miserable 030897.MP3
6.81M
درباره #بینوایان
http://r1001.blog.ir/1397/08/03
بینوایان با اسقف شروع می شود و با او تمام می شود. جدال قانون با احساس و انعطاف بر اساس #رمانتیسیسم مهم ترین خط داستانی است. بینوایان دو ضدقهرمان دارد: #تناردیه و #ژاور. اما ژاور کاملا سیاه نیست. حتی قانون را علیه خودش هم اجرا می کند! #فانتین دو بار سقوط می کند. اول به خاطر سودای خام و بعد به خاطر فقر. #کوزت ضعیف ترین شخصیت داستان است!
khelghat behesht.MP3
1.85M
اعتقاد به خلقت بهشت وجهنم چند اثر مهمدارد: اولا نظریه تجسم اعمال بهتر تبیین می شود ثانیا رابطه دنیا و آخرت درست توضیح داده می شود و روابط خلقت بهتر درک می شوند ثالثا اعمال زنده تر فهم می شوند
http://estentagh.blog.ir/post/90
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم #ترنج (1391) از کارگردان معنویت گرای سینمای ما، #مجتبی_راعی، است که می تواند یک نمونه بیان خلقت کنونی بهشت و جهنم باشد.
یادداشتم در ایام اکران جشنواره ای فیلم:
http://r1001.blog.ir/1391/11/25
این ایام در رسانه ها مدام جمعیت پیاده روی اربعین را با جمعیت حجاج مقایسه می کنند. اگر هدف کمرنگ کردن جایگاه آل سعود باشد ماجرا سیاسی است ولی اگر هدف بیان مقام ولایت ائمه باشد ماجرا توحیدی است.
علی ع از همان آغاز ظهورش حین تولد بر دیوار کعبه شکاف انداخت و مولود و باطن کعبه شد! سالها بعد هم فرزندش حسین ع به جای حج راهی کربلا شد!
عرفا واهل تأویل هم بسیار کعبه را شکافته اند! #شیخ_بهایی گفت: حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار... مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو! حافظ گفت: چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست! ومولوی ودیگران سخنان سنگین تری گفتند. #مرحوم_دولابی هم داستان عجیبی نقل می کند:
«شخص بینایی در حرم امام حسین «علیه السلام» رو به ضریح داشت نماز میخواند. خادم حرم به او گفت قبله این طرف نیست. او با اشاره به مرقد حضرت پاسخ داد: «مو قبله»: این قبله نیست؟ و چند بار تکرار کرد. خادم تکانی خورد و عقب عقب رفت و ساکت شد. در افواه هم هست که وقتی حضرت ولی عصر «عجل الله تعالی فرجه» ظهور میکنند قبله را به سمت کربلا بر میگردانند».
#تغییر_قبله چطور ممکن و معقول است؟
برخی از علمای شیعه روایت تغییر قبله را رد می کنند. برخی هم می گویند: منظور این نیست که قبله از کعبه جابجا می شود بلکه منظور این است که دین خدا از سمت کربلا در جهان منتشر می شود و کربلا قبله دلها می شود.
اگر عمیق تر تفکر کنیم می بینیم این خبر آخرالزمانی اولین واقعه تغییر قبله نیست. اولین بار خدا قبله را برای رضایت نبی تغییر داد: فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضٰاهٰاْ (بقره١٤٤). یعنی اولین تغییر قبله برای رضایت انسان کامل بود و این واقعه دوباره برای انسان کامل محتمل است.
علاوه بر این، همانطور که نماز صورت انسانی دارد حج وکعبه هم صورت انسانی دارد و با توجه به ولی الله است که حج کامل و تام گزارده می شود. پس تغییر قبله می تواند به این معنی باشد که توجهات از ظاهر کعبه و مسجد به باطن آن یعنی ولایت تغییرجهت داده می شود.
37 سال از رفتن #علامه_طباطبایی می گذرد...
گردهم می آییم تا آنچه که در ماهها و سالهای اخیر از او آموخته ایم را با یکدیگر به اشتراک بگذاریم
#المیزان #گروه_مطالعاتی_المیزان
#کتابخوانان_کاغذی که عمر خود را در #کتابخانه_شخصی و #کتابخانه_عمومی گذراندند کم نداریم اما چه عجیب است که #روز_کتابخوانی در ایران سالروز مردی است که فقط #اهل_کتاب نبود بلکه #اهل_علم بود و دانش برای او مانند قرآن بود که نه فقط در کاغذ که در سینه ها جا می گیرد.
#۲۴_آبان
#علامه_طباطبایی
از علامه طباطبایی چه می دانم؟.MP3
4.3M
از #علامه_طباطبایی چه می دانم؟ از علامه یاد گرفتم که تفسیر باید قرآن به قرآن باشد وحتی روایات هم گرچه در تفسیر روایی مفیدند اما آنها هم باید به قرآن عرضه شوند.
از این فیلسوف بزرگ فهمیدم که چگونه در عمل قرآن را بالاتر از عرفان و فلسفه بدانیم و تا شاهد قرآنی نداشتیم تأویلات فلسفی و عرفانی را در قضاوتهایمان راه ندهیم.
یادگرفتم روح توحیدی قرآن را چگونه در فهم آیات پیدا کنیم و چطور اخلاق را بر اساس مکتب سوم و توحیدگرایی تفسیر کنیم.
فهمیدم با تفسیر قرآن به قرآن، نیازی به مجازی دانستن برخی تعبیرات قرآن نیست و واقعا خدا می آید و حقیقتا خدا را می بینیم و جهنم واقعا وجود دارد
با تفسیر قرآن به قرآن بسیاری تضادهای ظاهری آیات رفع شدند.
فهمیدیم که اسماء الله فرهنگ ویژه قران است و اسماء الحسنی راه های ارتباط با خدا را بهتر بیان می کند.
با تفسیر المیزان فهمیدیم که ظاهر بسیاری آیات را بر اساس فهم نامحدود خود درک می کردیم و اگر خدا از روز الست می گوید آن روز دیروز نیست امروز است!
فهمیدیم که چطور لایه های مختلف قران را در نظر بگیریم و بدانیم ابراهیم اگر گفت هذاربی می تواند واقعی باشد.
از علامه حرفهای تازه شنیدیم؛ از نظریه نزول دفعی قرآن، از برهان حب در سیر ابراهیم، از اینکه غیرخدا همه مؤنث هستند،
از او برای نقد نظریات و اصطلاحات غربی هم سخنان مفیدی یاد گرفتیم؛ از نقد «اعتماد به نفس» ، از صراط و سبل و...
هنوز هم #علامه_طباطبایی برای ما #ناگفته دارد...
#گروه_مطالعاتی_المیزان
خدا ودیگرهیچ
مراسم رونمایی از کتاب و تقدیر از یک نویسنده و هنرمند باسابقه
#شهید_آوینی وقتی درباره هنر تفکر می کرد و می نوشت دقت داشت تا تمایز و تفاوت بین هنر غربی و هنر دینی را بفهمد. برخی از هنرمندان ما به این تفاوت اهمیت نمی دهند و برخی هم آن را انکار می کنند.
او سالها پیش در مقاله #آیا_تئاتر_زنده_می_ماند؟ معتقد بود که «ریشه تئاتر در آیین های نمایشی است که تجربیات آسمانی و خاطرات ازلی را محاکات می کنند و راه عبور از زمان فانی به عوالم سرمدی را باز می گویند. تئاتر شرق می تواند با رجعت به سوابق تاریخی و ملی خویش زنده بماند و در این طریق، پیش از هر چیز باید عنان تقلید را از گردن باز کند و زنجیرهای رعب و شیفتگی به غرب را از دست و پای خویش بَر درد. معرفت نسبت به تئاتر غرب و سیر تحولی که پیموده است مقدمه خود آگاهی ماست، اما این معرفت باید از منظر تفکر مستقلّ ما حاصل آید نه از آن طریق که غربیان خود خویش را معرفی کرده اند».
آقای #امیر_کرم نمونه ای از تلاش برای ارائه سبک جدیدی از نمایش است. این جدید بودن فقط در محتوا نیست بلکه در فرم هم اتفاق می افتد که #سبک_مینیاتور و #مکتب_عاشورایی نمونه هایی از همین فرم های تازه است. آقای کرم وقتی سخنرانی می کند با زمانی که اثر هنری از او ظهور می کند متفاوت است. بسیاری از هنرمندان فقط با همنشینی کشف نمی شوند.
از این جهت فکر می کنم این نمایشنامه ها قابلیت تفسیر دارند و می شود در مورد آنها اندیشه کرد. به عنوان مثال نمایشنامه #ادیپ شهریار تلاش می کند پایان یک اسطوره مشهور یونانی که روانشناسان و فیلسوفان غربی در تحلیل شخصیت انسان از آن بهره برده اند ار تغییر بدهد و بگوید انسان فقط همان نیست که در منظر فلسفه غرب دیده می شود. مثال دیگر، در نمایشنامه «قفل، رمز، راه اندازی» اصطلاحات سیاسی فکری مثل ایده آلیست، رئالیته وسکولاریسم برای نقد برخی جریان های داخل کشور استفاده می شود. این استفاده در عین حال که سطح نمایشنامه را بالا می برد و البته سنگین می کند اما در قالب شناخت شخصیت ها و در بین دیالوگها بیان شده است.
#مراسم_رونمایی
#در_اندرون_غوغا
#خضر_ع از #موسی_ع داناتر بود و موسی میخواست او استادش باشد اما موسی جزو انبیای اولوالعزم شد! چرا؟ چون همیشه داناترین قوم شناخته شده ترین فرد نیست!
پس اولا اولیای خدا مخفی اند و نباید فقط ظاهر را بنگریم و حتی اگر یک ولی شناخته شده باشد وجه اصلی او گمنام است ثانیا اگر هم فرد شناخته شده ای را استاد راه خود انتخاب کردیم باید نقطه اتصال او به استاد بالاتر را به نحوی بیابیم.
چگونه استاد خوب را بشناسیم؟ کسانی که استاد ندارند و شاگردی نکردند یا شارح واقعی یک استاد بزرگ نیستند و یا خود یک شاگرد یا شارح بزرگ نداشته باشند، احتمال زیادی دارد که علم آنها اندک باشد واستاد خوبی نباشند.
اصولا انسانهای الهی بدعت گذار نیستند و بلکه احیاگر هستند. آنها ادامه یک سلسله بزرگ از ابتدای تاریخ هستند. برای همین خدا به رسولش گفت بگو من بدعت و فرستاده جدیدی نیستم: قُلْ مٰا كُنْتُ بِدْعاً مِنَ اَلرُّسُلِ... (احقاف٩).
البته رابطه استاد و شاگردی باید تناسب داشته باشد بلکه کسانی که مدام خود را به بالاترین استاد می آویزند بیشتر برای موجه کردن خود به دیگری استناد می دهند و استاد را بهانه مطرح کردن خود کرده اند. چنین شاگردنماهایی معمولا به بعضی جنبه های استاد استناد می دهند.
برای انتخاب یک استاد خوب علاوه بر نکته اصلی فوق می توان به نشانه های دیگری همتوجه کرد:
اساتید کمعمق بیشتر به دنبال هیجانات هستند و به مسائل سیاسی، کشف توطئه ها، وموضوعات روزمره بیشتر از مباحث نظری و معرفتی و مبانی می پردازند. آنها بیشتر از دوست شناسی، دشمن شناسی می کنند.
نوشتنموجب استحکام علمی و گفتن موجب تأثیر علمی است. آنها که بیشتر از اینکه کتاب داشته باشند، فایل صوتی تولید می کنند؛ آنها که بیشتر از اینکه بنویسند می گویند، چنین کسانی ممکن است به اندازه ای که جذاب هستند محکم نباشند (هر چند نویسندگانی که در گفتن نقص دارند هم از مردمفاصله می گیرند).
از خدا استاد خوب بطلبیم و هرکس را به راحتی استاد ننامیم!
#استادوشاگرد
#آن_سوی_ابرها قصه غصه های مردم بینوای هند است که در فقر روزگار سختی می گذرانند و حتی مرتکب خطا وگناه می شوند اما زندگی زیبایی و #لطافت خود را در همان شرایط به آنها نشان می دهد. این فیلم قصه نافذی ندارد اما سرشار از لطافت و زیبایی است. لطافت و انسانیت، عنصر دائمی سینمای #مجید_مجیدی، این بار به جنگ فقر وخشونت وخطا می رود و زندگی در فقر را شیرینتر و قابل تحمل تر نشانمی دهد.
مجیدی با طرح داستانی و سینمایی خود یک ایده برای مواجهه با مشکلات را تقویت می کند و آن اینکه: اگر نمی توانیم مصیبت را برطرف کنیم آن را زیبا ببینیم. در اینجا و در پایان برخلاف عادت #بالیوود ، مشکلات حل نمی شوند و حتی ابرها نمی گذارند ماه دیده شود اما در عوض باران از طرف همان ابرها است که بر دستان دو درمانده می بارد.