🔰ح ۲۳۱ نهج البلاغه
فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ) الْعَدْلُ: الاِْنْصَافُ، وَالاِْحْسَانُ: التَّفَضُّلُ.
امام(عليه السلام) در تفسير آيه شريفه (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ) فرمود: عدالت همان رعايت #انصاف (و پرداختن #حق مردم) و #احسان به معناى #نيكى بيشتر (از حد انصاف) است.
تدبر
حداقل چیزی که از ما خواسته اند
انصاف
است یعنی هر امکانات و نعمت و بهره مندی و حقی که برای خود و خانواده خود می خواهیم برای دیگران نیز بخواهیم.
و اگر تنها همین را رعایت کنیم
تمام توقعات از بین می رود
و کدورتها تمام می شود
و رانت خواری ها و انواع توجیه ها و سرگردانی در تشخیص وظایف از بین می رود.
و شکاف طبقاتی از بین می رود.
و احسان
یعنی تفضل بر دیگران
و عطا کردن به آنها؛
وقتی هدیه ای به دوستت می دهی
و قبل از اینکه کسی نیازش را آشکار کند شتاب می کنی برای رفع نیازش
و وقتی من و تو نمی کنی
و وقتی چشمداشت تشکر نداری
و وقتی سرشار شدی و داری لبریز می شوی
اینجاست که احسان می کنی.
و احسان کردن بر وزن ات می افزاید.
و در گروه محسنین قرارت می دهد.
همان گروهی که پیامبران و اولیای الهی در آن هستند.
@rezayatazendegi
ح ۲۳۲ نهج البلاغه
مَنْ يُعْطِ بِالْيَدِ الْقَصِيرَةِ يُعْطَ بِالْيَدِ الطَّوِيلَةِ.
امام(عليه السلام) فرمود: كسى كه با دست كوتاه ببخشد با دست بلند به او بخشيده مى شود.
توضیح سید رضی رحمت الله علیه
«معناى اين كلام اين است كه آنچه انسان از اموال خود در راه خير و نيكى انفاق مى كند هرچند كم باشد خداوند جزا و پاداش او را بسيار مى دهد و منظور از دو دست (دست كوتاه و بلند) در اينجا دو نعمت است كه امام(عليه السلام) ميان نعمت پروردگار و نعمت انسان را با كوتاهى و بلندى فرق گذاشته است; نعمت و بخشش از سوى بنده را كوتاه و آنچه را از ناحيه خداوند است بلند شمرده است و اين بدان جهت است كه نعمت خدا همواره چندين برابر نعمت مخلوق است، زيرا نعمت هاى الهى اصل و اساس تمام نعمت هاست; تمام نعمت ها به او باز مى گردد و از سوى او سرچشمه گرفته مى شود (حتى نعمتى كه انسان آن را به ديگرى مى بخشد آن هم از سوى خداست و با توفيق الهى بذل و بخشش مى شود)»
@rezayatazendegi
ح ۲۳۳ نهج البلاغه
لاِبْنِهِ الْحَسَنِ(عليه السلام): لاَ تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَة، وَإِنْ دُعِيتَ إِلَيْهَا فَأَجِبْ، فَإِنَّ الدَّاعِيَ إِلَيْهَا بَاغ، وَالْبَاغِيَ مَصْرُوعٌ.
امام(عليه السلام) به فرزندش امام حسن(عليه السلام) فرمود: هرگز كسى را به مبارزه دعوت مكن (و آغازگر جنگ مباش) ولى اگر كسى تو را به #مبارزه فراخواند اجابت كن (و سستى در جهاد با دشمن مكن) زيرا #دعوت كننده به مبارزه #ستمكار و ستمكار در هر حال #مغلوب است.
تدبر
وقتی دشمن به میدان آمد
میدان های اقتصادی،
فرهنگی و امنیتی و نظامی؛
اگر پا به میدان گذاشتیم
قطعا پیروز می شویم
زیرا طرف مقابل
متجاوز است
و این گونه افراد
بنا به فرمایش حضرت
زمین می خورند.
پس این حدیث شریف مایه قوت قلب مجاهد و رزمنده می شود و با تمام توان بدون واهمه به مبارزه می رود.
@rezayatazendegi
«مبارزة» به معناى جنگ تن به تن است و «باغى» به معناى ستمگر و «مصروع» به معناى شكست خورده بر زمين افتاده است.
شايد بعضى از شارحان چنين پنداشته اند كه اين سخن اشاره به جنگ هاى تن به تن در بيرون از دايره جهاد است در حالى كه هرگز چنين نيست.
هرگاه كسى ما را در غير ميدان جهاد به مبارزه طلبد نه تنها پذيرش دعوت او مطلوب نيست بلكه حرام است، زيرا القاى نفس در تهلكه است تنها جايى كه مى توان دعوت به مبارزه را پذيرفت ميدان جهاد است، زيرا در بسيارى از ميدان هاى جهاد در آغاز، جنگ هاى تن به تن انجام مى شد; كسى از لشكر دشمن بيرون مى آمد و مبارز مى طلبيد، ديگرى در برابر او قرار مى گرفت و سرانجام يكى از آن دو بر خاك مى افتاد.
مسلمانان دستور داشتند آغازگر مبارزه در ميدان هاى جنگ نباشند; ولى در صورتى كه كسى از لشكر دشمن در وسط ميدان قرار گرفت و مبارز طلبيد، سكوت در برابر او جايز نيست، زيرا چنين سكوتى مساوى با شكست به شمار مى آيد و مى دانيم اميرمؤمنان(عليه السلام) كرارا در ميدان هاى جنگ با دشمنان اسلام به مبارزه طلبيده شد و امام(عليه السلام) در برابر حريف خود قرار گرفت و او را از پاى در آورد كه بارزترين نمونه آن ميدان جنگ خندق و قرار گرفتن در مقابل «عمرو بن عبدود» است، زيرا او بارها در وسط ميدان مبارز طلبيد و هيچ كس جرأت نكرد در مقابل او ظاهر شود و اميرمؤمنان(عليه السلام) بارها از پيغمبر(صلى الله عليه وآله)تقاضا كرد كه اجازه دهد در برابر او قرار گيرد و پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى اين كه ديگران را آزمايش كند رخصت نمى داد; ولى آخرين بار اجازه داد و آن حضرت در برابر عمرو قرار گرفت و با مبارزه اى قهرمانانه او را بر خاك افكند و حديث معروف «لَضَرْبَةُ عَلِىّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَيْنِ; ضربه اى كه على(عليه السلام) در روز خندق (بر پيكر عمرو بن عبد ود) وارد كرد از عبادت جن و انس بالاتر است» را بيان فرمود.
نكته: جنگ هاى تن به تن در تاريخ آنچه در حديث پربار بالا آمد اشاره به جنگ هاى تن به تنى بود كه در ميدان هاى جهاد واقع مى شد و در واقع ضرورتى اجتناب ناپذير بود و گاه اين جنگ هاى تن به تن از جنگ هاى مغلوبه كه همه لشكريان دو طرف به پيكار مى پرداختند جلوگيرى مى كرد، همان گونه كه در نبرد عظيم خندق صورت گرفت كه با كشته شدن عمرو بن عبدود در جنگ تن به تن با اميرمؤمنان على(عليه السلام)روحيه دشمن شكست خورد و با عوامل ديگرى از قبيل طوفان دست به دست هم داد و لشكر عظيم قريش از ميدان عقب نشينى كردند.
ولى در تاريخ اروپا جنگ هاى تن به تن به صورت بسيار زشتى انجام مى گرفت به اين معنا كه دو نفر كه با هم خصومت داشتند يكديگر را به مبارزه فرا مى خواندند و با استفاده از سلاح هاى مرگبار به هم حمله مى كردند و تا يكى كشته مى شد مبارزه آنها تمام مى گشت كه در كتب مختلف آنها شرح آن آمده است.
آنچه را در ذيل مى خوانيد عصاره اى است كه از سه دائرة المعارف معروف غربى گرفته شده است: مبارزه تن به تن يا همان دوئل واژه اى است كه از زبان لاتين گرفته شده است به اين شكل كه دو تن كه با يكديگر خصومت داشتند با استفاده از شمشير و يا اسلحه اى مرگبار به مبارزه بر مى خواستند.
اين عمل در ابتدا در قرون وسطى و در اروپاى شرقى مرسوم بود و حتى گفته شده است كه به دوران قبل از مسيح باز مى گردد.
بعد از مدتى اين عمل از سوى دادگاه جنبه قانونى يافت و به عنوان وسيله اى براى رفع خصومت معرفى شد و در مواردى دادگاه حكم به انجام دوئل مى كرد.
در زمان چارلز نهم در فرانسه انجام اين عمل تا جايى شدت يافت كه او در سال ۱۵۶۶ مجازات اعدام را براى كسانى كه دست به اين عمل مى زدند مقرر كرد.
با اين وجود در تواريخ نوشته شده است كه بعداً در زمان لوئى چهارم در فرانسه در عرض هجده سال بيش از چهار هزار نفر در اين نبرد تن به تن كشته شدند و يا در زمان لوئى سيزدهم تعداد كشتگان در عرض بيست سال به هشت هزار نفر بالغ شد.
دامنه اين نوع نبرد تا جايى گسترش يافته بود كه به محض كوچك ترين توهين و يا صرف احتمال وجود توهين، فردى كه مورد اهانت قرار گرفته بود زمان و مكان دوئل را تعيين مى كرد و انجام اين عمل نوعى دفاع از آبرو و حفظ شرافت تلقى مى شد و حتى گفته شده كه همه افراد به انجام دادن اين كار مجاز بودند و فقط زنان، افراد زير بيست سال و يا بالاتر از شصت سال و يا كسانى كه بيمارى داشتند از اين عموميت مستثنا بودند.
با اين وجود همواره در جواز اين عمل بحث بود و آن را مخالف قوانين مى دانستند و سرانجام در اوائل قرن بيستم ممنوعيت جهانى آن اعلام شد و يكى از عوامل ممنوعيت آن را افول طبقه اشراف دانسته اند، زيرا دوئل غالباً در ميان آنها و به اصطلاح براى حمايت از آبرو و شرافت خانوادگى انجام مى گرفت.
نوع ديگرى از دوئل نيز وجود داشت كه محدود به خصومت هاى شخصى نبود و در جنگ ها و نبردها به شكل مبارزه تن به تن نمودار مى ش
د و حتى در كتاب تاريخ اثراتى از آن در سده هفتم پيش از ميلاد به چشم مى خورد و نبردهاى شواليه ها و يا به مبارزه طلبيدن هاى مرسوم در نبردهاى اسلامى از اين قبيل است.
امروزه اين نوع نبرد در ميادين جنگ منسوخ شده و سلاح هاى كشتار جمعى جايگزين آن گرديده است.
شرح آیت الله مکارم شیرازی حفظه الله
@rezayatazendegi
🔰ح ۲۳۴ نهج البلاغه
خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ: الزَّهْوُ، وَالْجُبْنُ، وَالْبُخْلُ؛ فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا، وَإِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَمَالَ بَعْلِهَا، وَإِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَهَا.
امام علیه السلام فرمود : خصلتهاى نيك #زنان، خصلتهاى بد #مردان است (اين خصلتها عبارتند از:) #تكبر و #ترس و #بخل (زيرا) هنگامى كه زن متكبر باشد بيگانه را به خود راه نمىدهد و اگر بخيل باشد مال خود و همسرش را حفظ مىكند و اگر ترسو باشد از هر چيزى كه ممكن است به آبرو و عفت او صدمه بزند مىترسد (و از آن فاصله مىگيرد).
شرح آیت الله مکارم
«خيار» به معناى بهترين ها و «شرار» به معناى بدترين هاست.
«زَهْو» به معناى تكبر و «فَرِقَت» از ريشه «فَرَقَ» بر وزن «ورق» به معناى ترس است.
آنچه امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى فرموده امورى براى حفظ عفت زن و دور نگه داشتن او از تعرض مردان آلوده و كثيف و حفظ جايگاه او در خانواده است.
روشن است اگر زن در برابر مردان بيگانه تواضع و فروتنى كند ممكن است در او طمع ورزند، همچنين اگر به اصطلاح نترس باشد و به جاهاى خطرناك و يا بيابان هاى دوردست و خالى از سكنه برود و يا در شب هاى تاريك تنهايى بيرون برود و يا دعوت افراد مشكوك را براى سوار شدن به اتومبيل و مجالس مختلف آنها بپذيرد، ممكن است در معرض خطرات ناموسى قرار گيرد.
اين جاست كه ترس براى او فضيلت خواهد شد و پاسدار و نگاهبان عفت اوست.
📌همچنين اگر زن نسبت به هزينه كردن اموال شوهر بخيل باشد مى تواند حافظ و نگاهبان ثروت او گردد; اما به عكس اگر دست بذل و بخشش او گشاده گردد ممكن است اموال شوهر و حتى اموال خودش را در مدت كوتاهى بر باد دهد و همين امر سبب اختلاف او با همسرش گردد و منجر به حوادثى شود كه بسيار ناخوشايند است.
اين صفاتِ به ظاهر مذموم جبران ضعف هايى را مى كند كه در بسيارى از زنان هست; جاذبه جنسى در برابر نامحرمان نقطه ضعفى براى او محسوب مى شود كه تكبر آن را جبران مى كند و ضعف جسمانى در برابر مهاجماين بيگانه نقطه ضعفى است كه ترس جبران كننده آن است و موقعيت آسيب پذير او در امانت دارى خانه چيزى است كه بخل آن را جبران مى كند.
📌بديهى است آنچه را امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى بيان فرموده به صورت مطلق و فراگير نيست، به بيان ديگر منظور امام(عليه السلام) اين نيست كه در همه جا متكبر، يا ترسو و يا بخيل باشد، بلكه منظور مواردى است كه در صورت نداشتن اين صفات به عفت يا امانت او لطمه مى زند وگرنه زنان نبايد به بستگان، محرمان و دوستان زن خود تكبر ورزند يا از همه چيز حتى سايه خود بترسند يا در بخشش از اموال خود بخل به خرج دهند.
در حالات فاطمه زهرا(عليها السلام) مى خوانيم كه او در پايان جنگ احد به ميدان آمد و پيشانى و دهان پدر بزرگوارش را از خون شست و يا در شب زفاف پيراهن عروسى خود را به سائل بخشيد و همچنين دختر شجاعش زينب كبرى در كوفه و شام خطبه هايى خواند كه پشت دشمنان را به لرزه درآورد و پايه هاى كاخ آنها را متزلزل ساخت.
@rezayatazendegi
📎تدبر
اکنون که دانستی برای حفظ حریم خود بایستی به ظاهر متکبر باشی
پس حرف های مردم و قضاوت های آنها تو را باز ندارد از این اقدام ؛
مثلا کسانی بگویند فلان زن روابط اجتماعی بالا ندارد یا با ما گرم نمی گیرد و ...
پس راه خدا را بشناس و بدون اینکه به کسی بی احترامی کنی در حد ضرورت های عرفی با آنها گفتگو کن و به اصطلاح در برابر نامحرمان فروتنی نکن و خود را کوچک مشمار.
@rezayatazendegi
📌ح ۲۳۵ نهج البلاغه
وَقِيلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ هُوَ الَّذِي يَضَعُ الشَّيْءَ مَوَاضِعَهُ، فَقِيلَ: فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ فَقَالَ: قَدْ فَعَلْتُ.
امام(عليه السلام) فرمود: عاقل كسى است كه هر چيز را در جاى خود قرار مى دهد. گفته شد: جاهل را توصيف بفرما. فرمود: توصيف كردم.
👈تدبر
طبق تعریف حضرت
وقتی سخن از #عقل می شود
به یاد #عدل می افتیم،
و اعتدال در تمامی امور؛
گویا شاخصه عاقل،
دوری از افراط و تفریط است،
پس امید و ناامیدی
و خوف و رجا
در او وجود دارد،
و از طرف دیگر هویت خود و جامعه را می شناسد: امامش را هوای نفس اش قرار نمی دهد و عقلش را حاکم بر وجود خویش می کند و از امام حق پیروی می کند.
و #روابط را ضایع نمی کند
با غیبت کردن ها
و قطع کردن ها
و واجب و مستحب و مباح و حرام را به یک چشم نمی بیند؛
و ابزارهای مدیریتی
و تربیتی
را درست و به جا به کار می گیرد
و به جا خشم می کند
و به جا عفو؛
و مهربان است با مومنین
اهل شدت است با کفار؛
و به جای مومنین
و توانایی هایشان
بر کفار و پیمان هایشان
اعتماد نمی کند
و مشتاق نیست که
انواع سندها
و قراردادهای با کفار را امضا
و یک طرفه عمل کند؛
و شیطان را در موضع دشمن قرار می دهد
همچنین شیطان بزرگ آمریکا را...
و از حد تقصیر خارج نمی شود
یعنی از خودش راضی نمی شود
و مرتب تلاش و ایمان خود را می افزاید...
@rezayatazendegi
حکمت ۲۳۶ نهج البلاغه
وَاللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عِرَاقِ خِنْزِير فِي يَدِ مَجْذُوم.
امام(عليه السلام) فرمود: به خدا سوگند اين دنياى شما در نظر من از استخوان خنزيرى كه در دست شخص جذامى باشد پست تر است!
تدبر
روش زندگی یک انسان مومن
نباید طوری باشد که
#دلبستگی به #دنیا در آن مشاهده شود.
و باید طوری خودساخته باشد که
وقتی دنیا به او رو کرد
خود را نبازد؛
و اگر افق نگاهت تغییر نکند
و به امام اقتدا نکنی
و روش پیامبران را دنبال نکنی
چگونه می توانی تاب بیاوری
در برابر این همه دنیاخواهی ها؛
و هر کسی به گونه ای می لغزد
مگر این که در پناه خدا حفظ شود
و لغزشگاه ما کجاست؟
@rezayatazendegi
ح ۲۳۷ نهج البلاغه
إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الاَْحْرَارِ.
امام(عليه السلام) فرمود: «گروهى خدا را از روى #رغبت و ميل (به بهشت) پرستش كردند، اين عبادت تاجران است و عدّه اى از روى #ترس او را پرستيدند و اين عبادت بردگان است و جمعى ديگر خدا را براى #شكر نعمت ها (و اين كه شايسته عبادت است) پرستيدند. اين عبادت آزادگان است».
تدبر
حال خود را ببین که جزء کدام دسته ای؛
و انگیزه کارها و عباداتت چیست؟
ثواب، جایزه، بهره های مادی و معنوی زیاد،
ترس از نیفتادن در جهنم، ترس از انواع ضررها
و یا تشکر و قدردانی و اینکه خداوند شایسته پرستش است.
و از خدا بخواه تا همراه امام
رنگ و بوی او را بگیریم...
و فراموش نکن که یکی از نکات #تربیتی در اینجا وجود دارد که آن نظام تربیتی ارزشمندتر است که اساسش تربیت #تفکر تشکرمحور و اخلاق شکرگزارانه و عمل بر طبق آن باشد
و خود شرح مفصل بخوان از این مجمل...
@rezayatazendegi
🔰ح ۲۳۸ نهج البلاغه
الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا، وَشَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لاَ بُدَّ مِنْهَا!الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا، وَشَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لاَ بُدَّ مِنْهَا!
امام(عليه السلام) فرمود: تمامى وجود #زن شرّ است و بدترين چيزى كه در اوست اين كه از وجودش چاره اى نيست.
شرح:
۱. بررسی سندی حدیث
الف: #سند اين روايت #ضعيف است:
درست است كه اين روايت در كتاب شريف نهج البلاغه نقل شده است؛ اما هيچ يك از علماي شيعه در طول تاريخ نگفته اند كه تمام روايات موجود در اين كتاب شريف، قطعي الصدور هستند و حتما از اميرمؤمنان عليه السلام صادر شده است.
بنابراين، اگر روايات موجود در اين كتاب ، در ساير كتاب هاي شيعه با سند معتبر نقل شده باشد، قابل استناد است و گر نه با آن همان برخوردي مي شود كه با ساير روايات بدون سند شده است.
ب: این حدیث در منابع اهل سنت آمده و به افراد دیگری مانند مامون عباسی نسبت داده شده:
قال المأمون: النساء شر كلهن، وشر ما فيهن قلة الاستغناء عنهن.
ابن عبد البر النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاي 463هـ)، بهجة المجالس وأنس المجالس ، القسم الثاني، ص45، تحقيق : محمد مرسي الخوئي ، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت ، الطبعة : الثانية، 1402هـ ـ1981م.
۲. بررسی محتوایی حدیث
الف: این حدیث با آیات شریفه قرآن تنافی دارد و بنابراین قابل پذیرش نیست.
توضیح از آیت الله مکارم شیرازی در پست بعدی.
@rezayatazendegi
قرآن مجيد بسيارى از زنان را مدح كرده است; مثلا مى فرمايد: «(مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّنْ ذَكَر أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ); هر كس كار شايسته اى انجام دهد خواه مرد باشد يا زن در حالى كه مؤمن است به طور مسلّم او را حيات پاكيزه اى مى بخشيم; و پاداش آنها را مطابق بهترين اعمالى كه انجام مى دادند، خواهيم داد».
نيز قرآن بعضى از زنان را به عنوان الگو و اسوه حتى براى مردان قرار داده است: «(وَضَرَبَ اللهُ مَثَلا لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِى عِنْدَكَ بَيْتاً فِى الْجَنَّةِ وَنَجِّنِى مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِى أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ); و خداوند براى مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است در آن هنگام كه گفت پروردگارا نزد خود براى من خانه اى در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش و همچنين به مريم دختر عمران كه دامان خود را پاك نگه داشت، و ما از روح خود در آن دميديم او كلمات پروردگار خويش و كتاب هايش را تصديق كرد و از مطيعان (فرمان خدا) بود».
آرى اين دو زن فداكار و با ايمان و با تقوا در نوع خود سرمشق و اسوه اى براى مردان و زنان جهان شدند.
و همچنین آیه شریفه «(إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللهَ كَثِيراً وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللهُ لَهُمْ مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً); به يقين مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع (فرمان خدا) و زنان مطيع (فرمان خدا)، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه (بسيار خدا را) ياد مى كنند خداوند براى همه آنان آمرزش و پاداش عظيمى فراهم ساخته است». احزاب ۳۵
@rezayatazendegi
حکمت ۲۳۹ نهج البلاغه
مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ، وَمَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ.
امام(عليه السلام) فرمود: آن كس كه از سستى اطاعت كند حقوق افراد را ضايع مى سازد و كسى كه از سخن چين پيروى كند دوستان خود را از دست خواهد داد.
تدبر
تنبلی کردن در انجام وظایف پذیرفتنی نیست. یعنی حال انجام کار را نداشتن
پس بی حوصله بودن و ناامید بودن ارتباط تنگاتنگی با تنبلی دارد، کما اینکه وسوسه ها و افکار سست نیز به این امر کمک می کند.
سستی باعث می شود بنشینیم
و کارها روی هم انباشته می شود
و گره ها و اختلالها ایجاد می شود.
البته ما نیازمند استراحت و تجدید قوا هستیم و بایستی مرز تفریح سالم با تنبلی دقیقا برای خودمان واضح باشد.
و همچنین انواع توجیه هایی که نمی گذارد کاری را انجام بدهیم قابل قبول نیست، مگر اینکه ابعاد مساله را به طور کامل بررسی کنیم و عقل یا شرع آن توجیه را بپذیرد.
پس اکنون نیازمندیم استغفار کنیم زبانی و عملی،
از تمامی تنبلی ها.
و استحکام خود را هیچ گاه از دست ندهیم.
پس همیشه محکم باش
و تنبلی هایت را درمان کن
با عزم و اراده
و با امید به فضل خدا
و یقین به وعده های او
و بدان که دنیا دنیاست
برای کافر و مومن
با این تفاوت که اگر تلاش کنی
خداوند یار توست
در حالی که یار کافر نیست...
پس انگار امام زمان علیه السلام آمده اند
و یاران شان می شتابند
و نکند من و تو جا بمانیم...
@rezayatazendegi
حکمت ۲۴۰ نهج البلاغه
الْحَجَرُ الْغَصِيبُ فِي الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا. (قالَ الرَّضِيُ وَيُروى هذَا الْكَلامُ عَنِ النَّبِي(صلى الله عليه وآله)وَلا عَجَبَ أَنْ يَشْتَبِهَ الْكَلامانِ لاَِنَّ مُسْتَقاهُما مِنْ قَليب وَمَفْرَغَهُما مِنْ ذَنُوب).
امام(عليه السلام) فرمود: سنگ غصبى در بناى خانه گروگان ويرانى آن است. مرحوم سيد رضى مى گويد: «اين سخن از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز نقل شده است و جاى تعجب نيست كه هر دو كلام مانند هم باشند، زيرا هر دو از يك محل سرچشمه گرفته و ريزش هر دو از يك دلو بوده است»;
تدبر
همان گونه كه «رهن» و گروگان، سبب مى شود انسان، مطالباتش را وصول كند، سنگ غصبى هم سبب مى شود كه ويرانى براى خانه وصول شود.
اگر خانه و بنایی با ظلم ساخته شد،
ویرانی آن حتمی است:
یا ظاهری و مادی
و یا باطنی و معنوی
و خراب در برابر عمران و آبادانی است.
و در آبادانی، بهره و سود به شما می رسد
و در خرابی، ضرر
و به این آیات شریفه توجه کن تا مفهوم معنوی آبادانی و خرابی را بهتر بفهمی
و اگر سنگ غصبی با یک خانه چنین کند
آیا چپاول زمین و خانه و ثروتهای مردم مظلوم و بنای حکومت و یا تقویت آن؛ در فلسطین و قبل از آن در سایر نقاط جهان این چنین نیست؟!
و آیا از اسرائیل و آمریکا و انگلیس که از غارت منابع دیگر کشورها خواستند کشور خود را بسازند آیا صلح و حقوق بشر و ... توقع داریم؟!
التوبة
إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسَىٰ أُولَٰئِكَ أَن يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ
ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺴﻲ ﺁﺑﺎﺩ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ، ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﺯﻛﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ، ﻭ ﺟﺰ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻧﺘﺮﺳﺪ; ﺍﻣﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻳﺎﻓﺘﮕﺎﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ. (١٨)
التوبة
وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَىٰ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ
(ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ) ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﺴﺠﺪﻱ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﻳﺎﻥ (ﺑﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ)، ﻭ (ﺗﻘﻮﻳﺖ) ﻛﻔﺮ، ﻭ ﺗﻔﺮﻗﻪ ﺍﻓﻜﻨﻲ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ، ﻭ ﻛﻤﻴﻨﮕﺎﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ; ﺁﻧﻬﺎ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻳﺎﺩ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ: «ﺟﺰ ﻧﻴﻜﻲ (ﻭ ﺧﺪﻣﺖ)، ﻧﻈﺮﻱ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻳﻢ!» ﺍﻣﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ! (١٠٧)
لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ
ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺁﻥ (ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ) ﻧﺎﻳﺴﺖ! ﺁﻥ ﻣﺴﺠﺪﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﻧﺨﺴﺖ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﺗﻘﻮﺍ ﺑﻨﺎ ﺷﺪﻩ، ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ (ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ) ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ; ﺩﺭ ﺁﻥ، ﻣﺮﺩﺍﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ; ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭘﺎﻛﻴﺰﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ! (١٠٨)
أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ تَقْوَىٰ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
ﺁﻳﺎ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺷﺎﻟﻮﺩﻩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻘﻮﺍﻱ ﺍﻟﻬﻲ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺍﻭ ﺑﻨﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ،ﻳﺎ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺍﺳﺎﺱ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻛﻨﺎﺭ ﭘﺮﺗﮕﺎﻩ ﺳﺴﺘﻲ ﺑﻨﺎ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺩﻭﺯﺥ ﻓﺮﻭﻣﻲ ﺭﻳﺰﺩ؟ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﺮﻭﻩ ﺳﺘﻤﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ! (١٠٩)
@rezayatazendegi
ح ۲۴۱ نهج البلاغه
يَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى آلْمَظْلُومِ.
امام علیه السلام فرمود : روز انتقام #مظلوم از #ظالم، شديدتر از روز ستم كردن ظالم بر مظلوم است.
شرح آیت الله مکارم
همانگونه كه در ذكر سند اين حكمت آمد، شبيه آن با تفاوتى در حكمت ۳۴۱ آمده است آنجا كه مىفرمايد: «يَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ؛ روز اجراى عدالت بر ستمگر، سختتر است از روز ظلم ستمگر بر مظلوم».
جمعى از شارحان نهجالبلاغه اين سخن را اشاره به انتقام الهى در روز قيامت دانستهاند.
در اين صورت شديدتر بودن روز انتقام مظلوم آشكار است، زيرا مظلوم مثلاً يك بار به دست ظالم كشته يا مجروح مىشود ولى كيفر ظالم در روز قيامت مكرر خواهد بود و به آسانى پايان نمىيابد.
در حالى كه بعضى ديگر آن را اشاره به انتقامهاى الهى در دنيا و آخرت، هر دو دانستهاند، زيرا تجربه نشان مىدهد كه گروه زيادى از ظالمان، پيش از گرفتار شدن به مجازات الهى در آخرت، در همين دنيا كيفر شديدى مىبينند.
امام اميرمؤمنان على علیه السلام در عهدنامه مشهور خود به مالك اشتر مىفرمايد : «وَلَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَتَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ وَهُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ؛ (بدان) هيچ چيز در تغيير نعمتهاى خداوند و تعجيل انتقام و كيفر او از اصرار بر ظلم و ستم سريعتر نيست، زيرا خداوند دعاى مظلومان را مىشنود و در كمين ستمكاران است».
در حديث ديگرى كه در غررالحكم از آن حضرت نقل شده است : «الظُّلْمُ فِى الدُّنيا بَوارٌ وَفِي الاْخِرَةِ دَمارٌ؛ ظلم در دنيا مايه نابودى و در آخرت موجب هلاكت است».
@rezayatazendegi
يكى از بزرگان و اولياء الله «سعيد بن جبير»، ياور امام سجّاد علیه السلام و مومن خالص متوكّل بر خدا و كسى است كه به مرگ لبخند زده است.
مأموران حجّاج بن يوسف ثقفى، سعيد بن جبير را به نزد اين سنگدل و جنايت كار بى رقيب تاريخ مىآورند.
حجّاج چون نمىتواند در سخن بر او چيره شود، دستور مىدهد رو به قبله سرش را از بدن جدا كنند.
حاضران مىبينند كه سعيد در نهايت خونسردى رو به قبله اين آيه شريفه را تلاوت مىكند: «(إِنِّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضَ حَنِيفآ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ)؛ من روى خود را به سوى كسى كردم كه آسمانها و زمين را آفريد.
من در ايمان خود خالصم و از مشركان نيستم».
حجّاج به قصد توهين به سعيد فرمان داده بود او را همچون حيوانى رو به قبله گردن زنند.
وقتى مىبيند قرائت آن آيه براى سعيد عزّت و سعادتى ايجاد كرده است، بار ديگر دستور مىدهد كه پشت به قبله او را بكشند.
اين بار آواى ملكوتى اين آيه شريفه از حلقوم سعيد بلند مىشود كه: «(وَللهِِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ إِنَّ اللهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)؛ مشرق و مغرب از آن خداست! به هر سو رو كنيد ـ حتّى پشت به قبله ـ خدا آنجاست! خداوند بىنياز و داناست».
حجّاج خشمگينانه و شكست خورده دستور مىدهد سرش را بر روى زمين از تنش جدا كنند و سعيد كه مرگ را به بازى گرفته بود، با آرامش خاطرى بىنظير اين كلام خدا را زمزمه مىكند كه: «(مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى)؛ ما شما را از زمين آفريديم و به آن بازمى گردانيم و بار ديگر (در قيامت) شما را از آن بيرون مىآوريم.
حجّاج بىاختيار فرياد مىزند: «گردنش را بزنيد و ما را از شرّ او راحت كنيد».
سعيد در آخرين لحظه عمرش با خدايش سخن گفت و از او خواست: «اللّهُمَ لاَ تُسَلِّطُهُ عَلى أحَدٍ بَعْدى؛ پروردگارا! پس از من، حجّاج را بر هيچكس مسلّط مفرما».
و لحظهاى بعد به ديدار پروردگارش نايل آمد.
نفرين سعيد مستجاب شد و گريبان حجّاج را گرفت تا جايى كه بدنش سرد مىشد و همواره مىلرزيد، آنقدر احساس سرما مىكرد كه دستهايش را داخل آتش قرار مىداد؛ ولى باز هم مىلرزيد! يكى از بزرگان به ديدنش آمد، حجّاج گفت: «برايم دعايى بكن».
آن شخص گفت: «مگر نگفتم اينقدر جنايت مكن! اين نتيجه جنايات توست».
حجّاج گفت: «نمىگويم دعا كن تندرست و سالم شوم، بلكه دعا كن بميرم تا از اين وضع نجات يابم».
@rezayatazendegi
تدبر
اکنون که دانستی ظلم و ستم
پایانی بسیار ناخوش دارد
از کسانی که به تو ستم کرده اند بگذر
و کسانی که به آنها ستم کرده ای را دریاب؛
و بدین واسطه سبک بار شو...
و نسبت به زیردستان بیشتر مراقب باش:
همسر
و فرزند
و کارگر
و مسکین
و یتیم؛
و شاگرد
و ارباب رجوع
و مشتری؛
@rezayatazendegi
حکمت ۲۴۲ نهج البلاغه
اِتَّقِ آللّهَ بَعْضَ التُّقَى وَإِنْ قَلَّ، وَاجْعَلْ بَيْنَکَ وَبَيْنَ آللّهِ سِتْراً وَإِنْ رَقَّ.
امام علیه السلام فرمود : #تقوا و پرهيزكارى پيشه كن هرچند كم باشد و ميان خود و #خدا پردهاى قرار ده هرچند نازك باشد.
تدبر
همه پل های پشت سرت را خراب نکن!
و اگر نمی توانی خیلی خوب بشی
لااقل بی مروت نباش!
و اگر گناهکار هستی
و دست از گناه برنداشته ای
ولی رفاقتت با خدا را از دست مده!
اینها حداقلهایی است که از برخی مردم می شود انتظار داشت
و همه در یک سطح نیستند.
به برخی ها باید گفت: نمازت را بخوان حتی اگه آخر وقت باشد...حتی اگه...
@rezayatazendegi
🔰 ح ۲۴۳ نهج البلاغه
إِذَا ازْدَحَمَ آلْجَوَابُ خَفِيَ الصَّوَابُ.
امام علیه السلام فرمود : هنگامى كه جوابها زياد (و دَرهم) شود حق مخفى مىگردد.
تدبر
اگر بخواهند #حق را پنهان کنند
انواع نظرات
و #مکاتب
و ایسم ها
به راه می اندازند
و تکثر احزاب
و تکثرگرایی
و توسعه نیز در این راستاست؛
و برای پنهان کردن حقایق،
فضاسازی می کنند
و انواع عکسها
و فیلم ها
و کلیپ ها
و سخنان کارشناسان
را پخش می کنند
تا با بیان انواع تحلیلها
#حقایق را کم رنگ کنند؛
پس باید عالم بود و متخصص
و با تفکر و موشکافی
بررسی کرد انواع پاسخ ها را
تا حق و #باطل
و صحیح و غلط
از هم جدا شوند
و از این روست که امثال شهید مطهری رحمه الله ارزشمند هستند
زیرا روش آنها موشکافی محققانه است؛
پس وقتی می خواهی برای فرد یا گروهی سخن بگویی و آموزس دهی و تربیت کنی،
اهدافت مشخص و
سخنانت واضح و گویا و قابل فهم باشد...
@rezayatazendegi
🔰ح ۲۴۴ نهج البلاغه
اِنَّ لِلّهِ فِي كُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً، فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنَها، وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْهُ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ.
امام علیه السلام فرمود : خداوند در هر نعمتى حقى دارد. كسى كه حق آن را ادا كند، آن نعمت را بر او افزون مىكند و كسى كه در آن كوتاهى نمايد آن نعمت را در خطر زوال قرار مىدهد.
تدبر
#نعمت از ما نیست.
ما چیزی از خودمان نداریم.
و همه چیز را به ما داده است
خداوندی که پروردگار ماست؛
پس بر عهده ما وظایفی قرار داده
در قبال آن نعمت ها؛
که #حق شان را
اولا بشناسیم
و دوما به جا بیاوریم.
و در قرآن کریم به این ها اشاره شده است.
اکنون بگرد و آیاتی که درباره ادای حق نعمت های الهی است را پیدا کن!
@rezayatazendegi
#توانمندی
#تربیت
حکمت ۲۴۵ نهج البلاغه
إِذَا كَثُرَتِ آلْمَقْدِرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَةُ.
امام علیه السلام فرمود : هنگامى كه #قدرت بر چيزى فزونى يابد علاقه به آن كم مىشود.
شرح
به گفته مرحوم «كمرهاى» در منهاجالبراعة اين گفتار حكيمانه از يك اصل روانى معروف سرچشمه مىگيرد كه مىگويد: «الإنْسانُ حَريصٌ عَلى ما مُنِعَ؛ انسان نسبت به چيزى كه براى او ممنوع شده حرص فراوان دارد».
دليل آن هم روشن است؛ چيزى كه در دسترس انسان باشد و هر زمان بخواهد به آن برسد، نه براى ذخيره كردن آن دست و پا مىزند، نه به علّت ازدست دادنش اضطراب دارد و اى بسا با بىاعتنايى به آن نگاه كند و حتى گاه از آن سير و ملول شود؛ ولى به عكس، چيزى كه در دسترس او نيست يا به زحمت پيدا مىشود به آن علاقه نشان مىدهد و گاه اصرار دارد بيش از مقدار حاجت خود از آن ذخيره كند.
تدبر
اگر توانمند باشی،
به راحتی از شهوات می گذری.
پس انواع توان های علمی و معنوی و جهادی خود را افزایش بده
تا اصلا دنیا برایت کوچک باشد
و آن را نخواهی
و در برابر انواع پیشنهادها
مسیری که اختیار کرده ای را بروی...
پس به حدیث زیر توجه کن
و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اقتدا نما
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , جلد 9 , صفحه 143
رُوِيَ: أَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اِسْتَعْبَرَ ثُمَّ قَالَ يَا عَمِّ وَ اَللَّهِ لَوْ وُضِعَتِ اَلشَّمْسُ فِي يَمِينِي وَ اَلْقَمَرُ فِي شِمَالِي مَا تَرَكْتُ هَذَا اَلْقَوْلَ حَتَّى أُنْفِذَهُ أَوْ أُقْتَلَ دُونَهُ فَقَالَ لَهُ أَبُو طَالِبٍ اِمْضِ لِأَمْرِكَ فَوَ اَللَّهِ لاَ أَخْذُلُكَ أَبَداً .
و روايت شده كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله اشك از چشمانش جارى شد بعد فرمود عمو،اگر خورشيد را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند دست از ماموريت خود بر نمىدارم تا به انجام برسانم يا كشته شوم.حضرت ابو طالب گفت دنبال كار خود باش هرگز دست از پشتيبانى تو بر نمىدارم.
پس یکی از راه های تربیت فرزندان؛ افزایش #مهارت ها و توانمندی های آنان است.
@rezayatazendegi
حکمت ۲۴۶ نهج البلاغه
احْذَرُوا نِفَارَ النِّعَمِ فَمَا كُلُّ شَارِدٍ بِمَرْدُودٍ.
امام علیه السلام فرمود : از #فرار كردن (و رميدن) #نعمتها برحذر باشيد كه هر فرارى بازنمىگردد.
شرح آیت الله مکارم
«نِفار» به معنى فرار كردن و «نِعَم» جمع نعمت است، بعضى آن را به فتح نون و به معنى حيوان چهارپا مانند گاو و گوسفند و شتر دانستهاند و «شارد» به معناى حيوان فرارى است.
در اين گفتار حكيمانه، امام علیه السلام نعمتها را تشبيه به حيوانات اهلى سودمند كرده كه گاه فرار مىكنند، فراركردنى كه هرگز به چنگ نمىآيند و توصيه مىفرمايد كه قدر نعمتها را بدانيد، شكر آن را به جا آوريد، از فرصتها استفاده كنيد و از نعمتهاى الهى بهره گيريد.
تدبر
اگر زندگی و نعمت هایش برایمان عادی شوند؛
اگر مقایسه کنیم خودمان را با بالاتر از خود و در نتیجه حالت شکر از بین برود؛
و اگر گمان کنیم که مستحق دریافت نعمتها هستیم...
اینها نشان خطری است که از دست رفتن نعمت ها را هشدار می دهند.
عمری که تلف می شود،
قرآنی که با او انس گرفته و از معارفش استفاده نمی شود؛
عالمی که مورد بی مهری است
و اهل بیت علیهم السلام و اولیاء خدا
و توان هایی که تطعیل شده اند
برخی از نعمتهای الهی هستند.
پس فکر کن تاکنون چه نعمتهایی را از خود دور کرده ای؟
و توجه کن چه نعمتهایی در همسایگی توست
و برنامه ریزی کن بهترین بهره را از آنها ببری:
نعمت خانواده و زن و فرزند صالح و جمع های صالح ایمانی و نظام اسلامی و ...
@rezayatazendegi