه کرد. اوقات فراغت او هر چند اندک، در آن زمان بیشتر در مجالس مذهبی، دعای کمیل، رسیدگی به خانواده و نوشتن جزوه هایی در رابطه با آموزش نظامی می گذشت که در این زمینه دو جزوه کامل از ایشان به جا مانده است. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
♦️ وی موفق شد تعدادی از عوامل نفوذی گروه های ضدانقلاب را، از جمله مهندسی که در کنار لوله های نفت اقدام به بمب گذاری می کرد، به دام بیندازد. در روزهای آغازین جنگ تحمیلی نقطه عطفی را در تمام فعالیت های خود به وجود آورد. زمانی که دشمن بعثی به آسانی وارد خاک ایران شد و به نزدیکی شهر اهواز رسید، با توجه به این که تمام پشتوانه های شهرهای دیگر از جمله انبار مهمات در اهواز مستقر بودند، سقوط این شهر به منزله سقوط بقیه مناطق بود. در این شرایط غیور اصلی با روحیه قوی و تزلزل ناپذیر به منطقه شتافت. همرزم شهید در خصوص نحوه عملکرد وی می گوید: من با غیور اصلی، نیروها را سازماندهی کردیم و او از زیر پل نیروها را اداره می کرد. همرزم دیگری می گوید:« آن شب او صحبت عجیبی برای بچه ها کرد و حال و هوای خاصی داشت. می گفت: برگشتی در کار ما نیست. اگر هیچ کس نیاید، خودم تنها می روم. همان تعداد کم نیروهای بسیجی و پاسدار (که درمحل بودند) همگی با او همراه شدند، با چند قبضه آر.پی.جی ، مهمات اندک و نقشه ای که غیوراصلی طراح آن بود.» یکی دیگر از همرزمان، از قول شهید جواد داوری وقوع عملیات را این گونه نقل می کند: غیوراصلی آرام بالای تپه ها قدم می زد و دشمن لحظه به لحظه نزدیک تر می شد. اما هنوز دستور آتش نداده بود. یک لحظه در من تزلزل ایجاد شد. با خود گفتم، شاید غیور اصلی با دشمن تبانی کرده باشد. بعد شروع کردم به داد و بیداد و سر وصدا. اما او همچنان روی تپه قدم می زد، شاید می خواست به ما روحیه بدهد. دشمن که به ۱۰ متری رسید، دستور شلیک داد. دشمن غافلگیر شده بود و به گمان این که با لشکری مجهز و عظیم روبه رو شده، ۹۰ کیلومتر عقب نشینی کرد». غیور اصلی، با باز کردن لوله های آب، تانک هایی را که در زمین های مزروعی پراکنده شده بودند در گل نشاند. در آن عملیات ( که اولین شبیخون به دشمن به شمار می رفت) غافلگیری نیروهای بعثی به حدی بود که اسرای عراقی بعد در اظهارات خود اشاره کرده بودند: ما گمان کردیم نیروهای شما اجازه دادند که سهل و آسان به نزدیک اهواز برسیم ، اما ما را در این تله به دام انداختند. ♦️منافقین که غیور اصلی را، تهدیدی عظیم برای پیشبرد اهداف خود در خاک ایران یافته بودند صبح روز بعد از عملیات، که ۴۰ تن از نیروها را برای عملیات بعدی سازماندهی کرد و عازم سوسنگرد شد تا تدارکات نیروها را آماده کند، با منفجر کردن بمبی در ماشین حامل وی، باعث شدند از ناحیه سر، شکم و پا به شدت آسیب ببیند که در تاریخ 1359.7.9 در بیمارستان سوسنگرد به فیض عظیم شهادت نایل شد. ♦️ وصیت نامه ای از شهید غیوراصلی در دست نیست. اما اطرافیان راه و روش زندگی او را یادآوری می کنند. ♦️برادر شهید می گوید: علی حتی در سخت ترین شرایط زندگی چهره ای عبوس نداشت و ناراحتی خود را بروز نمی داد. همیشه سعی می کرد در رفع مشکلات و سختی های دیگران به آن ها کمک کند بعد از شهادتش فهمیدند که شبانه و به طور مخفیانه به افراد مستحق کمک می کرده است. ♦️شهادت او تاثیر عمیقی بر اطرافیانش داشت. به طوری که پس از او تعدادی از افراد فامیل اسلحه او را زمین نگذاشتند و به جبهه ها شتافتند. پیکر پاکش در بهشت زهرا(س) تهران به خاک سپرده شده است. منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ (زندگینامه فرماندهان شهید استان خراسان) «نوشته سیدسعید موسوی ، نشر شاهد، تهران - ۱۳۸۵» 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
همسر شهید: متانت، وقار، ایمان و درایت او باعث رضایت من برای این ازدواج شد. همفکری و تفاهم رمز موفقیت زندگی ما بود. کمتر عصبانی می شد. همیشه با رفتار خود ما را راهنمایی می کرد، به طوری که الان احساس می کنم یک معلم بزرگ را از دست داده ام. فرزند شهید: هیچ وقت با صدای بلند حرف نمی زد. رفتار و عمل خوب او بود که همیشه مرا متوجه اشتباهاتم می کرد. مثلا اگر می خواست بگوید، حجابت را حفظ کن، از میان عکس هایم آن یکی را که با چادر گرفته بودم، انتخاب می کرد ومی گفت: این خوب است. این جا خیلی قشنگ شده ای. همان مدت کمی که در خانه بودند، اختصاص داشت به خانه و خانواده و با توجه به این که مادرم تنها دختر خانواده شان بودند، پدرم با درک شرایط زندگی گذشته مادرم، اجازه نمی دادند ایشان برای انجام کارهای منزل زیاد متحمل سختی بشوند و اکثر کارها را خودشان انجام می دادند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
برادر شهید: علی همیشه سفارش می کرد: سعادت این دنیا و آخرت در گرو اطاعت از اوامر انسان ساز امام امت است که نه تنها برای ایران، بلکه برای تمام مستضعفان جهان رهایی بخش و سعادت آفرین است. به یاد دارم، بعد از جریان حمله نظامی آمریکا ( که در صحرای طبس ناکام ماند) زمانی که سخنرانی امام خمینی (ره) از تلویزیون پخش شد و ایشان فرمودند: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» آن قدر هیجان زده شده بود که برخاست و چندین بار تکبیر گفت و با صدای بلند چندین بار حرف امام را تکرار کرد. سپس در تشریح این سخنان برای من می گفت: امید و تکیه امام به اسلام به خاطر خدمت و تلاش افرادی مثل من و توست که دیگر آمریکا نتواند در این کشور کاری بکند. وقتی در سخنرانی می گوید، تاریخ حسینی تکرار می شود، همه را تشویق به نبرد بی امان و گذشت و ایثار می کند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹مهرماه، (ع) گرامی باد. ⚘ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
مناطق و تاسیسات آزاد شده: ارتفاعات مشرف بر مندلی عراق، آزادی و پاکسازی پاسگاه‌های مرزی ایران به اسامی سلمان کشته، سان بابا، قلعه‌جوق، سومار، میان تنگ و کانی شیخ. در این عملیات ۱۵۰ کیلومتر مربع از خاک میهن اسلامی آزاد و پاکسازی ‌شد. تجهیزات منهدم شده دشمن: ۷۹ دستگاه تانک و نفربر، ۷ فروند هواپیما، چندین انبار مهمات و خودروهای حامل مهمات، چندین قبضه تفنگ ۱۰۶ میلیمتری، دهها دستگاه خودرو، سه دستگاه لودر، ۳ قبضه سلاح کاتیوشا، ۴ قبضه خمپاره انداز. غنایم: تعدادی موشک مالیوتکا، تعداد زیادی بی‌سیم، انواع خمپاره‌انداز، مقداری سلاح سبک و نیمه‌سنگین، ۱۰۰ قبضه تیربار و دوشکا، یک دستگاه رادار، یک دستگاه ردیاب صوتی توپخانه، ۳ دستگاه لودر و بولدوزر، ۳ قبضه توپ ۱۰۰ میلیمتری. تعداد کشته و زخمی دشمن: بیش از ۴۰۰۰ نفر تعداد اسرا: ۲۷۵ نفر نیروهای عمل کننده سپاه و ارتش. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
عملیات مسلم‌بن‌عقیل در ساعت۵۰ دقیقه بامداد نهم مهرسال۱۳۶۱ و با رمز مبارک «یااباالفضل العباس(ع)»در منطقه عملیاتی غرب سومار و ارتفاعات مشرف بر شهر مندلی عراق تحت فرماندهی قرارگاه نجف اشرف و با اهداف آزادسازی چندین ارتفاع مرزی،انهدام نیروهای دشمن و تصرف ارتفاعات مشرف بر شهر مندلی آغاز ‌شد. به گزارش ایسنا،منطقه مذکور از جبهه‌های مهم محسوب می‌شد،زیرا به علت نزدیک بودن به بغداد از استحکامات زیادی برخوردار بود. رزمندگان اسلام متشکل از ارتش و سپاه با شنیدن رمز مبارک عملیات،حمله خود را آغاز کرده و پس از عبور از موانع متعدد مین و تله‌های انفجاری، به سربازان خسته از آماده باش‌های مکرر یورش بردند. در نخستین دقایق حمله،ارتفاعات «گیسکه تاکله شوآن» به دست توانای رزمندگان اسلام آزاد و عملیات برای تصرف دیگر اهداف دنبال ‌شد. به دنبال درگیری رزمندگان با نیروهای پیاده و زرهی دشمن، تعداد دیگری از ارتفاعات مشرف بر شهر مندلی و چندین پاسگاه ایرانی از وجود بعثیان پاکسازی و ضربات سختی به آنها وارد ‌شد. در صبح روز عملیات، دشمن با جمع‌آوری نیروهای شکست خورده خود اقدام به پاتک کرد که با دریافت ضربات کوبنده عقب نشست. سرانجام در مرحله دوم تکمیلی، رزمندگان اسلام با رمز مبارک «یا زین العابدین(ع)» به عکس‌العمل و حرکات ایذایی بعثیان خاتمه داده و با تسلط بر ارتفاعات، آنها را به دشت باز و جلگه‌های اطراف راندند که بدین ترتیب شهر مندلی در معرض تهدید قرار گرفته و نزدیک به ۱۵۰ کیلومترمربع از خاک میهن اسلامی آزاد ‌شد. دشمن برای باز پس‌گیری مناطق از کف رفته دست به پاتک‌های بسیار سنگینی زد و در یکی از پاتکها دست به حیله زد و نیروهایش را با پیشانی‌بندهای سبز رنگ بسیج و لباس فرم بسیجی آرایش داد که با عکس‌العمل مناسب رزمندگان اسلام مواجه و به عقب رانده شد. سرانجام پس از هفت روز نبرد بر اثر استحکامات منطقه و فشار دشمن عملیات متوقف شد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🌹 رمز عملیات: یا ابوالفضل العباس علیه السلام 📜 روزشمار: 9 مهر 1361، آغاز عملیات مسلم بن عقیل. 🔺 مکان عملیات: سومار. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهید محراب آیت الله اشرفی اصفهانی در شب جمعه هشتم مهر 1361 در منطقه غرب، عملیات مسلم بن عقیل با حضور شهید آیت الله اشرفی اصفهانی و تنی چند از مقامات کشوری و لشکری آغاز شد. ایشان در آن شب حال عجیبی داشت و یک لحظه آرام نداشت و تا صبح به دعا و مناجات مشغول بود و لحظه‌ای هم به استراحت نپرداخت. نزدیکی‌های صبح بود که یک عدد گلوله توپ در نزدیکی چادر ایشان منفجر شد. فرماندهان جهت ترک آن محل اصرار کردند، ‌اما ایشان نپذیرفت و فرمود: «من از این محل نمی‌روم و آماده هرگونه مساله‌ای هستم، زیرا خون من رنگین‌تر و جان من عزیزتر از این عزیزان رزمنده نیست. من باید تا پایان عملیات اینجا باشم». سرانجام شهید محلاتی، عبا و عمامه ایشان را برداشت و بر سر و دوش ایشان گذاشت و عصا را به دستش داده و او را عازم کرمانشاه کرد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
روی ارتفاعات کهنه‌ریگ در سومار بودیم... دشمن پاتک کرده بود. خمپاره ای در کنار یک رزمنده‌‌ی ۱۷،۱۶ ساله به زمین خورد و سرش را از بدنش جدا کرد. سر به زمین افتاد و از شیب ارتفاع کهنه‌ریگِ سومار همین طور پایین رفت. رزمنده‌ی میانسالی سراسيمه دنبال سر دوید تا اینکه آن را از روی سیم خاردارها برداشت و اورد گذاشت روی پیکر و خودش را هم انداخت روی بدن شهید. هر چه رزمنده میانسال را صدا زدم: "بلند شو بریم الان وقت این کارها نیست"، توجهی نکرد. رفتم زدم پشت کمرش، سرش را برگرداند، دیدم به پهنای صورت اشک می‌ریزد و آرام آرام گریه می‌کند. بهش گفتم بلند شو بریم. با هق‌هق به زبان آذری گفت: "آقا يعقوب! می‌خوای پدر رو از پسر جدا کنی؟" خجالت کشیدم و بی اختیار گفتم: "السلام علیک یا اباعبدالله آقا جان! چه کشیدی آن لحظه‌ای که به بالين على‌اكبر رسیدی." از خجالت سرم را پایین انداختم، دیدم این جوان پوتین به پا ندارد. یک کفی کفش به کف پایش گذاشته و دور آن را با بند پوتین بسته و همین‌طور آمده عملیات... این خاطره را آقای يعقوب صمدلویی، فرمانده گردان شهید مدنی لشگرعاشورا، از عمليات مسلم بن عقیل، در محل عملیات برایم تعریف کرد. می‌گفت قبل از عملیات، بین نیروهای گردان، پوتین و کتانی توزیع شد، به برخی پوتین رسید و به برخی کتانی و به برخی هیچ کدام نرسید و این این شهید از همان‌ها بود. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🌷 رهبر انقلاب: حق خانواده‌ی شهدا بر گردن ایران و ایرانی تا ابد باقی است و تاریخ ایران باید نسبت به شما حق‌گذاری کند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ معرفی | مستند «در لباس سربازی» 🔻بخش‌هایی از خاطرات آیت‌الله خامنه‌ای از دوران دفاع مقدس در مستند « » منتشر خواهد شد. «در لباس سربازی» روایتی ویژه از حضور در جبهه‌ها از نخستین روزهای آغاز تا ترور ایشان در تیرماه سال ۶۰ است. 🔻 در این مستند، برخی تصاویر، فیلم‌ها، اسناد و همچنین شفاهی خودگفته‌ی از دوران برای نخستین بار منتشر خواهد شد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۱۰ دهم مهرماه سالروز اولین آزادسازی شهر مرزی و مقاوم بستان از اشغال متجاوزان بعثی عراق (۱۳۵۹ ه.ش.) گرامی باد . ⚘ 👈 شهر بستان، مرکز بخش بستان از شهرستان دشت آزادگان، در ۳۱ کیلومتری شمال غربی سوسنگرد و در مسیر سوسنگرد-چزابه واقع شده است. با شروع جنگ تحمیلی، نیروهای متجاوز بعثی عراق پس از تصرف پاسگاه سوبله و عبور از تنگه چزابه، در ۴ مهر ۱۳۵۹ بستان را اشغال کردند. پس از عملیات شهید "غیور اصلی" 🌷 و پیشروی رزمندگان اسلام به سوی مرز، در ۱۰ مهر ۱۳۵۹ بستان برای اولین بار آزاد شد. یک هفته بعد، هجوم مجدد ارتش بعثی عراق برای تصرف بستان آغاز شد و پس از چهار روز، در ۲۱ مهر ۱۳۵۹ بستان برای بار دوم اشغال شد و در اشغال ماند تا اینکه در دومین روز عملیات طریق القدس (۹ آذر ۱۳۶۰) آزاد شد. در این عملیات رزمندگان اسلام با قبول شرایط دشوار و دور از چشم دشمن، از مناطق رملی واقع در شمال منطقه دشت آزادگان عبور کردند و غافلگیرانه به عقبه های دشمن هجوم بردند و سبب شکست متجاوزان بعثی شدند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
۱۰ مهرماه #حسین_ناجیان مسئول ستاد پشتیبانی مناطق جنگی جنوب گرامی باد . ⚘ 🔹ولادت : سال ۱۳۳۳ 🔹شهادت : ۱۰ مهر ۱۳۶۱ 🔹عملیات مسلم بن عقیل (علیه السلام) 🔹منطقه سومار 🔹مزار : بهشت زهرای تهران 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🔹 حسین به سال 1333 در محیط یك خانوادة مذهبی در تهران متولد شد. وی همزمان با طی دوران تحصیل در یك مدرسة اسلامی با شركت در جلسات مذهبی به فراگیری اصول اعتقادات و احكام اسلامی زیربنای فكری خویش را شكل می داد. 🔹 پس از پایان تحصیل دبیرستانی وارد دانشگاه امیرکبیر (پلی تكنیك) تهران شد و از همان ابتدا با تلاشی پیگیر و خستگی ناپذیر در محیط انجمن اسلامی و مسجد دانشگاه با همیاری برادران هم فكر خود باعث ایجاد جو سالمی در محیط دانشگاه شد. فعالیت های وی در برنامه های اسلامی دانشگاه چه در محیط انجمن اسلامی و چه در زمینة تهیة كتاب و چه در برنامه های كوهنوردی كم نظیر بود. 🔹 پس از پایان دوران دانشگاه وی از رفتن به سربازی برای خدمت به رژیم خون آشام آنروز امتناع ورزید و به این وسیله امكان استخدام در سیستم دولتی را برای همیشه از خود سلب نمود و با همكاری چند نفر از دوستانش به كار لوله كشی در یك شركت ساختمانی مشغول شد. 🔹 حركت بسوی جبهه آغاز جنگ تحمیلی، سرآغاز تكامل و عروجی دیگر در زندگی حسین بود. با شروع جنگ تحمیلی او دیگر آرام و قرار نداشت و مرغی در قفس را می مانست كه منتظر فرصتی برای آزادی باشد. بالأخره لحظة موعود فرارسید و او در آبانماه سال 59 بسوی اهواز پر كشید و در كنار دوست دیرین خود شهید محمد طرحچی نطفه های ایجاد ستاد پشتیبانی فعلی را فراهم ساخت. 🔹 ستاد پشتیبانی در آغاز از چند تعمیرگاه خودروهای خراب شدة جنگی تشكیل می شد. حسین با ارتباطی كه با كارخانجات داشت در اعزام كارگران در تخصص های مختلف به جبهه نقش زیادی داشت. حسین در سمت مدیریت تعمیرگاه های جهاد، با برخوردهای مناسب خود، كارگران مكانیك و راننده های ماشین های سنگین را كه كمتر در محیط های جمعی كار كرده اند بدور شمع وجود خویش گرد آورد. 🔹 حسین ستاد كربلا را سازمان داد. هنر حسین در همین ویژگی روحی او نهفته بود كه این روحیه، استعداد حركت ستاد پشتیبانی را تعیین می كرد. 🌷 نحوة شهادت حسین ناجیان از زبان شهید حاج اسدالله هاشمی🌷 وقتی عملیات مسلم بن عقیل (ع) فرا رسید، حسین به اتفاق شهید والامقام حاج اسدالله هاشمی به غرب كشور رفته بود. از آنجا كه دل عاشق او تمنای پرواز داشت، همرزم او حاج اسدالله نقل نموده است كه: «حسین ناجیان روی پای خود بند نبود و دوست داشت زودتر به خط مقدم برسد و وقتی به منطقة عملیاتی رسیدیم دیدم ناجیان یك روحیة دیگر دارد. با ماشین داشتیم می رفتیم كه یك (گلوله) كاتیوشا به ماشین اصابت كرد و ناجیان به بیرون پرت شد و منهم به طرف دیگر. وقتی رفتم بالای سرش دیدم ناجیان شهید شده است.» 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فرماندهان ارشد دفاع مقدس چه سنی داشتند ؟ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani