eitaa logo
یادداشت های تربیتی| امیر اخوت
103 دنبال‌کننده
198 عکس
144 ویدیو
18 فایل
تربیت با موضوع رشد و خانواده با محوریت تدبر در قرآن و روایات و ادعیه اهل بیت علیهم السلام و مشاوره ارتباط با نویسنده @okhovvat
مشاهده در ایتا
دانلود
ح ۲۲۵ نهج البلاغه الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ، عَنْ سَلاَمَةِ الاَْجْسَادِ! امام(عليه السلام) فرمود: در شگفتم كه چگونه حسودان از سلامتى خويش غافل اند. تدبر چگونه به فکر سلامتی خود نیستی به فکر سلامتی خود نیز نیستی؟ و بر جسم اثر منفی می گذارد و نه تنها را می خورد بلکه جسم ات را و بیمار می کند. پس به فکر چاره باش و به دیگران چشم مدوز مگر اینکه از صمیم قلب برای شان و دعا کنی؛ و بدان مشکل تو دیگران نیستند. رزق را دیگران تقسیم نمی کنند، پس پناهگاه ات خداست؛ و اگر بی عدالتی هایی مشاهده کردی با حسد ورزیدن اصلاح نمی شود... پ.ن در حديث ديگرى كه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار نقل كرده است مى فرمايد: «الْحَسَدُ لا يَجْلِبُ إلاَّ مَضَرَّةً وَغَيْظاً يُوهِنُ قَلْبَكَ وَيُمِرِّضُ جِسْمَكَ; حسد جز زيان و خشمى كه قلب تو را سست مى كند و بدنت را بيمار مى سازد به بار نمى آورد». @rezayatazendegi
ح ۲۲۶ نهج البلاغه الطَّامِعُ فِي وِثَاقِ الذُّلِّ. امام(عليه السلام) فرمود: كار در بند گرفتار است. شرح آیت الله مکارم شبيه اين سخن همان است كه در حكمت ۱۸۰ گذشت كه فرمود: «الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ; طمع بندگى جاويدان است» نيز در حكمت ۲۱۹ خوانديم كه امام مى فرمود: «قربانگاه عقل ها غالباً در زير نور خيره كننده طمع هاست». همان گونه كه پيش از اين نيز اشاره شد طمع معمولا به معناى علاقه شديد به چيزى است كه فوق استحقاق انسان و غالباً به دست ديگران است شخص طمع كار براى به دست آوردن آن بايد در مقابل اين و آن خضوع كند و طناب ذلت بر گردن خويش نهد، شايد به مقصود برسد و شايد هم نرسد. به تعبير ديگر طمع ريسمانى نامرئى است كه انسان بر گردن خود مى نهد و سر آن را به دست كسى كه از او طمع دارد مى سپارد و همچون برده يا حيوانى در اختيار او قرار مى گيرد. نقطه مقابل طمع است كه انسان را از همگان بى و و او را حفظ مى كند. اضافه بر اين ها، اموال و مقامات و اشيايى كه مورد طمع طمعكاران است در بسيارى از موارد دست نيافتنى است، به همين دليل طمع كار براى رسيدن به آن عمرى دست و پا مى زند و چه بسا ناكام از دنيا برود در حالى كه سرمايه عمر خود را بيهوده از دست داده نه به مقامى در دنيا رسيده و نه در پيشگاه خدا منزلتى دارد. در حديث معروفى كه ملاصالح مازندرانى در شرح اصول كافى آورده است، مى خوانيم: «عَزَّ مَنْ قَنَعَ وَذَلَّ مَنْ طَمَعَ; كسى كه قناعت پيشه كند عزيز مى شود، و كسى كه طمع بورزد ذليل خواهد شد». تدبر چشم طمع از همگان ببر و تمام نیازت را از خدا بخواه و روی پای خود بایست و از طرف دیگر، هایت را به هم مزن و با قاطعیت آنها را دنبال کن و از طرف سوم از زندگی ات باش مگر اینکه شرایط تغییر را داشته باشی که به سرعت و دقت این کار را انجام بده. @rezayatazendegi
ح ۲۲۷ نهج البلاغه وَسُئِلَ عَنِ الاِْيمَانِ، الاِْيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَإِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَعَمَلٌ بِالاَْرْكَانِ. هنگامى كه از امام(عليه السلام) درباره تفسير سؤال كردند فرمود: ايمان معرفت با (عقل) و به زبان و به اركان (دين) است. تدبر مومن بودن فقط به باورها نیست بلکه این باورها باید ثمر دهند پس گناه و خطا نشان دهنده ضعف ایمان است. و باید فکری کنیم به حال خودمان و این نقص ها را جبران کنیم. @rezayatazendegi
ح ۲۲۸ نهج البلاغه ۱. مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْيَا حَزِيناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً، ۲. وَمَنْ أَصْبَحَ يَشْكُو مُصِيبَةً نَزَلَتْ بِهِ فَقَدْ أَصْبَحَ يَشْكُو رَبَّهُ، ۳. وَمَنْ أَتَى غَنِيّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِينِهِ، ۴. وَمَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَاتَ فَدَخَلَ النَّارَ فَهُوَ مِمَّنْ كَانَ يَتَّخِذُ آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً، ۵. وَمَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْيَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلاَثٍ: هَمٍّ لاَ يُغِبُّهُ، وَحِرْصٍ لاَ يَتْرُكُهُ، وَأَمَلٍ لاَ يُدْرِكُهُ. امام علیه السلام فرمود : ۱. كسى كه براى دنيا غمگين باشد (درواقع) از قضاى الهى ناخشنود است ۲. و آن كس كه از مصيبتى كه به او رسيده شكايت كند از پروردگارش شكايت كرده است ۳. و كسى كه در برابر ثروتمندى به علّت ثروتش تواضع كند، دو سوم دين خود را از دست داده است! ۴. و كسى كه قرآن بخواند و پس از مرگ وارد آتش دوزخ گردد از كسانى بوده است كه آيات خدا را استهزاء مى‌كرده ۵. و آن كس كه قلبش با محبت دنيا پيوند خورده سه چيز او را رها نخواهد كرد: اندوه دائم، حرصى كه هرگز او را ترك نمى‌كند وآرزويى كه هيچ‌ گاه به آن نخواهد رسيد! @rezayatazendegi
ح ۲۲۸ توضیح بخش اول و دوم از آیت الله مکارم با توجه به اين كه آنچه در عالم رخ مى دهد به اراده خداست و معناى توحيد افعالى همين است كه «لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إلاَّ اللهُ» بنابراين اگر بر اثر حوادثى بخشى از امكانات دنيوى ما از دست برود در واقع قضاى الهى بوده و اگر كسى به سبب آن اندوهگين گردد در واقع به قضاى الهى خشمگين شده است. به تعبير ديگر، گاه ضررها و زيان ها و حوادث نامطلوب بر اثر كوتاهى ها و ندانم كارى هاى خود ماست كه بايد خود را درباره آن ملامت كنيم و گاه بر اثر امورى است كه خارج از اختيار ماست و اين همان چيزى است كه به عنوان قضاى الهى تعبير مى شود. تدبر دنیا خوردن گناه است. و یکی از بزرگترین آنهاست چرا که هیچ اثر مثبتی ندارد جز اینکه جلوی حرکت تو را می گیرد و نمی گذارد با و فکر کنی و در راه خدا نیروهایت را متمرکز کنی و تامل کن بر روش مقام معظم رهبزی که در گیر و دار اغتشاشات اخیر با فعالان اقتصادی جلسه گرفتند و درباره مشکلاتشان گفتگو نمودند؛ و توجه کن چگونه دین به تو نشاط می دهد نشاطی که دنیاخواهان از آن محروم اند. @rezayatazendegi
ح ۲۲۸ توضیح بخش سوم از آیت الله مکارم همان گونه كه در حكمت ۲۲۷ گذشت، ايمان داراى سه ركن است: معرفت قلبى، اقرار زبانى و عمل به اركان دين; كسى كه در برابر چنين ثروتمندى خضوع مى كند در واقع اقرار زبانى به توحيد را با كلمات تملق آميزش در هم شكسته و همچنين خضوعى كه بايد در برابر ذات پاك پروردگار داشته باشد به وسيله خضوع در مقابل اين ثروتمند، به شرك آلوده كرده است، بنابراين دو ركن از اركان ايمان را بر باد داده، هرچند ايمان قلبى او محفوظ مانده باشد. تدبر ما به خاطر ثروت کسی یا مقامات او به او کرنش نمی کنیم و شخصیت افراد برای مان مهم است پس برای یک کودک از جا بلند می شویم ولی برای فلان رئیس که بویی از انسانیت نبرده چاپلوسی نمی کنیم و ایمان، نمی گذارد ما از امثال نمرودها و فرعون ها و آمریکاها بترسیم. @rezayatazendegi
ح ۲۲۹ نهج البلاغه كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً، وَبِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعِيماً، وَسُئِلَ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى: (فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً)، فَقَالَ: هِيَ الْقَنَاعَةُ. امام(عليه السلام) فرمود: مُلك براى انسان كافى است و حسن خلق به عنوان نعمت و از امام(عليه السلام) از تفسير آيه (فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً) سؤال كردند فرمود: «منظور قناعت است». تدبر وقتی چشم و دل مان سیر شد، آرام می شویم ولی اگر بیش از نیازهای ضروری مان به دنبال دنیا دویدیم هیچ گاه سیراب نمی شویم و اگر هدف، آخرت باشد به جای مصرف گرایی تولید را اساس کار قرار می دهیم؛ بیشتر و کمتر و در حد نیاز و اینها در یک جامعه باعث کاهش وابستگی های مخرب به دیگر کشورها می شود و در خانواده باعث شکوفایی و استقامت و شکل گیری فرهنگ ساده زیستی می شود خانواده و جامعه ای که با رعایت یک دستور، شعار عملی اش مرگ بر آمریکاست مرگ بر استکبار و مرگ بر زیاده خواهی @rezayatazendegi
ح ۲۲۹ تدبر بخش دوم اگر هیچ نعمتی به ما ندهند جز حسن خلق همین برای مان کافی است؛ و برعکس اگر همه نعمتها باشد ولی حسن خلق نباشد زندگی دارای نقص است. پس ات برای و ... پول نباشد. و البته خلق به طور جامع و کامل در پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جاری بود. پس هر قدر به آن شخصیت دارای خلق عظیم نزدیکتر باشی خوش اخلاق تر می شوی... @rezayatazendegi
▪️در یک مغازه‌ای، شاهد بودم که فردی وارد شد و خیلی آرام به فروشنده گفت: "شرمنده‌ام، می‌دانم بدهکارم ولی هنوز دستم باز نشده" و وقتی با این حرف فروشنده مواجه شد که: "هرچیزی لازم دارید بردارید، حساب قبلی تسویه شده"، رسما حس کرد که معجزه شده... بیآیید از این کارها بکنیم... 💬 محسن بیات‌زنجانی @Fars_Plus
علی: 🎥کار و رایج پدر و مادرهایی که فرزند زیر ۱۴ سال دارند🚸 ♨️اگر می‌خواهید برای فرزند خود، یک ابزار رسانه‌ای مثل بخرید؛ ✅حتما و حتما و حتما این کلیپ را از دست ندهید و اگر نه بعدا پشیمان خواهید شد‌. 👨🏻‍💻 استاد 🌎 @mmenhaj
🔰 ح ۲۳۰ نهج البلاغه شَارِكُوا الَّذِي قَدْ أَقْبَلَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ، فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى، وَأَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَيْهِ. امام(عليه السلام) فرمود: با كسى كه به او روى آورده شويد كه براى بى نياز شدن مؤثرتر و جهت روى آوردن بهره مندى مناسب تر است. 📌شرح از آیت الله مکارم بعضى از مفسران، اين كلام حكيمانه را بر حقيقت داشتن بخت و اقبال حمل كرده و گفته اند: چيز مرموزى به نام بخت و اقبال وجود دارد كه در بعضى هست و در برخى نيست. آنها كه داراى بخت خوب و شانس و طالع اند به هر كجا روى آورند با موفقيت روبرو مى شوند، درها به رويشان گشوده و گره ها باز مى شود و مشكلات حل مى گردد و موانع برطرف مى شود. درست است گاهى پاره اى از تصادف ها سبب پيشرفت بعضى از اشخاص نالايق و عقب ماندگى برخى از افراد لايق مى شود; ولى اينها را بايد استثنايى دانست. اساس پيشرفت بر تلاش و كار و مديريت و نظم و تدبير است. ممكن است بعضى عوامل موفقيت و پيروزى اشخاص بر ما روشن نباشد ولى به يقين آنها كه موفقيت بيشترى در امور اقتصادى، فرهنگى، سياسى و نظامى و مانند آن را پيدا مى كنند داراى امتيازاتى هستند كه ديگران ندارند; خواه اين امتيازات براى ما روشن شده باشد يا نه و اين كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: با كسانى كه روزى به سوى آنها روى آورده شريك شويد، ممكن است اشاره به همين عوامل موفقيت و بهره گرفتن از مديريت و لياقت هاى آنها باشد. 💧تدبر امام علی علیه السلام ما را مشارکت با اهل فن در یا که در این زمینه ها داشته اند و امتحان خود را پس داده اند و بهره بردن از و آنان سفارش می کنند. @rezayatazendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰ح ۲۳۱ نهج البلاغه فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ) الْعَدْلُ: الاِْنْصَافُ، وَالاِْحْسَانُ: التَّفَضُّلُ. امام(عليه السلام) در تفسير آيه شريفه (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ) فرمود: عدالت همان رعايت (و پرداختن مردم) و به معناى بيشتر (از حد انصاف) است. تدبر حداقل چیزی که از ما خواسته اند انصاف است یعنی هر امکانات و نعمت و بهره مندی و حقی که برای خود و خانواده خود می خواهیم برای دیگران نیز بخواهیم. و اگر تنها همین را رعایت کنیم تمام توقعات از بین می رود و کدورتها تمام می شود و رانت خواری ها و انواع توجیه ها و سرگردانی در تشخیص وظایف از بین می رود. و شکاف طبقاتی از بین می رود. و احسان یعنی تفضل بر دیگران و عطا کردن به آنها؛ وقتی هدیه ای به دوستت می دهی و قبل از اینکه کسی نیازش را آشکار کند شتاب می کنی برای رفع نیازش و وقتی من و تو نمی کنی و وقتی چشمداشت تشکر نداری و وقتی سرشار شدی و داری لبریز می شوی اینجاست که احسان می کنی. و احسان کردن بر وزن ات می افزاید. و در گروه محسنین قرارت می دهد. همان گروهی که پیامبران و اولیای الهی در آن هستند. @rezayatazendegi
ح ۲۳۲ نهج البلاغه مَنْ يُعْطِ بِالْيَدِ الْقَصِيرَةِ يُعْطَ بِالْيَدِ الطَّوِيلَةِ. امام(عليه السلام) فرمود: كسى كه با دست كوتاه ببخشد با دست بلند به او بخشيده مى شود. توضیح سید رضی رحمت الله علیه «معناى اين كلام اين است كه آنچه انسان از اموال خود در راه خير و نيكى انفاق مى كند هرچند كم باشد خداوند جزا و پاداش او را بسيار مى دهد و منظور از دو دست (دست كوتاه و بلند) در اينجا دو نعمت است كه امام(عليه السلام) ميان نعمت پروردگار و نعمت انسان را با كوتاهى و بلندى فرق گذاشته است; نعمت و بخشش از سوى بنده را كوتاه و آنچه را از ناحيه خداوند است بلند شمرده است و اين بدان جهت است كه نعمت خدا همواره چندين برابر نعمت مخلوق است، زيرا نعمت هاى الهى اصل و اساس تمام نعمت هاست; تمام نعمت ها به او باز مى گردد و از سوى او سرچشمه گرفته مى شود (حتى نعمتى كه انسان آن را به ديگرى مى بخشد آن هم از سوى خداست و با توفيق الهى بذل و بخشش مى شود)» @rezayatazendegi
ح ۲۳۳ نهج البلاغه لاِبْنِهِ الْحَسَنِ(عليه السلام): لاَ تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَة، وَإِنْ دُعِيتَ إِلَيْهَا فَأَجِبْ، فَإِنَّ الدَّاعِيَ إِلَيْهَا بَاغ، وَالْبَاغِيَ مَصْرُوعٌ. امام(عليه السلام) به فرزندش امام حسن(عليه السلام) فرمود: هرگز كسى را به مبارزه دعوت مكن (و آغازگر جنگ مباش) ولى اگر كسى تو را به فراخواند اجابت كن (و سستى در جهاد با دشمن مكن) زيرا كننده به مبارزه و ستمكار در هر حال است. تدبر وقتی دشمن به میدان آمد میدان های اقتصادی، فرهنگی و امنیتی و نظامی؛ اگر پا به میدان گذاشتیم قطعا پیروز می شویم زیرا طرف مقابل متجاوز است و این گونه افراد بنا به فرمایش حضرت زمین می خورند. پس این حدیث شریف مایه قوت قلب مجاهد و رزمنده می شود و با تمام توان بدون واهمه به مبارزه می رود. @rezayatazendegi
«مبارزة» به معناى جنگ تن به تن است و «باغى» به معناى ستمگر و «مصروع» به معناى شكست خورده بر زمين افتاده است. شايد بعضى از شارحان چنين پنداشته اند كه اين سخن اشاره به جنگ هاى تن به تن در بيرون از دايره جهاد است در حالى كه هرگز چنين نيست. هرگاه كسى ما را در غير ميدان جهاد به مبارزه طلبد نه تنها پذيرش دعوت او مطلوب نيست بلكه حرام است، زيرا القاى نفس در تهلكه است تنها جايى كه مى توان دعوت به مبارزه را پذيرفت ميدان جهاد است، زيرا در بسيارى از ميدان هاى جهاد در آغاز، جنگ هاى تن به تن انجام مى شد; كسى از لشكر دشمن بيرون مى آمد و مبارز مى طلبيد، ديگرى در برابر او قرار مى گرفت و سرانجام يكى از آن دو بر خاك مى افتاد. مسلمانان دستور داشتند آغازگر مبارزه در ميدان هاى جنگ نباشند; ولى در صورتى كه كسى از لشكر دشمن در وسط ميدان قرار گرفت و مبارز طلبيد، سكوت در برابر او جايز نيست، زيرا چنين سكوتى مساوى با شكست به شمار مى آيد و مى دانيم اميرمؤمنان(عليه السلام) كرارا در ميدان هاى جنگ با دشمنان اسلام به مبارزه طلبيده شد و امام(عليه السلام) در برابر حريف خود قرار گرفت و او را از پاى در آورد كه بارزترين نمونه آن ميدان جنگ خندق و قرار گرفتن در مقابل «عمرو بن عبدود» است، زيرا او بارها در وسط ميدان مبارز طلبيد و هيچ كس جرأت نكرد در مقابل او ظاهر شود و اميرمؤمنان(عليه السلام) بارها از پيغمبر(صلى الله عليه وآله)تقاضا كرد كه اجازه دهد در برابر او قرار گيرد و پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى اين كه ديگران را آزمايش كند رخصت نمى داد; ولى آخرين بار اجازه داد و آن حضرت در برابر عمرو قرار گرفت و با مبارزه اى قهرمانانه او را بر خاك افكند و حديث معروف «لَضَرْبَةُ عَلِىّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَيْنِ; ضربه اى كه على(عليه السلام) در روز خندق (بر پيكر عمرو بن عبد ود) وارد كرد از عبادت جن و انس بالاتر است» را بيان فرمود. نكته: جنگ هاى تن به تن در تاريخ آنچه در حديث پربار بالا آمد اشاره به جنگ هاى تن به تنى بود كه در ميدان هاى جهاد واقع مى شد و در واقع ضرورتى اجتناب ناپذير بود و گاه اين جنگ هاى تن به تن از جنگ هاى مغلوبه كه همه لشكريان دو طرف به پيكار مى پرداختند جلوگيرى مى كرد، همان گونه كه در نبرد عظيم خندق صورت گرفت كه با كشته شدن عمرو بن عبدود در جنگ تن به تن با اميرمؤمنان على(عليه السلام)روحيه دشمن شكست خورد و با عوامل ديگرى از قبيل طوفان دست به دست هم داد و لشكر عظيم قريش از ميدان عقب نشينى كردند. ولى در تاريخ اروپا جنگ هاى تن به تن به صورت بسيار زشتى انجام مى گرفت به اين معنا كه دو نفر كه با هم خصومت داشتند يكديگر را به مبارزه فرا مى خواندند و با استفاده از سلاح هاى مرگبار به هم حمله مى كردند و تا يكى كشته مى شد مبارزه آنها تمام مى گشت كه در كتب مختلف آنها شرح آن آمده است. آنچه را در ذيل مى خوانيد عصاره اى است كه از سه دائرة المعارف معروف غربى گرفته شده است: مبارزه تن به تن يا همان دوئل واژه اى است كه از زبان لاتين گرفته شده است به اين شكل كه دو تن كه با يكديگر خصومت داشتند با استفاده از شمشير و يا اسلحه اى مرگبار به مبارزه بر مى خواستند. اين عمل در ابتدا در قرون وسطى و در اروپاى شرقى مرسوم بود و حتى گفته شده است كه به دوران قبل از مسيح باز مى گردد. بعد از مدتى اين عمل از سوى دادگاه جنبه قانونى يافت و به عنوان وسيله اى براى رفع خصومت معرفى شد و در مواردى دادگاه حكم به انجام دوئل مى كرد. در زمان چارلز نهم در فرانسه انجام اين عمل تا جايى شدت يافت كه او در سال ۱۵۶۶ مجازات اعدام را براى كسانى كه دست به اين عمل مى زدند مقرر كرد. با اين وجود در تواريخ نوشته شده است كه بعداً در زمان لوئى چهارم در فرانسه در عرض هجده سال بيش از چهار هزار نفر در اين نبرد تن به تن كشته شدند و يا در زمان لوئى سيزدهم تعداد كشتگان در عرض بيست سال به هشت هزار نفر بالغ شد. دامنه اين نوع نبرد تا جايى گسترش يافته بود كه به محض كوچك ترين توهين و يا صرف احتمال وجود توهين، فردى كه مورد اهانت قرار گرفته بود زمان و مكان دوئل را تعيين مى كرد و انجام اين عمل نوعى دفاع از آبرو و حفظ شرافت تلقى مى شد و حتى گفته شده كه همه افراد به انجام دادن اين كار مجاز بودند و فقط زنان، افراد زير بيست سال و يا بالاتر از شصت سال و يا كسانى كه بيمارى داشتند از اين عموميت مستثنا بودند. با اين وجود همواره در جواز اين عمل بحث بود و آن را مخالف قوانين مى دانستند و سرانجام در اوائل قرن بيستم ممنوعيت جهانى آن اعلام شد و يكى از عوامل ممنوعيت آن را افول طبقه اشراف دانسته اند، زيرا دوئل غالباً در ميان آنها و به اصطلاح براى حمايت از آبرو و شرافت خانوادگى انجام مى گرفت. نوع ديگرى از دوئل نيز وجود داشت كه محدود به خصومت هاى شخصى نبود و در جنگ ها و نبردها به شكل مبارزه تن به تن نمودار مى ش
د و حتى در كتاب تاريخ اثراتى از آن در سده هفتم پيش از ميلاد به چشم مى خورد و نبردهاى شواليه ها و يا به مبارزه طلبيدن هاى مرسوم در نبردهاى اسلامى از اين قبيل است. امروزه اين نوع نبرد در ميادين جنگ منسوخ شده و سلاح هاى كشتار جمعى جايگزين آن گرديده است. شرح آیت الله مکارم شیرازی حفظه الله @rezayatazendegi
🔰ح ۲۳۴ نهج البلاغه خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ: الزَّهْوُ، وَالْجُبْنُ، وَالْبُخْلُ؛ فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا، وَإِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَمَالَ بَعْلِهَا، وَإِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَهَا. امام علیه السلام فرمود : خصلت‌هاى نيك ، خصلت‌هاى بد است (اين خصلت‌ها عبارتند از:) و و (زيرا) هنگامى كه زن متكبر باشد بيگانه را به خود راه نمى‌دهد و اگر بخيل باشد مال خود و همسرش را حفظ مى‌كند و اگر ترسو باشد از هر چيزى كه ممكن است به آبرو و عفت او صدمه بزند مى‌ترسد (و از آن فاصله مى‌گيرد). شرح آیت الله مکارم «خيار» به معناى بهترين ها و «شرار» به معناى بدترين هاست. «زَهْو» به معناى تكبر و «فَرِقَت» از ريشه «فَرَقَ» بر وزن «ورق» به معناى ترس است. آنچه امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى فرموده امورى براى حفظ عفت زن و دور نگه داشتن او از تعرض مردان آلوده و كثيف و حفظ جايگاه او در خانواده است. روشن است اگر زن در برابر مردان بيگانه تواضع و فروتنى كند ممكن است در او طمع ورزند، همچنين اگر به اصطلاح نترس باشد و به جاهاى خطرناك و يا بيابان هاى دوردست و خالى از سكنه برود و يا در شب هاى تاريك تنهايى بيرون برود و يا دعوت افراد مشكوك را براى سوار شدن به اتومبيل و مجالس مختلف آنها بپذيرد، ممكن است در معرض خطرات ناموسى قرار گيرد. اين جاست كه ترس براى او فضيلت خواهد شد و پاسدار و نگاهبان عفت اوست. 📌همچنين اگر زن نسبت به هزينه كردن اموال شوهر بخيل باشد مى تواند حافظ و نگاهبان ثروت او گردد; اما به عكس اگر دست بذل و بخشش او گشاده گردد ممكن است اموال شوهر و حتى اموال خودش را در مدت كوتاهى بر باد دهد و همين امر سبب اختلاف او با همسرش گردد و منجر به حوادثى شود كه بسيار ناخوشايند است. اين صفاتِ به ظاهر مذموم جبران ضعف هايى را مى كند كه در بسيارى از زنان هست; جاذبه جنسى در برابر نامحرمان نقطه ضعفى براى او محسوب مى شود كه تكبر آن را جبران مى كند و ضعف جسمانى در برابر مهاجماين بيگانه نقطه ضعفى است كه ترس جبران كننده آن است و موقعيت آسيب پذير او در امانت دارى خانه چيزى است كه بخل آن را جبران مى كند. 📌بديهى است آنچه را امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى بيان فرموده به صورت مطلق و فراگير نيست، به بيان ديگر منظور امام(عليه السلام) اين نيست كه در همه جا متكبر، يا ترسو و يا بخيل باشد، بلكه منظور مواردى است كه در صورت نداشتن اين صفات به عفت يا امانت او لطمه مى زند وگرنه زنان نبايد به بستگان، محرمان و دوستان زن خود تكبر ورزند يا از همه چيز حتى سايه خود بترسند يا در بخشش از اموال خود بخل به خرج دهند. در حالات فاطمه زهرا(عليها السلام) مى خوانيم كه او در پايان جنگ احد به ميدان آمد و پيشانى و دهان پدر بزرگوارش را از خون شست و يا در شب زفاف پيراهن عروسى خود را به سائل بخشيد و همچنين دختر شجاعش زينب كبرى در كوفه و شام خطبه هايى خواند كه پشت دشمنان را به لرزه درآورد و پايه هاى كاخ آنها را متزلزل ساخت. @rezayatazendegi
📎تدبر اکنون که دانستی برای حفظ حریم خود بایستی به ظاهر متکبر باشی پس حرف های مردم و قضاوت های آنها تو را باز ندارد از این اقدام ؛ مثلا کسانی بگویند فلان زن روابط اجتماعی بالا ندارد یا با ما گرم نمی گیرد و ... پس راه خدا را بشناس و بدون اینکه به کسی بی احترامی کنی در حد ضرورت های عرفی با آنها گفتگو کن و به اصطلاح در برابر نامحرمان فروتنی نکن و خود را کوچک مشمار. @rezayatazendegi
📌ح ۲۳۵ نهج البلاغه وَقِيلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ هُوَ الَّذِي يَضَعُ الشَّيْءَ مَوَاضِعَهُ، فَقِيلَ: فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ فَقَالَ: قَدْ فَعَلْتُ. امام(عليه السلام) فرمود: عاقل كسى است كه هر چيز را در جاى خود قرار مى دهد. گفته شد: جاهل را توصيف بفرما. فرمود: توصيف كردم. 👈تدبر طبق تعریف حضرت وقتی سخن از می شود به یاد می افتیم، و اعتدال در تمامی امور؛ گویا شاخصه عاقل، دوری از افراط و تفریط است، پس امید و ناامیدی و خوف و رجا در او وجود دارد، و از طرف دیگر هویت خود و جامعه را می شناسد: امامش را هوای نفس اش قرار نمی دهد و عقلش را حاکم بر وجود خویش می کند و از امام حق پیروی می کند. و را ضایع نمی کند با غیبت کردن ها و قطع کردن ها و واجب و مستحب و مباح و حرام را به یک چشم نمی بیند؛ و ابزارهای مدیریتی و تربیتی را درست و به جا به کار می گیرد و به جا خشم می کند و به جا عفو؛ و مهربان است با مومنین اهل شدت است با کفار؛ و به جای مومنین و توانایی هایشان بر کفار و پیمان هایشان اعتماد نمی کند و مشتاق نیست که انواع سندها و قراردادهای با کفار را امضا و یک طرفه عمل کند؛ و شیطان را در موضع دشمن قرار می دهد همچنین شیطان بزرگ آمریکا را... و از حد تقصیر خارج نمی شود یعنی از خودش راضی نمی شود و مرتب تلاش و ایمان خود را می افزاید... @rezayatazendegi
حکمت ۲۳۶ نهج البلاغه وَاللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عِرَاقِ خِنْزِير فِي يَدِ مَجْذُوم. امام(عليه السلام) فرمود: به خدا سوگند اين دنياى شما در نظر من از استخوان خنزيرى كه در دست شخص جذامى باشد پست تر است! تدبر روش زندگی یک انسان مومن نباید طوری باشد که به در آن مشاهده شود. و باید طوری خودساخته باشد که وقتی دنیا به او رو کرد خود را نبازد؛ و اگر افق نگاهت تغییر نکند و به امام اقتدا نکنی و روش پیامبران را دنبال نکنی چگونه می توانی تاب بیاوری در برابر این همه دنیاخواهی ها؛ و هر کسی به گونه ای می لغزد مگر این که در پناه خدا حفظ شود و لغزشگاه ما کجاست؟ @rezayatazendegi
ح ۲۳۷ نهج البلاغه إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الاَْحْرَارِ. امام(عليه السلام) فرمود: «گروهى خدا را از روى و ميل (به بهشت) پرستش كردند، اين عبادت تاجران است و عدّه اى از روى او را پرستيدند و اين عبادت بردگان است و جمعى ديگر خدا را براى نعمت ها (و اين كه شايسته عبادت است) پرستيدند. اين عبادت آزادگان است». تدبر حال خود را ببین که جزء کدام دسته ای؛ و انگیزه کارها و عباداتت چیست؟ ثواب، جایزه، بهره های مادی و معنوی زیاد، ترس از نیفتادن در جهنم، ترس از انواع ضررها و یا تشکر و قدردانی و اینکه خداوند شایسته پرستش است. و از خدا بخواه تا همراه امام رنگ و بوی او را بگیریم... و فراموش نکن که یکی از نکات در اینجا وجود دارد که آن نظام تربیتی ارزشمندتر است که اساسش تربیت تشکرمحور و اخلاق شکرگزارانه و عمل بر طبق آن باشد و خود شرح مفصل بخوان از این مجمل... @rezayatazendegi