eitaa logo
عریضه(اشعار رضا دین پرور)
646 دنبال‌کننده
35 عکس
94 ویدیو
0 فایل
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام) آدرس کانال تلگرام👇: @reza_dinparvar101
مشاهده در ایتا
دانلود
رزق معراج علی، معراج رفتی بی علی دیدی آخر من شدم محتاج! رفتی بی علی کوچه ها از ازدحام دشمنان خلوت شده یک مدینه از شکایت های تو راحت شده خوش به حالت من که دیگر نیمه جانم فاطمه فی امان الله... بی تو بی امانم فاطمه فی امان الله... دیدار تو فی یوم الورود فی امان الله... رفتی فاطمه رسمش نبود من غرورم خرد شد در پیش چشمان همه عاقبت بر گردنم افتاد غسلت فاطمه تازه فهمیدم چرا خندید آن نامرد پست تازه فهمیدم چطور آئینه ات را زد شکست اینقدر اسما نگو؛ لرزیده ای حیدر چرا؟! اینهمه خونابه می آید از این پیکر چرا؟! فکر میکردم کسی بر صورتت سیلی نزد آخرش دیدم که جسمت خورده بدجوری لگد دلخوشی روزگار ما دو تا دائم نبود بیقرارم، ضلعی از اضلاع تو سالم نبود اشک پنهان از علی، صد جا در آوردی ببین نیمهء شب آه... دادم را در آوردی ببین نیستی حال بد من را ببینی فاطمه سر پناه هر دوعالم، کلّمینی فاطمه بچه ها خود را به روی پیکرت انداختند دست خود را دور جسم لاغرت انداختند پاره شد با رفتن تو رشتهء صبر علی شهر، با این وسعتش شد خانهء قبر علی قبر تو مخفی، ولی سوی نجف باشی بس است تو دعاگوی علی از آنطرف باشی بس است جانمازت پهن مانده بر زمین، بستر که نیست چندتکه گوشواره، پیش من بهتر که نیست چادر خاکی تو چادر نماز زینب است ذکر یازهرا فقط راز و نیاز زینب است آتش داغ تو را روی جگر دارد حسین از وصیت های تو دیدم خبردارد حسین آن زمانیکه سرش افتاده در دست همه حتماً از گودال خونینش گذر کن فاطمه شمر و خولی بر حسین تو اشاره میکنند نیزه داران حنجرش را پاره پاره میکنند کعب نی دارند و باهم خواهرش را می زنند لشکری با مُشت و سیلی دخترش را می زنند روضه را از خاطرات عمه اش آموخته موی زهرای سه ساله بین آتش سوخته @reza_dinparvar101
نیست دردی کُشنده تر ز فراق استخوان آب میکند مرفاق غم دوری تو مصیبت شد شده ام با همه بجز تو عیاق عمری از دیدن تو محرومم گله از چه؟ ندارم استحقاق از گناهِ زیاد خسته شدم شده پرونده ام پُر از اوراق اشک چشمِ مرا دو چندان کن چونکه محتاجِ گریه اند عشاق اِکفیانی؛ غریب و تنهایم وَانصرانی؛ شدم به تو مشتاق میهمان کن مرا به خیمه ی خود جان اگر ماند، می کنم انفاق دل به دل راه دارد آقاجان دل به هم بسته ایم بی اغراق نمکِ روضه ی مرا بفرست روزی ام دست توست یا رزّاق سحری روبروی شش گوشه دست من را بگیر بین رواق ای ضریح حسین؛ دلتنگم! برسان ناله ی مرا به عراق **** فاطمه دست از علی نکشید به زمین خورده بود با شلاق @reza_dinparvar101
شد آمدنت دیر و ندارم نگرانی کارم شده از دوری تو خوش گذرانی دلبسته ی دنیا شدم ای دلبر عالم اصلاً نشده از دل من خانه تکانی یک عمر دویدم نرسیدم به عبایت دارم ز تو ای دوست نه نامی، نه نشانی خوردم به زمین بسکه سرم گرم گناه است از غفلت خود برده ام آقا چه زیانی بیچاره شدم! فاطمیه گریه نکردم چشمم شده خشک از اثر چشم چرانی دستم گره خورده به پر شال اباالفضل پس جان اباالفضل مرا سر ندوانی دلتنگ اذان سحر کرببلایم ای کاش به شش گوشه مرا هم برسانی مدیون سلیمانی ام و روضه زهرا شرمنده ام از خون شهیدان به بیانی زهرا همه را مثل پسرهاش صدا کرد شد با همه ی گریه کنانش خودمانی مادر که زمین خورد علی هم به زمین خورد ای وای از آن میخ در و قدّ کمانی.... @reza_dinparvar101
با سلام و آرزوی قبولی عزاداری ها؛ برای دسترسی راحت تر به اشعار فاطمیه، از هشتک زیر استفاده بفرمائید. التماس دعا @reza_dinparvar101
اشک سحر دارم غمی سرشار دارم راهم بده که درددل بسیار دارم بی چاره ام،بی سر پناهم، بی نوایم تنهای تنهایم ولی غمخوار دارم اظهار کردم عاشقم اما نبودم آلوده ام آلوده ام اقرار دارم از توبه ام از ندبه ام خیری ندیدی تو قلب زار و من فقط آزار دارم حق داری آقاجان اگر من را نبخشی وقتی که بامن کار داری کار دارم خیلی محبت داشتی داری هنوزم خیلی به دوری از شما اصرار دارم جان عزیزت آبرو داری کن آقا اصلاً بگو یک نوکر سربار دارم امروز و فرداهای تو کی سر می آید؟ دلواپسم چون حالت مُردار دارم از سفره ای که فاطمه انداخت اینجا یک لقمه نان دستم بده بیمار دارم محسن فدای مادرش شد پشت در گفت: در راه تو یک جان بی مقدار دارم @reza_dinparvar101
ز غم رها شده ام از به غم دچار شدن مرا به هوش بیاور در این خمار شدن ببند پای مرا هرکجا که میخواهی گریز نیست مرا پای تو شکار شدن رعیّت در این خانه ام خدا را شکر گرفتم آبرویم را ز جیره خوار شدن مرا ز گریه نگیر اشک اعتبار من است که شرط نوکری ام هست کهنه کار شدن نشد به پات بیفتم نگار خیمه نشین به دامن تو رسیدم از این غبار شدن قرار بود بیایی قرار من باشی گذشت عمر من آقا به بیقرارشدن تصدق سر زهرا دل مرا نشکن بگير دست مرا وقت بی عیار شدن دعای مادرمان را خدا به خیر کند چه التماس عجیبی است بی مزار شدن چه سخت بوده گرفته انار بر مسمار چه سخت بوده معطل در آن شیار شدن به قامت گل حیدر لباس گلدار است فتاده بر سر او فکر نونوار شدن شبیه محسنش آتش کنار در خوابید ولی نداشت غم او سرِ مهار شدن @reza_dinparvar101
در بساطم نیست غیر از نالهء آقا بیا تا نیفتادم ز هجران و بلا از پا بیا بازهم من آمدم مثل همیشه پر گناه رحم کن بر نوکر آلوده و رسوا بیا گرد وخاک پای تو روی لبم کی می رسد مانده ام دور از تو ای آوارهء صحرا بیا رو به هرکس می زنم فوراً جوابم می کند خسته ام از طعنه های مردم دنیا بیا جرم من گریه است می بینی که سنگم می زنند... در میان عاشقانت هم شدم تنها بیا هر سحر یاد توام... یاد من بیچاره باش یار من اینقدر هستی از چه کم پیدا، بیا سالها نان بُردم از این سفره، بنشین با گدا آبرویم می رود در پیش مهمانها، بیا سرپناه بی کسی هایم همیشه هیئت است بی پناهم من در این ایام وانفسا بیا بر یتیمانی که داری مثل حیدر سر بزن ای بزرگ قوم ما از غیبت کبرا بیا فاطمه پشت در خانه صدایت میزند لااقل در روضه های مادرت زهرا بیا بین دیوار و دری که سوخت، بد خورده زمین فضه میداند نگفت آنجا چرا مولا بیا @reza_dinparvar101
اگرچه گداها وفایی ندارند کریمان به سائل محل می گذارند به بی آبرویی من رحم کردی و الاّ گناهان من بیشمارند برای ظهور تو کاری نکردم خوشا دوستان تو که اهل کارند بجای سخن گفتن از وصل رویت چرا نارفیقان به غیبت دچارند! بیا و ببین چهرهء شهر، زخمی وَ آئینه ها محو گرد و غبارند چقدر آرزومند دیدار، مُردند! همه زیر خاکند و در انتظارند به خوابم بیا لااقل، دلخوشم کن بیا تا که چشمان خشکم ببارند نشد که شوم مثل آن عاشقانی که با یاد خال لبت بیقرارند چنان طفل بیتاب و بی خانمانم مرا هم به دست حرم می سپارند علی دیده که فاطمه بر زمین خورد علی دیده اطفال، گوشه کنارند.... @reza_dinparvar101
ای صاحب عصر و زمان، با نوکرت سردی چرا صحرانشین! از این سفر پس برنمی گردی چرا هر وقت حاجت داشتم زود آمدم بر درگهت غافل شدم از بودنت، این درد بی دردی چرا هربار روگرداندم از تو، رو نگرداندی زمن بی آبرویی مرا بر رو نیاوردی چرا چه خون دلها میخوری، از پشت، خنجر میخوری می بینی از عشاق خود اینقدر نامردی چرا نشناختیم اصلاً ترا وقتی که می دادی سلام درد آشنا! از جمع ما بیچاره ها طردی چرا شاید گناه جمعی ما را عقوبت کرده ای در این بلایا روضه های ما شده فردی چرا باور نکردم که مرا از خانه ات رد کرده ای گر فکر می کردی بدم، پس باورم کردی چرا گفتی اگر کوه گناهان آمده بر شانه ات... مادر سفارش می کند هربار، دلسردی چرا زهرا علمدار علی بود و ز پیغمبر شنید؛ بدجور خوردی بر زمین، ریحانه ام زردی چرا پیراهن خونی تو آتش گرفته پشت در تنها میان این همه یل های ولگردی چرا @reza_dinparvar101
من از این دنیای نیرنگ و فریب آمدم سوی غریب بن غریب نوکر سرخورده ات برگشته است باز کن آغوش خود را ای حبیب درد دارم که سر صبح آمدم ناامیدم از مداوای طبیب سایه ات را از سر ما برندار می رسد بی تو بلای عنقریب من کجا و اینهمه آقایی ات تو کجا و این گدای نانجیب حیف! عمرم با گناهانم گذشت حیف! از روی تو ماندم بی نصیب آخرش ما را نبردی کربلا لااقل اینجا بیاور بوی سیب فاطمیه میشوم با مادرت ندبه خوانِ هر فراز و هر نشیب بی هوا حوریه را سیلی زدند گوش او دارد صداهای مهیب آن دری که سوخت بر رویش فتاد زیر لب میخواند علی امن یجیب از همان وقتی که افتاده زمین فاطمه حساسیّت دارد به شیب می دود زهرا به دنبال حسین می رود بالای گودال حسین... @reza_dinparvar101
چقدر اشک بریزم ز جدایی آقا من دلم تنگ شده تنگ، کجایی آقا همه دارند به تنهایی من می خندند به همه گفته ام این جمعه می آیی آقا وقت و بی وقت هوای همه کردم جز تو کاش میخورد دلم با تو هوایی آقا من که خود معترفم، نوکر بد یعنی من! چقدر تو پی احسان به گدایی آقا بیشتر از همه دنبال من و کار منی من کیم؟! در بدر و بی سر و پایی آقا توفقط ناز بکش، اخم کنی می میرم یار و غمخوار من زار، شمایی آقا امتحان کردی و شرمنده شدم پیش حسین چون ندارم به خدا خُرده حیایی آقا مادرت واسطه باشد همه را می بخشند قبل از آنکه ببری کرببلایی آقا فاطمه پشت در خانه صدایت می کرد زود برگرد، به دردش تو دوایی آقا   @reza_dinparvar101