عیب (۲)
۵-چوپان بی سواد ولی هوشمند:
چوپانی در بیابان مشغول چرانیدن گوسفندان بود. دانشمندی در سفر به او رسید و اندکی با او گفتگو کرد، فهمید که او بی سواد است، به او گفت: چرا دنبال تحصیل نمی روی؟
چوپان گفت: من آن چه را که خلاصه و چکیده علوم است آموخته ام، دیگری نیازی به آموزش مجدد ندارم.
دانشمند گفت: آن چه آموخته ای برای من بیان کن.
چوپان گفت: آن چه آموخته ای همه علوم پنج چیز است:
1. تا راستی تمام نگردد، دروغ نگویم.
2. تا غذای حلال تمام نشده، غذای حرام نخورم.
3. تا در خودم عیب است، عیب جویی از دیگران نکنم.
4. تا روزی خدا تمام نشده، به در خانه هیچ کسی برای روزی نروم.
5. تا پای در بهشت ننهاده ام، از مکر و فریب شیطان غافل نگردم.
دانشمند او را تصدیق کرد و گفت:
همه علوم در وجود تو جمع شده است و هر کس این پنج خصلت را بداند و به آن عمل کند، به هدف علوم رسیده است و از کتب علم و حکمت بی نیاز است.
----
۶-جناب صائب:
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بیگمان عیب تو پیش دگران خواهد برد.
------
۷-راههای شناخت عیب خویشتن
الف - لطف الهی؛
قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم: «اذا اراد اللَّه بعبد خیراً فقّهه فی الدین و زهّده فی الدنیا و بصّره عیوبه».
هرگاه خداوند به بنده ای خیر را اراده کند، او را در دین فقیه گرداند و او را در دنیا زاهد قرار میدهد و عیوبش را به او میشناساند.
ب - رفیق خوب؛
قال الرضاعلیه السلام: «... و ساعة لمعاشرة الاخوان و الثقات الذّین یعرّفون عیوبکم و یخلصون لکم فی الباطن».
یکی از ساعات زندگی برای معاشرت با برادران و افراد مورد اعتماد است، کسانی که عیوب شما را به شما بشناسانند و شما را در باطن خالص کنند.
ج - محاسبه ی نفس:
قال علی علیه السلام: «من حاسب نفسه وقف علی عیوبه و احاط بذنوبه».
کسی که به حساب نفس خود برسد، بر عیوب خود آگاه میشود و احاطه می یابد.
در این مورد کلامی☝️ هم مرحوم فیض کاشانی دارند تقدیم خواهم کرد.
عیب (۳)
۸- شعر:
دوست که دوست عیب مرا مثل آیینه روبه رو گوید
نه مثل شانه پشت سر رفته مو به مو گوید
------
❇️آیینه اگر عیب تو بنمود راست
خود شکن آیینه شکستن خطاست.
------
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن.
------
ز عیب خویش هنر نیست چشم پوشیدن
که پرده پوشی عیب کسان هنر باشد.
-------
کسی به حمد و ثنای برادران عزیز
ز عیب خویش نباید که بیخبر باشد
ز دشمنان شنو ای دوست تا چه میگویند
که عیب در نظر دوستان هنر باشد
------
گر از زشتی خود، خبر داشتی
همه خلق را نیک پنداشتی
-----
عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به گریبان خویش
------
چون خدا خواهد که پردهی کَس درد
میلش اندر طعنهی پاکان برد.
چون خدا خواهد که پوشد عیب کَس
کم در زند در عیب معیوبان نفس.
عیب (۴)
✅یک داستان واقعی
(شراب خواری در مدرسه)
این گونه عیب پوشی میکنند!
😌عباسقلی خان در مشهد بازار معروفی دارد. مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارلایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. واقف بر خیر، و واقف در خیر.
به او خبر داده بودند در حوزه علمیه ای كه با پول او ساخته شده، طلبه ای شراب می خورد !!!
ناگهان همهمه ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می زدند حاج عباسقلی است.
🌛در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است.
عباسقلی خان یكسره به حجره ی من آمد و بقیه دنبالش.
داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من كرد و گفت :لطفا بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی.
- دلم در سینه بدجوری می زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می لرزید.
اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب های دیگر دراز کرد...
👈🏼- ببخشید، نام این کتاب چیست؟
- بحارالانوار. عجب...! این یکی چطور؟ گلستان سعدی. چه خوب...! این یکی چیست؟ حلیه المتقین و این یکی؟! ...
لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت:
- این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود.
برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم... خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟
- بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟
- چرا آقا ; الان می گم. داشتم آب می شدم. خدایا! دستم به دامنت.
🤲در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه برزبان راندم: یا ستار العیوب، و گفتم:نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا!
فاصله سوال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس آمیز من چند لحظه بیشتر نبود.
شاید اصلا انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش.
شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابلای پلک هایش چکید.
ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستار العیوب (!) را سرجایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آنها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و هیچ گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است. ..
***
🌺... اما محصل آن مدرسه، هماندم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت.
سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز ، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگی اش را برای شاگردانش تعریف کرد.
☀️«زندگی من معجزه ستارالعیوب است» ستار العیوب یکی از نام های احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزاد شده و تربیت یافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خانم که باعث تغییر و تحول سازنده ام شد.
📍برگرفته از: «اخلاق پیامبر و اخلاق ما» ؛ نوشتهی استاد جلال رفیع
اگر خسته شدین بقیه اش بماند🙈
شمام اگر مطالبی در مورد عیب دارین بفرمایید.
https://eitaa.com/MA1371
هدایت شده از ...
سلام انصافا چه کانال خوبی دارید من هر بار میام از دین و خدا و پیغمبر یه چیزی یاد میگیرم و سعی میکنم عمل کنم ،
باقدرت ادامه بدید بیزحمت
عیب (۵)
کشاف العیوب!
گویند: بین اعمش و همسرش کدورتی واقع شد. به یکی از دوستانش گفت: بین من و همسرم آشتی ده و سخن بگو تا از من راضی شود.
آن دوست نزد همسر اعمش آمد و گفت: ای زن؛ اعمش مردی است بزرگ، از او بیزار نشوی که کوری چشمش و باریکی ساق پایش و ضعف زانوهایش و بوی بد زیر بغلش و سرخی کف دستش، چیزی نیست!
اعمش گفت: خدا تو را ذلیل کند، آن قدر از عیبهای من شمردی که همسر من بعضی از آنها را نمی دانست!
----------
عجب روایتی:
كانَ بِالمَدينَةِ أقوامٌ لَهُم عُيوبٌ فسَكَتوا عَن عُيوبِ النّاسِ ، فأسكَتَ اللّه ُ عَن عُيوبِهِمُ النّاسَ ، فماتُوا و لا عُيوبَ لَهُم عِندَ النّاسِ ، و كانَ بِالمَدينَةِ أقوامٌ لا عُيوبَ لَهُم فتَكَلَّموا في عُيوبِ النّاسِ ، فأظهَرَ اللّه ُ لَهُم عُيوبا لَم يَزالوا يُعرَفونَ بِها إلى أن ماتوا .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
در مدينه مردمانى بودند كه عيبهايى داشتند، اما زبان از عيب جويى مردم فرو بستند. پس خداوند زبان مردم را از عيبجويى آنان فرو بست. در نتيجه، آن عدّه مُردند و مردم از عيبهاى آنان آگاه نشدند. در همين شهر مردمانى هم بودند كه عيبى نداشتند، امّا درباره عيبهاى مردم سخن مى گفتند. پس خداوند در آنان عيبهايى آشكار ساخت كه تا وقتى مُردند به آن عيبها معروف بودند.
عیب (۶)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
«مَنْ سَتَرَ عَلَی مُؤْمِنٍ عَوْرَةً یَخَافُهَا سَتَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَبْعِینَ عَوْرَةً مِنْ عَوْرَاتِهِ الَّتِی یَخَافُهَا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة؛
هر کس عیب مؤمنی را آن عیبی که از آشکارشدنش ترسناک است بپوشاند خداوند هفتاد عیب از همان قبیل عیبها از او در دنیا و آخرت بپوشاند.»
داستان :
حاتم اصم (غیر از حاتم طایی است) اهل خراسان بود. روزی شخصی برای پرسش علمی نزد او آمد. در حین سؤال باد معده از او خارج شد. حاتم به او گفت: سؤالاتت را با صدای بلندتر بیان کن که گوش من سنگین است. آن شخص خیالش راحت شد که آبروی خود را نزد حاتم از دست نداده است. از آن روز به بعد تا آخر عمر، حاتم خود را به کری زد و به حاتم اصم معروف شد. بعد از مرگش خواب دیدند که خداوند به او فرموده بود: حاتم! یک شنیده را ناشنیده گرفتی من هم تمام دیده ها و شنیده های اعمالت را نادیده و ناشنیده می گیرم و تمام گناهانت را می بخشم.
انه كانت امرأة تسأله عن شئ فخرج منها ريح بصوت فخجلت فقال لها: إرفعي صوتك حتى اسمع وأرى من نفسه انه اصم، فسرت المرأة وزال خجلها فغلب عليه هذا الاسم.
(الکنی و القاب شیخ عباس قمی
ج ۲ ص ۴۰)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
.....وَ اِذا صَلَّيْتَ فَصَلِّ صَلاةَ مُوَدِّع»
و وقتى نماز مىخوانى فرض كن (در آستانه مرگ هستى) آخرين نمازت را مىخوانى.
هدایت شده از احمدرضا اخوان
🌹باسلام محضر شما
🪴صبح همه دوستان عزیز به خیر و شادی
خدا رو شکر که این سعادت نصیب ما شد که "امروز" را به بینیم. کم نیستند کسانی که خواب دیشبشان به خواب مرگ پیوسته شد، ولی ما هنوز نفس می کشیم و میتوانیم تابش خورشید و وزش نسیم و جریان آب و طیران پرنده رو به بینیم و هنوز فرصت داریم که شاد باشیم و مهر بورزیم و کار کنیم. امروز بر همه شما فرخنده باد.
غزلی از حافظ را ، برای شما می فرستم، با این امید که به عظمت بی پایان "حادثه صبح" توجه بفرمایید.
دراحوال مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی ره نوشته اند که : ایشان شب ها که به نماز شب برمی خاست درقنوت نماز شبش این بیت حافظ را می خواند:
▪️زآن پیشتر که عالَمِ فانی شَوَد خراب
▪️ما را ز جامِ باده گلگون خراب کن!
🔹شما به بینید حافظی که دراین غزل ازمی وشراب سخن می گوید. وقتی که این شعرنابش بدست یک عارف متهجدی مثل مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی ره می افتد چه نقشی پیدا می کند وچه آتشی دردامن او می زند وچگونه اورا برمی انگیزد که درنمازهای شبانه خود این بیت را یاد کند وحال کند ونیرو بگیرد وآن را پاره ای ازدعاهای شبانه ووِرْدِ سحرگاه خودش قراربدهد. من هروقت که این عزل را می خوانم ویا می شنوم یاد آن بزرگ می افتم واحوال اورا درآن نیمه شب ها پیش خودم تجسم می کنم که چه حالی براو می رفته است وچگونه اورا به سرِ شوق وذوق وخوف می اندازد .به قول حافظ که گفت:
▪️در نمازم خَمِ اَبرویِ تو با یاد آمد
▪️حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
🔹حالتی براو می رفته است که محراب هم به فریاد می آمده و لذا این شعر را می خوانده وازخداوند طلب می کرد که پیش ازاینکه این جهان خراب شود واین بدن ویران شود، ما را درراه عشق خود وطاعت خود ویران کند .یعنی تسلیم کند. یعنی ما را ویران کندتا دوباره بدست خود آباد کند.
امیدوارم وقت شما با خواندن این عزل نیکو خوش شده باشد.
▪️تیز دَوَم تیز دوم تا به سَواران بِرسم
▪️نیست شَوَم نیست شوم تا برِ جانان برسم
▪️خَوش شدهام خوش شدهام پاره آتش شدهام
▪️خانه بسوزم بروم تا به بیابان برسم
▪️هیچ طبیبی نَدَهد بیمرضی حب و دوا
▪️من همگی درد شوم تا که به درمان برسم
اینک کل غزل حافظ را تقدیم وجود نازنین شما کنم تااز باده آسمانی آن آسمانی شوید.
۱-صُبح است! ساقیا، قَدَحی پُر شَراب کن!
دَورِ فَلک دُرنگ ندارد، شتاب کن!
۲-زآن پیشتر که عالَمِ فانی شَوَد خراب
ما را ز جامِ باده گلگون خراب کن!
۳-خورشید مَیْ، ز مشرقِ ساغَر، طلوع کرد
گر برگِ عیش میطلبی، ترکِ خواب کن!
۴-روزی که چرخ از گِلِ ما کوزهها کُند
زِنهار! کاسه سرِ ما پُر شراب کن!
۵-ما مردِ زُهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جامِ باده صافی خِطاب کن!
۶-کارِ صَواب باده پرستی است، حافظا!
برخیز و عَزمِ جَزم به کارِ صَواب کن!
◾️بیان ابیات
(۱) هنگام صبح است، ساقی جامی از شراب پر کن؛ گردش آسمان متوقف نمیشود، عجله کن.همراه با گردش آسمان عمر ما هم میگذرد، پس ساقی تو هم مثل گردش آسمان که لحظهای توقف ندارد درنگ مکن.
(۲) پیشتر از آنکه عالم فناپذیر خراب شود؛ با جام شراب گلرنگ ما را مست و بیخود کن – تا از خرابی جهان غافل بمانیم.
(۳) شراب مثل خورشیدی از مشرق پیاله طلوع کرد؛ اگر توشهای برای عیش میخواهی از خواب برخیز.
خورشید می یعنی شرابی که مثل خورشید درخشان است.مشرق ساغر یعنی ساغری درخشان، مانند مشرق که جایگاه طلوع خورشید است، به این مناسبت که نور شراب از ساغر پرتوافشانی میکند.
هنوز سخن از صبح و برآمدن آفتاب است؛ میگوید: برخیز و با باده صبوحی برای تمام روز لذّت و شادی ذخیره کن.
(۴) روزی که روزگار از گِل وجود ما کوزهها بسازد؛ مراقب باش که کاسهٔ سر ما را پر از شراب کنی.تصوّر شاعر این است که وقتی جسمش به خاک بدل شد کوزهگران آن خاک را گِل میکنند و از آن کوزه میسازند. پس میگوید روزی که کوزهگران چنان کوزهای از گل ما ساختند از آن کوزه در کاسهٔ سر ما شراب بریز.کاسه سر را، هم میتوان به معنی جمجمه استخوانی سر گرفت که شبیه کاسه است، و هم، چون در بیت سخن از کوزهسازی روزگار از گل وجود ماست، به معنی کاسهای گرفت که از خاک سر شاعر ساخته شده باشد.
(۵) ما اهل تقوی و توبه و سخنان گزافه نیستیم؛ با ما با جام باده صافی معامله کن.
(۶) حافظ کار دُرست بادهپرستی است؛ برخیز و عزم و اراده خود را متوجّه کار درست کن – به بادهپرستی بپرداز.
عیب ( ۷)
راه های شناخت عیوب خویش از بیان فیض کاشانی
۱-در محضر شخصی که به عیبهای نفس بیناست و از بلاهای پنهانی (نفس) آگاه است بنشیند و او را بر نفس خود حاکم قرار دهد و از دستوری که برای مجاهدۀ با نفس میدهد پیروی کند، ولی در زمان ما چنین شخصی کمیاب است.
۲-دوستی راستگو، بینا و دیندار بجوید و او را بر نفس خود مراقب قرار دهد تا به احوال و افعال او توجّه کند، و او را از کارها و اخلاق و عیبهای ظاهری و باطنی اش که نمی پسندد آگاه سازد.
و افسوس که کم هستند دوستانی که گفتار خلاف حقیقت را ترک کنند و عیب را بگویند یا ترک حسد کنند و بیش از اندازۀ لازم نگویند.
۳-عیبهای نفس خود را از زبان دشمنانش بفهمد، زیرا چشمی که با نارضایتی و خشم مینگرد بدیها را آشکار میکند. شاید انسان از دشمن کینه توزی که عیبهایش را بازگو میکند بیشتر سود ببرد تا دوستی که حقیقت را نمی گوید و او را میستاید و عیبهایش را از او پنهان میدارد. امّا طبیعت آدمی بر حسب فطرت دشمن را تکذیب میکند و گفتارش را بر حسد حمل مینماید ولی انسان بینا از گفتۀ دشمنانش بی بهره نمی ماند.
مجالس ترحيم آينده😀😀
در آینده از اوصاف مردگان این چنین یاد خواهد شد:
1. خدا بیامرز همیشه online بود.
2. در طول عمرش هرگز کسی را block نکرد.
3. هرگز کسی را با هیچ comment نرنجاند.
4. هرگز در like کردن کوتاهی نمیکرد.
5. آخر عمرش خدا بیامرز خیلی نگران فیلتر شدن instagram بود.
6. مرحوم رو موبایلش 10 نوع vpn نصب کرده بود.
7. در حالی جان را به جان آفرین سپرد که whatsapp اش همچنان باز بود.
8. در حالی که داشت like میکرد سکته کرد.
9. مرحوم ده هزار تا follower داشت.
10. کسی نیست که خدا بیامرز درخواست دوستیاش را رد کرده باشه.
11. هیچ مدیر گروهی او را remove نکرد.
12.هرگز کسی را delete نکرد.
13. هیچ وقت برای گوشیاش password نگذاشت.
14. مرحوم وقتی شنید تلگرام رو فیلتر کردن چند ماهی depress بود.
15. خدا بیامرز از هیچ گروهی left نمی داد..
برای شادی روحش دو گیگ اینترنت نذر کنید 😂😂😂
*روز سومش خونشون وای فای بدون رمز موجوده.*
⭕️⭕️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_حسین
روضه کم نظیر از
حضرت آیت الله جوادی آملی
التماس دعا
عیب (۸)
چقدر برعکس شده!
در مجموعه ورام بن ابی فراس نقل است:
كَانَ بَعْضُهُمْ اِعْتَزَلَ عَنِ اَلنَّاسِ فَقِيلَ لَهُ لِمَ لاَ تُخَالِطُ اَلنَّاسَ فَقَالَ مَا أَصْنَعُ بِقَوْمٍ يُخْفُونِّي عُيُوبِي.
بعضى از بزرگان از دوستان و اطرافیان خود كناره مىگرفتند،مىگفتند: چرا با اینان معاشرت نمىكنيد؟
مىگفتند:چگونه با افرادی معاشرت كنيم كه عيبهاى ما را مىپوشانند.
امروز كار بر عكس شده،مردم زمان ما،هر كس عيبشان را بگويد بدترين مخلوقات در نزد آنهاست(البته فرموده اند: عیب را هدیه دهید برخی سرزنش میکنند)،و شايد اين مطلب حاكى از سستى ايمان باشد.براستى اخلاق بد چون عقربها و مارهاى گزندهاى هستند كه اگر كسى بگويد زير لباستان عقربى است بايد از او ممنون باشيم،و خوشحال باشيم و وضع عقرب را بررسى كنيم كه چگونه او را از پا درآوريم.البتّه صدمه عقرب كشنده بر جسم يك روز يا كمتر از يك روز است!امّا صدمۀ اخلاق ناروا بر بنياد دل است و ترس از آنكه براى هميشه پس از مرگ و يا هزاران سال باشد! و با اين همه ما از آن كه ما را هشدار داده است خوشحال نمىشويم و در صدد از بين بردن آن برنمىآييم،بلكه براى كسى كه ما را نصيحت كرده است،مقابل به مثل مىكنيم،و مىگوييم،تو نيز چنين و چنان مىكنى،و بجاى استفاده از نصيحت او به دشمنى با او برمىخيزيم.
#موضوع_منبر
#قرآن
منبر با موضوع موعظه :
بررسی این عناوین:
۱-آثار موعظه
۲-آداب موعظه
۳-ابزار موعظه
۴-زمینه های موعظه
۵-قبول موعظه
۶-مصادیق موعظه
برای همه این عناوین در قرآن آیه داریم.
عیب ( ۹)
آیینه باش یعنی چه‼️
💠قال رسول الله (ص) : الْمُومِنُ مِرآةُ الْمُومِنِ
1- آینه عیب وایراد و آلودگی ها را نشان می دهد . مؤمن هم باید عیب برادرش را بگوید و ترس وخجالت مانع نشود.
۲- آینه در کنار عیبها زیبایی ها را هم نشان می دهد. مؤمن هم باید در کنار نقاط منفی نقاط مثبت را هم مطرح کند.
۳- آینه عیب را او برو می گوید مؤمن هم نباید غیبت کند بلکه به خود شخص بگوید
۴- آینه عیب را بی سر و صدا می گوید مؤمن هم باید آرام بدون اینکه دادو فریاد و آبروریزی کند برادرانه عیب برادرش را مطرح کند.
۵- آینه عیب را بزرگ نمی کند به همان اندازه که هست نشان می دهد مؤمن هم باید انصاف داشته باشد عیب برادرش را بزرگ نکند.
۶- آینه بخاطر صاف بودنش عیب را می گوید مؤمن هم باید روی صفا و صمیمت نه کینه انتقاد کند.
۷- برای آینه همه ی مردم یکسان هستند برای او تفاوتی ندارد شهری و روستایی یا سواد و بی سواد صاحب مقام و ثروت و … مؤمن هم نباید تحت تأثیر شخصیت افراد قرار گیرد بلکه باید بخاطر خداوند انتقاد کند.
۸- اگر آینه را بشکنند هر قطعه ای از آینه های شکسته کارش خودش را می کند دست بردار نیست مؤمن هم هر چه تحت فشار قرار گیرد ساکت نمی شود وانتقاد خود را می کند.
۹- اگر روی آینه گرد و غبار بنشیند دیگر عیب را نشان نمی دهدو مؤمن هم اگر خودش آلوده باشد حرفش اثر نمی کند.
۱۰- ما از مقابل آینه راضی بر می گردیم هیچوقت از آینه ناراحت وعصبانی نمی شویم .لذت می بریم که عیب ما را گفت و جلو رسوایی ما را گرفت مؤمن هم وقتی عیب ما را گفت نباید از او رنجیده شویم
11:آیینه عیب ما را در خود نگه نمی دارد، همین که از برابر آن کنار برویم، عیب ما از صفحه آن پاک می شود. مومن نیز باید روبرو عیب را تذکر دهد و چون از او جدا شدیم، عیب ما را در دل خود نگه ندارد.
صورت نبست در دل ما کینه کسی
آیینه هر چه دید فراموش میکند
بیخوابی!
روایت دارد حضرت فاطمه (عليها السّلام)برسول خدا(صلّى اللّه عليه و آله)از بيخوابى شكوه كرد
حضرت فرمودش دختر جانم بگو:
يَا مُشْبِعَ اَلْبُطُونِ اَلْجَائِعَةِ وَ يَا كَاسِيَ اَلْجُسُومِ اَلْعَارِيَةِ وَ يَا سَاكِنَ اَلْعُرُوقِ اَلضَّارِبَةِ وَ يَا مُنَوِّمَ اَلْعُيُونِ اَلسَّاهِرَةِ سَكِّنْ عُرُوقِيَ اَلضَّارِبَةَ وَ أْذَنْ لِعَيْنِي نَوْماً عَاجِلاً.
فرمود:آن را گفت و بيخوابيش رفت.
بحار الانوار ج ۷۶ صص ۱۹۷
طول عمر امام عصر
جناب ملاصدرا نظریه ای دارد به این که روح عهده دار نگهداری جسم است:👇
✍اداره و نگهدارى جسم برعهدۀ روح است، اوست كه به ميل خود بدن را اداره مىكند. تا هنگامى كه احتياج زيادى به بدن دارد در حفظ و نگهداريش كوشش مىنمايد و مراقبت كامل مبذول مىدارد. اما هنگامى كه استقلال بيشترى يافت و احتياجاتش كمتر شد علاقهاش به بدن كمتر مىگردد و چندان توجهى بدان نمىكند. در نتيجه ضعف و سستى و اختلالات توليد مىشود و پيرى و فرسودگى روىآور مىگردد. تا وقتى كه از ادارۀ بدن به كلى منصرف گردد و مرگ طبيعى فرارسد.
اكنون دوستان توجه دارند كه: اگر این نظريۀ باثبات رسيد و اختيار مرگ به دست نفس افتاد، موضوع طول عمر حضرت صاحب الامر (ع) راهش هموارتر مىگردد و مىتوان گفت كه: روح مقدس آنجناب چون احساس مىكند كه وجودش براى جهان انسانيت و اصلاح عالم ضرورى و لازم است، همواره در حفظ و نگهدارى تن كوشش مىكند و جوانى و شادابى خويش را محفوظ مىدارد.
من اكنون در صدد اثبات صحت اين مدعا نيستم و نمىخواهم از آن دفاع كنم. فعلا آن را بهعنوان فرضيۀ غيرمعروفى به دوستان عرضه مىدارم و تصديق مىكنم كه: مطلب غيرمأنوس و تازهاى است.
آیت الله امینی
دادگستر جهان ص ۱۹۴
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایتی از
مشقت و دردسر
یک عالم دینی در مسیر طلبگی.
#حکایت_داستان
▪️کودکی وارد آرایشگاه شد، مرد آرایشگر در گوش مشتری خود گفت :
این احمق ترین کودک جهان است
الان برایت ثابت می کنم
سپس مرد ارایشگر اسکناس یک دلاری در یک دست و در دست دیگر یک سکه ۲۵ سنتی گذاشت، و به کودک گفت کدام را می خواهی؟کودک سکه ۲۵ سنتی را برداشت و خارج شد ، مشتری پس از خروج از آرایشگاه پسر را دید و از او پرسید :
چرا هر بار سکه ۲۵ سنتی را برمیداری؟!
پسر پاسخ داد : چون اگر یک دلاری را بردارم بازی تمام میشود.
استاد اخوان
گاهى هم از سوى مادرتان حضرت فاطمه عليهاالسلام ....
🔹موسى بن قاسم می گوید به امام جواد عليه السلام عرض كردم : تصميم گرفتم به نيابت از شما و پدرتان طواف كنم ، ولى به من گفتند : به نيابت از اوصيا، طواف نمى كنند . حضرت فرمود: «چرا، هرچه مى توانى طواف كن، جايز است» . سه سال بعد ، به آن حضرت عرض كردم: پيشتر از شما درباره طواف به نيابت شما و پدرتان اجازه گرفتم ، اجازه داديد و من از سوى شما طواف بسيار كردم . سپس چيزى بر دلم افتاد و به آن عمل كردم . پرسيدند: چه بود؟
☘️ گفتم : يك روز از جانب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله طواف كردم ـ حضرت سه بار فرمود : صلى اللّه على رسول اللّه : درود خدا بر پيامبر ـ ، سپس روز دوم به نيابت از امير المؤمنين عليه السلام ، روز سوم به نيابت از امام حسن عليه السلام ، روز چهارم به نيابت از امام حسين عليه السلام روز پنجم به نيابت از امام سجّاد عليه السلام ، روز ششم به نيابت از امام باقر عليه السلام ، روز هفتم به نيابت از امام صادق عليه السلام ، روز هشتم از سوى جدّ شما موسى بن جعفر عليه السلام ، روز نهم به نيابت از پدرت على بن موسى عليه السلام ، روز دهم، به نيابت از شما ، سرورم . و اينان كسانى اند كه به ولايتشان معتقدم (و دين من ، ولايت اينان است). حضرت فرمود: در اين صورت، به دينى معتقدى كه خداوند، جز آن را از بندگانش نمى پذيرد .
🍃عرض كردم : گاهى هم از سوى مادرتان حضرت فاطمه عليهاالسلام طواف كرده ام ، گاهى هم نه . فرمود : اين را زياد انجام بده ، اين برترين كارى است كه انجام مى دهى ، ان شاء اللّه .
....قُلتُ : ورُبَّما طُفتُ عَن اُمِّكَ فاطِمَةَ عليهاالسلامورُبَّما لَم أطُف ،
👈 فقالَ : اِستَكثِر مِن هذا ، فَإِنَّهُ أفضَلُ ما أنتَ عامِلُهُ إن شاءَ اللّهُ.
كافي ج 4 ص 314
#شعر
کو یک نفر که یاد دل خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت مـــــــا را بیان کند
من زیر بار معصیتم ضعف کرده ام
دستی کجاســــــت تا مدد ناتوان کند
تب کردم از مرور گناهان کوچکم
کو آتشی که خجلت ما را نهان کند؟
ما بی سلیقه ایم،تو حاجات ما بخواه
ورنه گدا مطالبه ی آب و نـــــان کند