مسئله پوشش موضوعی نیست که همه ابعاد آن کاملاً تحلیل شده باشد. از زمانی که شهید مطهری کتاب مسئله حجاب را نوشت بسیاری از مسائل پاسخ داده شده ولی هنوز این مسئله نیازمند تأمل و تفکر است.
ستر و پوشش زنان در قرآن دو یا سه حکمت کلی دارد: ۱.کنترل نگاه و آشکار نشدن زینت های پنهان ۲و۳. شناخته شدن مؤمنات و اذیت نشدن آنان.
اساسا حکمت پوشش در قرآن از حقایقی است که ناقص تبیین شده است. معمولا حکمت اول مدنظر متدینین است اما حکمت دوم و سوم کمتر مورد تأمل قرار گرفته است.
مفهوم اذیت که در سوره احزاب مطرح شده است معنایی گسترده دارد و در مورد انبیاء و مؤمنین از اذیت کلامی و آزار ناشی از حیا تا اذیت ناشی از بهتان را شامل می شود. زینت هم می تواند سبب تأثیر بر عملکرد نفس و قلب و اختلال در تشخیص عقل شود.
تفاوت آیه خُمُر در سوره نور و آیه جَلابیب در سوره احزاب این است که در اولی فقط سخن از مؤمنات است و در دومی سخن از نساء النبی هم هست. آیه جلابیت در سوره احزاب نکته جالبی دارد و آن اینکه زنان مؤمن وقتی خود را می پوشانند شناخته می شوند. چطور یک زن با پوشیده شدن شناخته می شود؟
اساساً سوره احزاب سوره النبی است و وقتی سخن از پوشش خانواده نبی است تأکید بیشتری وجود دارد و گرچه تأکید بر تفاوت زنان نبی و دیگر زنان است اما مؤمنین هم در این خطاب تأکیدی سهیم می شوند چون آنها هم جزو خانواده نبی هستند. گویا می خواهد بگوید اگر می خواهید خود را مؤمن پیرو نبی بدانید بیشتر باید پوشش خود را برخود نزدیک کنید کنید.
بر اساس یک نقل هم می فهمیم برداشت زنان عصر پیامبر از این آیه پوشش گسترده تری نسبت به آیه خُمُر است. همچون این برداشت در آن روزگار، می توانیم آیه جلابیب را در معنای حداکثری خود آیه چادر(پوشش سرتاسری) بنامیم به شرطی که نخواهیم جلباب را چادر معنا کنیم بلکه فقط بگوییم با این آیه می توان برخلاف آیه خمر حکمت چادری بودن را بدون آنکه حالت اجبار باشد توضیح داد و گفت چادر یکی از نزدیک ترین حالات برای بیان نزدیکی پوشش به بدن و دوری از اذیت است که تاکنون بشر تجربه کرده است.
جلباب فخر مؤمنات و عامل شناخته شدن آنهاست و نباید آن را به غیرمؤمنات توصیه کرد مگر اینکه ابتدا آنها را به ایمان دعوت کنیم. پوشاندن چادر به زنان زندانی یا مهمانان کم ایمان این فخر را تضعیف می کند.
متن کامل:
http://estentagh.blog.ir/post/87
بازنشر
#مغزهای_کوچک_زنگ_زده
در مورد #اراذل_و_اوباش است؟ فقر و محرومیت ؟ جهل و خشونت؟
همه اینها در فیلم هست اما بالاتر از همه درباره #چوپان و #گله است.
اینجاست که فیلم از جهل و خشونت فراتر می رود و به یک مفهوم محوری مدرنیته یعنی آزادی انسانی از بند دیگران اشاره دارد.
#شبانی در دنیای سنتی جایگاهی مهم داشت و شغل تعداد زیادی از پیامبران بود و گاه #شبان جای سلطان را می گرفت و بسیاری در طی طریق و سلوک، خود را به بزرگتر می سپردند و خطر گرگ در جدایی از گله بود ولی در این فیلم و در دنیای مدرن انسان از گرگ نمی ترسد و بلکه خودش گرگ است و در اینجا چوپانی به معنای استعمار و استحمار واستثمار است.
در #پوستر_معنادار فیلم تعبیر #گوسفند_مردم به انگلیسی بیان شده است تا به قول #هومن_سیدی افراد آرام و مطیع و تأثیرپذیر را نشان دهد.
#sheeple
https://www.instagram.com/p/BfGwobElNkh/
#زندان همیشه مسئله ای دردناک ولی موضوعی پرجاذبه بوده است. «فرار از زندان» در عصر جدید محوریت پیدا کرده است و در هیچ دوره ای از تاریخ همچون تاریخ معاصر داستان آن برای مردم جذاب نبوده است. بشر مدرن آزادی خواه است و این آزادی را می توان فرار از زندان معنا کرد. در گذشته هم #حبسیه_سرایی به یک گونه ادبی تبدیل شده بود. اما در طول تاریخ دوران زندان برای برخی آدمهای بزرگ دوران بابرکتی بوده است. یکی از مشهورترین زندانیان که به اتهام اخلاقی حبس شد #یوسف_پیامبر بود. ائمه شیعه هم به اتهام سیاسی در زندان افتادند. زندانی های مشهوری در تاریخ بودند که زندانی شدن آنها نه تنها مایه سرافکندگی و سوءپیشینه نشد بلکه آن را پرچم افتخار خود کردند. زندانیان دوران انقلاب از کار فرهنگی دست نکشیدند و برخی کتابهای مهم در این خلوت نوشته شده است.
یوسف وقتی گفت قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَني إِلَيْه (یوسف33) در مقابله با خطر دعوت شیطانی برای خود زندان طلب کرد و این طلب محقق شد! و چون برای نجات، از غیرخدا طلب کرد مدتی دیگر در زندان ماند. اما اینها سبب نشد که او در زندان با هم بندی های خود ارتباط نگیرد(يا صاحِبَيِ السِّجْن) و مایه برکت و هدایت نشود.
در جمهوری اسلامی اکنون زندانی ها دو دسته اند: #زندانیان_سرافکنده و #زندانیان_سرافراز. حتی کار به جایی رسیده که داستان طلبه های #انقلابی_زندانی به ادبیات ما هم راه پیدا کرده است. مشکل از کجاست که ما #زندانی_سرافراز داریم؟ باید عدالت را بیش از پیش مراقبت کرد اما باید بدانیم که مسئله همیشه به این سادگی نیست. چنانچه که برخی گفته اند گرچه یوسف پاک دامن بود اما در زندانی شدنش سهم داشت و نیز برای فرار یا #اعتصاب یا حبسیه سرایی اقدامی نکرد.
#تاریخ_زندان
#حسن_عباسی
#رستاخیز_عاشقی
آنچه که من از سیر هدایت می فهمم این است که هدایت از صفر شروع نمی شود بلکه راهروان باید بخواهند که بعد از آنکه هدایت شدند گمراه نشوند: رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا. خداوند به هر کس «داده» ای داده است و راه هدایت سبقت گرفتن از طریق این داده هاست نه خلع و دور انداختن آنها. اگر هم می گوییم اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم معنی اش این است که از راه فرعی به راه اصلی هدایت شویم چرا که حضور در صراط مستقیم مراتب دارد و هر اندازه از سبیل به سبل و از کثرت به وحدت سیر کنیم بیشتر به صراط مستقیم هدایت شده ایم. اساساً هر کسی روبه جهتی است و باید با سبقت بر خیر به نقطه تجمع همه جهات برسد. خداوند ما را در شریعتها و راه های مختلفی قرار داد تا با آنچه به ما داده ما را بیازماید و با سبقت برخبر دور هم جمع شویم.
بر این اساس کسانی که معتقدند باید همه چیز را خراب کنیم و به صورت تحقیقی و نه غیرتقلیدی دین خود را انتخاب کنیم، با سنت الهی نوعی بیگانگی دارند. چرا که اسم هادی خداوند همیشه فیاض است و پروردگار در کنار خلقت هر چیز آن را هم هدایت کرده است رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى (طه50). این به این معنا نیست که وجود افراد گمراه را انکار کنیم بلکه افراد گمراه کسانی هستند که هدایت خود را قدر ندانسته و به آن پشت کرده اند. کسی که از نو و از صفر شروع کند کفر نعمت کرده است! اساساً هدایت نهایی به معنی شکر هدایت اولیه است.
با این نوع نگرش سیر هدایت بخش #ابراهیم_ع از ستاره وماه و خورشید تا فاطر السماوات و الارض عمیق تر فهمیده می شود. ابراهیم سیر واقعی داشت نه ظاهری ونمایشی اما این سیر واقعی از اجمال به تفصیل بود. او وقتی گفت: لَئِنْ لَمْ يَهْدِني رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ (انعام۷۷) قبلا ملکوت را رؤیت کرده بود و از علم به او رسیده بود.
#مارتین_هیدگر که انسان را #دازاین (وجود درافتاده در جهان) تصور می کرد بر همین نکته تأکید داشت که انسان نمی تواند لوح سفید و نقطه صفر باشد. اما غالب فیلسوفان غربی انسان را سوژه ای می دانستند که می تواند جدا از جهان انتخاب کند. ادعای قدرت انتخاب ناشی از خودبنیاد دانستن عقل و آزادی خواهی است.
توصیه #تولد_دوباره که از #مسیح_ع نقل شده است نباید به این معنی تفسیر شود که همه چیز را باید خراب کرد و از نو ساخت. بلکه باید همه چیز را به اصل خود برگرداند و به این معنی خراب کردن و از نو ساختن معنایی تازه پیدا می کند.
آدمها با تولد دوباره والدین تازه ای پیدا می کنند اما خداوند اجازه بی اعتنایی و بی احترامی به والدین اول را نمی دهد و احسان بر آنها استثنابردار نیست حتی اگر فاجر و کافر باشند!
متن کامل:
http://estentagh.blog.ir/post/88
رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان علمی (مهر97) دوباره حدیث محبوب خود را خواند: «بارها هم این حدیث شریف را خواندم که «العلمُ سُلطان» علم قدرت است». ایشان قبلا گفته بودند که: «جمله اى در نهج البلاغه هست كه خيلى جمله ى پرمغزى است. ميفرمايد: «العلم سلطان»؛ علم اقتدار است. «سلطان» يعنى اقتدار، قدرت. «العلم سلطان من وجده صال و من لم يجده صيل عليه»؛ علم اقتدار است. هر كس اين قدرت را به چنگ آورد، ميتواند تحكم كند؛ ميتواند غلبه پيدا كند؛ هر كسى كه اين اقتدار را به دست نياورد، «صيل عليه»؛ بر او غلبه پيدا خواهد شد؛ ديگران بر او قهر و غلبه پيدا ميكنند؛ به او تحكم ميكنند».
اما باید دقت کرد که در #فلسفه_غرب مشهور است که #فرانسیس_بیکن می گفت #علم_قدرت_است؛ علمی که ناظر به تصرّف و تسخیر موجودات باشد پیشنهاد و طرح او بود. بیکن می گفت علم پیش بینی است یعنی پژوهش علمی صرف کشف روابط ضروری و قوانین علمی نیست بلکه علم تغییر دادن و ساختن و قدرت است.
در تفکر توحیدی #علم_نور_است و خداوند آن را در قلب هر کس بخواهد می اندازد؛ الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء. اما علم مدرن اومانیستی غربی حاصل فاعلیت و تغییر انسان است. خداوند خلقت را مسخر انسان کرده است: أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ (لقمان20) اما اجازه نداده است در آنچه مسخر او شده تغییر ایجاد کند بلکه تغییر امر شیطان است وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ (نساء119). بلکه باید بر اساس اراده الهی از مسخرات بهره برد. پس سلطان به معنی بهره گیری از تسخیر الهی حرکت در راستای هدف خلقت است ولی علم بیکنی بر اساس تسخیر بشری ورود شیطان است.
شاهد قرآنی حدیث #العلم_سلطان که در شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید، ج ۲۰، ص ۳۱۹ ) بیان شده را می توان آیه وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُم (انفال60) دانست. قوه و قدرت در این آیه برای اقتدار وترساندن دشمن است. علم در این آیه و در روایت برای غلبه بر دشمن است. اما علم در تفکر بیکن برای غلبه بر جهان و طبیعت و تسخیر و تملک آن است.
تفاوت حدیث با سخن فیلسوف مدرن این است که ما علم را برای اقتدار می خواهیم نه برای تغییر در خلقت.
miserable 030897.MP3
6.81M
درباره #بینوایان
http://r1001.blog.ir/1397/08/03
بینوایان با اسقف شروع می شود و با او تمام می شود. جدال قانون با احساس و انعطاف بر اساس #رمانتیسیسم مهم ترین خط داستانی است. بینوایان دو ضدقهرمان دارد: #تناردیه و #ژاور. اما ژاور کاملا سیاه نیست. حتی قانون را علیه خودش هم اجرا می کند! #فانتین دو بار سقوط می کند. اول به خاطر سودای خام و بعد به خاطر فقر. #کوزت ضعیف ترین شخصیت داستان است!
khelghat behesht.MP3
1.85M
اعتقاد به خلقت بهشت وجهنم چند اثر مهمدارد: اولا نظریه تجسم اعمال بهتر تبیین می شود ثانیا رابطه دنیا و آخرت درست توضیح داده می شود و روابط خلقت بهتر درک می شوند ثالثا اعمال زنده تر فهم می شوند
http://estentagh.blog.ir/post/90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم #ترنج (1391) از کارگردان معنویت گرای سینمای ما، #مجتبی_راعی، است که می تواند یک نمونه بیان خلقت کنونی بهشت و جهنم باشد.
یادداشتم در ایام اکران جشنواره ای فیلم:
http://r1001.blog.ir/1391/11/25
این ایام در رسانه ها مدام جمعیت پیاده روی اربعین را با جمعیت حجاج مقایسه می کنند. اگر هدف کمرنگ کردن جایگاه آل سعود باشد ماجرا سیاسی است ولی اگر هدف بیان مقام ولایت ائمه باشد ماجرا توحیدی است.
علی ع از همان آغاز ظهورش حین تولد بر دیوار کعبه شکاف انداخت و مولود و باطن کعبه شد! سالها بعد هم فرزندش حسین ع به جای حج راهی کربلا شد!
عرفا واهل تأویل هم بسیار کعبه را شکافته اند! #شیخ_بهایی گفت: حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار... مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو! حافظ گفت: چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست! ومولوی ودیگران سخنان سنگین تری گفتند. #مرحوم_دولابی هم داستان عجیبی نقل می کند:
«شخص بینایی در حرم امام حسین «علیه السلام» رو به ضریح داشت نماز میخواند. خادم حرم به او گفت قبله این طرف نیست. او با اشاره به مرقد حضرت پاسخ داد: «مو قبله»: این قبله نیست؟ و چند بار تکرار کرد. خادم تکانی خورد و عقب عقب رفت و ساکت شد. در افواه هم هست که وقتی حضرت ولی عصر «عجل الله تعالی فرجه» ظهور میکنند قبله را به سمت کربلا بر میگردانند».
#تغییر_قبله چطور ممکن و معقول است؟
برخی از علمای شیعه روایت تغییر قبله را رد می کنند. برخی هم می گویند: منظور این نیست که قبله از کعبه جابجا می شود بلکه منظور این است که دین خدا از سمت کربلا در جهان منتشر می شود و کربلا قبله دلها می شود.
اگر عمیق تر تفکر کنیم می بینیم این خبر آخرالزمانی اولین واقعه تغییر قبله نیست. اولین بار خدا قبله را برای رضایت نبی تغییر داد: فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضٰاهٰاْ (بقره١٤٤). یعنی اولین تغییر قبله برای رضایت انسان کامل بود و این واقعه دوباره برای انسان کامل محتمل است.
علاوه بر این، همانطور که نماز صورت انسانی دارد حج وکعبه هم صورت انسانی دارد و با توجه به ولی الله است که حج کامل و تام گزارده می شود. پس تغییر قبله می تواند به این معنی باشد که توجهات از ظاهر کعبه و مسجد به باطن آن یعنی ولایت تغییرجهت داده می شود.
37 سال از رفتن #علامه_طباطبایی می گذرد...
گردهم می آییم تا آنچه که در ماهها و سالهای اخیر از او آموخته ایم را با یکدیگر به اشتراک بگذاریم
#المیزان #گروه_مطالعاتی_المیزان
#کتابخوانان_کاغذی که عمر خود را در #کتابخانه_شخصی و #کتابخانه_عمومی گذراندند کم نداریم اما چه عجیب است که #روز_کتابخوانی در ایران سالروز مردی است که فقط #اهل_کتاب نبود بلکه #اهل_علم بود و دانش برای او مانند قرآن بود که نه فقط در کاغذ که در سینه ها جا می گیرد.
#۲۴_آبان
#علامه_طباطبایی
از علامه طباطبایی چه می دانم؟.MP3
4.3M
از #علامه_طباطبایی چه می دانم؟ از علامه یاد گرفتم که تفسیر باید قرآن به قرآن باشد وحتی روایات هم گرچه در تفسیر روایی مفیدند اما آنها هم باید به قرآن عرضه شوند.
از این فیلسوف بزرگ فهمیدم که چگونه در عمل قرآن را بالاتر از عرفان و فلسفه بدانیم و تا شاهد قرآنی نداشتیم تأویلات فلسفی و عرفانی را در قضاوتهایمان راه ندهیم.
یادگرفتم روح توحیدی قرآن را چگونه در فهم آیات پیدا کنیم و چطور اخلاق را بر اساس مکتب سوم و توحیدگرایی تفسیر کنیم.
فهمیدم با تفسیر قرآن به قرآن، نیازی به مجازی دانستن برخی تعبیرات قرآن نیست و واقعا خدا می آید و حقیقتا خدا را می بینیم و جهنم واقعا وجود دارد
با تفسیر قرآن به قرآن بسیاری تضادهای ظاهری آیات رفع شدند.
فهمیدیم که اسماء الله فرهنگ ویژه قران است و اسماء الحسنی راه های ارتباط با خدا را بهتر بیان می کند.
با تفسیر المیزان فهمیدیم که ظاهر بسیاری آیات را بر اساس فهم نامحدود خود درک می کردیم و اگر خدا از روز الست می گوید آن روز دیروز نیست امروز است!
فهمیدیم که چطور لایه های مختلف قران را در نظر بگیریم و بدانیم ابراهیم اگر گفت هذاربی می تواند واقعی باشد.
از علامه حرفهای تازه شنیدیم؛ از نظریه نزول دفعی قرآن، از برهان حب در سیر ابراهیم، از اینکه غیرخدا همه مؤنث هستند،
از او برای نقد نظریات و اصطلاحات غربی هم سخنان مفیدی یاد گرفتیم؛ از نقد «اعتماد به نفس» ، از صراط و سبل و...
هنوز هم #علامه_طباطبایی برای ما #ناگفته دارد...
#گروه_مطالعاتی_المیزان