eitaa logo
ریشه‌ها
55 دنبال‌کننده
9هزار عکس
5.2هزار ویدیو
8 فایل
رهیافتی بر افول استعمار و ظهور حکومت مستضعفان جهت ارتباط با مدیر: @dastmalbaf
مشاهده در ایتا
دانلود
ریشه‌ها
«بعد از بحث و جدل علمی #ملاآقا با شیخ در محضر #ملا_محمدتقی_برغانی و مجاب شدن شیخ، برغانی شیخ را #تکف
استاد : « شروح و تعلیقاتی بر برخی آثار به عنوان و مناقشه و انتقاد نوشته و مبانی او را به خیال خود رد نموده است. حقیر، آثار او را چندین بار مکرّر به دقت مطالعه کرده و به جرأت مدعی است که شیخ احمد برای نمونه یک قاعده از را ننموده است و مِن حَیثُ لا یَشعُر در جمیع مبانی فلسفی قلم‌فرسایی نموده است. ... در از اکابر عصر خود بود و آثاری از او در نقلیات در دست است که حاکی از تسلّط و تبحّر او می‌باشد، ولی در علم بسیار راجل و کم‌مایه و بوده است. مطالب مضحک و بی‌اساس که مبتنی بر هیچ اصلی نیست، در آثار او فراوان است.» (الشواهد الربوبیة فی الناهج السلوکیة، مقدمه‌ی استاد سید جلال‌الدین آشتیانی، صص 91-93.) @risheh
ریشه‌ها
استاد #سید_جلال_الدین_آشتیانی: «#شیخ_احمد شروح و تعلیقاتی بر برخی آثار #ملا_صدرا به عنوان #رد و مناق
استاد : «همه‌ی تحقیقات را می‌توان در دو سطر خلاصه نمود، خلاصه‌ای بی‌معنی که خود آن مرحوم شاید از آن سر در نمی‌آورد و فقط دست‌خوش الفاظ با رعد و برق شده بود: «پیغمبر در از کره‌ی که گذشت عنصر خاکی را رها نمود و از کره‌ی که گذشت عنصر ناری را به‌جای گذاشت و از کره‌ی که مرور نمود عنصر هوایی را به اهلش سپرد...». خیال می‌کرد با اگر منحل شود، مرکب باقی می‌ماند یا عناصری که مزاج آن ترکیب می‌شود، ترکیب و آن اختیاری است و نظیر کفش و کلاه می‌باشد که انسان از خود دور کند. ، ترکیب طبیعی ناشی از سیر استکمالی ماده و عناصر اولیه است و از این موجود می‌شود و به مقامات اصلی خود واصل می‌گردد. احسایی در آثار خود مکرّر ذکر کرده است: «در انسان به می‌شود...». از این قبیل هفوات که واقعاً ارزش نداشت که منشأ گمراهی هزاران نفوس و علت فنای صدها خانواده گردد...» (الشواهد الربوبیة فی الناهج السلوکیة، مقدمه‌ی استاد سید جلال‌الدین آشتیانی، صص 91-93.) @risheh
ریشه‌ها
استاد #سید_جلال_الدین_آشتیانی : «همه‌ی تحقیقات #احسائی را می‌توان در دو سطر خلاصه نمود، خلاصه‌ای بی‌
«بعد از اين‌كه ، [ ] را كرد و خبر به عتبات عاليات رسيد و شيخ نيز وفات كرده بود، جمعى، از آقا سيد مهدى فرزند آقا سيد على كربلایی درخواست كردند كه حاجى ملا محمدتقى، شيخ را تكفير كرده و اينك تكليف ما با او چيست؟ و آقا سيد مهدى از شدت تقوى فتوا نمی‌گفت. پس مجلسى فراهم كرد، و در آن و حاجى ملا محمدجعفر استرآبادى و حاجى [ ] را احضار نمود، و آن دو نفر با حاجى سيد كاظم مناظره نمودند و مواضعى چند از كتاب شيخ را ارائه دادند و گفتند كه: ظاهرِ اين عَبائر، كفر است. حاجى سيد كاظم اذعان نمود كه ظواهر اين عبائر كفر است، ليكن او ظواهر آن را اراده نكرده و اين‌ها را تأويلى است كه آن ، مراد شيخ است! آن‌ها گفتند كه ما مأمور به تأويل نيستيم مگر در آيات قرآن و كلمات سبحان و أخبار آل عصمت (صلوات الله عليهم)، و الا هر كافرى كه به كلامى تكلم كند لامُحاله تأويلى دارد! و به سيد گفتند كه: تو بنويس كه ظاهر اين عبائر كفر است، سيد نوشت و مُهر كرد. پس آقا سيد مهدى اگرچه فتوا نمی‌گفت؛ ليكن به شهادت اين دو عادل يعنى شريف‌العلماء و حاجى ملا محمدجعفر، حكم به تكفير شيخ نمود، و از آن پس به مسجد رفت و صريحاً شيخ و تبعه‌ی او را تكفير كرد.» (مكارم الآثار در احوال رجال دوره قاجار، ج1، صص: 209-212، به نقل از: قصص العلماء، تنکابنی) @risheh
ریشه‌ها
«بعد از اين‌كه #شهيد_ثالث ، #شيخ_احمد [ #احسائی ] را #تكفير كرد و خبر به عتبات عاليات رسيد و شيخ نيز
«حاجى [ ] بعد از وفات شيخ، در عتبات عاليات در أمكنه‌ی متفرقه ... هر چند وقتى در جايى سكونت نمود، و در هريك مجلس درسى داشت، ... و آخر در توطّن [کرد] و آن‌جا نيز مجلس درسى براى خود فراهم كرد و بسيارى ... كه بعضى هم از منكرين طريقه‌ی بودند بدان مجلس حاضر می‌شدند، و او هماره كلمات شيخ را در مجلس درس بيان، و آن‌ها را تشييد و ترويج می‌نمود، و كلمات مخالفين و منكرين را دفع می‌فرمود، ... و از اين‌رو وى در ميان اين فرقه مقامى مهم به‌هم رسانيده، و او همواره در كربلاء نماز جماعت را در پشت سر مقدس به‌جا می‌آورد، و از اين‌رو اين طايفه علاوه بر كلمه‌ی شيخيه به نيز معروف شدند، و مخالفينِ ايشان به .» (مكارم الآثار در احوال رجال دوره قاجار، ج1، صص: 210-211.) @risheh
ریشه‌ها
«حاجى #سيد_كاظم [ #رشتی ] بعد از وفات شيخ، در عتبات عاليات در أمكنه‌ی متفرقه ... هر چند وقتى در جايى
در قصص‌العلماء نوشته كه طريقه‌ی و ؛ «حرمت عمل به ظن» بوده، و همان‌جا گويد: «وقتى ميرزا حسن فرزند ملا على نورى به كربلاء رفت، و حاجى سيد كاظم شبى وى را مهمان كرد، و در ضمن، سخن از عبارت : «بسيطُ الحقيقةِ كُلُّ الاَشياء» به ميان آمد، و سيد آن را به طريقه‌ی شيخ لفظاً و معنىً فاسد نمود، ميرزا حسن گفت: اين معنى مراد ملا صدرا نبوده و من مراد او را می‌گويم؛ آن‌وقت اگر شما ايرادى داريد بفرمایيد، و معنایى براى آن عبارت بيان كرد، و گفت: ايرادى داريد؟ سيد گفت بناء بر اين معنى ايرادى وارد نيست.» (مكارم الآثار در احوال رجال دوره قاجار، ج1، صص: 210-211، به نقل از قصص العلماء تنکابنی) @risheh
ریشه‌ها
در قصص‌العلماء نوشته كه طريقه‌ی #شیخ_احمد_احسائی و #سید_کاظم_رشتی؛ «حرمت عمل به ظن» بوده، و همان‌جا
«اهل هند استفتائى خدمت آقا سيد ابراهيم صاحب «ضوابط» فرستادند بدين مضمون كه: «آيا جماعت شيخيه و شيخ احمد كافرند يا نه؟ و سبب تكفير ايشان چيست؟ و عقايد آن‌ها چه؟ و تكليف ما با آن‌ها چگونه است؟ و احكام اسلام برايشان جارى است يا نه؟» و او خيلى تقيه می‌كرد، و در مجلس درس و غيره هرگز سخنى در تكفير و مذمّت كسى از او شنيده نشده. پس در بالاى آن نوشت: «قال الله تعالى: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» و قال اميرالمؤمنين عليه‌السلام لِكُمَيل: «أخُوكَ دِينُكَ فَاحتَفِظْ لِدِينِكَ.» و قال الصادق (عليه‌السلام) لِزُرارة: «خُذْ ما اشتَهَرَ بَينَ أصحابِك.» حَرَّرَهُ ابراهيم الموسوى.» پس اين سؤال و جواب را با يك‌چنين استفتائى به نزد حاجى سيد كاظم بردند. سيد رساله‌اى به نام «دليلُ المُتحيّرين» در آن باب نوشت، و در آن نهايت اسائَت ادب به علماء عراقِ عرب به‌جا آورد، و چندين نفر را به عنوان اول و ثانى و ثالث؛ مانند خطبه‌ی شقشقيه ذكر كرد، و بعد از آن مانند دعاء «صَنَمَىْ قريش» آن‌ها را مورد قدح قرار داد، و اعمال آن‌ها را به عنوان فَرُبَّ فلان، و رُبَّ فلان تذكره نمود، و بر جواب آقا سيد ابراهيم ايراداتى كرد از اين قبيل كه: شما خود را نايب امام می‌دانيد و سُبُل می‌باشيد، مردم را حواله به آيه نمودن با اجمالش، يعنى چه؟! و هم در آن، مذاهب شيخ احمد را بيان كرد، و توصيفى بليغ از او نمود، و تأليفات او را به‌طور استقصاء ذكر كرد، به‌حدى كه هر قصيده يا خطبه‌اى را تأليفى گرفت، و از فقهاء مذمت زياد نمود. چون آن رساله به نظر آقا سيد ابراهيم رسيد و نام آن را شنيد، تبسمى كرده و فرمود: «اين رساله را بايد شَتميه ناميد، زيرا كه مطالب آن، همه دشنام و سبّ علماء اعلام است!» پس حاجى شيخ مهدى كجورى شروع در نوشتن رساله‌اى در ردّ آن نمود، و آقا سيد ابراهيم كسى را فرستاد و وى را از آن منع نمود، و اظهار داشت كه: من راضى نيستم! و حاجى شيخ مهدى قبول نكرده؛ و گفت: من مُبدِعى را در دين ديده‌ام كه كلماتى نوشته كه موجب اضلال عوام است و می‌خواهم رفع بدعت او را نمايم و رضاء شما شرط نيست.» (مكارم الآثار در احوال رجال دوره قاجار، ج1، صص: 210-212، به نقل از قصص العلماء تنکابنی) @risheh
ریشه‌ها
«اهل هند استفتائى خدمت آقا سيد ابراهيم صاحب «ضوابط» فرستادند بدين مضمون كه: «آيا جماعت شيخيه و شيخ ا
«تقريباً تا مدت هفده سال بعد از وفات شيخ [ ] اين همهمه و دمدمه در كار بوده تا در سنه‌ی 1258 [ه.ق] را محاصره نمود، و قتل عام ... در آن به عمل آورد، و مردم همه از آن زمين مقدس متفرق، و اين فتنه تقريباً بالطبع منتفى و آتش آن خودبه‌خود منطفى گرديد.» (مكارم الآثار در احوال رجال دوره قاجار، ج1، صص: 210-212) در آن قتل عام که حتی حرم حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام از حمله‌ی مهاجمان در امان نماند، خانه‌ی (پناهگاه) بود. (تراز سیاست، ص 109، به نقل از: تاریخ جامع بهائیت، ص 50.) @riaheh
KHAMENEI.IR: 🔻رهبر انقلاب: 🔹️این ملت در تاریخ، نماد ایمان، علم، اعتمادبه‌نفس، افتخار به داشته‌های خود و نماد پایداری بوده است. البته متأسفم که مطالعه‌ی تاریخ در میان جوانان ما کم است. 🔹️سلجوقی‌ها که به ایران تهاجم کردند نه‌فقط در تمدن ایرانی هضم شدند، بلکه ناچار، به مروجان و مبلغان فرهنگ ایرانی تبدیل شدند. مغول‌ها هم نتوانستند فرهنگ و تمدن و نیاز خود را به ما تحمیل کنند. 🔹️در دوره‌ی ما هم ۴۰ سال است که سخت‌ترین دشمنی‌ها با ملت ایران می‌شود، هر کاری توانسته‌اند کرده‌اند: از جنگ، تحریم و توطئه‌ی امنیتی. 🔹️حالا این ملت را با قبل از انقلاب مقایسه کنید؛ اقتدار و عظمت این ملت، پیشرفت و علم این ملت، حضور این ملت در عرصه‌های بین‌المللی را ببینید. 🔺️۹۷/۳/۳۰
ریشه‌ها
«تقريباً تا مدت هفده سال بعد از وفات شيخ [ #احمد_احسائی ] اين همهمه و دمدمه در كار بوده تا در سنه‌ی
حاج میرزا نصرالله تراب دزفولی، از شاگردان ، در کتاب «لمعات البیان» آورده است: «سفری از در خدمت استاد می‌رفتم و شب در کنار آب پیش از سوار شدن در طراده مشغول شام خوردن شدیم و شام ما ماست و خرما و پنیر بود. پس دیدیم شخصی آمد و نگاهی کرد و برگردید و بازآمد و کیسه‌ی پولی که پنجاه تومان در آن بود خدمت استاد نهاد و عرض نمود: این‌ها را آقای فرستاده است از برای شما. شیخ به او فرمود: ما را احتیاجی به نیست و آن را بردار. آن شخص کیسه را برداشت و رفت. پس از اندکی باز آمد و عرض نمود که جناب سیّد می‌فرماید: این‌ها مال علیه‌السلام هستند، اگر مرا لایق در صرف آن‌ها می‌دانید بیان فرمایید و هرگاه لایق نمی‌دانید بر شما لازم است که این‌ها را بگیرید. در آن وقت، استاد دست دراز نمود و کیسه‌ی پول را گرفت. از این قضیه بر ما ظاهر شد که سید را لایق در تصرّف مال امام علیه‌السلام نمی‌داند.» (تراز سیاست، صص 107-108، به نقل از: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، صص 109-110.) @risheh
ریشه‌ها
حاج میرزا نصرالله تراب دزفولی، از شاگردان #شیخ_انصاری ، در کتاب «لمعات البیان» آورده است: «سفری از #
«وقتى ميرزا محمدحسين ساروى از راه دريا به زيارت نجف رفت، چون مُحاذى مسجد كوفه از طراده درآمد ديد كه حاجى با اصحاب خود نشسته. ميرزا به نزد آن‌ها آمد، و پس از طى تعارفات، پرسيد: شما در اين ايام به چه كار مشغوليد؟ سيد گفت: مسائلى از تفسير و غيره سؤال شده بود، جواب می‌نوشتم. ميرزا پرسيد: تفسير از كدام آيه، و شما چه نوشتيد؟ گفت از آيه‌ی: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا». و من نوشتم: تأويل آيه، خلفاء ثلاثه‌اند، زيرا كه اولی هر حكمى می‌كرد، می‌گفت: «سٙمِعتُ عن رسول الله»، و ثانى می‌گفت «رٙأيتُ رسول الله صلى الله عليه و آله يٙفعٙلُ كذا»، و ثالث می‌گفت: «أقولُ هكذا، أو: عندى كذا»، و از اين‌رو آن‌ها را تعبير به سمع و بصر و فؤاد كردند. ميرزا گفت: اين تفسيرها تو است! و هر آيه‌اى را أمثال اين تأويلات به حسب عقلِ ظنى توان نمود، لكن در ، محتاج به است. سيد گفت: اگر از مشايخ شما بپرسند چه خواهند گفت؟ ميرزا گفت: من با شما مكالمه می‌كنم، چه ربطى به مشايخ ما دارد؟! ...» (مكارم الآثار در احوال رجال دوره قاجار، ج1، صص: 211-212، به نقل از: قصص العلماء تنکابنی) @risheh
ریشه‌ها
«وقتى ميرزا محمدحسين ساروى از راه دريا به زيارت نجف رفت، چون مُحاذى مسجد كوفه از طراده درآمد ديد كه
«سید رشتی دارای مؤلّفات بسیاری است که احدی چیزی از آن‌ها نفهمیده است، گویا که با زبان هندی حرف می‌زند، خصوصاً شرح خطب و شرح قصیده‌ی [پاشا عبدالباقی افندی] او که مملوّ از لُغَز و معمّا بوده و خالی از عبارت فصیح می‌باشد.» (تراز سیاست، ص 109، به نقل از: ریحانة الادب، میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ج 2.) https://eitaa.com/risheh