🔶 #آیتالله_شهید_صدوقی ، از آب حوض وضو میگرفت. محاسنش را عطر و شانه میزد. کفشهای واکس خوردهاش را میپوشید و راهی مسجد میشد. از توی بازار که رد میشد مردم میگفتند: ما آخوندی به #خوش_تیپی و تمیزی #صدوقی ندیدیم.
.
🔶دکتر به آیتالله صدوقی گفته بود از تخت پایین نیاید و نمازش را هم روی تخت بخواند. نماز شبش که تمام شد گفت: اگر میدانستم باید به خاطر جراحی چشم شبی بدون #سجده در برابر خدا سپری کنم؛ هرگز حاضر نمیشدم عمل کنم.
.
🔶دختر آیت الله صدوقی در خصوص خاطرات خود از پدرش میگوید: وقتی #شهید_دستغیب به شهادت رسیده بود پدرم با ناراحتی گفت: نوبت من بود چرا ایشان از من پیشی گرفت.
🔶پدرم یکی دو هفته قبل از شهادت به #ترور تهدید شده بود و #منافقین از مردم خواسته بودند که به نماز جمعه نروند ولی پدرم با آن همه تهدیدات می گفت من نماز را ترک نمی کنم و آن جمله معروف که” #مرغابی_را_از_آب_نترسانید” در خطبه نماز جمعه خطاب به منافقان گفته بود.
.
🔶سال ۱۳۶۱ بود، آن سال ۱۱ رمضان و ۱۱ تیر مصادف شده بود، یکی از روزهای گرم #تابستان اما این گرما و روزهداری مردم باعث نشد که صف #نمازجمعه یزد آن هم به امامت آیتالله محمد صدوقی خلوت باشد، مردم حتی تا پشتبامها هم #سجاده و جانماز پهن کرده بودند.
🔶نمازجمعه که تمام شد حوالی ساعت یک و ۲۰ دقیقه ظهر بود، مسجد ملااسماعیل مملو از جمعیت بود، امام جمعه خیلی نگران گرمایی بود که مردم را آزار میداد حتی اجازه نداد بین دو خطبه اطلاعیهای که آماده شده بود را بخوانند حتی از مردم درخواست کرد که همراه موذن #اذان را تکرار نکنند تا نماز سریعتر تمام شود.
.
🔶وقتی عرقریزان از گرما نماز را به پایان رساند، از #محراب به سمت خودرو حرکت کرد، صحن قدیم مسجد ملااسماعیل را که ترک کرد، وارد صحن جدید شد و ایستاد تا کفشهایش را بپوشد.
.
🔶نحوه #شهادت شهید محراب، آیتالله صدوقی :
از پشت سر جوانی محکم آیتالله صدوقی را در آغوش گرفت و گفت میخواهد پیشانی او را ببوسد. چون حرکاتش شکبرانگیز بود، پاسدارها و حتی خود آیتالله تلاش کردند تا او را دور کنند اما موفق نشدند.
.
🔶آن جوان که نامش رضا ابراهیمزاده و از اعضای #سازمان_مجاهدین_خلق و از منافقان بود، همانطور محکم آیتالله را در آغوش گرفته بود و او را رها نمیکرد تا اینکه ناگهان صدای انفجاری، دست پلید او را رو کرد.
.
🔶آیتالله از ناحیه کمر و ستون فقرات و شکم به شدت #مصدوم شد و در راه انتقال به بیمارستان افشار یزد به آرزوی همیشگی خود که همان شهادت بود، رسید.
🔶جمعیت آن روز در مسجد ملااسماعیل غوغا میکرد، دختران آیتالله و خانواده او نیز در نمازجمعه حضور داشتند و صدای #انفجار بیش از همه آنها را متلاطم کرده بود...
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
❁ ﷽ ❁
✴️ حضرت آیت الله #شهید_دستغیب :
🔷👈 قدر ساعات عمر عزیز خود را بدانید.
🔷 بعد از مرگ تمام این ساعات ، نزد شما حاضر می شود.
🔹️ هركس ميخواهد بداند که اگر امام زمان عج ظهور فرمايد, نسبت به ايشان چه موضعي خواهدداشت، ببيند الان با نائب برحقش چگونه است
اگر توانست مطيع ايشان باشد,اطاعت ازامام زمان عج هم ميتواند بكند.
#شهید_آیت_الله_دستغیب
#بمناسبت_سالروز_شهادت
#سومین_شهید_محراب
#شهدای_روحانی
#شهدای_ترور
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنهاد_دانلود
#کلیپ
موضوع : خوف از خدا در بیان آیت الله #شهید_دستغیب (رحمةالله علیه)
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🔶 #آیتالله_شهید_صدوقی ، از آب حوض وضو میگرفت. محاسنش را عطر و شانه میزد. کفشهای واکس خوردهاش را میپوشید و راهی مسجد میشد. از توی بازار که رد میشد مردم میگفتند: ما آخوندی به #خوش_تیپی و تمیزی #صدوقی ندیدیم.
.
🔶دکتر به آیتالله صدوقی گفته بود از تخت پایین نیاید و نمازش را هم روی تخت بخواند. نماز شبش که تمام شد گفت: اگر میدانستم باید به خاطر جراحی چشم شبی بدون #سجده در برابر خدا سپری کنم؛ هرگز حاضر نمیشدم عمل کنم.
.
🔶دختر آیت الله صدوقی در خصوص خاطرات خود از پدرش میگوید: وقتی #شهید_دستغیب به شهادت رسیده بود پدرم با ناراحتی گفت: نوبت من بود چرا ایشان از من پیشی گرفت.
🔶پدرم یکی دو هفته قبل از شهادت به #ترور تهدید شده بود و #منافقین از مردم خواسته بودند که به نماز جمعه نروند ولی پدرم با آن همه تهدیدات می گفت من نماز را ترک نمی کنم و آن جمله معروف که” #مرغابی_را_از_آب_نترسانید” در خطبه نماز جمعه خطاب به منافقان گفته بود.
.
🔶سال ۱۳۶۱ بود، آن سال ۱۱ رمضان و ۱۱ تیر مصادف شده بود، یکی از روزهای گرم #تابستان اما این گرما و روزهداری مردم باعث نشد که صف #نمازجمعه یزد آن هم به امامت آیتالله محمد صدوقی خلوت باشد، مردم حتی تا پشتبامها هم #سجاده و جانماز پهن کرده بودند.
🔶نمازجمعه که تمام شد حوالی ساعت یک و ۲۰ دقیقه ظهر بود، مسجد ملااسماعیل مملو از جمعیت بود، امام جمعه خیلی نگران گرمایی بود که مردم را آزار میداد حتی اجازه نداد بین دو خطبه اطلاعیهای که آماده شده بود را بخوانند حتی از مردم درخواست کرد که همراه موذن #اذان را تکرار نکنند تا نماز سریعتر تمام شود.
.
🔶وقتی عرقریزان از گرما نماز را به پایان رساند، از #محراب به سمت خودرو حرکت کرد، صحن قدیم مسجد ملااسماعیل را که ترک کرد، وارد صحن جدید شد و ایستاد تا کفشهایش را بپوشد.
.
🔶نحوه #شهادت شهید محراب، آیتالله صدوقی :
از پشت سر جوانی محکم آیتالله صدوقی را در آغوش گرفت و گفت میخواهد پیشانی او را ببوسد. چون حرکاتش شکبرانگیز بود، پاسدارها و حتی خود آیتالله تلاش کردند تا او را دور کنند اما موفق نشدند.
.
🔶آن جوان که نامش رضا ابراهیمزاده و از اعضای #سازمان_مجاهدین_خلق و از منافقان بود، همانطور محکم آیتالله را در آغوش گرفته بود و او را رها نمیکرد تا اینکه ناگهان صدای انفجاری، دست پلید او را رو کرد.
.
🔶آیتالله از ناحیه کمر و ستون فقرات و شکم به شدت #مصدوم شد و در راه انتقال به بیمارستان افشار یزد به آرزوی همیشگی خود که همان شهادت بود، رسید.
🔶جمعیت آن روز در مسجد ملااسماعیل غوغا میکرد، دختران آیتالله و خانواده او نیز در نمازجمعه حضور داشتند و صدای #انفجار بیش از همه آنها را متلاطم کرده بود...
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سیره_شهدا
#شهید_دستغیب
داستانی شگفت تر از داستان های شگفت:آقای حاج محمد سود بخش از دوستان شهید محراب وهمراه ایشان در سفر های مختلف بیان می کند در سفر های مختلف با ایشان بودم این بزرگوار مقید بودند نماز را در سخت ترین شرایط سر وقت بخواننددر یکی از سفر های زیارتی عمر ه که با ایشان بودیم در فرودگاه بیروت چند ساعتی تاخیر داشتیم ونزدیکی های مغرب بود که هواپیما برای پرواز به جده آماده شد.ایشان سعی کردند هواپیما تاخیر کند تا نماز مغرب وعشا را سروقت بخوانندولی مقدور نشدداخل هواپیما شدیم ایشان ناراحت بودنندکه وقت نماز شده وداخل هواپیما هستند چند مرتبه خواستند پیاده شوندگفتند مسافرین همه سوارند وامکان پیاده شدن نیست .ایشان با حالت پریشانی وناراحتی از این که نتوانسته اند نماز سر وقت بخوانندبا یک حالت توجه وتوسل خاص ایستادند به محض حرکت هواپیما آتش از موتور هواپیما نمایان شد به سرعت مسافرین را پیاده کردند آقا با خوشحالی فرمودند نماز نماز؛کارکنان فرودگاه ابراز داشتند حداقل چهار ساعت تاخیر داریم پس از اقامه نماز جماعت طولی نکشید که ماموران اعلام کردند هواپیما آماده حرکت هست.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
مختصری از #زندگینامه
#شهید_دستغیب
اين عالم عارف و الگوي تقوا و فضيلت در سال ۱۲۹۲ هجری شمسی در شيراز متولد شد و پس از پرورش صحيح و خواندن ادبيات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت نمود و در آنجا از محضر ايات عظام استفاده نمود و با دريافت اجازات عديده اجتهاد و غيره به شيراز مراجعت ودر مسجد جامع (عتيق) به اقامه جماعت و تبليغ دين پرداخت.
با شروع نهضت روحانيت در سال ۱۳۴۱ مبارزه ايشان با رژيم شاه که از زمان رضاخان ادامه داشت، علنی وآشکار گرديد و شب های جمعه پس از دعای کميل سخنرانی سياسی و تهييج کننده ايشان تا نيمه خرداد ۴۲ در جمع انبوه شنوندگان نقش بزرگی در پيشبرد انقلاب داشت و نوار سخنرانی های ايشان تا اقصی نقاط ايران منتشر می گرديد. در خرداد ۴۲ بازداشت و به تهران اعزام گرديدند و پس از آزادی اززندان مدتی نيز تبعيد و در سال ۴۳ نيز مجددا زندانی و تبعيد گرديدند و در سال ۵۶ نيز مدتی زندانی و يا در منزل محاصره و تحت نظر بودند و با تمام اين فشارها حاضر به مذاکره و مصالحه با رژيم پهلوی نشدند و پرچم مبارزات مردم فارس را در اين مدت پانزده ساله بر دوش داشتند.
پس از پيروزی انقلاب به نمايندگی اول فارس در مجلس خبرگان انتخاب شده و همزمان به درخواست اهالی شيراز و فرمان امام خمينی امامت جمعه را عهده دار شدند و مشغول خدمت به مردم مستضعف بودند که در تاريخ بيستم آذرماه ۱۳۶۰ مطابق با ۱۴ صفرالخير ۱۴۰۲ هنگامی که عازم نماز جمعه بود به دست منافقين از خدا بی خبر به درجه رفيع شهادت نايل گرديد و به اجداد طاهرينش پيوست.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
.
🔹 انس شهید عبد الحمید دیالمه با فرهنگ کتاب خوانی
وحید اهل مطالعه بود. مطالعاتش در زمینه مارکسیسم و کمونیسم کامل بود. با افراد مبلغ این تفکرات مناظره می کرد و بی اساس بودن ادعاهایشان را ثابت می کرد.
روی آثار #شهید_مطهری خیلی کارکرده بود و به مبانی ایشان اعقاد داشت. مطالعه #تفسیر_المیزان و کتاب های #شهید_دستغیب مسیر رشد معنوی اش را هموارتر کرد.
اعتقاد داشت عدم شناخت اصول، در بزنگاه های سخت مبارزه، هر انسان پر مدعایی را دچار لغزش می کند.
خواهرانش را هم که دوازده سال با او اختلاف سنی داشتند، مانند یک معلم، #اهل_مطالعه بار آورده بود. کتاب هایی را که می خواند برایشان توضیح می داد. از آنها می خواست کتاب ها را با تفکر بخوانند.
روزی یکی از دوستانش آمده بود و از او کتابی می خواست تا بخواند. وحید از خواهرش خواست که به انتخاب خود، کتابی بیاورد.
خواهرش کتابی آورد که قصه هایش در مورد دیو و غول بود.
دوستش گفت: دیو و غول که واقعیت ندارد. وحید از خواهرش توضیح خواست.
خواهر وحید گفت: دیو نماد و سمبل ظلم و ظالم است. با آن می جنگیم تا نابودش کنیم.
📕منبع:
کتاب دیالمه، نویسنده: محمد مهدی خالقی و مریم قربان زاده، ناشر: دفتر نشر معارف، نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۶؛ صفحات ۲۵-۲۴ و ۲۶ و ۲۷ و ۳۳
برگرفته از سایت برشها
#به_مناسبت_روز_کتاب_کتابخوانی_کتابدار
#ترویج_کتابخوانی
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
🕊محتوای روایتگری راویان🕊
@revayatgare_shohada
═══✼🍃🌷🍃✼═══