eitaa logo
خدا ودیگرهیچ
152 دنبال‌کننده
141 عکس
50 ویدیو
34 فایل
در این کانال گفتارها و‌نوشتارهایی بر اساس تفکر توحیدی منتشر می کنم موضوعات متنوعند: از متون دینی تا فلسفه و هنر و حوادث واقعه و آرای اندیشمندان و... مگر نه اینکه توحید همه چیز را در برمی گیرد؟ رضاکریمی @rezakarimi1001
مشاهده در ایتا
دانلود
برخی حدیث شناسان پرسیده اند در اسم الله فاعل است یا مفعول؟ در معنای اول یعنی خدا مهمانی داده است و در معنای دوم یعنی خدا مهمان است و ما‌ میزبانیم. این که می گوییم ماه رمضان ماه امت است بیشتر با این مناسبت دارد که بگوییم امت مهمان است و خدا میزبان.  مهمان خدا شدن ویژگی های مهمی دارد: مهمان نباید خیلی فعال باشد و نباید برای میزبان تعیین تکلیف کند. مهمان باید لذت ببرد و نگران نباشد. این تفسیری توحیدی و بنده وار از ضیافت است. «خود را مهمان خدا دیدن» از اصولی است که مرحوم خیلی خوب آن را تبیین می کند و یکی از فصول کتاب همین عنوان است. او‌ می گوید :«ما در دنیا و آخرت میهمان خدا هستیم. آداب میهمانی را باید رعایت کرد. باید در بدو ورود، صاحبخانه را ملاقات کرد بعد هر جا گفت بنشین نشست و هر چه پذیرایی کرد بهره برد و به صاحبخانه فرمان نداد و جز آنچه آماده کرده نخواست و دل به وسایل و منزل صاحبخانه نبست و آرزوی مالکیت آنها را نکرد».  رجب ماه خدا و شعبان ماه رسول است اما رمضان ماه امت است. در حقیقت مهمانی هستی ظهور بیشتری دارد. در این ماه خدا میزبان است و ما کافیست بنده باشیم.
وَ إِذَا اَلْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (تکویر۸و٩) این آیه در لایه ظاهری و در تنزیل خود راجع به زنده به گور کردن دختران است. در اینجا گویا ریشه لغت موؤُده به آیه وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما (بقرة: 255) به معنی ثقل حمل نزدیک است. این نزدیکترین معنایی است که به ذهن می رسد از موجود مؤنثی که بی گناه به قتل رسیده است، چون عرب تحمل نگهداری دختر نداشت. اما در روایات (مانند کتاب کافی و حتی در مجمع البیان به نقل از ابن عباس) ذیل آیه با بیانی شبیه به روش تفسیر قرآن به قرآن آمده است که موؤده موده است: یعنی همان مودت در قربی که اجر رسالت بود: قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِي اَلْقُرْبىٌٰ (شوری٢٣). این موؤده کیست؟ همه کسانی که مودت آنها واجب بود ولی عکس آن عمل شد! اولین کسی که از قربای رسول به این ظلم شناخته شده است اباعبدالله است. اما گویا معنای آیه با این مصداق تمام نمی شود. معروفترین موؤده حسین شهید است و گمنام ترین آنها صدیقه شهیده. *** از مرحوم نقل است: «خوب است پیروان سایر ادیان خبر ندارند که امت پیغمبر آخر الزمان، با آن همه مهربانی و خیرخواهی پیامبر برای امتش، با دختر پیغمبرشان و با فرزندان او چه کردند، و الا این امت تا قیامت نمی‌توانست سرش را پیش سایر امتها بلند کند. خدا این ننگ را از نظر سایر امم پوشاند». این بیان چند نکته دارد: یکی نامهربانی امت پیامبر با خانواده پیامبر و دیگری پنهان بودن این نامهربانی. در این میان خبر مظلومیت دختر پیامبر مخفی تر است. این ماجرا را اگر چه بزرگانی چون شیخ طوسی و سید مرتضی و ‌شیخ مفید نقل کرده اند اما بازهم‌ خبر همه گیر نیست‌ و این حادثه داستانی نیست که در هر جایی بتوان شنید و خواند چون اهل نظر معتقدند خدا این ننگ را پوشانده است. شاید خواست خدا بوده که روضه مدینه را مانند روضه عاشورا فاش نگوییم و در خلوت بسوزیم و بسازیم...
یک حدیث و‌دو ‌تفسیر از و حدیث مهمی نقل شده و جزء وصایای حضرت امام مجتبی (ع) نیز آمده است به این مضمون : "« وَ اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَدا »: برای دنیایت چنان باش که گوئی جاودان خواهی ماند و برای آخرت چنان‌ باش که گوئی فردا می‌میری . این حدیث معرکه آراء و عقائد ضد و نقیض شده است: 1.برخی می‌گویند مقصود اینست که در کار دنیا سخت نگیر و بگو " دیر نمی‌شود " ولی نسبت به کار آخرت همیشه بگو وقت بسیار تنگ است. 2. در مقابل، بعضی دیگر گفته اند اسلام دستور به سهل انگاری نداده بلکه معنی کن لدنیاک کانک تعیش ابدا یعنی آن چنان اساسی و با آینده نگری‌ انجام بده که گوئی تا آخر دنیا زنده هستی. مرحوم دولابی این حدیث را نه در بحث دنیا و آخرت بلکه ذیل مبحث اغتنام فرصت بیان می کند: برای دنیایت چنان کار کن که گویی برای ابد زنده خواهی بود (دیر نمی‌شود، عجله نکن، وقت هست). «و اعمل لآخرتک کانک تموت غدا»: و برای آخرتت چنان کار کن که گویی فردا خواهی مرد (فرصت کم است، سریع باش). (مصباح الهدی، باب اغتنام فرصت) شهید مطهری به دیدگاه دوم تمایل دارد. تفسیر او این است که این حدیث دو بخش دارد و از نظر امور دنیوی اصل ، " بقاء حیات‌ و ادامه عمر " است و از نظر امور اخروی ، " عدم بقاء عمر و کوتاهی آنست " و نهایتاً هم برای دنیا و هم برای آخرت باید عمل کرد. او برای این نظر به روایاتی استناد می کند که می گویند: اعمل عمل امرء یظن انه لن یموت ابدا. (سیری در نهج البلاغه، ص314) اما به نظر می رسد جاودان پنداری در صنایع دنیا مذموم باشد چنانچه که اگر این حدیث را بر قرآن عرضه کنیم می بینیم خدا خطاب به قوم عاد از زبان پیامبرش سازه هایی را که به امید جاودان ماندن ساخته اند در میان نکوهش های آنان یاد می کند: وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ (شعراء129). علاوه بر این، روایتهایی مانند‌ «اِعمَل لِدُنياكَ بِقَدرِ مُقامِكَ فيها» (جامع الأخبار : ص 511، ح1432)» و « أن تَعمَلَ لِدُنیاکَ بِقَدرَ عُمرِکَ فیها» نشان می دهد روایت اِعمَل لِدُنياكَ كَأَنَّكَ تَعيشُ أبَدا به معنی ساختن های جاودان نمی تواند باشد. پس در مورد روایاتی که عمل را به نیت جاودانگی و حیات ابدی توصیه می کنند می توان گفت که لزوماً عمل فقط برای دنیا نیست. ولی اگر برای دنیا زندگی می کنیم باید به اندازه کوتاهی آن عمل کنیم بلکه باید در دنیا برای آخرت عمل کنیم نه برای دنیا. جالب اینجاست که قبل از روایت مذکور در وصایای امام حسن ع می خوانیم : فَأَنْزِلِ الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ الْمَيْتَة: با دنیا به منزله مردار برخورد کن! که حلال آن هم دوست داشتنی نیست!( كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص: 228). البته شهید مطهری به درستی بیان می کند که نباید در کار اصلاح دنیا کوتاهی کرد و نمی توان به نام دین دنیا را ترک کنیم. پس این حدیث نباید به منزله ترک دنیا باشد. دنیا و آخرت هریک به اندازه وزن و ارزش خود باید مورد توجه قرار بگیرند. اما این حدیث نباید به معنی جاودانه عمل کردن فعالیت دنیایی تفسیر شود چون با آیات و روایات هماهنگی ندارد.
com.Mesbahol.Hoda-1.apk
4.01M
نرم افزار کتاب مصباح الهدی تقریر مجالس مرحوم با قابلیت جست و‌جو و‌ کپی برداری
هدایت شده از خدا ودیگرهیچ
برخی حدیث شناسان پرسیده اند در اسم الله فاعل است یا مفعول؟ در معنای اول یعنی خدا مهمانی داده است و در معنای دوم یعنی خدا مهمان است و ما‌ میزبانیم. این که می گوییم ماه رمضان ماه امت است بیشتر با این مناسبت دارد که بگوییم امت مهمان است و خدا میزبان.  مهمان خدا شدن ویژگی های مهمی دارد: مهمان نباید خیلی فعال باشد و نباید برای میزبان تعیین تکلیف کند. مهمان باید لذت ببرد و نگران نباشد. این تفسیری توحیدی و بنده وار از ضیافت است. «خود را مهمان خدا دیدن» از اصولی است که مرحوم خیلی خوب آن را تبیین می کند و یکی از فصول کتاب همین عنوان است. او‌ می گوید :«ما در دنیا و آخرت میهمان خدا هستیم. آداب میهمانی را باید رعایت کرد. باید در بدو ورود، صاحبخانه را ملاقات کرد بعد هر جا گفت بنشین نشست و هر چه پذیرایی کرد بهره برد و به صاحبخانه فرمان نداد و جز آنچه آماده کرده نخواست و دل به وسایل و منزل صاحبخانه نبست و آرزوی مالکیت آنها را نکرد».  رجب ماه خدا و شعبان ماه رسول است اما رمضان ماه امت است. در حقیقت مهمانی هستی ظهور بیشتری دارد. در این ماه خدا میزبان است و ما کافیست بنده باشیم.
هدایت شده از خدا ودیگرهیچ
یک حدیث و‌دو ‌تفسیر از و حدیث مهمی نقل شده و جزء وصایای حضرت امام مجتبی (ع) نیز آمده است به این مضمون : "« وَ اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَدا »: برای دنیایت چنان باش که گوئی جاودان خواهی ماند و برای آخرت چنان‌ باش که گوئی فردا می‌میری . این حدیث معرکه آراء و عقائد ضد و نقیض شده است: 1.برخی می‌گویند مقصود اینست که در کار دنیا سخت نگیر و بگو " دیر نمی‌شود " ولی نسبت به کار آخرت همیشه بگو وقت بسیار تنگ است. 2. در مقابل، بعضی دیگر گفته اند اسلام دستور به سهل انگاری نداده بلکه معنی کن لدنیاک کانک تعیش ابدا یعنی آن چنان اساسی و با آینده نگری‌ انجام بده که گوئی تا آخر دنیا زنده هستی. مرحوم دولابی این حدیث را نه در بحث دنیا و آخرت بلکه ذیل مبحث اغتنام فرصت بیان می کند: برای دنیایت چنان کار کن که گویی برای ابد زنده خواهی بود (دیر نمی‌شود، عجله نکن، وقت هست). «و اعمل لآخرتک کانک تموت غدا»: و برای آخرتت چنان کار کن که گویی فردا خواهی مرد (فرصت کم است، سریع باش). (مصباح الهدی، باب اغتنام فرصت) شهید مطهری به دیدگاه دوم تمایل دارد. تفسیر او این است که این حدیث دو بخش دارد و از نظر امور دنیوی اصل ، " بقاء حیات‌ و ادامه عمر " است و از نظر امور اخروی ، " عدم بقاء عمر و کوتاهی آنست " و نهایتاً هم برای دنیا و هم برای آخرت باید عمل کرد. او برای این نظر به روایاتی استناد می کند که می گویند: اعمل عمل امرء یظن انه لن یموت ابدا. (سیری در نهج البلاغه، ص314) اما به نظر می رسد جاودان پنداری در صنایع دنیا مذموم باشد چنانچه که اگر این حدیث را بر قرآن عرضه کنیم می بینیم خدا خطاب به قوم عاد از زبان پیامبرش سازه هایی را که به امید جاودان ماندن ساخته اند در میان نکوهش های آنان یاد می کند: وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ (شعراء129). علاوه بر این، روایتهایی مانند‌ «اِعمَل لِدُنياكَ بِقَدرِ مُقامِكَ فيها» (جامع الأخبار : ص 511، ح1432)» و « أن تَعمَلَ لِدُنیاکَ بِقَدرَ عُمرِکَ فیها» نشان می دهد روایت اِعمَل لِدُنياكَ كَأَنَّكَ تَعيشُ أبَدا به معنی ساختن های جاودان نمی تواند باشد. پس در مورد روایاتی که عمل را به نیت جاودانگی و حیات ابدی توصیه می کنند می توان گفت که لزوماً عمل فقط برای دنیا نیست. ولی اگر برای دنیا زندگی می کنیم باید به اندازه کوتاهی آن عمل کنیم بلکه باید در دنیا برای آخرت عمل کنیم نه برای دنیا. جالب اینجاست که قبل از روایت مذکور در وصایای امام حسن ع می خوانیم : فَأَنْزِلِ الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ الْمَيْتَة: با دنیا به منزله مردار برخورد کن! که حلال آن هم دوست داشتنی نیست!( كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص: 228). البته شهید مطهری به درستی بیان می کند که نباید در کار اصلاح دنیا کوتاهی کرد و نمی توان به نام دین دنیا را ترک کنیم. پس این حدیث نباید به منزله ترک دنیا باشد. دنیا و آخرت هریک به اندازه وزن و ارزش خود باید مورد توجه قرار بگیرند. اما این حدیث نباید به معنی جاودانه عمل کردن فعالیت دنیایی تفسیر شود چون با آیات و روایات هماهنگی ندارد.
هدایت شده از خدا ودیگرهیچ
وَ إِذَا اَلْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (تکویر۸و٩) این آیه در لایه ظاهری و در تنزیل خود راجع به زنده به گور کردن دختران است. در اینجا گویا ریشه لغت موؤُده به آیه وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما (بقرة: 255) به معنی ثقل حمل نزدیک است. این نزدیکترین معنایی است که به ذهن می رسد از موجود مؤنثی که بی گناه به قتل رسیده است، چون عرب تحمل نگهداری دختر نداشت. اما در روایات (مانند کتاب کافی و حتی در مجمع البیان به نقل از ابن عباس) ذیل آیه با بیانی شبیه به روش تفسیر قرآن به قرآن آمده است که موؤده موده است: یعنی همان مودت در قربی که اجر رسالت بود: قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِي اَلْقُرْبىٌٰ (شوری٢٣). این موؤده کیست؟ همه کسانی که مودت آنها واجب بود ولی عکس آن عمل شد! اولین کسی که از قربای رسول به این ظلم شناخته شده است اباعبدالله است. اما گویا معنای آیه با این مصداق تمام نمی شود. معروفترین موؤده حسین شهید است و گمنام ترین آنها صدیقه شهیده. *** از مرحوم نقل است: «خوب است پیروان سایر ادیان خبر ندارند که امت پیغمبر آخر الزمان، با آن همه مهربانی و خیرخواهی پیامبر برای امتش، با دختر پیغمبرشان و با فرزندان او چه کردند، و الا این امت تا قیامت نمی‌توانست سرش را پیش سایر امتها بلند کند. خدا این ننگ را از نظر سایر امم پوشاند». این بیان چند نکته دارد: یکی نامهربانی امت پیامبر با خانواده پیامبر و دیگری پنهان بودن این نامهربانی. در این میان خبر مظلومیت دختر پیامبر مخفی تر است. این ماجرا را اگر چه بزرگانی چون شیخ طوسی و سید مرتضی و ‌شیخ مفید نقل کرده اند اما بازهم‌ خبر همه گیر نیست‌ و این حادثه داستانی نیست که در هر جایی بتوان شنید و خواند چون اهل نظر معتقدند خدا این ننگ را پوشانده است. شاید خواست خدا بوده که روضه مدینه را مانند روضه عاشورا فاش نگوییم و در خلوت بسوزیم و بسازیم...
اهل عرفان مانند مرحوم حاج اسماعیل و آیت الله در شرح این بیت حافظ که «نگویمت که همه ساله می پرستی کن / سه ماه می خور و نه ماه پارسا می‌باش» می گویند: منظور و و است. در نظر اولیه، این سخن در همین غزل که «منتظر رحمت می باش» با توصیفات مکرر از این سه ماه که گفته می شود مملو از رحمت و غفران الهی هستند سازگار است. اما باید شواهد بیشتری برای این تأویل عرفانی یافت. معنای اولیه این بیت این است که سه ماه می بخور و بقیه سال از می پرهیز کن و بیش از این زیاده روی نکن. اما اگر معنای می و پارسایی را نزد حافظ بهتر درک کنیم باید گفت معنای کامل این است که سه ماه می بخور و بقیه سال اثرات این می پرستی را از باطن به ظاهر بیاور. چون نزد حافظ منظور از «می» یک جرم که «کم آن ضرر ندارد!» نیست تا سه ماه خوردن آن با یک سال خوردن آن فرق داشته باشد! منظور از « بنوش و منتظر رحمت خدا می‌باش» هم این نیست که میگساری گناهی باشد که انسان را محتاج رحمت الهی بگرداند. بلکه می سبب می شود انسان نقش خودپرستی را بر آب زند و جز خود را نبیند و آنگاه محتاج و منتظر رحمت الهی باشد. همچنین، منظور از پارسایی در اینجا زهد ریایی نیست که در تقابل با رندی است بلکه وقتی حافظ در پایان این غزل می گوید:«معاشر رندان پارسا می‌باش» منظورش پارسایی است که با رندی سازگار است بلکه از «عشق و می» ناشی می شود. در طریقت حافظ شریعت و مقام ظاهر دو معنا دارد یکی در تقابل با طریقت است و دیگری ادامه و وامدار طریقت است. یکی زهد است و دیگری پارسایی. پارسایی باید طوری تعریف شود که با رندی سازگار باشد و آن ظهور و بروز آن جلوه از رند است که ظاهر را نگه می دارد و از طریقت به شریعت می رسد. معمولاً شارحان مراقبات رجبیه به مقایسه این سه ماه با هم می پردازند ولی حافظ و عرفایی دیگر، علاوه بر این مقایسه، به مقایسه این سه ماه با بقیه سال توجه می کنند. اگر یک سال را به چهار سفر سه ماهه تقسیم کنیم یک سفر سه ماهه از آن «می پرستی» است و می توان اسفار اربعه را در سال تعریف کرد و نگذاشت که همه سال فقط در سفر اول صرف شود. بلکه عرفان کامل آن است که سالک فقط در مقام مستی نماند و دوباره به پارسایی برگردد. این همان مقام رندان پارساست. @rezakarimi
«مطلب خودمان را بگیر! در ذهن حافظ خوانها نرو! حافظ را واعظ می‌خواند، مطرب می‌خواند، روضه خوان‌ می‌خواند، عالم و عارف می خواند. فعلاً یک آب صافی است که رها شده است. حالا آب صاف دنیاست، باشد. بعضی می گویند: این مجازی بوده است. می گوییم: مگر آب صاف در دنیا بد است؟ آب گل را نمی‌شود خورد غسل کرد وضو گرفت ولی با آب صاف یک پیاله هم باشد می‌توان همه کار کرد». (طوبای محبت، ج۱، ص۲۵). در این سخن مرحوم #دولابی، منظور از خودمان کیانند؟ حافظ خوانها کیستند؟  به نظر می رسد آب صاف یعنی آبی که هنوز آلوده به اضافات نشده است. حافظ خوانها دچار اضافاتی از جنس دنیا، علم، اخلاق و عرفان (نظری) اند. باید حافظ را بدون هرگونه حجاب فهمید. حافظ نزد حافظ‌خوانها آب مضاف است نه یک‌پیاله آب صاف. برای همین است که گاه عامی بهتر از عالم حافظ را می نوشد.  این سخنان دارای مبانی فکری هستند و اتفاقی بر زبان نیامده اند. برای همین شباهت زیادی به نوشته #داوری_اردکانی دارد: «مردم عامی که حافظ می‌خوانند و با دیوان عزیزش فال می گیرند او را بهتر از اهل ادبیات می شناسند و تا حدودی همدلی و همدمی با او دارند. اما ادیبانی که حافظ می خوانند نمی توانند بی مدد عصای روشهای علمی (خودمانی شده) گامی به سوی حافظ بردارند و دون شأن ایشان است که بی استناد کافی حرف بزنند. ای بسا که همین اسناد و مدارک کافی و غیرکافی حجاب می شود حائل میان حافظ و ادیبان متتبع».(شاعران در زمانه عسرت، نوشته دکتر رضاداوری اردکانی، ص۶۸). @rezakarimi
هدایت شده از خدا ودیگرهیچ
اهل عرفان مانند مرحوم حاج اسماعیل و آیت الله در شرح این بیت حافظ که «نگویمت که همه ساله می پرستی کن / سه ماه می خور و نه ماه پارسا می‌باش» می گویند: منظور و و است. در نظر اولیه، این سخن در همین غزل که «منتظر رحمت می باش» با توصیفات مکرر از این سه ماه که گفته می شود مملو از رحمت و غفران الهی هستند سازگار است. اما باید شواهد بیشتری برای این تأویل عرفانی یافت. معنای اولیه این بیت این است که سه ماه می بخور و بقیه سال از می پرهیز کن و بیش از این زیاده روی نکن. اما اگر معنای می و پارسایی را نزد حافظ بهتر درک کنیم باید گفت معنای کامل این است که سه ماه می بخور و بقیه سال اثرات این می پرستی را از باطن به ظاهر بیاور. چون نزد حافظ منظور از «می» یک جرم که «کم آن ضرر ندارد!» نیست تا سه ماه خوردن آن با یک سال خوردن آن فرق داشته باشد! منظور از « بنوش و منتظر رحمت خدا می‌باش» هم این نیست که میگساری گناهی باشد که انسان را محتاج رحمت الهی بگرداند. بلکه می سبب می شود انسان نقش خودپرستی را بر آب زند و جز خود را نبیند و آنگاه محتاج و منتظر رحمت الهی باشد. همچنین، منظور از پارسایی در اینجا زهد ریایی نیست که در تقابل با رندی است بلکه وقتی حافظ در پایان این غزل می گوید:«معاشر رندان پارسا می‌باش» منظورش پارسایی است که با رندی سازگار است بلکه از «عشق و می» ناشی می شود. در طریقت حافظ شریعت و مقام ظاهر دو معنا دارد یکی در تقابل با طریقت است و دیگری ادامه و وامدار طریقت است. یکی زهد است و دیگری پارسایی. پارسایی باید طوری تعریف شود که با رندی سازگار باشد و آن ظهور و بروز آن جلوه از رند است که ظاهر را نگه می دارد و از طریقت به شریعت می رسد. معمولاً شارحان مراقبات رجبیه به مقایسه این سه ماه با هم می پردازند ولی حافظ و عرفایی دیگر، علاوه بر این مقایسه، به مقایسه این سه ماه با بقیه سال توجه می کنند. اگر یک سال را به چهار سفر سه ماهه تقسیم کنیم یک سفر سه ماهه از آن «می پرستی» است و می توان اسفار اربعه را در سال تعریف کرد و نگذاشت که همه سال فقط در سفر اول صرف شود. بلکه عرفان کامل آن است که سالک فقط در مقام مستی نماند و دوباره به پارسایی برگردد. این همان مقام رندان پارساست. @rezakarimi