برای من سه بعد از ابعاد زندگی #شهید_چمران مهم و تأمل برانگیز است: یکی شخصیت معنوی و لطیف اوست که در نوشته ها، نقاشی و برخی خاطرات او ظهور کرده است. دیگری زندگی سیاسی اجتماعی اوست که ایران و آمریکا و لبنان و جنگ و وزارت و #بازرگان و #امام_خمینی در آن نقش جدی دارند. سومی زندگی شخصی و جدایی از همسر آمریکایی و فرزندانش و ازدواج با همسر لبنانی اش است.
زندگی علمی او کمترین اهمیت را برایم دارد.
#حاتمی_کیا در #فیلم_چ اولی را تقریبا نادیده می گیرد و دومی را بر اساس دیدگاه خود تفسیر می کند و سومی را به چالش می کشد و بلکه به نوعی #چمران را به خاطر آن محاکمه می کند!
به نظرم چمران کاملا شناخته شده نیست و همچنان نیاز به تأمل و مطالعه دارد
#۳۱_خرداد سالگرد شهادتش گرامی باد
به نظرم باید اکنون یکمثال مهم برای علم #روانشناسی ثبت شود.
داستان دروازه بانی که وقتی فهمید که قرار است مقابل شلیک یکی از بهترینهای دنیا بایستد فیلمی را ضبط کرد و قهرمان را تحقیر کرد.
نمیخواهم کل رفتارهای #بیرانوند را حساب شده بدانم اما با آثار وجودی یک شخصیت مواجه هستیم. اگر تا امشب #چطوری_کریس یک شوخی بود حالا شوخی جدی شده و یک نمونه علمی #اعتماد_به_نفس یا #تلقین قابلیت بحث پیدا کرده است.
May 11
داستان #ماهی_سیاه_کوچولو مانند #شازده_کوچولو ظاهرا برای کودکان نوشته شده اما سرنوشت آن را برای اهل نظر واندیشه مهم جلوه داد.
#صمد_بهرنگی داستان یک ماهی پیر را تعریف می کند که از خواسته یک ماهی سیاه کوچولو می گوید که می خواهد انتهای جویبار را ببیند و بعد از جدل با مادر و دیگران راهی این سفر پرخطر می شود و در راه با خرچنگ و مرغ سقا و... مبارزه می کند و بعد از آنکه بر فراز دریا در حال مبارزه با مرغ ماهیخوار پیروز می شود به آب می افتد و دیگر خبری از اونمی شود. اینجاست که #ماهی_قرمز_کوچولو که داستان را از پیر شنیده هوایی می شود...
این داستان مبارزه و تلاش برای آزادی و بزرگ شدن است...
صدها سال قبل #سید_حیدر_آملی باز هم به جانداران داخل آب توجه نشان می دهد و در کتاب مهم وعرفانی #جامع_الاسرار از ماهیانی می گوید که نزد بزرگ خود دریای وجود طلب کردند غافل از اینکه حقیقت دریا همان آب است که در آن بودند. آنها این حقیقت را نمی خواهند بپذیرند و حتی به بزرگ خود به خاطر افشای این راز حمله می کنند...!
داستان سید حیدر عمیق تر و عرفانی تر است و داستان صمد پرشورتر و مفصل تر...
کمال در یک داستان در سفر بیرونی است اما حقیقت این است که آب همیشه با ماست و بهتر است به جای سفرهای دور خودمان را دریابیم.
این دو داستان دو نوع بینش در نگاه به حقیقت را نشان می دهد.
#مسعود_کیمیایی کارگردان غیرت و اعتراض مردانه است و با #قیصر، #رضا_موتوری، #داش_آکل، #خاک، #گوزنها ، #خط_قرمز، #دندان_مار، #سرب و #ردپای_گرگ همیشه معترض و غیرتی بود و به نظرم بر همانهست که بود و #حرف_مرد_یکی_است.
طوری که همیشه اصرار داشت قهرمانش را بدون پیچیدگی واهل اقدام ساده و مستقیم نشان دهد که تن به تن می جنگد و اگر لازم شد غیرعقلانی و غیرقانونی و چه بسا با سلاح سرد به خون خودش آغشته شود.
در فیلم پرحاشیه #قاتل_اهلی قصه مردی را می بینیم که از یک طرف درگیر مسائل فرزندانش و توقعات نسل جدید است و از طرف دیگر به #فساد_اقتصادی و #پول_کثیف اعتراض دارد ولی با همین عناوین به خودش تهمت می زنند و در این جدال، مردی ها و نامردی ها قصه را پیش می برند.
کیمیایی مدتهاست فیلم یکدست و خوش ساخت نساخته ولی همچنان آثارش سکانس ها و #دیالوگهای_ماندگار دارد.
در این فیلم همچنان لهجه جنوب شهری و کلمات قصار پرحرارت و خون و خشم را می بینیم اما ویژگی این اثر وتفاوت آن با دیگر قیام های مردان فیلمهایش این است که اکنون سخن از #سفره_انقلاب است که دزدان دور آن می چرخند و نیز مرد قهرمان آشکارا ظاهر و بیان و عمل و سابقه انقلابی و مذهبی دارد و اهل قرآن و نماز و عاشوراست و حتی این اعتراض عدالتخواهانه با طعم دعای فرج به پایان می رسد و گفته اند که قاتل اهلی وصیت نامه کیمیایی است.
اینجاست که مضمون تکراری آثار کیمیایی رنگتازه می گیرد و ما نه تنها با سیاسی ترین فیلم بلکه با مذهبی ترین اثر #قیصر_سینما روبرو هستیم.
یکی از مهم ترین نشانه های وضعیت برزخی ما ایرانیان #قوانین_متروک است. مانند #فیلترینگ_توئیتر که بسیاری از دولتمردان و انقلابیون آن را دور زده اند:
فاش گویم و از گفته خود دلشادم
#وی_پی_ان دارم و در #توئیتر ایستادم
@rezakarimi
از آیات قرآن بر می آید که حرکت خورشید و تغییر شب و روز زمان نماز را تعیین می کنند. اساسا عباداتی مانند نماز و روزه و حج بسیار زمانمند است تاجایی که عبادات بدون رعایت زمان و مواقیت، به ورود نامناسب و دزدانه به خانه تشبیه شده است. حتی در قرآن می بینیم که نماز یک واجب زمانمند است. از برخی آیات دیگر می فهمیم که اوقات شرعی (صبح و شب و ظهر و شام) محل حمد و تسبیح خداست.
در گذشته زندگی با اوقات شرعی هماهنگی بیشتری داشت اما در دنیای مدرن زمانبندی ها بر اساس ساعت ودقیقه است و بیشتر کمیت ها و اعداد قراردادی ملاک برنامه ریزی هستند. این دوگانگی در زندگی اهل نماز و روزه اختلالاتی به وجود آورده است و آنها مجبورند علاوه بر هماهنگی با قوانین قراردادی بشری، همچنان با گردش خورشید و شب و روز هماهنگ باشند. به طور مثال در بخشی از سال یک مؤمن اهل نماز و روزه کمتر از دیگران می خوابد و بیشتر بیدار می شود!
اکنون #تغییر_ساعت_اداری در ایران به دلیل صرفه جویی انرژی صورت گرفته است ولی به طور اتفاقی این نظر را قابل طرح کرد که آیا می توان زمانبندی زندگی را با اوقات شرعی تغییر داد؟ زمان و زمانه کدام یک بر دیگری اولویت دارند؟ آیا وقتی اوقات شرعی با عادات بشر جدید ناهماهنگاست نمی توان به فکر تغییر عادات و درانداختن طرح نو باشیم؟ برخی #نواندیشان_دینی چون به قواعد مرسوم ومتداول تسلیم شده اند در مورد اوقات شرعی به دیدگاه های بی سابقه ای که بی اعتنا به خورشید و شب و روز است رسیده اند.
اکنون که دولت ساعت نامتعارفی برای شروع کار ادارات اعلام کرده اعتراض جدی نمی شود چون همه نگران مصرف انرژی هستند اما مطمئنا ساعات متغیر زندگی که هماهنگ با دخول لیل ونهار در یکدیگر باشد موجب عادت شکنی و واکنش مردم معتاد به زندگی معاصر می شود.
چه باید کرد؟ اصالت دادن به اوقات شرعی موجب عسر و حرج مؤمنین است و هماهنگ کردن وتطبیق اوقات شرعی با زندگی دنیوی نیازمند تأویل خلاف ظاهر کلمات قرآن است! زمان یا زمانه؟ مسئله این است! اینجاست که نیاز به تمدن دینی بیشتر احساس می شود و انتظار برای سرزمین موعود بیشتر درک می شود.
فعلا که نمازی ها تا آخر مرداد حال بهتری دارند چون راحت تر می توانند با طراوت نماز صبح ، نه با چشمان خمودهخواب کسالت بار بعد از طلوع، به یکروز تازه سلام دهند!
مطلب تفصیلی در:
http://r1001.blog.ir/1397/04/16
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود.
یکی هست و یکی نیست، غیر از خدا نگرد نیست.
در کتب عرفانی نقل است که: کانالله و لم یکن معه شیء... والان کما کان.
@rezakarimi
#دریاچه_ماهی یک اثر شاعرانه و عارفانه در مورد دفاع مقدس است. این ویژگی هایی است که کافیست تا فیلم دوست داشتنی باشد.
نام مناسب دیگر این فیلم #خاکبازها است؛ مردی که در جنگ پیکر شهدا را به خاک می سپارد، علی رغم ضعف شدید بینایی از کودکی بصیرت هایی داشته و از عاقبت عملیات و شهدا با خبر است اما دیگران او را مجنون می دانند و حتی به او حمله می کنند. سالها بعد از جنگ او گل ها را در خاک پرورش می دهد. همسر یکی از دوستان شهیدش هم با خاک هنرمندانه سفالگری می کند. وقتی این دو به هم می رسند گفتگو در مورد خاک اوج می گیرد و از داستان #پدر_خاک ( حضرت #ابوتراب ع) حرف می زنند. در طول فیلم خبر تفحص پیکر شهدای درخاک را می شنویم و پایان فیلم هم در کنار دریاچه ماهی پا در آب وخاک فرو می رود...
فیلم جزئیات بیشتری دارد و به طور کلی اثر نخست #مریم_دوستی تحسین برانگیز است.
https://www.instagram.com/p/Bk_wZz5Fqpf/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=102gw9m0pk5f0
«دستگیری از ساره» و «دستگیری مائده»
در مدت کوتاهی پس از اینکه دختری وقیح مقابل پرچم عزای امام روی پله های مسجد شروع به رقصیدن کرد، رقاصه دیگری که از آفت های فضای مجازی و اینستاگرام است به قدیسه تبدیل شده است ولی چقدر اعتراض به این دو اتفاق نابرابر بود! و البته این قبح شکنی از علائم آخرالزمان است!
این دختر البته فاسدترین فرد جامعه نیست و دشمن شماره یک محسوب نمی شود. در اینجا قصد قضاوت در مورد عملکرد رسانه ای سیما و قوه قضائیه هم ندارم. از کسانی هم که به این تماشا آلوده بودند توقعی نداریم. اما از کسانی که افکار دیگران را به دست گرفته اند و نویسنده و دین شناس هستند توقع افراط و تفریط نداریم. اکنون این آقایان علما داستان برخورد پیامبر با زنِ خواننده که مسلمان نبود را نقل می کنند که با اینکه مسلمان نبود و سابقه آوازه خوانی در مکه داشت، در مدینه پیامبر به او پناه داد. در کتاب الحیاه ، که به زعم من تفسیر عصری حدیث است، نقل شدهکه «ﺳﺎﺭه» ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ وقتی فهمید او هنوز قصد مسلمان شدن ندارد پرسید:
– ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪه ﺍﯼ؟
– ﺷﻤﺎ همیشه ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎه ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎنی ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪه ﺍﻡ، ﺁﻣﺪه ﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ؛ نه جامه ای دارم، نه مرکبی و نه پولی که زندگی ام را بگذرانم.
– ﺗﻮ ﮐﻪ در مکه روزگاری ﺁﻭﺍﺯه ﺧﻮﺍﻥِ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ، ﭼﻄﻮﺭ شد که ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟
– ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯه ﺧﻮﺍﻧﯽ سراغ من نمی آید، فراموش خاص و عام شده ام، به سختی زندگی می کنم.
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ(ص) ﺑﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ. مؤلف در ادامه می نویسد: «عجیب ﺭﻭﺍیتی است! هم عجیب و هم ﻏﺮﯾﺐ! ﯾﮑﯽ ﺍینﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪه ﺑﻮﺩه، ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ هم ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﻨﺎه ﺍﻭ ﺑﻮﺩه است. ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﻗﻮﻝ ﺑﺪه ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ، ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻤﮑﺶ ﮐﻨﻨﺪ. ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻫﻢ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ، ﺁﻣﺪ ﮐﻤﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ! ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ تو ﺍﺳﺖ؟» (ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ ﺟﻠﺪ ﻧﻬﻢ، ﺹ ۲۳۲).
اما واقعیت این است که اگر سندیت و صحت اصل ماجرای درخواست «ساره» از پیامبر (ص) را که در کتاب مجمع البیان آمده بپذیریم، می بینیم که این داستان در شأن نزول آیه اول سوره ممتحنه آمده است، اما بند نخست نتیجه گیری نگارنده متن یعنی «کمک پیامبر در زمان خوانندگی اش» از این داستان برنمی آید. جمله «شما همیشه برای ما پناه و پشتیبان بودید» توصیفی عمومی از صفات کریمانه و جوانمردانه پیامبر(ص) در مقابل بی پناهان مکه است و اشاره به هیچ مصداقی، از جمله خود «ساره» ندارد!
اکنون پیامبرمهربانی به کسی که از او درخواست کند پاسخ می دهد و به یک خواننده سابق که اکنون مضطر شده است کمک می کند. پیامبر اضطرار ساره را با جمله « ﭼﻄﻮﺭ شد که ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟» آشکار می کند پس او مانند مائده در اوج فعالیت هنری! دستگیر نشده که دستگیری از آن خطا باشد. بگذریم از اینکه ادامه داستان را نگفته که با اینکه ساره مشمول محبّتهای پیامبر بود، ولی با گرفتن مبلغی جاسوسی بر ضدّ اسلام را به عهده گرفت، و حاضر شد نامه وی را که حاکی از آمادگی مسلمانان برای فتح مکّه بود به قریش برساند. اینجا بود که این آیه نازل شد که به دشمن محبت نکنید... یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ... (ممتحنه/1).
اساساً وقتی خدا گفته نگاه ها را کم کنید و زینت ها را آشکار نکنید و کاری نکنید تا از زینت شما با خبر شوند (نور۳۱)... ، چرا باید رقص در این شرایط را جزو هنرهای هفتگانه بدانیم؟! پس نمی بایست با ندیده گرفتن بخشی از دستورات اسلامی، فقط به یک بخش دیگر اهمیت بدهیم. و نباید رفتار پیامبر را طوری تفسیر کنیم که دستور خدا در قرآن را ملاک عمل خود قرار نداده است.
نویسندگان و سخنرانانی که برای مائده دل می سوزانند این آیه را بخوانند و یادشان باشد که اسلام را پاره پاره نکنند. فساد اخلاقی را به خاطر فساد اقتصادی وارونه جلوه ندهید!
کاش مؤلفین با دقت بیشتری بذری را در کتابشان برجانمی گذاشتند که این روزها اینگونه میوه بدهد!
آقایان اسلام شناس! کاش می گفتید:«در کنار این فساد اخلاقی، فساد اقتصادی را فراموش نکنید و مثل سالهای قبل که مفسدین اقتصادی را اعدام کردید و به زندان انداختید بازهم مبارزه را ادامه دهید!» اما افسوس که جوگیر شدید اینها را نگفتید و با احساسات برخورد کردید! و هوا را مه آلود کردید!
٢٠تير١٣٩٧
ghalb210497.MP3
27.76M
جنگ و قلب چه رابطه ای با هم دارند؟
جلسه #گروه_مطالعاتی_المیزان 21 تیر1397
http://estentagh.blog.ir/post/83