ریشهها
«... اگر چه اخبار تاریخچه در بسیاری از مسائل #بدشت ساکت است و افکار ناقلین در این بابْ متشتت، ولی قد
«... پس در باب نجات #باب تصمیم گرفتند که مبلغین به اطراف بفرستند و احباب را دعوت به زیارت کنند که هرکس برای زیارت حضرت به ماکو سفر کند و هرکسی را هرچه مقدور است بردارد و ماکو را تمرکز دهند و از آنجا نجات باب را از #محمد_شاه بطلبند. اگر اجابت شد فبها، و الا بهقوهی اجبار، باب را از حبس بیرون آورند؛ ولی حتیالمقدور بکوشند که امر به تعرض و جدال و طغیان و عصیان با دولت نکشد، و چون این مسأله خاتمه یافت و از تصویب گذشت در موضوع احکام فرعیه سخن رفت. بعضی را عقیده بر آن بود که هر ظهورِ لاحِق، اعظم از سابق است و هر خٙلٙفی، اکبر از سلٙف، و بر این قیاس، #نقطه_ی_اولی اعظم از انبیای سلف، و مختار است در تغییر احکام فرعیه. بعضی دیگر معتقد شدند که در شریعت اسلام تصرف جایز نیست و حضرت باب، مروّج و مصلح آن خواهد بود. و #قرةالعین از قسم اول بوده...» (ادامه دارد)
@risheh
ریشهها
«... پس در باب نجات #باب تصمیم گرفتند که مبلغین به اطراف بفرستند و احباب را دعوت به زیارت کنند که هر
« #قرةالعین ... اصرار داشت که باید به عموم اخطار شود و همه بفهمند که #باب دارای مقام شارعیّت است و حتی شروع شود بعضی تصرفات و تغییرات از قبیل افطار صوم رمضان و امثالُها. و اگرچه #قدوس هم مخالف نبود ولی جرأت نداشت این رأی را تصویب نماید، زیرا هم خودش در تعصبات اسلامیه متعصب بود و به سهولت نمیتوانست راضی بشود که مثلاً صومی را افطار کند و هم توهم از دیگران داشت که قبول نکنند و تولید نفاق و اختلاف گردد. ولی #قرةالعین میگفت این کار بالاخره انجامشدنی است و این سخنْ گفتنی، پس هرچه زودتر بهتر، تا هرکس رفتنی است برود و هرکس ماندنی و فداکار است بماند. پس روزی #قرةالعین این مسأله را طرح کرد که به قانون اسلام ارتداد زنان سبب قتل ایشان نیست بلکه باید ایشان را پند داد تا از ارتداد خود برگردند و به اسلام بگرایند؛ لهذا من در غیاب #قدوس این مطلب را گوشزد اصحاب میکنم، اگر قبول افتاد مقصدْ حاصل، و الا #قدوس سعی نماید که مرا نصیحت کند که از این بیعقلی دست بردارم و از کفری که شده توبه نمایم.» (ادامه دارد)
@risheh
ریشهها
« #قرةالعین ... اصرار داشت که باید به عموم اخطار شود و همه بفهمند که #باب دارای مقام شارعیّت است و ح
«... این رأی نزد خواص پسندیده افتاد و در مجلسی که #قدوس بهعنوان سردرد حاضر نشده و #بهاءالله هم تب و زکامی عارضشان شده بود [و] از حضور معاف بودند، #قرةالعین پرده برداشت و حقیقت مقصود را گوشزدِ اصحاب نمود. همهمه در میان اصحاب افتاد...»
(بابیت و بهائیت در بستر تاریخ، پایگاه جامع فرق و ادیان و مذاهب، به نقل از: عبدالحسین آیتی (آواره)، الکواکب الدُّرّیّة.)
@risheh
ریشهها
«... این رأی نزد خواص پسندیده افتاد و در مجلسی که #قدوس بهعنوان سردرد حاضر نشده و #بهاءالله هم تب و
اشراق خاوری: «در بَدَشت ... جمال مبارک (۱) جمعی از اصحاب را که بالغ بر 81 نفر بودند مهمان کرده بودند، و آن انجمن برای دو منظور تشکیل شده بود، یکی اینکه برای استخلاص حضرت اعلی (۲) از حبس ماکو مشورت کنند و دیگر آنکه بنا بود، استقلال شرعِ «بیان» و نسخ شرع سابق ابلاغ شود... سرانجام استقلال شرع بیان و نسخ شریعت ابلاغ شد. ... تمام جمعیت در دورهی توقّفشان در بدشت، مهمان بهاءالله ... بودهاند، هر یک از اصحاب بدشت به اسم تازهای موسوم شدند، از جمله خود هیکل مبارک به اسم «بَهاءُ الله». ... باری، در ایّام اجتماع یاران در بدشت هر روز یکی از تقالید قدیمه الغاء میشد. یاران نمیدانستند که این تعبیرات از طرف کیست! ... معدودی هم در آن ایام به مقام حضرت بهاءالله عارف بودند و میدانستند که او مصدر جمیع این تعبیرات است. ... ناگهان حضرت طاهره (۳) بدون حجاب با آرایش و زینت به مجلس ورود فرمودند. حاضرین که چنین دیدند، دچار وحشت شدید گشتند، همه حیران ایستاده بودند، زیرا آنچه را منتظر نبودند میدیدند ... زیرا معتقد بودند که حضرت طاهره مظهر حضرت فاطمه (علیهاالسلام) است و آن بزگوار را رمز عفّت و عصمت و طهارت میشمردند. عبدالخالق اصفهانی دستمال را در مقابل صورت گرفت و از مقابل حضرت طاهره فرار کرد و فریادزنان دور شد و چند نفر دیگر هم از این امتحان بیرون آمدند و از امر، تبّری کرده و به عقیدهی سابق خود برگشتند. ... از اجتماع یاران در بدشت، مقصود اصلی که اعلان استقلالِ امر مبارک بود حاصل گردید.» (یادداشت «افتضاح اجتماع بدشت» از وبلاگ «انعکاس»، به نقل از: قاموس توقیع منیع مبارک (501 صفحهای)، اشراق خاوری، ص 94؛ نیز: بابیت و بهائیت در بستر تاریخ (در پایگاه جامع فرق و ادیان و مذاهب)، به نقل از همو.)
(۱) : مراد، میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله است.
(۲) : علیمحمد شیرازی
(۳) : قرةالعین
@risheh
ریشهها
«... این رأی نزد خواص پسندیده افتاد و در مجلسی که #قدوس بهعنوان سردرد حاضر نشده و #بهاءالله هم تب و
«... همهمه در ميان اصحاب افتاد. بعضي تمجيد نمودند و برخي زبان به تنقيد گشودند و نزد قدوس رفتند شكايت نمودند. قدوس با چربزباني و مهرباني ايشان را خاموش كرد و حكم را موكول به ملاقات طاهره و استطلاعات از حقيقت فرموده و بعد از ملاقات، قرار اخير اين شد كه قرةالعين اين صحبت را تكرار كند و قدوس را به مباحثه بطلبد و قدوس در مباحثه مجاب و ملزم گردد؛ لهذا روز ديگر چنين كردند و چنان شد كه منظور بود. اما با وجود الزام و اقحام قدوس باز همهمه و دمدمه فروننشست و بعضي از آن سرزمين رخت بربستند و چنان رفتند كه ديگر برنگشتند. ولي آنها كه طاقت نياورده رفته بودند، سبب فساد شدند و جمعي از مسلمين بر حضرات تاخته، ايشان را مضروب و اموالشان را منهوب كرده، آنها را از آن حدود متواري كردند و آنها با همان تصميم كه در تمركز به ماكو داشتند از آنجا به سه جهت تقسيم شده، بهاءالله و جمعي به طهران، و طاهره با قدوس به مازندران، و بابُالباب با معدودي اولاً به مازندران، بعداً به خراسان رهسپار شدند.» (بابیت و بهائیت در بستر تاریخ (در پایگاه جامع فرق و ادیان و مذاهب)، به نقل از: عبدالحسین آیتی (آواره)، الکواکب الدریّة.)
@risheh
ریشهها
«... همهمه در ميان اصحاب افتاد. بعضي تمجيد نمودند و برخي زبان به تنقيد گشودند و نزد قدوس رفتند شكايت
چون خبر رفتار قرةالعین را به گوش علیمحمد باب رساندند، گفت: «چه گويم در حق نفسى كه خدا او را طاهره ناميده.» (تاريخ اجتماعى ايران، ج6، ص: 282، به نقل از: ظهور الحق، ص 111.)
@risheh
ریشهها
چون خبر رفتار قرةالعین را به گوش علیمحمد باب رساندند، گفت: «چه گويم در حق نفسى كه خدا او را طاهره ن
«ملا حسین بُشرویهای که حلقهی اخلاص حضرت قدوس در گوش داشت، در بدشت حاضر نبود، همینکه اوقات مذکوره به سمعش رسید، گفت: «اگر من در بدشت بودم اصحاب آنجا را با شمشیر، کیفر مینمودم.» (یادداشت «افتضاح اجتماع بدشت» از وبلاگ «انعکاس»، به نقل از: ظهور الحق، بخش سوم، ص 110.)
@risheh
رمضان 1341 ه.ق: «آقاي آقا شيخ عباس قمي! پدرسوخته! شنيدم كه در منبر از آمريكاییها حرف بد ميزنيد. اگر شنيده شد كه دومرتبه از اينگونه مزخرفات بگوييد و تكذيب نكنيد، همين دوشنبه به ضرب گلوله شكمت را مثل سگ پارهپوره خواهيم كرد. كميتهی مجازات دموكرات مشهد» شیخ عباس قمی: «در چند سال قبل، در ماه رمضان، «احقر» منبر ميرفتم. در اواخر ماه، اين كاغذ را براي من فرستادند، و آن روز دوشنبه كه موعد بود، روز يكشنبهی آن، من به ديدن حاجيها رفتم... مَبلغي دفعتاً براي من رسيد از حاجيها، همان وقت من هم به حج مشرف شدم و دموكرات هم از بين رفت.»
(وبگاه تبارشناسی، دکتر مهدی سیفاللهی، مقالهی «در جستوجوی چریکهای مخفی(1)»، به نقل از: رجبی دوانی، علی، مفاخر اسلام، جلد 11.)
#کمیته_مجازات
#دموکرات
#شیخ_عباس_قمی
#مشهد
#آمریکا
https://eitaa.com/risheh/163
اعتمادالسلطنه: «حاج مولى على مجتهد كَنى ساكن دارالخلافه از عظماء علماء اسلام است. به عزت نفس و مناعت جانب از ابناء جنس، امتياز داشت. اهل ديوان، وى را رئيسالمجتهدين مىنوشتند و حقتعالى آن عالم عامل و فقيه كامل را به فرط ثروت و طول عمر و نفاذ امر اختصاص بخشيده بود. اكثر علماء و رؤساء طهران به تربيت و ترويج او اعتبار يافتند و به مدارج و مقامات رسيدند. ... بالجمله عمدهی تلمذ او بر شيخالطائفه صاحبالجواهر بوده و در اصول و فقه و رجال و غيرها تصنيفات فرموده ... اشتهار و اعتبار اين بزرگوار در دين و دولت و ملك و ملت به اعلىدرجهی كمال بود و صيتِ بزرگى و عظمتِ شأنش از آسيا به #ساير_قسمتهاى_كرهی_ارض نيز رفته و همهجا را فروگرفته بود. احترام و اكرامى كه اين پادشاه (اَيّدَهُ الله) [= ناصرالدین شاه] به اين عالم عامل و فقيه كامل مىفرمود كمترى از مجتهدين را نصيب افتاد. الحق وجودش مذهب جعفرى را قوّتى و قوامى بود و شرع شريف را استظهارى و استحكامى. فوتش در بامداد پنجشنبه 27 شهر محرمالحرام سنهی 1306 هجرى به سن هشتادوشش تقريبى در طهران اتفاق افتاد و از اين رهگذر ثلمهی غير مسدود در اسلام پديد آمد و در تاريخ اين سانحه گفتهاند كه: «ز جنت شد يكى حورا برون با جلوه و گفتا/ على در جنةالمأوى على را ميهمان دارد» و بعد از اقامهی مجالس فاتحه در طهران بلكه در #جميع_بلاد_ايران روز غُرهی صفر سال مذكور جنازهاش به جوار حضرت عبدالعظيم بن عبدالله الحسنى (عليهالسلام) با ازدحامى عام و احترام تمام، حمل افتاد و در مسجد عتيق بينالحرمين مدفون گرديد، اعلى الله تعالى مقامه.» (چهل سال تاريخ ايران (المآثر و الآثار)، ج1، ص: 188.)
#ملا_علی_کنی
#علمای_بلاد
#اسلام_سیاسی
#ناصرالدین_شاه
https://eitaa.com/risheh/165
افضلالملک: «... شرح حال و بزرگوارى و تشخيص و استبداد رأى و ملتپرستى و دولتخواهى مرحوم مغفور حاجى ملا على كنى مجتهد (طابَ ثراه) را كه از اين خاك بيرون آمده و سر به اوج سماوات ساییده است، مىنگاريم كه #آيندگان_بدانند كه چه #اعجوبهها در روى زمين بودهاند. همينقدر عرض مىكنم كه در زمان شاهنشاه شهيد سعيد (اَنارَ اللهُ بُرهانَه) [= ناصرالدین شاه] آن وجود بود كه دولت ايران را از شرّ حوادث و #تصرفات_خارجه نگاه داشت؛ و بسى شوكتها از او به ظهور رسيد. و اگر او نمىبود، #وزرای_هواپرست ايران، اين دولت را به تصرف خارجه مىدادند و مردم را منكوب مىساختند. آن مجتهد، #اول_سياسى و اول پلتيكدان زمان بود؛ كه در كمال شوكت و استغناى طبع و حسن مشورت و تفر و عقل حركت مىكرد. و #دولت_ايران به او اعتماد و حسن اعتقاد داشت.» (افضل التواريخ، صص: 69-70.)
#ملا_علی_کنی
#علمای_بلاد
#اسلام_سیاسی
#ناصرالدین_شاه
@risheh
ساموئل گرین ویلر بنجامین (نخستین سفیر #آمریکا در ایران): «بزرگترینِ مجتهدهای حالیه که بهمنزلهی رئیس #عدالتخانه ی حالیه ممالک فرنگ است، حاجی #ملا_علی_کنی است. حاجی ملا علی شخص مسنّی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به #سادگی زیاد دارد. اگرچه املاک او زیاد است معهذا نمیخواهد جلال و ظاهرسازی به خرج دهد. وقتی در کوچهای راه میرود بر قاطر سفیدی سوار میشود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرفِ کوچه به جلوِ او ازدحام میکنند مثل اینکه وجودی #ملکوتی است. اگر یک کلمه بگوید میتواند اعلیحضرت را از سلطنت #خلع کند. سربازهایی که در سفارت ممالک متحدهی آمریکا قراول میکشیدند، به من گفتند که اگرچه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شدهایم، اما اگر حاجی ملا علی امر کند همهی شما را میکشیم. خوشبختانه مردى كه اينهمه #قدرت و #نفوذ_كلام دارد، كسى است كه خيلى رئوف و #مهربان و ملايم است و هيچوقت دستورات شديدى صادر نمىكند؛ ولى به هر حال بايد توجه داشت كه هيچ كارِ اجتماعى و مهمى در #ايران، #بدون_جلب_نظر و صلاحديد حاج ملا على كنى انجام نخواهد شد.»
#اسلام_سیاسی
#علمای_بلاد
#ناصرالدین_شاه
@risheh