«مطلب خودمان را بگیر! در ذهن حافظ خوانها نرو! حافظ را واعظ میخواند، مطرب میخواند، روضه خوان میخواند، عالم و عارف می خواند. فعلاً یک آب صافی است که رها شده است. حالا آب صاف دنیاست، باشد. بعضی می گویند: این مجازی بوده است. می گوییم: مگر آب صاف در دنیا بد است؟ آب گل را نمیشود خورد غسل کرد وضو گرفت ولی با آب صاف یک پیاله هم باشد میتوان همه کار کرد». (طوبای محبت، ج۱، ص۲۵).
در این سخن مرحوم #دولابی، منظور از خودمان کیانند؟ حافظ خوانها کیستند؟
به نظر می رسد آب صاف یعنی آبی که هنوز آلوده به اضافات نشده است. حافظ خوانها دچار اضافاتی از جنس دنیا، علم، اخلاق و عرفان (نظری) اند. باید حافظ را بدون هرگونه حجاب فهمید. حافظ نزد حافظخوانها آب مضاف است نه یکپیاله آب صاف.
برای همین است که گاه عامی بهتر از عالم حافظ را می نوشد.
این سخنان دارای مبانی فکری هستند و اتفاقی بر زبان نیامده اند. برای همین شباهت زیادی به نوشته #داوری_اردکانی دارد:
«مردم عامی که حافظ میخوانند و با دیوان عزیزش فال می گیرند او را بهتر از اهل ادبیات می شناسند و تا حدودی همدلی و همدمی با او دارند. اما ادیبانی که حافظ می خوانند نمی توانند بی مدد عصای روشهای علمی (خودمانی شده) گامی به سوی حافظ بردارند و دون شأن ایشان است که بی استناد کافی حرف بزنند. ای بسا که همین اسناد و مدارک کافی و غیرکافی حجاب می شود حائل میان حافظ و ادیبان متتبع».(شاعران در زمانه عسرت، نوشته دکتر رضاداوری اردکانی، ص۶۸).
@rezakarimi
هدایت شده از خدا ودیگرهیچ
ذکر #یا_مقلب_القلوب یکی از بهترین عبارات برای شناخت حقیقت قلب است. در کتب حدیثی این ذکر در #دعای_غریق آمده است: یاالله یارحمن رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
اما ما ایرانی ها در لحظه تحول ملی هم ، با برخی استنادات، این ذکر را در #دعای_تحویل_سال به کار می بریم.
قلب یعنی همان موجودی که مقلب و دگرگون می شود. بهترین قلب این است که بهتر دگرگون و متحول شود و بدترین قلب این است که سخت و قسی و قالب (طبع) زده و غیرقابل انعطاف باشد. قلب بنده بین دو انگشت خداست که آن را مقلب می کند. قلب مریض آن است که تسلیم و پذیرای اراده الهی نباشد. اینجاست که قلب آنقدر قابل توسعه است که خدا هم در آن جا می گیرد! بهترین قلب این است که با ذکر خدا هم لرزان است و هم اطمینان دارد.
اذا ذکرالله وجلت قلوبهم
الا بذکرالله تطمئن القلوب
این دو صفت متضاد در مورد قلب ممکن است چون کار قلب این است که مدام تپش داشته و مقلب شود و آرامش آن هم در عین این تپش است.
خدایا ما جز قلب هایی در دستان تو هیچیم. تو خودت نگهدار آنها باش.
@karimireza1001
بعضی از منتقدین معنویتهای جدید و عرفانهای نوظهور در مواجهه با نظریات سهل انگارانه ای مثل #قانون_جذب آرزومحوری را نفی میکنند. در مواجهه مشابه در نقد تئوری اسلام رحمانی بر لزوم برائت و دشمن شناسی تأکید میکنند.
اما باید دقت کرد که اساساً علت رواج نظریات جایگزین و بدیل، وجود مناسبت و سنخیت بین مبانی آنهاست پس مواجهه صحیح فقط در نفی و ضدیت مطلق نیست بلکه باید متاع دزدیده شده را بازپس گرفته و مفاهیم را به اصل خود بازگردانیم. فراموش نکنیم که در خلقت باطل محض ماندنی نیست و مانند کف روی آب، باطل با اتصال به حق خود را زنده میگذارد و راه مبارزه صحیح این نیست که آب و کف روی آن را به یک مسیر از خود برانیم.
در قانون جذب حقایقی مثل رحمت واسعه، حسن ظن به خدا و تقدم امل بر عمل به نام دیگری تبلیغ و بهره برداری شدند. در اسلام رحمانی «یا من سبقت رحمته غضبه» به صورت ناقص به کار گرفته شده است. حتی فی المثل در کیمیاگر پائولو کوئلیو نقش «خود» و خودباشی در مثنوی را تصرف کرده است.
باید اموالمان را از بیگانه پس بگیریم اما بعضی بخشی از اسلام را به جنگ بخشی دیگر برده اند در حالی که همه این مبانی از یک خانواده اند.
اکنون تلاشهایی برای معرفی حقایق ناب و جذاب دینی در حال انجام است و مثلاً مؤسسه #به_سوی_بینهایت با برگزاری دوره #دین_فطری قدرت حسنظن به خدا را تبیین میکند و بر اساس متون دینی نتیجه میگیرد که «اگر یقین داری که خداوند بی نهایت به تو می دهد قطعا می دهد».
چیزی که در این میان بیشتر به تصریح نیاز دارد، مواجهه صحیح با معنویت های جدید است.
@rezakarimi
خدا ودیگرهیچ
حجت الاسلام #حسین_انصاریان درباره برادرزاده اش #علی_انصاریان گفته او همیشه شاد و با نشاط بود و بعد
#حامد_بهداد در گفتگو با برنامه #کتاب_باز مصاحبه ای که در آن جمله پربازتاب اش، «زندگی کن حتی به غلط!»، را گفته بود را فاقد ارزش گفتگو دانست و آن کلماتی را که خرج کرده بود بی ارزش دانست.
بهداد با حافظ مأنوس است و شناخت خوبی از آن دارد ولی بهتر است برای درک صحیح کلمات چنین کسی از حافظ مدد بگیریم و خود سلبریتی را اصیل ندانیم. چه برسد به اینکه آن را تیتر کنیم و از روی آن نماهنگبسازیم و سلبریتی دیگر آن را تکرار کند!
https://www.telewebion.com/episode/2537670
نکاتی در مورد یادداشت #اسلامیت_و_جمهوریت در کتاب #آغازی_بر_یک_پایان
«اصلاً جمهوری اسلامی دیگر چه صیغه ای است؟ این که جز یک ترکیب موهوم بیش نیست و ..... مگر جمع این دو -جمهوریت و اسلامیت - ممکن است؟»
شهید آوینی این جمله را از یک نویسنده ضدانقلاب نقل می کند اما گویا خودش بی میل نیست این جمله را به گونه ای دیگر بپذیرد! چرا که می نویسد: بعد از سیزده سال که از آن روزها می گذرد یک بار دیگر سخن از انتزاع و انفصال این دو امر از یکدیگر می رود... این دو ترکیب هنوز هم تعریف ناشده و موهوم است. او این را تعبیری کاملاً بدیع و بی سابقه می داند و می گوید:«جمهوری اسلامی» تعبیری نیست که از انضمام این دو جزء -جمهوریت و اسلامیت - حاصل آمده باشد و چنین دریافتی از همان آغاز بر یک اشتباه غیر قابل جبران بنا شده است.
پس آیا شهید آوینی «جمهوری اسلامی» را قبول ندارد؟ اعتقاد او این است که : این تعبیری است که بنیانگذار آن برای «حکومت اسلامی آن سان که دنیای امروز استطاعت قبول آن را دارد» ابداع کرده است و تعبیر جمهوری اسلامی اگر چه حد و رسم این نظام را تبیین می کند ، اما در عین حال از اظهار ماهیت و حقیقت آن عاجز است». به تعبیر دیگر شهید آوینی معتقد است: حکومت اسلامی در این زمان صورت دیگری جز آنچه به طور طبیعی در جمهوری اسلامی به خود گرفته است نمی تواند پیدا کند . او جمهوری اسلامی را تفسیر ناتمام از حکومت اسلامی می داند.
او غرب را با نگاه وجودبین می بیند نه موجود بین و می نویسد: «وجه تمایز و تفاوت نظام های دموکراتیک را از غیر آن نباید در وجود پارلمان و یا تکثر قوای سه گانه پیدا کرد. پارلمان و نهادهای دیگر وسایطی هستند در خدمت عقل مشترک عمومی واعمال اراده همگانی».
پیشنهاد آوینی برای بیان حقیقت حکومت اسلامی چیست؟ او پاسخ می دهد: ولایت فقیه تنها صورتی است که حکومت اسلامی به خود می گیرد و به عبارت دیگر در حکومت اسلامی جمهوریت در طول اسلامیت و به تبع آن وجود دارد( اگر انتزاع این دو مفهوم را عجالتآ برای اقامه استدلال بپذیریم ).
البته تفسیر او از فقیه بسیار قابل تأمل است. او معتقد است فقه مصطلح در قرون اخیر از حقیقت خویش فاصله گرفته، پس می نویسد: فقیه انسانی است که حقیقت دین در وجود او تعین یافته است و قدرت استنباط احکام عملی دین را از سرچشمه های حقیقت « که کتاب و سنت است » داراست . عقل نیز حجتی باطنی است که با شرع عینیت دارد و بنابراین ، حکم عقلی فقیهی که وجودش عین حقیقت دین و مظهری از آن است ضرورتآ دارای حجیت است .
پس در نظر او فقیه فقط بر ظاهر آیه و روایات نظر نمی کند و چون با حقیقت دین نسبت دارد عقل این فقیه مظهر حقیقت عقل و شرع است: «خیلی ساده انگاری است اگر ما متوقع باشیم که درباره تمامی پدیدارهای اعصار مختلف زندگی بشر بر کره زمین ، آیات محکمات و احادیث و روایات ، نظرات صریح داده باشند... رسول الله و ائمه طاهرین مظهر حقیقت عقل و شرع هستند و فقها نیز متناسب با مرتبت روحانیشان از همین مظهریت بر خوردارند» .
یک نتیجه این اعتقاد آوینی(جمهوری اسلامی همچون صورت نازل حقیقت حکومت اسلامی ) این است که امکان تغییر مجدد در قانون اساسی فعلی در جمهوری اسلامی مطرح می شود: «چه بسا که قانون اساسی جمهوری اسلامی ، در پاسخ به اقتضائات و نتایجی که در عمل حاصل می آید، مراحل دیگری از تغییر و تتمیم را به خود ببیند. بر اساس مبنای فکری آوینی با این تغییر تمیم صورت می گیرد و جمهوری اسلامی به اصل خود نزدیک می شود.
#آوینی_خوانی
3 minutes.MP3
7.86M
تحلیل و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
(بررسی روایت تجربه های نزدیک به مرگ)
یکشنبه 5اردیبهشت99
هدایت شده از استنطاق
amr.mp3
17.34M
محفل مجازی تفسیر قرآن کریم
دوشنبه 6اردیبهشت ماه - با موضوع «اولی الامر در قرآن»
هدایت شده از استنطاق
گزارشی از دوره های آموزشی راه های قرآنی خواندن
خبرگزاری قرآنی ایکنا
https://iqna.ir/fa/news/3966955
نهاد کتابخانه های عمومی
https://iranpl.ir/news/28446
@estentagh
خدا ودیگرهیچ
تحلیل و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت (بررسی روایت تجربه های نزدیک به مرگ) یکشنبه 5اردیبهشت99
تجربه نزدیک به مرگ یا ان.دی.ای (NDE)
آیه اللهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها وَ الَّتي لَمْ تَمُتْ في مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى (زمر42) در این آیه بعد از توفی نفس دوراهی امساک و ارسال وجود دارد. اگر این دوراهی فقط مربوط به خواب نباشد و بگوییم منظور از امکان ارسال بعد از توفی، فقط به مرگ خواب منحصر نیست بلکه در شرایطی موت نهایی نشده (قضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ رخ نداد) و امکان ارسال روح وجود دارد، در آن صورت این آیه بیان تجربه نزدیک به مرگ هم هست.
باید همان رفتاری که با خواب شایسته است نسبت به روایت «تجربه های نزدیک به مرگ» هم به کار برده شود:
-نباید با خواب به عنوان یک منبع غیرمعرفتی رفتار کرد بلکه تعبیر خواب در قرآن و عمل به خواب چند بار بیان شده است. پس اینکه می گویند خواب حجت نیست اگر به این معناست که نباید به خواب توجه کرد جمله درستی نیست ولی اگر منظور این است که هر خوابی بدون تعبیر اهل علم حجتی برای تأثیرگذاشتن در برنامه ریزی روزمره ندارد می تواند درست باشد.
-خواب نیاز به تأویل دارد و ممکن است ظاهر آن حقیقت آن نباشد مانند خواب پادشاه مصر یا بنابه نظر برخی خواب حضرت ابراهیم (که گفته اند منظور از ذبح پسر در حقیقت ذبح امام حسین ع بوده نه اسماعیل ع). وقتی خود راوی تفسیر و تعبیرش را با گزارش و روایت در هم می آمیزد (تفاوت کتاب ایستادن آن سوی مرگ با کتاب سه دقیقه در قیامت همین است که دومی تفسیرهای راوی را هم دارد) ممکن است خطای تفسیری در او راه پیدا کرده باشد. این خطای تفسیری غیر از دروغ عمدی راوی است که در اینجا فرض بر صحت روایتهاست.
درخواب گاهی خداوند اراده می کند تا واقعیت را کم و زیاد کند إِذْ يُريكَهُمُ اللَّهُ في مَنامِكَ قَليلاً وَ لَوْ أَراكَهُمْ كَثيراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ (انفال43) یعنی خداوند در خواب پیامبر آنها را کم نشان داد و اگر زیاد نشان می داد سست می شدند و بین آنها نزاع رخ می داد. پس این نوع گزارش ها هم نیازمند تفسیر است. هر چند در حقیقت دشمن اسلام از جنس دنیاست و دنیا ذاتاً متاع قلیل است. پس این تصرف تبدیل واقعیت به حقیقت (بیان باطن امور ظاهری در دنیا) است.
-شخصیت بیننده خواب در خواب تأثیرگذار است مثل پادشاه مصر که خواب او خوابی برای کل مردم مصر بود.
-وجود اضغاث احلام نشان می دهد علی رغم توفی ممکن است بازهم خوابهای پریشان مانع روایت حقیقی شود.
@rezakarimi
هدایت شده از خدا ودیگرهیچ
دعای وداع با ماه رمضان سلام های سوزناکی دارد. اما برای کسی که در طلب معرفت در #صحیفه_سجادیه است باید ربط بین اول و آخر #دعای_وداع را کشف کند. این دعا با خداشناسی مهمی شروع می شود و به چند آیه مهم می رسد و بعد از آن است که سخن از ماه رمضان است. آیا توصیفات قبل از وداع فقط کلمات مقدماتی برای آماده کردن دلهاست یا اینکه معنای خداحافظی را بیشتر توضیح می دهد؟
خلاصه بخشهای دعا این است که بنیان افعال الهی بر تفضل است و دعا و توبه و حمد راه های ارتباط با چنین خدایی است و ماه رمضان بهترین زمان برای تجربه کردن چنین رابطه پرسودی است. این زمان گران خداحافظی تلخی دارد؛ چه برای کسانی که فیض بردند و دیگر نمی برند و چه برای کسانی که فیض و بهره نبردند.
ساده نگیریم!
«یک حقیقتی وجود دارد که آن را نبایستی نادیده گرفت و آن، این است که رسیدن به آرمانها(ی انقلاب) با این عظمتی که این آرمانها دارد، پیچیدگیهای زیادی دارد؛ آن روز ما به این پیچیدگیها توجّه نداشتیم؛ و مسائل را خیلی با نگاهِ اوّلی نگاه میکردیم؛ در واقع بسیاری از مسائل آسانگیری میشد. شور انقلابی موجب بود که کار انجام بگیرد منتها با یک نگاه ابتدائی، با یک نگاه ساده و بدون در نظر گرفتن پیچیدگیها و دشواریها و گردنههای سرِ راه... لذا شما میبینید که ما در خلال این سالها گاهی کارهای خوبی را شروع کردهایم که نیمهکاره مانده و به نتیجه نرسیده؛ این به خاطر همین است که یک #سادهنگریهایی در مشاهدهی مسائل وجود دارد که بایستی اینها را با نگاه دقیق تصحیح کرد و به جهت درست رساند»(دیدار با دانشجویان، ۲۱اردیبهشت۱۴۰۰).
«بعضی از تشکّلها در دههی ۶۰، نوک پیکان انقلاب محسوب بودند؛ به قول شما جوانها آخرِ انقلابیگری بودند؛ یعنی واقعاً مثلاً با ماها که سابقهی انقلابی بیشتری از آنها داشتیم وقتی برخورد میکردند، طلبکارانه برخورد میکردند. البتّه بعضی از آنها؛ بعضی رفتند جهاد کردند، شهید شدند، کارهای بزرگی انجام دادند، در همان خطّ صحیح و انقلابی واقعاً پافشاری کردند و ماندند؛ بعضی هم ۱۸۰ درجه تغییر مسیر دادند؛ این به خاطر این بود که آن فکر در ذهنشان عمیق نبود، آن ایمان از مرحلهی شعار خیلی بالاتر نرفته بود. وقتی ایمان #فقط_شعاری شد و عمق فکری نداشت» (دیدار با دانشجویان، ۲۱ردیبهشت۱۴۰۰).
این سخنان لابلای مطالب روز و جملات پرتیتر دیگر در این دیدار نباید پوشیده بماند. با پذیرش این دغدغه، این که رهبر انقلاب گفتند «با شعار نمی توان قضیه را تمام کرد» باید عمیق تر درک و تفسیر شود.
در ابتدای انقلاب شورانقلابی موجب ساده انگاری شد و هنوز هم باید این شور با تفکر و اندیشه عمیق به اعتدال برسد. درک پیچیدگی ها موجب می شود که حل مسائل را صرفاً به مسائل روبنایی مثل توطئه های پشت پرده یا جابجایی مسئولیتها منحصر نکنیم و اهل #پرسش باشیم. خنثی سازی حقیقی توطئه ها و شایسته سالاری واقعی زمانی است که حل پیچیدگی ها دغدغه و اندیشه مسئولین و مردم باشد.
به عنوان کسی که در فعالیتهای فرهنگی درگیر چالشهای اثربخشی بوده ام پیچیدگی ها را کاملاً حس کرده ام. علاوه بر مشکلات فرهنگی، بحران خصوصی سازی، خلأهای رسانه ای، دردسرهای سربازی و بسیاری مسائل دیگر به دلیل ساده انگاری ها و برخوردهای صفروصدی، حل نشده باقی مانده اند.
علت پیچیدگی مسائل این است که ما نمی خواهیم مقلد دیگران باشیم چون اولاً هر سرزمینی مسائل بومی خودش را دارد و ثانیاً ملاک های پیشرفت در بسیاری کشورهای پیشرفته به راحتی قابل قبول نیست.
اگر به نگرش توحیدی توجه کنیم باید گفت پیچیدگی واقعی این است که انسان مختار مطلق نیست و برای پیشبرد امور خود باید از خدا کمک بخواهد. از این جهت، ساده انگاری یعنی همه چیز را در اختیار خود بدانیم. از سوره یوسف (که به نظرم از یک لحاظ، سوره تدبیر و برنامه ریزی است) می فهمیم که مدد گرفتن از صبر و تضرع و انتظار در مسیر تدبیرهای انسان ناگزیر است و اصولاً تدبیر در سایه تقدیر موفق می شود و چه بسیار تدبیرها که در تقدیر شکسته شدند. با این نگرش ساده نگرفتن پیچیدگی ها به توحیدمحوری ترجمه می شود.
از این جهت مسئله #الگوی_اسلامی_پیشرفت (یعنی تولید فکر و اندیشه در راستای حل پیچیدگی های مسائل کشور و مطابق با حقیقت اسلام) بسیار مهم می شود. داوطلبان ریاست جمهوری و شورای شهر و مجلس همیشه باید نسبت به الگوی پیشرفت و برای حل این پیچیدگی ها برنامه و عزم جدی داشته باشند و انتخاب کنندگان هم باید بر این اساس انتخاب کنند.
@rezakarimi